به گزارش مشرق، دکتر غلامعلی حدادعادل رئیس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی و رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در حاشیه سفر اخیر به استان فارس در اختتامیه کنگره ملی شعر «دفاع مقدس» که در شیراز برگزار شده بود، شرکت و به تبیین و تشریح جایگاه شعر در جامعه و تاثیر انقلاب اسلامی بر اعتلای ادبیات فارسی پرداخت.
متن کامل سخنان دکتر حدادعادل جهت اطلاع فرهیختگان جریان انقلابی به همراه صوت سخنرانی ایشان در این خبر منتشر میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم
به جمع ارجمند حاضر سلام عرض میکنم، و به همه کسانیکه در سراسر کشور این برنامه را میبینند و میشنوند، سپاس گذار دوستانی هستم که در بنیاد حفظ ارزش های دفاع مقدس و شعر دفاع مقدس و مقاومت، فرصت در اختتامیه این جشنواره را، بیست و چهارمین جشنواره را به بنده ارزانی داشتند. تبریک میگویم اعیاد ماه رجب و به ویژه ولادت امیر مومنان علی (ع) که در پیش است و همینطور دهه مبارک فجر و پیروز انقلاب اسلامی را که در آستانه آن قرار داریم. ادای احترام میکنم به پیشگاه حضرت احمد ابن موسی (ع) و درود میفرستم به روح شهدای واقعه تروریستی اخیر شهدای شاهچراغ. در جوار آرامگاه حافظ و سعدی هستیم و انتخاب شیراز به عنوان مرکز ثابت برگزاری این جشنواره در چهار نوبت اخیر، انتخابی شایسته است که شیراز به خصوصیات فراوانی نام بردار است، به ویژه به شعر و ادب.
بنده از این فرصت استفاده میکنم، هم به جوانان با استعداد شیراز و استان فارس و به همه فارسی دوستان و ادب دوستان کشور عرض میکنم، همه ما باید شکرگزار نعمت وجود حافظ و سعدی باشیم. در باب حافظ و سعدی سخن بسیار میتوان گفت و من بر سر آن نیستم که درباره این دو شاعر بزرگ، بحث مفصلی کنم. در میان سخنانی که از بزرگان ادب فارسی، از استادان معاصر درباره حافظ و سعدی شنیده ام، یکی این است که گفته اند اگر خدای نخواسته، روزی همه آثار ادبی نو و کهن ما، همه آثار زبان فارسی محو و نابود شود و از دسترس ما خارج شود و فقط آثار حافظ و سعدی باقی بماند، دوباره میتوان کاخ بلند زبان و ادبیات فارسی را با آنچه از سعدی و حافظ به جامانده است، بنا کرد، این را عرض کردم که بدانید چه گوهری در خاک شیراز نهفته است. بنده بدون اغراق، بیش از ۷۰ سال است که خواننده شعر حافظ هستم، این را برای آگاهی جوان ها عرض میکنم، در همین پاییز امسال، من دوبار همه دیوان حافظ را از آغاز تا انجام با درنگ بر سر تک تک ابیات خواندم و هنوز مشتاق خواندن بیشتر هستم، این را از جهت اینکه نمک خورده ام و حق نمک به جا آورده باشم، در کنار آرامگاه حافظ عرض میکنم و همنیطور سعدی.
در حضور شاعران ارجمندی که در مجلس حضور دارند و یک نمونه بالا و فاخر شعر معارصر را از زبان برادر ارجمندم، جناب آقای دکتر قزوه شنیدید که روح را جلا میدهد، این سخن فاخر خوش لفظ و خوش مضمون ایشان. بنده اشاره میکنم به اینکه هر انقلاب راستین، سبب تحول و دگرگونی بر زبان و ادب خواهد شد، زبان یک امر اجتماعی است، با تحولات اجتماعی، تحول میپذیرد، انقلاب یک تحول اجتماعی عظیم است، اصیل است، طبیعی است که هر انقلابی در پی خود یک تحول زبانی و ادبی در پی داشته باشد، فرق است بین انقلاب و کودتا، کودتا ها معمولا باعث رفتن اشخاصی و آمدن اشخاص دیگر میشوند، در کودتا ها افراد عوض میشوند، جامعه سر جای خودش است، مردم شب خوابیده اند، صبح بیدار میشوند و میبینند که عمری رفته است و زیدی آمده است.
