سرویس سیاسی مشرق: تیمور علیعسگری، مشاور پارلمانی مركز تحقیقات استراتژیك مجمع تشخیص مصلحت اخیراً طی یادداشتی در یک روزنامه با طرح مسئله خوارج و بحث استبداد عوام" که قبلاً نیز توسط آیتالله هاشمی بهرمانی مورد اشاره قرار گرفته بود، با بیان اینکه عامیان بی عقل و شعور مربوط به اردوگاه عوامی استبداد عوامی است که پذیرای حق و حقانیت نیست، می نویسد: در سالهای اخیر و در مقطع التهاب سیاسی پیش آمده در کشور به وسیله سرحلقههای جریان تحجر و مخالفان تفکر امام خمینی بازسازی و به جریان افتاد؛ نفوذ فرهنگی آنان در حوزه و مراکز فرهنگی حساس دیگر، بسط پیدا نمود و طرح مطالبات دینی در شکل افراطی، التهابات اخیر را سبب شد.
علیعسگری در بخش دیگری از این یادداشت نیز که تلویحا به علامه مصباح یزدی اشاره دارد، مینویسد: نوع رفتار و شکل موضع گیری حضرات انقلابی نما که خود را صاحب بصیرت دینی دائمی می دانند، ثابت کننده این مطلب است که آنها حسرت ولایت دوران شاه را در سر می پروانند.
مشاور پارلمانی مركز تحقیقات استراتژیك مجمع تشخیص مصلحت در انتها می نویسد: روزی احمدی نژاد را برای ایجاد التهاب و تخریب، مائده آسمانی معرفی می کنند و جهت پیروزی قهری و کامل او توصیه به دعا و روزه و نذری می کنند... و روزی او را در دام جریان انحرافی دیده و اسیر سحر ساحران می دانند.
به گزارش مشرق، تحلیلگران معتقدند که تیغ تند انتقادات شخص علیعسگری سکهایست که دو رو دارد.
یک روی این سکه، پرونده دامنهدار "کوبش شخصیتی و اعتقادی علامه مصباح یزدی" و روی دیگر یا رویهی اصلی سکه نیز "تخریب ساحت اسلام ناب محمدی با ترویج اسلام سکولاریزه" است.
پروندهای که سراغ آن را باید در حوالی سال 1378 و در دوران دولت اصلاحطلبان گرفت. سالهایی که اصلاحطلبان در ابتدا با جلوه دادن رویهی دیگری از اسلام شیعی با محتوای تلویحی "اسلام منهای احکام فقهی"؛ گامهایی را در جهت سکولاریزه کردن عقاید انقلاب اسلامی برمیداشتند.
هدف واضح این اقدام نیز که صریحا از مبانی تفکرات امام و عاشورا تبرّی میجست؛ ایجاد تفرقه در عقاید تشیع و جا زدن اسلامی به جای اسلام ناب محمدی بود که در صحبتهای امثال کدیور، مهاجرانی، عبدالکریم سروش، بشیریه و امثالهم ترویج میشد.
اسلامی که اصراری به اجرای احکام فقهیاش ندارد، درباره حکم قصاص احکام صریحی نداده است، نگاه متسامحانه و متساهلانهای به مسئله حجاب دارد، با استکبار جهانی نه سر محاجّه و مقاومت و جنگ که سر صلح دارد و ...
اصلاحطلبان در ادامه این راهبرد که فازهای سیاسی و فرهنگی آن را برخی چهرههای اصلاح طلب مدیریت میکردند اما به یک سد بزرگ برخوردند.
سدی به نام آیتالله مصباح یزدی.
*سد محکمی به نام علامه مصباح یزدی
آیتالله مصباح همواره با روشنگریهای خود که در قالب سخنرانیها، کتابها، مناظرهها و تربیت شاگردانی که مورد تقدیر مقام معظم رهبری نیز قرار گرفته بودند، جلوهگر میشد؛ سبب آن شده بود که اصلاحطلبان نتوانند در تهیسازی اسلام ناب محمدی در جمهوری اسلامی ایران موفق عمل کنند.
و این رخدادها سبب ساز کلید خوردن پروژه تخریب علامه شد.
