به گزارش مشرق، وقتی قصه هشت سال دفاع مقدس را از بزرگترها یا پیشکسوتان آن سالهای حماسه و ایثار مینشینید، از یاران و دوستان شهیدشان میگویند یا اگر در سالهای بعد مهمان دیار سرزمینهای نور بودهاید، از نزدیک روایت آن روزهای سراسر شور و نبرد را از زبان راویانش میشنوید. سالهای آغاز دهه ۶۰ برای مردم سرزمینمان از غربیترین نقطه کشورمان گرفته تا جنوبیترینش، روایت به گونهای دیگر است؛ آتش و دودی همراه با غرش گوشخراش هواپیماهای دشمن، مهاجرت اجباری خانوادهها حتی با پای پیاده و حضور در اقامتگاههای شهرهای دورتر و صدای گریه بچههایی که اصلاً تاب این شرایط جنگی را نداشتند.
روزها، شبها، سالها و دههها از پایان آن تهاجم ظالمانه به کشورمان گذشته است، اما هنوز که هنوز است قصههای غصهدار آن تمامی ندارد. مانند داستان دختر بچه سوسنگردی، برای شنیدن داستان واقعی او با ما همراه باشید:
وقتی جنگ شد، خیلی از خانوادهها مهاجرت کردند
«حبیب عفریمفرد» تا سال گذشته فرماندار هویزه بود، از کمیته جستجوی مفقودین خواست که پیگیر سرنوشت دختری پنجساله به نام «جمیله عفریمفرد» شود. دختری که در یک خانواده پرجمعیت در سال ۱۳۵۴ به دنیا آمد و به طور مادرزادی از ناحیه دو پا فلج بود. با آغاز جنگ تحمیلی وقتی عدهای از بانوان تهرانی و قمی برای کمک به خانوادههای خوزستانی وارد منطقه سوسنگرد شدند، «اکرم فتوت» در این رفتوآمدها با این خانواده آشنا شد.
جنگ بود و شرایط برای دختربچه معلول مناسب نبود . برای همین خانم فتوت با رضایت خانواده جمیله، این دختر را به تهران آورد و او را به آسایشگاه بهزیستی برد. در ۲ سال اول زندگی جمیله در تهران، مادرش از طریق خاتم فتوت با فرزندش در ارتباط بود. اما به دلایل نامعلومی این ارتباط قطع شد.
۴۰ سال از آمدن جمیله به تهران گذشت، خواهر و برادرها دوست داشتند خواهرشان را که الان باید ۴۹ سال داشته باشد، ببینند. برای همین از کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح خواستند خبری از خواهر گمشدهشان به آنها بدهند.
نمایی از مهاجران جنگ تحمیلی
پیگیریها از اداره بهزیستی و نهادهای مرتبط راه به جایی نبرد و تنها به یک پرونده راکد با عنوان فرشته عفریمفرد در سازمان ثبتاحوال رسیدند. حتی نامی از این دختر در میان متوفیان بهشتزهرا یافت نشد. همه تلاشها به سمت پیدا کردن خانم اکرم فتوت چرخید. اما باز هم این جستجوها به در بسته خورد. زیرا خانم فتوت در مردادماه سال ۱۳۹۴ فوت کرده بود و پیکرش در بهشت حضرت معصومه (س) بود.
مسؤولان متوجه شدند تمام مراسم تدفین را آقای موسیزاده (خواهرزاده متوفی) انجام داده است، به همین خاطر از او مسأله را پیگیری کردند. موسیزاده خبر داد که خالهاش دختر بچهای را نگهداری میکرده که آن دختر در ۲۳ تیرماه سال ۱۳۶۸ بر اثر بیماری گوارشی به رحمت خدا رفته و اکنون در قطعه ۱۰۹ب، ردیف ۳۸، شماره ۵۵ دفن است. وقتی موسیزاده تصویر قبر را ارسال کرد، متوجه شدند تمام اطلاعات آن دختر با جمیله برابری میکند، منتها چون متولی تشکیل پرونده جمیله در بهزیستی به ادبیات عرب آشنایی نداشته، فامیلی او را به اشتباه افری نوشته است.
نمایی از سنگ قبر جمیله در بهشت زهرا
خانوادهای که دوست داشت پس از چند دهه خواهرشان را در آغوش بگیرند، اما مشیت الهی بر این بود که این دختر خانم در غربت و مظلومیت از دنیا برود. جمیله گوشهای از آسیبهای اجتماعی جنگ ناجوانمردانه رژیم بعث عراق علیه ملت ایران است . جنگ بین خانوادهها فاصله ایجاد کرد و جمیله یکی از دخترانی بود که در پشت جبهه مفقودالاثر شد.
قرار است خانواده جمیله پنجشنبه (۲۳ تیرماه) از ساعت ۱۷ برای نخستین بار و همزمان با سالگرد وفات جمیله بر سر مزارش در بهشت زهرا (س) قطعه ۱۰۹ب، ردیف ۳۸، شماره ۵۵ حاضر شوند.