این باعث تحول در ادبیات نمیشود، بعضی اوقات کودتاها حداکثر به تغییر رژیم سیاسی و نظامی سیاسی منجر میشود، اما خبری از تحول اجتماعی نیست، اما انقلاب ها از متن جامعه میجوشد و به تحول سیاسی می انجامد، انقلاب ما چنین انقلابی بود و قطعا انتظار این بود که به تحولی در زبان و ادبیات منجر شود که چنین نیز شد. اگر کسی سال اول پیروزی انقلاب چنین وعده ای میداد و پیش بینی آن را میکرد، شاید بسیاری از کسان باور نمیکردند، اما امروز که ۴۴ سال از انقلاب را پشت سر گذاشته ایم، میتوانیم به کارنامه درخشان ادبیات انقلاب نظر کنیم و آن را برهانی بر صحت این سخن بدانیم، انقلاب مشروطه باعث تحول در زبان و ادبیات شد، مشروطه دو آرمان را تعقیب میکرد، یکی آرمان تجدد از طریق روشنفکران و دیگری آرمان عدالت از طریق توده مردم. مردم مجلس شورا را که دستاورد مشروطه بود عدالت خانه مینامیدند، توده های مردم، وارد انقلاب مشروطه شدند، بیشتر به امید عدالت که یک مفهوم اسلامی و انسانی بود. روشنفکران از طریق مشروطه تجدد را جستجو میکردند، بعد از پیروز انقلاب مشروطه رگه تجدد خواهی بر رگه عدالت خواهی غلبه کرد، درجایی گفته ام که مشروطه روحانیت القدوس و علمانیت البقاع بود، یعنی مراجع دینی توده های مردم را دعوت کردند و با حضور آنها مشروطه با پیروزی رسید و بعد به دست سکولارها افتاد، به دست کسانیکه از حکومت و حاکمیت دینی فرار میکردند.
اما مشروطه با همه این احوال، مفاهیم تجدد را وارد زبان و ادبیات کرد که یکی از آنها، مفهوم وطن بود که ببینید در شعر مشروطه چقدر رواج دارد. اما کودتای سوم اسفند رضا خان تحولی در زبان و ادبیات ایجاد نکرد، یعنی زبانی که قبل بود، بعد هم بود، چرا؟ چون یک کودتا بود، انقلاب اسلامی ادبیات نوینی بوجود آورد، تحول اساسی ایجاد کرد، هم تحول در زبان و هم تحول در ادبیات، تحول در واژگان ایجاد شد، شما ببینید واژگانی که در این ۴۴ سال بر زبان ها و قلم ها جاری شده است، واژگانی نبوده است که قبلا رواج داشته باشد، بله در کتاب های لغت بوده است و گاهی ادبای بزرگ هم ممکن بود در نوشته هایشان به کار ببرند اما زبان مردم نبود، خود واژه انقلاب، مستضعف، مستکبر، جهاد، شهادت، شهید، جانباز، آزاده، ایثارگر، حماسه، مقاومت، فهرست بالابلندی داریم از واژگانی که اینها به برکت انقلاب مردمی شده است و خیلی عادی و طبیعی شده است.
این تحول در ادبیات، هم در شعر بوده است و هم در نثر، در نثر داستان های کوتاه، بلند، چندین هزار کتاب که امروز در فضای اسلامی و انقلابی با مضامین معنوی، مضامین ملی و حماسی در دامن انقلاب پدید آمده است، اینها تحولی است که انقلاب در ادبیات بوجود آورده است. خاطره گویی و خاطره نویسی یک گونه برجسته ای در ادبیات ما شده است، ما چند هزار کتاب داریم در حوزه دفاع مقدس و انقلاب از نظر ادبی، در شعر هم تحول بیشتر از نثر بوده است، من اجمالا اشاره میکنم، یکی از تاثیرات انقلاب در شعر فارسی، تقید و التزام بیشتر به وزن و بحور عروضی است که اگر کسی با شعر قبل از انقلاب آشنا باشد و مجلات روشنفکری قبل از انقلاب را خوانده باشد، میبیند که شعر انقلاب التزام بسیار بیشتری به موسیقی شعر و به شعر موزون و شعر کهن از لحاظ قالب و وزن دارند، اما شعر انقلاب در عین تقید به وزن و قافیه و بحور عروضی، از نظر زبان پیراسته تر و پالایش یافته تر شده است، یعنی زبان شعر انقلاب، زبان شسته، رفته و فاخر و استوار و سالم شده است، نمونه اش را در شعر اقای قزوه، همین امروز در آن قصیده فاخری که خواندند مشاهده کردید، این یک نمونه از زبان شعر انقلاب است، غیر از این تحول زبانی و مهم تر از آن، تعالی است که در مضامین شعر انقلاب پدید آمده است، شعر انقلاب مضمونی معنوی الهی و مردمی و ملی پیدا کرده است، انقلاب، شعر سخیف پلید را نمیپذیرد و نمیپسندد.