در واقع، او میبایست حذف میشد تا کسی نتواند از مبانی اصیل اسلام ناب در ساحت انقلاب اسلامی ایرا دفاع کند و در ادامه نیز هیچکس را یارای تطبیق نگاه شیعی و انقلابی با مسائل روز از قبیل فرهنگ، سیاست و اقتصاد را نباشد.
اصلاحطلبان زخم خورده از تئوری "قلم بدستهای مزدور" علامه مصباح و یا مناظرههای او با عبدالکریم سروش در ابتدای دهه 60؛ در آن مقطع به سمت و سوهایی اشاره میکردند که علامه مصباح یزدی و روشنگریهای بصیرانه ایشان را مساوی با تحجر، انسداد فکری و بنیادگرایی سلفی میخواند. (نقشهای که بعدها نیز از سوی مصطفی تاجزاده ادامه یافت)
آنها به این مسئله نیز بسنده نکرده و در ادامه پروژه ترور شخصیتی آیتالله مصباح، کار را به جایی رساندند که کاریکاتوری توهین آمیز نسبت به علامه مصباح یزدی منتشر شد.
*ورود با صلابت مقام معظم رهبری برای حمایت از علامه مصباح
مقام معظم رهبری همواره حمایتهای صریحی را از علامه مصباح یزدی به عمل آوردهاند.
معظمله در مقطعی درباره ایشان فرمودند: "یک نفر مثل آقای مصباح یزدی مورد هجوم تبلیغاتی قرار میگیرد. حرف رسا و منطق قوی و مستحکم هرجایی باشد آنجا را دشمن زود تشخیص میدهد. با مرحوم شهید مطهری هم همینجور برخورد کردند."
و یا در مقطع دیگری فرمودند:
" بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقاى مصباح را مىشناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسایل اساسى اسلام ارادت قلبى دارم. اگر خداى متعال به نسل کنونى ما، این توفیق را نداد که از شخصیتهایى مانند علامه طباطبایى و شهید مطهرى استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیمالقدر، خلإ آن عزیزان را در زمان ما پر مىکند."
*واگذاری پروسه تبلیغ اسلام تقلبی از اصلاحطلبان به حلقه انحراف
به گزارش مشرق، نیرنگ شومی که در ابتدا به آن اشاره شد اما در سالهای بعد نیز در قالبهای مختلفی ادامه یافت. قالبهای مختلفی که البته باز هم در چنگال روشنگریهای بصیرانه علامه مصباح یزدی و تنی چند از شاگردان ایشان گرفتار میآمدند و مضمحل میشدند.
اینبار نیز علاوه بر مجسمههای مومیایی شده اصلاحاتگران؛ حلقه انحرافی نیز به عرصه آمد و با تبلیغ تفکرات غلط خود، اسلامی را بر سر دست گرفت که با مبانی فقهی شیعه میانهای نداشت، عقاید غلطی را پیرامون ظهور مهدی منتظر (عج) ترویج میکرد و در مقابل ولایت نیز میایستاد.
حلقه انحراف نیز اما به سدّ بصیرتافزای علامه برخورد کرد و طرح مفهوم مشهور خطرناکتر بودن انحراف از فتنه توسط آیتالله مصباح یزدی، بنیاد منحرفین را بر باد داد.
و البته این همه ماجرا نبود.
طی سالهای اخیر تحرکاتی از سوی جبهه اصلاحات و یا نزدیکان آنها در کنار حلقه انحراف دیده میشود که هدف اصلی آن عمل به راهبرد آبا و اجدادی تنی چند از اصلاحاتگران یعنی "تهی سازی مفهومی اسلام ناب محمدی" و سکولاریزه کردن است.
* درباره علامه مصباح چه گفتند؟!؛ از تاج زاده تا روزنامه جمهوری اسلامی
در همین زمینه میتوان به گفتههایی که مصطفی تاجزاده اخیراً آنها را در گفتوگو با سایت ضد انقلاب کلمه پیرامون علامه مصباح یزدی بیان داشته است نیز اشاره کرد. او در این زمینه با ادامه خط اشاره شده در سال 78 میگوید:
" البته از معتقدان اسلام سلفی – مصباحی انتظار ندارم که از نظریات و طرح های اصلاحی استقبال کنند و آن را بدعت ضدانقلابی و ضدنظام نخوانند."
