سرویس فرهنگ و هنر مشرق - ۱۵ مرداد محمدرضا شهبازی مجری برنامه «پاورقی» و «سیدخندان» با انتشار توییتی درباره بازگشت «رضا رشیدپور» با برنامه تازه نوشت: ما اینور پاورقی میسازیم، میگیم سلبریتی باید در خدمت رسانه باشه، هماهنگ با سیاستهای نظام باشه، باید با سلبریتیای که وسطشلوغیها اب به آسیاب دشمن میریخت برخورد بشه، بعد اونور گلزار و رشیدپور دارم گرم میکنن برگردن روی آنتن. اینور بچهها با بی پولی ساختن، فحش خوردن ...
او با درج عکسی از صفحه اینستاگرام رضارشیدپور و با استناد به پستهای منتشر شده، او را در ردیف افرادی معرفی میکند که در فتنه ۱۴۰۱ با آشوبگران همراهی کرده است.
در پاسخ به انتقادات مجری برنامه پاورقی، محمدرضا نجارزاده مدیر اجتماعی شبکه سوم سیما با انتشار یک عبارت دور از شأن، در پاسخ به توییت شهبازی، با درج میزان آمار مخاطبان برنامههایش، در حدود ۵ درصد، به انتقادات او پاسخ میدهد.
در مورد این مجادله نخستین نکتهای که به عنوان تحلیل در افکار عمومی و رسانههای فارسی زبان مورد بحث قرار گرفت افزایش سطح تنش در میان اصولگرایان و جبهه انقلاب بود. با توجه به نزدیک شدن انتخابات مجلس این اختلاف نظر میان یک مجری و مدیر گروه به عنوان نمادی از تنشهای بنیادی در جبهه اصولگرایان معرفی شد.
این تحلیل شاید از منظر سیاسی مضحک به نظر برسد، اما این تقابل مجازی در میان جبهه فرهنگی انقلاب، به عنوان یک شکاف عمیق سیاسی - فرهنگی در ابعاد بزرگتری تحلیل شد.
با انتشار شایعه کنار گذاشته شدن «محسن یزدی»، از چهرههای انقلابی و مدیر شبکه مستند سیما، این جابجایی به عنوان پروژه خالص سازی میان جبهه اصولگرایان توصیف شد.
در پی انتشار این شایعه تحلیلهای دیگری قوت گرفت که اغلب این تحلیلها خبر از حذف مدیرانی میداد که توسط تیم جدید مدیریتی منصوب نشدهاند.
حذف یکی از دو دیدگاه، خواه مدیر اجتماعی شبکه سه یا محمدرضا شهبازی توسط مدیران بالادستی خسارت محض است. سعه صدر مدیران بالادستی اگر عاقلانه و منطقی باشد باید بتوانند این سطح از تنش را مدیریت کنند و حتی این دو قطبی فرهنگی، با حفظ حرمت طرفین، جنبههای رقابتیتر در سازمان صدا و سیما پیدا کرد.تنش درون سازمانی یا یک رقابت فرهنگی!؟
این سطح از تنش و اختلاف نظر در مدیریت شبکههای سیما امری بسیار طبیعی است. اختلاف دیدگاه در میان شبکههای سیما از هر منظری طبیعی به نظر میرسد و باید آن را به رسمیت شناخت. سیاستهای ناظر بر تولید محتوا در شبکه سوم سیما به هیچ عنوان نباید شبیه سایر شبکه ها باشد.
اما در صفحات شبکههای اجتماعی معارض و رسانههای فارسی این اختلافنظر، به عنوان دستاویزی معارضانه مورد بهرهبرداری قرار گرفته تا اختلاف سلیقه و رقابت میان شبکههای مختلف سیما به چالشی جدیتر در سطح مدیران سیما و تنش میان جبهه اصولگرایان معرفی شود. در واقع همان تفکری که تولید دوقطبی میکند و از رسانههای معارض سرچشمه گرفته در شبکههای اجتماعی نمود پیدا میکند.
