به گزارش مشرق، مهدی فضائلی طی یادداشتی نوشت: طی دو سه ماه و بویژه چند هفته اخیر، اتفاقاتی در عرصه سیاست خارجی کشورمان رخ داده است که نباید و نمیتوان از کنار آنها براحتی رد شد و تحلیل درستی از آنها نداشت.
بازگشت عربستان به سوی جمهوری اسلامی ایران با درخواست وساطت از شی جین پینگ، احتمال عادی شدن روابط بحرین و مصر با کشورمان، پیام دولتمردان آمریکا برای توافق با ایران، آزادی دیپلمات کشورمان آقای اسدی از زندان بلژیک، خرید نفت از ایران توسط آلمان، تماس تلفنی ۹۰ دقیقه ای مکرون با دکتر رئیسی، جلوگیری فرانسه از اجتماع سالانه منافقین در این کشور، حمله پلیس آلبانی به مقر منافقین و مذاکرات معاون سیاسی وزارت امور خارجه کشورمان با تروئیکای اروپا در امارات و با نماینده اتحادیه اروپا در قطر، از جمله رویدادهای آشکار این عرصه است.
آیا میتوان همه این رویدادها و به عبارت درستتر، تحولات را اتفاقی دانست؟ خصوصا آنکه همه این کشورها تا دو سه ماه قبل و در اغتشاشات پاییز سال گذشته، جزو محرکین و آتش آوران به معرکه بودند!
حمایت آشکار دولتمردان آمریکا از اغتشاشات و آشوبگران، قطع رابطه دولت آلبانی با ایران در شهریور سال گذشته، استقبال مکرون از یکی از به اصطلاح فعالان اپوزسیون، تلاش آلمان برای خروج سفرای اتحادیه اروپا از ایران در بحبوحه آشوبهای سال قبل و همکاری همهجانبه برای میتینگ اپوزسیون در برلین، رجزخوانی منافقین از پاریس، حضور فعال و علنی عربستان در وقایع از طریق اینترنشنال و...تنها گوشه ای از نقش و تلاش همین کشورهایی است که امروز نقش متفاوتی را بازی می کنند.
بنابراین، رویدادهای اخیر اگرچه با سرعت نمایان شده اند اما اتفاقی نیستند، لذا باید بدنبال چرایی این تغییر رفتار باشیم.
آنچه در این مجال و به اختصار می شود از چرایی این مسأله گفت این است که؛ تیرهای دشمن به سنگ خورده است!
نخست؛ غرب و متحدان منطقه ای او یا ساده لوحانه گمان می کردند جنگ ترکیبی فوق سنگین پاییز سال گذشته کار ایران را تمام میکند و یا حداقل منجر به ضعیف شدن ایران و فراهم آمدن فرصتی برای امتیاز خواهی آنان خواهد شد؛ اما چنان نشد!
دوم؛ نه تنها چنان نشد، بلکه ایران توانست هم این آشوب ها را مهار کند و هم مسیر پیشرفت و گسترش روابط خارجی اش را دنبال کند.
رفت و آمدهای متعدد و متنوع دیپلماتیک و ایستادگی در برابر امتیاز خواهی های زیاده طلبانه، آنها را بتدریج از خواب پریشان بیدار کرد.
سوم؛ ادامه پر قدرت مسیر پیشرفت و بهبود برخی شاخص های کلان اقتصادی، افزایش بهرهبرداری و فروش نفت و میعانات و رشد روزافزون قدرت دفاعی بویژه رونمایی از موشک هایپرسونیک، چرت ساده لوحان را پاره و یکبار دیگر واقعیت ایران را برای آنها آشکار نمود.
چهارم؛ ارتقای موقعیت و جایگاه مقاومت در منطقه و سیر قهقرایی رژیم صهیونیستی، از سویی ضربه مهلک دیگر به منافع و برنامههای غرب و متحدانش در منطقه بود و از سوی دیگر، جایگاه ایران به عنوان مهمترین حامی جریان مقاومت را ارتقا بخشید.
پنجم؛ به این موارد بیفزایید شکست اوکراین در برابر روسیه را به رغم همه حمایت هایی که آمریکا و اروپا از اوکراین داشتند و نگرانی اروپا از ادامه تحمیل هزینههای این جنگ به خودش.
اگر بخواهیم همه آنچه گفته شد را در چند واژه خلاصه کنیم، " ایران قوی" و " دیپلماسی عزت" می تواند بیانگر چرایی تغییر رفتار غرب و برخی کشورهای منطقه در قبال ایران عزیز باشد.
البته بدیهی است دولتمردان ایران اسلامی اولا این دستاوردها را از جانب خدای متعال می دانند و در صیانت از آنها خواهند کوشید و ثانیا هیچگاه این تغییرات را ساده انگارانه تحلیل نمی کنند تا احیانا عربستان را دوست راهبردی و اروپا را قابل اعتماد تلقی کنند.
ضمنا هرچند این رویدادها ارزشمند و بعضا بی سابقه در سیاست خارجی است لیکن تا در سفره و معیشت مردم تغییرات مثبت و قابل درک نیفتد نباید خوشبینانه انتظار داشت همه مردم از این دستاوردها احساس لازم را پیداکنند، بویژه اینکه خناسان داخلی و طراحان جنگ ترکیبی دست از کار نکشیده و پیوسته بدنبال القای یأس و نقشه های جدید هستند!
تداوم راه برای تحقق ایران قوی و همچنین بکارگیری سه عنصر عزت،حکمت و مصلحت گره گشای مشکلات کشور خواهد بود.