او همچنین در مقطعی دیگر نیز با حمله به ساحت علامه مصباح یزدی و شاگردان ایشان، با طرح یک سخن بیاساس میگوید:
"آقای مهدوی کنی که نامزدیاش برای ریاست مجلس خبرگان باعث شده بود که آقای هاشمی از این سمت کناره گیری کند، به همراه دوستانش در انتخابات مجلس نهم توسط آقای مصباح و شاگردانش بی اعتبار شدند."
و یا روزنامه جمهوری نیز بعنوان یک رسانه نزدیک به اصلاحطلبان و آیتالله هاشمی بهرمانی چندی قبل طی یادداشتی با انتقادات از مواضع نظری آیتالله مصباح یزدی در دفاع از مفهوم ولایت فقیه، نوشت:
"اینکه عالمی محترم و استادی سرشناس، مثلا قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را بدون امضای ولی فقیه، به صراحت کاغذپارهای بیش نداند! و یا ... اینک به هر دلیل، مثلا به خاطر تبدّل رأی، ولیّ فقیه را مافوق قانون و اختیارات را مطلق بداند، مطلبی است که میتوان با لحاظ برخی امور، امری طبیعی شمرد و در جای دیگر هم به بررسی آن پرداخت، اما آیا به کار بردن تعابیری چون "تالی تلو معصوم” برای اشخاص محترم دیگر، هرچند هم در نظر ما بزرگ باشند، ایجاد پرسش درباره مقامات حضرات معصومان (ع) نمیکند؟ آیا گفته چند روز پیش این استاد محترم، بنابر نقل "خبرگزاری فارس” و دیگر رسانهها، که "باید توجه داشت همانند مقام معظم رهبری (را) به هیچ عنوان نمیتوان بر روی زمین و آسمانها پیدا کرد، چرا که ایشان نمونه برجستهای از ائمه اطهار (ع) و اجدادشان است و یا این جمله که تنها کسی که میتوان به آنها (=انبیای الهی) تشبیه کرد امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری است، اگر به ظاهر جملات اخذ شود، قابل قبول و درست است؟ و به مصلحت و منطبق بر اعتقادات جامعه ما میباشد؟"
در همین زمینه اشارهای به یکی از گزارشهای سایت ضد انقلاب جرس نیز ضروری مینماید که از قول یک فعال فتنه در مقطعی نوشت: "تقصیر از خود ماست. برای چه آیت الله منتظری سالها در حبس بود؟ برای چه الان میرحسین موسوی همسرش و کروبی که از مهره های اصلی امام بودند الان باید در حبس باشند؟ و مصباح یزدی و ... که اصلا پا در انقلاب نگذاشتند و مهره های شاه بودند الان تئوریسینهای انقلاب می شوند و تمام مهره های انقلاب می شوند ضد انقلاب!...؟"
*آنچه علامه مصباح به دفاع از آنها پرداخته است
به گزارش مشرق، نکته اساسی در تمام گفتهها و نوشتههای اشاره شده، حمله به محلهایی است که تفکرات آیتالله مصباح یزدی برای حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در مقابل آنها حصون حصین ایجاد کرده است.
نقاطی همچون جایگاه شامخ ولایت فقیه، حضور تکلیف گرایانه در عرصه سیاست دینی و دفاع اصیل و روشمند از مبانی فکری انقلاب اسلامی امام روحالله(ره).
این در حالی است که تحجر خواندن طرح مسائل بنیادی در ساحت اسلام ناب، تندروی خواندن حرکات مذهبی بصیرانه در سطح جامعه اسلامی ایران، خوارج خواندن حامیان مفهوم دولت اسلامی، طرح جداسازی رهبری معنوی از رهبری سیاسی، پوپولیستی خواندن حرکتهای سیاسی و مذهبی مردم ایران و ... در یک کلام قدمهایی هستند که تماما قصد دارند کارخانههای تولید فکر برای دفاع از انقلاب اسلامی را به ویژه در ساحت علامه مظلوم مصباح یزدی به تاراج بکشانند و به گفته استاد حسن رحیمپور ازغدی تقلا میکنند تا اگر بتوانند در سایه تخریب چهرههای فکری انقلاب اسلامی؛ "بر روی لبهای انقلاب ماتیک بمالند."