امروز با گذشت ۴۴ سال از انقلاب، دشمنی دشمنان، فزونی یافته است، دیده اید و میبینیم و استفاده هرچه بیشتر از هنر و ادبیات، ضرورت بیشتر یافته است، ادبیات عبارت است هنری شدن زبان، وقتی زبان هنری میشود و در جامه هنر عرضه میشود، به آن میگویند ادبیات، ما باید از هنر در حوزه زبان برای دفاع از ارزش های انقلاب و دفاع مقدس و مقاومت استفاده کنیم و این را بگویم که استفاده از شعر فاخر، در دفاع از انقلاب گامی موثر در مسیر جهاد تبیین است، با شعر است که میتوان به نحوه دلنشین، تببین کرد حقایق انقلاب را، برانگیخت جوانان را، شعر فارسی همیشه انگیزاننده بوده است، همیشه انگیزه ایجاد میکرد.
اهل ادب در مجلس حضور دارند، رودکی پدر شعر فارسی، آن شعر بوی جوی مولیان آید همی را برای چه سرود؟ امیر سامانی بخارا را ترک کرده بود و به جای دیگری دل بسته بود و از آنجا دل نمیکند و امیران دستگاه او همه مستاصل و آواره از خانه و کاشانه ناچار بودند به میل پادشاه سامانی، دور از بخارا زندگی کنند، نه یک هفته یا دو هفته، بلکه چند سال، هرچه وسیله بر می انگیختند، موثر نمی افتاد، تا به سراغ رودکی رفتند و از سلاح شعر برای حرکت امیر سامانی استفاده کردند، رودکی این شعر ساده و زیبا را ۱۱۰۰ سال پیش سرود، بوی جوی مولیان آید همی، بوی یار مهربان آید همی، میر ماه است و بخارا آسمان، ماه سوی آسمان آید همی، میر سرو است و بخارا بوستان، سرو سوی بوستان آید همی.
نوشته اند که وقتی امیر سامانی این شعر رودکی را شنید آنچنان به وجد و به حرکت آمد که موزه در پای نکرده یعنی کفش نپوشیده، سوار بر مرکب شد و دیگران از پی او شتابان که کفش به او برسانند که به پا کند. این تاثیر شعر است و با این تاثیر خیلی کارها میتوان کرد. امروز جهاد تبیین پادزهر توطئه تحریف است و شعر ابزار مناسبی برای جهاد تبیین.
عرضم را تمام کنم، دوست گرامی ام، جناب آقای دکتر اکرامی فرمودند که شعری بخوانم، دهه فجر در پیش است، سزاوار تر از همه، یاد امام است، امام بزرگوار که ما انقلاب را از تقوا و توکل و شجاعت او داریم. غزلی میخوانم به نام پرچم آزادگی و یک قطعه کوتاه نیز در وصف دماوند میخوانم که به ایران قوی اشاره دارد.
پرچم آزادگی
در سکوت سرد شب، فریاد مردی شد بلند
خیزش خشم خروش اهل دردی شد بلند
خواب شب آشفته شد از تندر طوفنده ای
آذرخشی آتش گردون نبردی شد بلند
گردبادی شد نمایان در دل هامون ز دور
شهسواری تاخت در صحرا و گردی شد بلند
پیشتر آرامش مهتاب در مرداب بود
ناگهان موج خروشان نبردی شد بلند
کرد گلگون سرخی خون چهره های زرد را
شعله های آتشین سرخ و زردی شد بلند
نغمه آزادی از هر گوشه ای آمد به گوش
آتش از خاکستر خاموش و سردی شد بلند
باردیگر کاوه آهنگری از ره رسید
پرچم آزادگی با دست مردی شد بلند/
نثار روح امام صلواتی ختم کنید. قطعه دماوند را هم خدمتتان عرض کنم و رفع زحمت کنم.
دماوند سربلند
ای کوه پرشکوه دماوند سربلند
ای سرو راست قامت سنگین و استوار
برج نگهبانی این مرز مرد خیز
ایران پر صلابت، ایران ماندگار
بام بلند ایران، نامت بلند باد
ای مانده از گذشته اعصار یادگار
ای کوه ایستاده، ما ایستاده ایم
مردان کار شیر شکاران کارزار
فردا که نسل های دگر بر تو بگذرند
زنهار استواری مارا به یاد دار