سرویس سیاست مشرق- در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل بانام «ویژههای مشرق» شمارا در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور قرار میدهیم.
در این ویژهنامه، نگاهی به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته میشود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافتهای مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید.
******
روزنامه های امروز سه شنبه دوم خردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که سفر رئیسجمهور به اندونزی، تغییرات و تحولات در شورای عالی امنیت ملی، آمادگی مشروط ایروان برای به رسمیت شناختن تمامیت ارضی آذربایجان و وداع با سربازان وطن در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
بعد از حدود یکدهه تصدی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی توسط علی شمخانی، یکشنبهشب هفته جاری وی در توییتی پایان فعالیت خود در این شورا را اعلام کرد و درنهایت جایش را به علیاکبر احمدیان، فرمانده اسبق نیروی دریایی سپاه داد و خود با حکم رهبر انقلاب بهعنوان عضو حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شد.
روزنامه اعتماد درباره تغییر و تحولات در شورای عالی امنیت ملی نوشته است:
ناگهانی و با سرعتی بالا رخ داد؛ دست به دست شدن صندلی دبیری شورای عالی امنیت ملی از علی شمخانی به علیاکبر احمدیان، روندی عجیب داشت؛ هم به لحاظ نحوه اطلاعرسانی، هم به لحاظ سرعت جابهجایی و مهمتر به لحاظ زمان این تغییر. دبیر جدید، «دریادار» است و دبیر قدیم «دریابان»؛ هر دو هم از اعضای سپاه پاسداران. علیاکبر احمدیان صبح دیروز با حکم ابراهیم رییسی، رییس دولت سیزدهم، مسوولیت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی را بر عهده گرفت. روند این تغییر از آن جهت عجیب بود که شامگاه دوشنبه علی شمخانی در حساب توییتری خود، شعری از محتشم کاشانی نوشت: «حرفی که در حجاب ز گفت و شنود بود / آخر به رمز گفت و به ایما شنود و رفت»؛ بیتی که مشخص نبود خطاب به چه کسانی است و بابت چه موضوعی نوشته شده است.
در ادامه این گزارش آمده است:
زمان این تغییر نیز از دیگر اضلاعی است که جابهجایی در چنین سطحی را مورد توجه قرار میدهد. حدود یک هفته تا ۱۰ روز است که یک حساب توییتری در حال انتشار تصاویر و مدارکی است و مدعی «فساد مالی» از سوی فرزندان شمخانی است. در این حساب توییتری عکس فرزندان و برخی مسائل شخصی شمخانی نیز منتشر شده است. حدود ۱۰ روز این حساب کاربری تمرکز خود را روی شمخانی گذاشته بود و نهایتا شمخانی هم در همین بازه زمانی تصمیم به رفتن گرفت. نکته دیگر در این بین آن است که صاحب این حساب توییتری، فردی خارجنشین است که با استانداردهای خبری نظام همخوانی ندارد و از سوی دیگر مدارک منتشر شده، در صورتی که صحت داشته باشند، مدارکی نیستند که فردی عادی یا یک خبرنگار در خارج از کشور به دست آورده باشد.
روزنامه هممیهن در گزارشی با عنوان «تغییر مسیر شورای عالی امنیت ملی؟» مینویسد:
این تغییر از اختیارات و حق رئیس دولت است و همانطور که روحانی طی تصمیمی شمخانی را انتخاب کرد، رئیسی هم میتواند این تغییر را ایجاد کند. شورایعالی امنیت ملی مثل یک تیم است که رئیسی تشخیص داده که امروز سردار احمدیان میتواند این تیم را پیش ببرد. رئیسجمهور در واقع مربی یک تیم است که احساس میکند فردی باید روی نیمکت ذخیرهها بنشیند و فرد تازهنفستری جای او را بگیرد. امروز رئیسی احساس میکند با توجه به شرایط سیاسی و امنیتی کشور، تیمش با وجود سردار احمدیان برنده خواهد شد. فکر میکنم مهم این است که حرکتی که شمخانی در منطقه شروع کرده و فرصتی را به وجود آورده را ادامه دهند و فرصتسوزی نکنند.
روزنامه آرمان امروز با توصیف یک شخصت جناحی از دبیر سابق شورای امنیت ملی نوشته است:
علی شمخانی، در تمام این سالهای حضور در عرصه سیاسی ایران تلاش کرده خود را بهعنوان یک جریان سوم و فردی فراحزبی و ورای دستهبندیهای مرسوم و مألوف تعریف کند. جریان سومی که هرچند اقبال عمومی و مردمی ندارد، اما در ظرف سیاست و اثرگذاری نظام جمهوری اسلامی ایران توانسته جای پای محکمی از خود بهجای بگذارد. جای پایی که باید دید بعد از تحول اخیر به کدام سو میرود. رفتار، سابقه و عملکرد شمخانی، چه آن زمان که بخشی از هدایت هم سپاه و هم ارتش را در اختیار داشت و چه بعد از آن که پا به عرصه سیاست و قوای اجرایی گذاشت، مؤید تلاش او برای معرفی خود به عنوان یک جریان سوم است. او کسی است که وزیر دفاع دولت سیدمحمد خاتمی بود، اما در دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری یعنی در سال ۱۳۸۰ به طور مستقل نامزد انتخابات شد و در مقابل رئیس خود و رئیس دولت اصلاحات قرار گرفت. پس از آن، یعنی در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، شمخانی فاصله معناداری از عالم سیاست گرفت. او یکی از حامیان میرحسین موسوی در انتخابات ۸۸ به حساب میآمد. با روی کار آمدن حسن روحانی در دولت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی شد.