*ادامه پروژه ترویج اسلام سکولاریزه
اخیراً مشاهده شد که در ادامه گامگذاری در این پروژه شوم و سکولاریزه کردن اسلام شیعی؛ از جانب برخی چهرههای منتسب به بیت امام راحل مسئله "چادر" بعنوان حجاب برتر تقبیح شد.
در برخی رسانههای اصلاحطلب نیز دیده شده که حرکتهایی انتقادی نسبت به مبانی مجازات اسلامی و تقسیم بندی رهبری جامعه اسلامی به رهبری معنوی و رهبری سیاسی صورت گرفته است.
عدهای نیز تلاش میکنند تا با جااندازی ضرورت گفتگوی ایران با آمریکا و پشت پا زنی به تاکیدات معمار کبیر جمهوری اسلامی ایران، ماهیت استکباری و صهیونیستی کاخ سفید را در نظر مردم مسلمان ایران کمرنگ کنند.
چندی قبل بود که یکی از چهرههای سیاسی کشور در همین زمینه اعتراف کرد که برای برقراری رابطه با آمریکا و گفتگو با مقامات ایالات متحده، تلاشهایی را انجام داده است.
*و حملات علیه اسلام ناب با حمله به علامه مصباح یزدی به اوج میرسد
نقطه سرجمع این حملات را نیز میتوان در حرکت اخیری دید که در قالب نوشته تیمور علیعسگری و در یک رسانه اصلاحطلب برای حمله به علامه مصباح یزدی دنبال شد.
او اگرچه در سراسر نوشته خود هیچ نامی از علامه مصباح به میان نیاورد اما ناگفته پیداست که سمت اشارهی کنایههای ژورنالیستی علیعسگری کسی نیست جز علامه مصباح یزدی.
در واقع علیعسگری، بعنوان چهرهای نزدیک به آیتالله هاشمی بهرمانی سمت و سویی را آماج حملات خود قرار داده است که طی فراز و نشیب سخت سالهای انقلاب به دفاع از مبانی فکری و فقهی اسلام ناب محمدی و انقلاب اسلامی شهره بوده است.
*معانی خاص حمله به پشتوانههای فکری انقلاب اسلامی
ماجرای توهین به علامه مصباح یزدی نشانه وقوع توطئههای خطرناکی است.
توطئههای خطرناکی که شاید بتوان عقبهای بیست و چند ساله را برای آنها در نظر گرفت.
حسین صفارهرندی در همین زمینه به دوران ابتدای ولایت امر حضرت آیتالله خامنهای اشاره میکند و میگوید: دشمنان روی چهره های برجسته نظام طرح و برنامه داشتند و عنوان کردن رهبر معنوی و دینی به مقام ولایت و رهبر سیاسی به آقای رفسنجانی برای القای حکومت دوگانه در ایران بود که متاسفانه نه از سوی اطرافیان و نه شخص رفسنجانی این مسئله رد و یا اصلاح نشد.
نکته آنکه به نظر میرسد هجمه کنندگان به آیتالله مصباح برای تمام شخصیتها و پشتوانههای نظام جمهوری اسلامی ایران طرح و نقشههایی دارند و علامه مظلوم، مصباح یزدی سدی بر سر راه این نقشه شوم است که اگر شکسته شود سیلی بنیان برافکن به راه خواهد افتاد.
سیلی که حتما و فقط به یک نفر بسنده نخواهد کرد و تا زدن ریشه نظام آرام نخواهد نشست.
علیرضا زاکانی، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در این زمینه با اشاره به دست نوشته تیمور علیعسگری به مشرق میگوید: به هیچ وجه نباید به بزرگانی همچون حضرات آیات یزدی، مهدوی کنی و مصباح یزدی جفا و اهانت روا داشته شود و میبایست قدر و منزلت آنها پاس داشته شود؛ این جنس گفتهها که اهانتهایی به آیتالله مصباح یزدی در آن برجسته است را نخواهیم پذیرفت.
وی میافزاید: البته باید دانست که این یک رویه بوده است که عوامل اصلاحات از طریق ویژگیهای بحث استبداد عوامی، طی سالهای متمادی هجمه هایی را علیه ارزشهای انقلاب مطرح و دوگانگی را القا کردهاند و آنها همواره در جایی که مردم به آنها پشت کردهاند؛ با توهین به مردم، حرکتهای آنها را حرکتهای پوپولیستی خواندهاند.
