به گزارش مشرق، نشست تخصصی «سینما و خانواده» ظهر امروز دوشنبه ۲۶ تیرماه در تالار ایوان شمس برگزار شد.
در ابتدای این نشست حجتالاسلام محمدرضا زیبایینژاد رییس پژوهشکده زن و خانواده بیان کرد: در طول تاریخ ساختارهای اجتماعی و سیاسی بهطور طبیعی مسیر خود را میرفتند اما آنچه که امروز اتفاق افتاده این است که ساختار اقتصاد نئوسرمایهداری دارد روی سیاست و اجتماع ما تاثیر میگذارد. اتفاق جدیدی که در فرایند مدرن شدن پیش آمده سیطره ساختارهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نئوسرمایهداری بر همه چیز است یعنی امروزه خانواده ما تحت سیطره جهانی نسبیتگرایی ارزشی و نئولیبرالیسم اخلاقی قرار گرفته است.
این کارشناس فرهنگی افزود: پرسش این است در زمانی که ارزشهای معارض با خانواده بر کل آدمها سیطره دارد، خانواده چگونه میتواند از ارزشهای خود صیانت کند و این ابرچالش چگونه میتواند وجه فرصت خود را تقویت و بر وجه تقبیحیاش غلبه دهد؟
وی گفت: وقتی فهم از موقعیت داشته باشیم تا بدانیم این موقعیتها چه چالشهایی برای ما دارد، میتوانیم برای مقابله با آن برنامهریزی کنیم. در حالی که در خیلی از عرصههای فرهنگی و هنری این فهم شکل نگرفته است. این نشست برای این است که ببینیم خانواده در موقعیت جدید چه چالشهایی پیش رو دارد و چگونه باید بر آن غلبه کند.
حیرت از مسیری که سینمای طی کرده است
سپس محمدتقی کرمی دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی پشت تریبون قرار گرفت و بیان کرد: من بهعنوان یک مخاطب سینما که از سالهای ۶۵ به صورت حرفهای به تماشای فیلمهای ایرانی نشستهام و در دانشگاه علامه درگیر مفاهیمی همچون جنسیت، زن در سینما و مفهوم بازنمایی در سینما بودم باید بگویم در این سالها مسیری از حیرت برای من شکل گرفته است که اینجا میخواهم آن را به بحث بگذارم.
وی مطرح کرد: سینما ما به شدت از سینمای دوم خرداد و نوعی از سینمای دختر و پسری تاثیر گرفته است. این موضوع از سال ۷۶ شروع شد، در دوران احمدینژاد به سینمای خیانت تبدیل شد و این مسیر تا همین امروز تدوام پیدا کرده است. نمیدانم سینمای ما چه اصراری به حذف نشانههای خانواده دارد.
کرمی گفت: وقتی به فیلمهای دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد نگاه کنید متوجه میشوید با این مسأله مواجه هستیم که گویی خانواده یعنی یک مرد و زن جوان، که با هم زیر یک سقف هستند اما شاید به دلیل محدودیت جامعه ایران به آنها زن و شوهر میگوییم و اگر این محدودیت نبود آنها را به گونه دیگر نشان میدادیم. یا مثلاً در سینما از فرزند و فرزندآوری هیچ نشانی نمیبینید و از شبکه ارحام هم هیچ نشانی نمیبینید.
وی افزود: در این مدت برای من این سوال پیش آمد که شاید جنس سینما همین است و بعد متوجه شدم نه اینطور نیست. مثلاً حتی اگر سریالهای آمریکایی را ببینید متوجه میشوید در خدمت چند مفهوم محوری هستند. مثلاً خبیثترین کاراکتر آمریکایی هم آمریکا برایش مفهوم دارد. یا مثلاً ایده خانواده برای آنها مهم است. سوال من این بود که ما کجا این مفاهیم را در فیلمهایمان نشان دادهایم. البته انتظار یک فیلم ایدئولوژیک محض هم نداشتم اما نمیدانم چرا اجماع بر سر حذف نشانههای خانواده است. ضمن اینکه بسیاری از مناسکی که در جامعه ما کارکرد مثبت دارند در فیلمها مورد تمسخر قرار میگیرند. حتی صدا و سیما هم در این موضوع با بدنه سینما همراه است. البته که چند فیلم و سریال خوب هم در این حوزهها داشتهایم.
تصویر خانواده در سینما ما مطلوب نیست، اما چرا؟
سپس شهاب اسفندیاری رییس دانشگاه صدا و سیما پشت تریبون قرار گرفت و بیان کرد: تصویر خانواده در سینمای ایران از منظر ارزشهای فرهنگی و اجتماعی ما مطلوب نیست اما پرسش این است که دلیلش چیست؟ یا چرا سینما و رسانه بهعنوان نهادهای تاثیرگذار آنگونه که باید نقش موثری در تحکیم خانواده ایفا نکردند؟ برای پاسخ به این پرسشها نیاز به دانش جامعهشناسی سینما و هنر داریم.