روزنامه فرهیختگان نیز با طرح این سوال که شورای عالی امنیت ملی در دوره جدید چه ماموریتهایی دارد؟ مینویسد:
شاید بشود اصل تغییر و تحول در یک ساختار را بهطور کلی مثبت و امیدوارکننده ارزیابی کرد، اما همین تحول اگر محدود به تغییر اشخاص شود صرفا در همان مرحله باقی بماند، در بلندمدت میتواند عکس آنچه انتظار میرفت عمل کند. حالا درباره تغییر دبیر شورای عالی امنیت ملی هم همین نگرانی وجود دارد. یکی از روشنترین موارد مورد نگرانی هم باور شخص دبیر نسبت به مسائل اساسی مرتبط با وظایف این شورای عالی است. نمونه آن، میزان تفاوت نوع نگاه مجموعه شورای عالی امنیت ملی در دوره پیشرو نسبت به امنیت مردمپایه در مقایسه با دوره پیشین است. ابتداییترین مورد مرتبط با آن را میتوان در لزوم تقویت این نگاه دانست که شورایی با این شرح وظایف و اختیارات، بهسمت تعمیق فهم از پایین به بالا بودن مفهوم امنیت در دستگاههای تصمیمساز و تصمیمگیر کشور حرکت کند.
فرهیختگان نوشته است:
اختلاف سلایق در هر جامعهای علیرغم آنکه ظرفیتی برای همفکری جامع حول مسائل محسوب میشود این تهدید را نیز در پی دارد که مبادا از دل آن تفرقه و تنش حاصل شود. نهادهای امنیتی در چنین مواقعی اگر با کوچکترین اختلافنظری برخورد سخت نشان دهند نهتنها کمکی به حل مساله نکرده بلکه شدت نزاع را زیاد کرده و دامنه آن را گسترش میدهند. توصیه به عدمافراط البته به این معنی نیست که نهادهای امنیتی از خود سلب مسئولیت کرده و با رویکردی انفعالی نظارهگر حوادث باشند، اما این توقع وجود دارد که با کوچکترین التهابی سریعا رویکردهای رادیکال و سخت سلبی تجویز نشده و راهبردهای جامعنگری که به دوقطبیها دامن نزد نیز در دستورکار قرار گیرد.
سوگواران نفاق
سه تروریستی که آبان ماه سال گذشته در میدان نگهبانی محله خانه اصفهان، با حمله مسلحانه و ایجاد رعب و وحشت عمومی، سه تن از حافظان امنیت را با گلوله کشته بودند، جمعه ۲۹ اردیبهشت ماه با حکم محاربه اعدام شدند، سوگواری افرادی چون شقایق دهقان، ستاره پسیانی، حامد بهداد و... پس از اجرای حکم اعدام، همراه با منافقین که نیز عزادار تروریستهای اعدامی شده بود و سوگواری میکرد و در این هممسیری، نکتهها نهفته است.
روزنامه جوان دراینباره نوشته است:
اشک ریختن برای قاتلان و تروریستها و با سکوت از کنار ترور فرزندان ملت گذشتن و حتی نقشآفرینی در ترور مردم، مسیر همواره منافقین است. منافق فقط آن عضو رسمی مجاهدین خلق نیست، همین جماعت سوگواران تروریسم، همینها که از خشونت عریان دفاع میکنند و مشوق آدمکشی شدهاند، همین که حمله به نیروهای حافظ امنیت و آتش زدن به جان و مال و امنیت مردم را تشویق میکنند و پس از ناآرامیها هم میگویند خشونتها کار ما نیست، همینها که برای قاتلان مسلح، به نام مردم ایران سوگواری میکنند، اما همزمان از کنار ترور فرزندان مرزبانی این ملت با سکوت و سانسور میگذرند هم منافق هستند، سوگوارانی که برای منافقین عزادارند و منافقانه این سوگواری را برای مردم ایران فاکتور میکنند و نقاب دلسوزی برای ایران را بر چهره میزنند. مگر میشود دلسوز ملت بود و از خشونت برائت نجست. نه آن تروریستها فرزندان ایران هستند، نه این جماعت حامی تروریسم، هنرمند مردمی؛ مردم ایران قربانیان مظلوم و سربلند تروریسم هستند و نباید این حق را به کسی داد که این ملت را با قاتل و تروریست و حامی ترور به جهان معرفی کند.