نماینده مردم تهران در مجلس نهم شورای اسلامی تاکید میکند: این قبیل شیوهها، روشهای نخ نمایی است که در گذشته هم توسط عناصری که بریدگی آنها از نظام اثبات شده بود به اجرا درآمده است.
علیعسگری در بخش دیگری از این یادداشت نیز که تلویحا به علامه مصباح یزدی اشاره دارد، مینویسد: نوع رفتار و شکل موضع گیری حضرات انقلابی نما که خود را صاحب بصیرت دینی دائمی می دانند، ثابت کننده این مطلب است که آنها حسرت ولایت دوران شاه را در سر می پروانند.
مشاور پارلمانی مركز تحقیقات استراتژیك مجمع تشخیص مصلحت در انتها می نویسد: روزی احمدی نژاد را برای ایجاد التهاب و تخریب، مائده آسمانی معرفی می کنند و جهت پیروزی قهری و کامل او توصیه به دعا و روزه و نذری می کنند... و روزی او را در دام جریان انحرافی دیده و اسیر سحر ساحران می دانند.
به گزارش مشرق، تحلیلگران معتقدند که تیغ تند انتقادات شخص علیعسگری سکهایست که دو رو دارد.
یک روی این سکه، پرونده دامنهدار "کوبش شخصیتی و اعتقادی علامه مصباح یزدی" و روی دیگر یا رویهی اصلی سکه نیز "تخریب ساحت اسلام ناب محمدی با ترویج اسلام سکولاریزه" است.
پروندهای که سراغ آن را باید در حوالی سال 1378 و در دوران دولت اصلاحطلبان گرفت. سالهایی که اصلاحطلبان در ابتدا با جلوه دادن رویهی دیگری از اسلام شیعی با محتوای تلویحی "اسلام منهای احکام فقهی"؛ گامهایی را در جهت سکولاریزه کردن عقاید انقلاب اسلامی برمیداشتند.
هدف واضح این اقدام نیز که صریحا از مبانی تفکرات امام و عاشورا تبرّی میجست؛ ایجاد تفرقه در عقاید تشیع و جا زدن اسلامی به جای اسلام ناب محمدی بود که در صحبتهای امثال کدیور، مهاجرانی، عبدالکریم سروش، بشیریه و امثالهم ترویج میشد.
اسلامی که اصراری به اجرای احکام فقهیاش ندارد، درباره حکم قصاص احکام صریحی نداده است، نگاه متسامحانه و متساهلانهای به مسئله حجاب دارد، با استکبار جهانی نه سر محاجّه و مقاومت و جنگ که سر صلح دارد و ...
اصلاحطلبان در ادامه این راهبرد که فازهای سیاسی و فرهنگی آن را برخی چهرههای اصلاح طلب مدیریت میکردند اما به یک سد بزرگ برخوردند.
سدی به نام آیتالله مصباح یزدی.
*سد محکمی به نام علامه مصباح یزدی
آیتالله مصباح همواره با روشنگریهای خود که در قالب سخنرانیها، کتابها، مناظرهها و تربیت شاگردانی که مورد تقدیر مقام معظم رهبری نیز قرار گرفته بودند، جلوهگر میشد؛ سبب آن شده بود که اصلاحطلبان نتوانند در تهیسازی اسلام ناب محمدی در جمهوری اسلامی ایران موفق عمل کنند.
و این رخدادها سبب ساز کلید خوردن پروژه تخریب علامه شد.
در واقع، او میبایست حذف میشد تا کسی نتواند از مبانی اصیل اسلام ناب در ساحت انقلاب اسلامی ایرا دفاع کند و در ادامه نیز هیچکس را یارای تطبیق نگاه شیعی و انقلابی با مسائل روز از قبیل فرهنگ، سیاست و اقتصاد را نباشد.
اصلاحطلبان زخم خورده از تئوری "قلم بدستهای مزدور" علامه مصباح و یا مناظرههای او با عبدالکریم سروش در ابتدای دهه 60؛ در آن مقطع به سمت و سوهایی اشاره میکردند که علامه مصباح یزدی و روشنگریهای بصیرانه ایشان را مساوی با تحجر، انسداد فکری و بنیادگرایی سلفی میخواند. (نقشهای که بعدها نیز از سوی مصطفی تاجزاده ادامه یافت)
آنها به این مسئله نیز بسنده نکرده و در ادامه پروژه ترور شخصیتی آیتالله مصباح، کار را به جایی رساندند که کاریکاتوری توهین آمیز نسبت به علامه مصباح یزدی منتشر شد.