وی افزود: جامعهشناسی هنر و سینما فقط بررسی تاثیر جامعه بر هنر یا بر عکسش نیست. آنچه در جامعهشناسی هنر مغفول مانده تمرکز بر خالقان هنر است. این شاید به خاطر دشواری این امر و عدم همکاری هنرمندان باشد. در برخی جاها بر حساسیت روی قومیت و نژاد خیلی کار کردهاند همین امر باعث شده گاهی اوقات تبعیض مثبت ایجاد شود. ولی در کشور ما این اتفاق رخ نداده، اینجا تصور ما این است که آنچه که روی پرده میرود یک حقیقت مطلق و جامع از جامعه است و هیچکس روی آن تردید نمیکند و نمیگوید که آنچه روی پرده رفته یک برساخت اجتماعی و زاییده ذهن کارگردان و درواقع محدود به قاب ذهن اوست. یکسری چیزها از این قاب بیرون مانده که اینها جای تحلیل دارد.
اسفندیاری گفت: ضمن اینکه برخی با استناد بر این تصاویر اینگونه قضاوت میکنند که وضع جامعه همینطور است که تصویر شده است. فضاهای روشنفکری، جشنوارهها و… به برخی چیزها ضریب میدهد، برخی چیزها را انکار میکند و اثرگذاری فوقالعادهای دارد. البته در فضای جامعهشناسی ایران، گفتمانهای انتزاعی و دور از واقعیتهای میدانی، بسیار رایج است حتی گاهی ادبیات استعاری به کار برده میشود یا مثلاً مدام از اصطلاح فروپاشی اجتماعی سخن میگویند اما یک نفر نمیگوید شاخصها و تعریفش چیست و اینگونه بیپروا و بی محابا سخن میگویند.
وی افزود: این چنین میشود که در فیلمهای ما هم جوانان در حال خودکشی، خانوادهها در حال فروپاشی و … نشان داده میشود برای اینکه پایایی این تصویر نسبت به جامعه اثبات شود باید تحقیقات میدانی کنیم تا ببینیم آیا واقعاً جوانان همین قدر ناامید هستند آنگاه میشود قضاوت کرد که سینمای ما آینه جامعه ما هست یا خیر.
سپس مدنی از دانشجویان دانشگاه صدا و سیما به ارایه پایاننامه خود درباره «بازنمایی امید در شخصیتهای جوان و نقش خانواده در فیلمهای دهه ۸۰ و ۹۰ سینمای ایران» پرداخت.
باید از «سپهر فرهنگی» صحبت کنیم
در ادامه رامتین شهبازی منتقد سینما و معاون هنر دانشگاه سوره اظهار کرد: فرهنگ تعاریف مختلفی دارد و ما با امری مواجه هستیم که ما را به تنوع میرساند. وقتی فرهنگ را متکثر میکنیم نشانهشناسی در آن اهمیت پیدا میکند. نشانهشناسی در تمام ابعاد زندگی ما وجود دارد اگر بخواهیم فرهنگ جامعه را تعریف کنیم باید از یک عبارت دیگر در بحث نشانهشناسی فرهنگی استفاده کنیم و آن بحث «سپهر فرهنگی» است.
وی افزود: ما یک سپهر فرهنگی داریم که تعریف آن دشوار است. هرچه زندگی ما تغییر میکند تعریف این سپهر فرهنگی دشوارتر میشود اما چه کسی آن را تعریف میکند؟ در کشور ما اینگونه بوده که این سپهر فرهنگی بر اساس ایدئولوژی، مسایل عرفی و … تعریف میشود. مثلاً بحث حجاب یکی از آن بحثهاست. گاهی این سپهر دچار ترک میشود و برخی مسایل دیگر به آن نفوذ پیدا میکند اما گاهی چون این سپهر با فرهنگ عمومی همخوان نیست، از فرهنگ عمومی بر آن غالب میشود.
شهبازی ادامه داد: فرهنگ دیکته نمیشود، بلکه زیست میشود. فرهنگ اینگونه نیست که بگوییم چه چیزی فرهنگ است چه چیزی نه. ما با سینمایی مواجه هستیم که سینماگر در آن هم با جامعه طرف است و هم باید گیشه فیلمش تامین شود. در چنین موقعیتی او نمیتواند به پژوهشگر بگوید تحقیق کن و ببین مخاطب الان چه میخواهد بلکه این موضوع را از گیشه سینما درمییابد. این باعث میشود سپهر فرهنگی دائم محدود شود و ما دچار تعارض شویم.
این منتقد سینما تأکید کرد: وقتی سپهر فرهنگی گسترش پیدا نکند، مفاهیمی مثل خانواده، زن، نگاه سیاسی و… مورد تغییر قرار میگیرد، این باعث میشود فیلمساز گیج شود و نداند باید سفارش بپذیرد یا آنچه را که خودش میخواهد بسازد، این امر باعث میشود سینمایی داشته باشیم که گاه سرش و گاه بدنش بزرگ میشود. سپهر فرهنگی در سینمای ما کامل نیست و ناقص است و این خودش را روی فرم فیلمها نشان میدهد و اتفاقاً یک سری فیلمهای انتقادی ساخته میشود که به لحاظ سینمایی خیلی بد هستند، اما به دلیل لحن تندشان به یک برند تبدیل میشوند. مثلاً فیلمهای رضا درمیشیان چنین هستند.
وی افزود: من همه اینها را ذیل بحث فرهنگ میدانم و همین باعث میشود با سینمایی مواجه شویم که ادعا میکند تحلیل دارد، ولی هیچ تحلیلی ندارد. این البته اشکالی ندارد چون وظیفه سینما تحلیل کردن نیست، سینما همیشه یک سرگرمی بوده است.