حذف یکی از دو دیدگاه، خواه مدیر اجتماعی شبکه سه یا محمدرضا شهبازی توسط مدیران بالادستی خسارت محض است. سعه صدر مدیران بالادستی اگر عاقلانه و منطقی باشد باید بتوانند این سطح از تنش را مدیریت کنند و حتی این دو قطبی فرهنگی، با حفظ حرمت طرفین، جنبههای رقابتیتر در سازمان صدا و سیما پیدا کند.
اگر تقابل شهبازی یا نجارزاده به حذف طرفین منجر شود، شایعه ضدانقلاب مبنی بر پروژه خالصسازی، در افکار عمومی جنبه رسمی پیدا میکند. به این دوقطبی باید به عنوان یک دوقطبی ورزشی فوتبالی نگریست. این رقابت و دوقطبی در نهایت باید به ارتقا فرهنگی و محتوایی رسانه ملی منجر شود.
از منظر مخالفان حاکمیت، کیفرخواست محمدرضا شهبازی، رضا رشیدپور و رضا گلزار به یکدیگر شباهت دارد و هرچهرهای که در چنین شرایطی با صدا و سیما جمهوری اسلامی همکاری کند، خائن به «انقلاب مهسا» محسوب میشود. در بررسی این دوقطبی باید چند تحلیل را لحاظ کرد. در شرایط پسا ۱۴۰۱، دو قطبی معارض - موافق چنان تشدید شده که از منظر مخالفان حاکمیت، کیفرخواست محمدرضا شهبازی، رضا رشیدپور و رضا گلزار به یکدیگر شباهت دارد و هرچهرهای که در چنین شرایطی با صدا و سیما جمهوری اسلامی همکاری کند، خائن به «انقلاب مهسا» محسوب میشود.
محمدرضا شهبازی عاشقانه از آرمان و روحالله در توییتر خود مینویسد. وی به پیکر شهید عجمیان اشاره میکند در حالیکه به این موضوع توجهی ندارد که رضارشیدپور هم فرزند شهید است.
پدر رضا رشیدپور، مهندس برق بود. او زمانی که برای جمع آوری تجهیزات لشکر عاشورا به دزفول اعزام شده بود، حین انجام وظیفه قطع نخاع شد و در سال ۷۶ به درجه رفیع شهادت نائل شد.
رشیدپور درباره قطع نخاع شدن پدرش نوشته است: اولین بار که صندلی چرخدارش را هل دادم اشک روی گونه ام غلتید. بچه بودم. تحمل نداشتم که قامت رعنای پدر را روی ویلچر ببینم. دید که غصه ام گرفته. لبخند زد. گفت: خیالی نیست پسر. چهل سال ایستادم.
ماجرای شهادت پدر رضا رشیدپور به روایت خودش
ظهر تاسوعای سال هفتاد و شش بود. دستهی عزاداری در حیاط خانهمان میچرخید. پیرمرد نوحهمیخواند. ام من یجیب المضطر اذا دعاهو یکشف السوء... ء. گریههای بی امان ... دستهای ملتمس در هوا میچرخیدند و بر سینههای سوختهفرود میآمدند... د. پدرم گوشهای روی صندلی چرخ دار نشستهبود و آرام تر از همیشه، تند تند، اشک میریخت. نزدیک تر شدم. دست هایش را گرفتم. چقدر میلرزید و چقدر محکم بود. مردم از حیاط خانهمان رفتند. یک فنجان چای نذری بدرقهشان شد. اما پدرم هنوز ام من یجیب میخواند. بهخیالم کهبلند قامت ایستادهبود، نشستهروی صندلی روان تقدیر ... صدایش کردم. بابا... ا. میخواهی کمکت کنم کهبیایی داخل؟ چیزی نماندهکهباران بیاید ... گفت همینجا کنار باغچهراحت ترم. و من تماشا میکردم. باغچهرا. اطلسی های منتظر باران را. و طوفان چشم های پدرم را.