ماجرایی که با تجمع طلاب حوزه علمیه و اعتراض شدیداللحن به مهاجرانی، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی همراه شد و دست آخر نیز به گفته حجتالاسلام ذوالنور، با پیغام "مالکها برگردید"! مقام معظم رهبری به طلاب حاضر، تجمع پایان یافت.
*ورود با صلابت مقام معظم رهبری برای حمایت از علامه مصباح
مقام معظم رهبری همواره حمایتهای صریحی را از علامه مصباح یزدی به عمل آوردهاند.
معظمله در مقطعی درباره ایشان فرمودند: "یک نفر مثل آقای مصباح یزدی مورد هجوم تبلیغاتی قرار میگیرد. حرف رسا و منطق قوی و مستحکم هرجایی باشد آنجا را دشمن زود تشخیص میدهد. با مرحوم شهید مطهری هم همینجور برخورد کردند."
و یا در مقطع دیگری فرمودند:
" بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقاى مصباح را مىشناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسایل اساسى اسلام ارادت قلبى دارم. اگر خداى متعال به نسل کنونى ما، این توفیق را نداد که از شخصیتهایى مانند علامه طباطبایى و شهید مطهرى استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیمالقدر، خلإ آن عزیزان را در زمان ما پر مىکند."
*واگذاری پروسه تبلیغ اسلام تقلبی از اصلاحطلبان به حلقه انحراف
به گزارش مشرق، نیرنگ شومی که در ابتدا به آن اشاره شد اما در سالهای بعد نیز در قالبهای مختلفی ادامه یافت. قالبهای مختلفی که البته باز هم در چنگال روشنگریهای بصیرانه علامه مصباح یزدی و تنی چند از شاگردان ایشان گرفتار میآمدند و مضمحل میشدند.
اینبار نیز علاوه بر مجسمههای مومیایی شده اصلاحاتگران؛ حلقه انحرافی نیز به عرصه آمد و با تبلیغ تفکرات غلط خود، اسلامی را بر سر دست گرفت که با مبانی فقهی شیعه میانهای نداشت، عقاید غلطی را پیرامون ظهور مهدی منتظر (عج) ترویج میکرد و در مقابل ولایت نیز میایستاد.
حلقه انحراف نیز اما به سدّ بصیرتافزای علامه برخورد کرد و طرح مفهوم مشهور خطرناکتر بودن انحراف از فتنه توسط آیتالله مصباح یزدی، بنیاد منحرفین را بر باد داد.
و البته این همه ماجرا نبود.
طی سالهای اخیر تحرکاتی از سوی جبهه اصلاحات و یا نزدیکان آنها در کنار حلقه انحراف دیده میشود که هدف اصلی آن عمل به راهبرد آبا و اجدادی تنی چند از اصلاحاتگران یعنی "تهی سازی مفهومی اسلام ناب محمدی" و سکولاریزه کردن است.
* درباره علامه مصباح چه گفتند؟!؛ از تاج زاده تا روزنامه جمهوری اسلامی
در همین زمینه میتوان به گفتههایی که مصطفی تاجزاده اخیراً آنها را در گفتوگو با سایت ضد انقلاب کلمه پیرامون علامه مصباح یزدی بیان داشته است نیز اشاره کرد. او در این زمینه با ادامه خط اشاره شده در سال 78 میگوید:
" البته از معتقدان اسلام سلفی – مصباحی انتظار ندارم که از نظریات و طرح های اصلاحی استقبال کنند و آن را بدعت ضدانقلابی و ضدنظام نخوانند."
او همچنین در مقطعی دیگر نیز با حمله به ساحت علامه مصباح یزدی و شاگردان ایشان، با طرح یک سخن بیاساس میگوید:
"آقای مهدوی کنی که نامزدیاش برای ریاست مجلس خبرگان باعث شده بود که آقای هاشمی از این سمت کناره گیری کند، به همراه دوستانش در انتخابات مجلس نهم توسط آقای مصباح و شاگردانش بی اعتبار شدند."
