سرویس سیاست مشرق - در دوره محمدرضا پهلوی سه الگوی مختلف برای احزاب سیاسی امتحان شد. از سال ۱۳۲۰ تا اواخر دهه ۳۰ احزاب مختلفی در فضای سیاسی کشور فعال بودند. این احزاب نفوذ زیادی در بین مردم نداشتند، اما تا حدی میتوانستند در فضای سیاسی کشور فعالیت کنند. در اواخر این دهه ۳۰ و با اشاره شاه، دو حزب ملیون و مردم به رهبری اقبال و عَلم بیشترین تحرک سیاسی را در کشور داشتند و از سال ۱۳۵۳ و با تأسیس حزب رستاخیز، تمامی احزاب دیگر به حاشیه رفته و تعطیل شدند. شاه در کتاب پاسخ به تاریخ درباره حزب رستاخیز میگوید:
در دوران سلطنتم هیچچیز به حد کمال خود نرسید و به همین جهت اگر به جنبههای منفی اشاره نکنم این مبحث ناتمام میماند.
از خاطرات پهلوی بیشتر بخوانید:
وقتی شاه خیال میکند ابراهیم یزدی رییس سپاه است!
وقتی شاه هم از اعتماد به آمریکا و انگلیس پشیمان شد
آوارگی شاه به نقل از خودش پس از ترک ایران
وقتی در چهارم مارس ۱۹۷۴ (۱۳ اسفند ۱۳۵۳) تأسیس حزب رستاخیر را پیشنهاد کردم، دو هدف را در نظر داشتم: در کوتاهمدت یک حزب واحد با دربرگرفتن اعضای همة طبقات اجتماعی و مردمانی از هر نوع عقیده و با ماهیت لیبرالیسم سازندهاش، میتوانست در وقت و نیروی انسانی صرفهجویی کند. از آنجا که جبهة مخالفی در کار نبود، هیچیک از شخصیتهای مهم به خاطر کنار رفتن حزبشان بر اثر شکست در انتخابات از مشارکت در دولت محروم نمیشدند و به خدمات همة مردان توانا میتوانستیم اتکاء کنیم.
در آینده این حزب میتوانست یک مدرسة سیاسی و ایدئولوژیک باشد و به ایجاد روح وحدت کمک کند. در واقع تأسیس حزب واحد با سیاست عدم تمرکز، که اجرای آن آغاز شده بود، پیوند داشت و میبایست مانند یک میانجی، با استفاده از روح میهنپرستی آنچه را از لحاظ اداری جدا از هم وحدت ببخشد.
امیدوار بودم که پویایی مردان و زنانی که بخصوص درگیر مشکلات مملکت و امور سیاسی- و در واقع چگونگی حل این مسائل- بودند، بتواند مشارکت وسیعی را پی بریزد و روحیة اجتماعی لازم برای اصلاحات اداری را به وجود بیاورد. به دیگر سخن، امیدوار بودم حزب رستاخیز برای حصول به بسیاری از مقاصدی که مجاری دولتی به سویشان هدفگیری شده بود ما را یاری دهد.
بدبختانه، غلط بودن فکر ایجاد این حزب در عمل به اثبات رسید، چون پرزیدنت سادات نیز نظام تکحزبی مصر را از میان برداشت و راه را برای پیدایش احزاب باز کرد و به نظرم عمل او درست بود. یقیناً وقتی اوضاع و احوال خاصی که به پیدایش واقعهای منجر میشود از یادها برود به داوری نشستن آسان میگردد. به هر حال، حزب رستاخیر نتوانست به هدفهای که به خاطرش ایجاد شده بود، نائل شود. نتوانست نقش میانجی میان دولت و ملت را برای رسیدن به ایدهها و تأمین احتیاجات بازی کند.
پاسخ به تاریخ، محمدرضا پهلوی، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران؛ چاپخانه رخ، ۱۳۷۱، صص ۳۰۵-۳۰۶.