و یا روزنامه جمهوری نیز بعنوان یک رسانه نزدیک به اصلاحطلبان و آیتالله هاشمی بهرمانی چندی قبل طی یادداشتی با انتقادات از مواضع نظری آیتالله مصباح یزدی در دفاع از مفهوم ولایت فقیه، نوشت:
"اینکه عالمی محترم و استادی سرشناس، مثلا قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را بدون امضای ولی فقیه، به صراحت کاغذپارهای بیش نداند! و یا ... اینک به هر دلیل، مثلا به خاطر تبدّل رأی، ولیّ فقیه را مافوق قانون و اختیارات را مطلق بداند، مطلبی است که میتوان با لحاظ برخی امور، امری طبیعی شمرد و در جای دیگر هم به بررسی آن پرداخت، اما آیا به کار بردن تعابیری چون "تالی تلو معصوم” برای اشخاص محترم دیگر، هرچند هم در نظر ما بزرگ باشند، ایجاد پرسش درباره مقامات حضرات معصومان (ع) نمیکند؟ آیا گفته چند روز پیش این استاد محترم، بنابر نقل "خبرگزاری فارس” و دیگر رسانهها، که "باید توجه داشت همانند مقام معظم رهبری (را) به هیچ عنوان نمیتوان بر روی زمین و آسمانها پیدا کرد، چرا که ایشان نمونه برجستهای از ائمه اطهار (ع) و اجدادشان است و یا این جمله که تنها کسی که میتوان به آنها (=انبیای الهی) تشبیه کرد امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری است، اگر به ظاهر جملات اخذ شود، قابل قبول و درست است؟ و به مصلحت و منطبق بر اعتقادات جامعه ما میباشد؟"
در همین زمینه اشارهای به یکی از گزارشهای سایت ضد انقلاب جرس نیز ضروری مینماید که از قول یک فعال فتنه در مقطعی نوشت: "تقصیر از خود ماست. برای چه آیت الله منتظری سالها در حبس بود؟ برای چه الان میرحسین موسوی همسرش و کروبی که از مهره های اصلی امام بودند الان باید در حبس باشند؟ و مصباح یزدی و ... که اصلا پا در انقلاب نگذاشتند و مهره های شاه بودند الان تئوریسینهای انقلاب می شوند و تمام مهره های انقلاب می شوند ضد انقلاب!...؟"
*آنچه علامه مصباح به دفاع از آنها پرداخته است
به گزارش مشرق، نکته اساسی در تمام گفتهها و نوشتههای اشاره شده، حمله به محلهایی است که تفکرات آیتالله مصباح یزدی برای حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در مقابل آنها حصون حصین ایجاد کرده است.
نقاطی همچون جایگاه شامخ ولایت فقیه، حضور تکلیف گرایانه در عرصه سیاست دینی و دفاع اصیل و روشمند از مبانی فکری انقلاب اسلامی امام روحالله(ره).
این در حالی است که تحجر خواندن طرح مسائل بنیادی در ساحت اسلام ناب، تندروی خواندن حرکات مذهبی بصیرانه در سطح جامعه اسلامی ایران، خوارج خواندن حامیان مفهوم دولت اسلامی، طرح جداسازی رهبری معنوی از رهبری سیاسی، پوپولیستی خواندن حرکتهای سیاسی و مذهبی مردم ایران و ... در یک کلام قدمهایی هستند که تماما قصد دارند کارخانههای تولید فکر برای دفاع از انقلاب اسلامی را به ویژه در ساحت علامه مظلوم مصباح یزدی به تاراج بکشانند و به گفته استاد حسن رحیمپور ازغدی تقلا میکنند تا اگر بتوانند در سایه تخریب چهرههای فکری انقلاب اسلامی؛ "بر روی لبهای انقلاب ماتیک بمالند."
*ادامه پروژه ترویج اسلام سکولاریزه
اخیراً مشاهده شد که در ادامه گامگذاری در این پروژه شوم و سکولاریزه کردن اسلام شیعی؛ از جانب برخی چهرههای منتسب به بیت امام راحل مسئله "چادر" بعنوان حجاب برتر تقبیح شد.
در برخی رسانههای اصلاحطلب نیز دیده شده که حرکتهایی انتقادی نسبت به مبانی مجازات اسلامی و تقسیم بندی رهبری جامعه اسلامی به رهبری معنوی و رهبری سیاسی صورت گرفته است.
عدهای نیز تلاش میکنند تا با جااندازی ضرورت گفتگوی ایران با آمریکا و پشت پا زنی به تاکیدات معمار کبیر جمهوری اسلامی ایران، ماهیت استکباری و صهیونیستی کاخ سفید را در نظر مردم مسلمان ایران کمرنگ کنند.
چندی قبل بود که یکی از چهرههای سیاسی کشور در همین زمینه اعتراف کرد که برای برقراری رابطه با آمریکا و گفتگو با مقامات ایالات متحده، تلاشهایی را انجام داده است.
*و حملات علیه اسلام ناب با حمله به علامه مصباح یزدی به اوج میرسد
نقطه سرجمع این حملات را نیز میتوان در حرکت اخیری دید که در قالب نوشته تیمور علیعسگری و در یک رسانه اصلاحطلب برای حمله به علامه مصباح یزدی دنبال شد.
او اگرچه در سراسر نوشته خود هیچ نامی از علامه مصباح به میان نیاورد اما ناگفته پیداست که سمت اشارهی کنایههای ژورنالیستی علیعسگری کسی نیست جز علامه مصباح یزدی.
در واقع علیعسگری، بعنوان چهرهای نزدیک به آیتالله هاشمی بهرمانی سمت و سویی را آماج حملات خود قرار داده است که طی فراز و نشیب سخت سالهای انقلاب به دفاع از مبانی فکری و فقهی اسلام ناب محمدی و انقلاب اسلامی شهره بوده است.
*معانی خاص حمله به پشتوانههای فکری انقلاب اسلامی
ماجرای توهین به علامه مصباح یزدی نشانه وقوع توطئههای خطرناکی است.
توطئههای خطرناکی که شاید بتوان عقبهای بیست و چند ساله را برای آنها در نظر گرفت.
حسین صفارهرندی در همین زمینه به دوران ابتدای ولایت امر حضرت آیتالله خامنهای اشاره میکند و میگوید: دشمنان روی چهره های برجسته نظام طرح و برنامه داشتند و عنوان کردن رهبر معنوی و دینی به مقام ولایت و رهبر سیاسی به آقای رفسنجانی برای القای حکومت دوگانه در ایران بود که متاسفانه نه از سوی اطرافیان و نه شخص رفسنجانی این مسئله رد و یا اصلاح نشد.
نکته آنکه به نظر میرسد هجمه کنندگان به آیتالله مصباح برای تمام شخصیتها و پشتوانههای نظام جمهوری اسلامی ایران طرح و نقشههایی دارند و علامه مظلوم، مصباح یزدی سدی بر سر راه این نقشه شوم است که اگر شکسته شود سیلی بنیان برافکن به راه خواهد افتاد.
سیلی که حتما و فقط به یک نفر بسنده نخواهد کرد و تا زدن ریشه نظام آرام نخواهد نشست.
علیرضا زاکانی، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در این زمینه با اشاره به دست نوشته تیمور علیعسگری به مشرق میگوید: به هیچ وجه نباید به بزرگانی همچون حضرات آیات یزدی، مهدوی کنی و مصباح یزدی جفا و اهانت روا داشته شود و میبایست قدر و منزلت آنها پاس داشته شود؛ این جنس گفتهها که اهانتهایی به آیتالله مصباح یزدی در آن برجسته است را نخواهیم پذیرفت.
وی میافزاید: البته باید دانست که این یک رویه بوده است که عوامل اصلاحات از طریق ویژگیهای بحث استبداد عوامی، طی سالهای متمادی هجمه هایی را علیه ارزشهای انقلاب مطرح و دوگانگی را القا کردهاند و آنها همواره در جایی که مردم به آنها پشت کردهاند؛ با توهین به مردم، حرکتهای آنها را حرکتهای پوپولیستی خواندهاند.
نماینده مردم تهران در مجلس نهم شورای اسلامی تاکید میکند: این قبیل شیوهها، روشهای نخ نمایی است که در گذشته هم توسط عناصری که بریدگی آنها از نظام اثبات شده بود به اجرا درآمده است.