باران آمد. شهر را شست. تاسوعا را بهتشنگی عاشورا پیوند زد و پدرم را برد ... نمی دانم. شاید هم کنار همان باغچهجاماندهباشد.
امروز هر باغچهای کهمیبینم، کنارش، دنبال یک صندلی چرخدار میگردم و چند دستهاطلسی و یک بابای خستهو کمی باران. عاشورا سالگرد پدرم هست. خداوند همهی رفتگانتان را با مولای سبزپوش محشور گرداند. تسلیت عرض میکنم. التماس دعا.
این روزها در فضای مجازی حتی هواداران محمدرضا شهبازی در قالب محترمانهای از او میخواهند درباره رضارشیدپور روش انتقادیاش را تعدیل کند و حرمت رشیدپور را به عنوان یک فرزند شهید نگاه دارد. این خواسته در چند روز گذشته چندین بار در محافل مجازی و رسانهای مطرح شده است.
آنچه نگران کننده است این است که در این دو قطبی رقابتی و ارزشمند از منظری فرهنگی، مجری طناز پاورقی هوادارانش را از دست میدهد و به عنوان یک منتقد پرخاشگر نسبت به یک فرزند شهید شناخته خواهد شد.
محمدرضا گلزار و ستایش از مدافعان حرم
درباره تناقضهای محمدرضا گلزار میتوان به دو مورد بسیار جالب اشاره کرد. یکی از ویدئوهای گلزار درباره ذکر گفتن، خواندن دعا و نماز را اگر در کنار خطبه آریایی عقد او قرار دهیم، شاهد یک تناقض از جنس سلبریتیهای امروز هستیم.
اما پس از نمایش «عقد آریایی» او چند روز قبل با همسرش در محضر حضور پیدا و با خطبه اسلامی به عقد هم درآمدند. از تناقضهای مختلف محمدرضا گلزار میتوان یک لیست مفصل تهیه کرد اما او با همه موقعیت و شهرتی که دارد هیچگاه مثل حمید فرخنژاد، برزو ارجمند و احسان کرمی و... و. دچار تناقض سیاسی جاهلانه نبوده است.
گلزار در اقدامی نادر در شرایطی که مدافعان حرم زیر بمباران رسانهای شبکههای فارسی زبان بودند، از ساحت مقدس سربازی آنان حمایت کرد. گلزار در برنامه برنده باش با طرح سئوالات انتقادی از رژیم پهلوی بارها از اهداف انتقادی امیرعباس فخرآور از چهرههای رادیکال ضدانقلاب بود.
روایت علی فروغی از رشیدپور و گلزار
مدیر شبکه سوم سیما در بدو حضورش در این سمت با روزنامه صبح نو گفت و گویی انجام میدهد. در این گفتگو این سئوال مطرح میشود: یکی از برنامههایی که در شبکه سه بود و البته صریح «حالا خورشید» با اجرای رضا رشیدپور بود که با توجه به جهتگیریهای سیاسی رضا رشیدپور احتمال قطع همکاری میدادند. چطور آن تعامل با ایشان برقرار شد و الان همان مسائل روز سیاسی بیپروا توسط وی گفته میشود؟
فروغی به این سئوال چنین پاسخ میدهد: یک چیزی هست که ممکن است خیلیها ندانند. من با رضا رشیدپور و احسان علیخانی رفیق هستم و ارتباط نزدیک و مستمر و پر دفعات داریم. رشیدپور یک اعتقادی دارد که ما هم آن را داریم و میپذیریم. من روزی که روی این صندلی نشستم چپ و راست برایم مهم نبود بلکه مسائل کشور و نظام و انقلاب است که مهم است و روی این نقطه با هم ایستادهایم.
ما فقط سر رهبری ایستادهایم و دیگر هیچ خط قرمزی نداریم. شما می دانید که آقای رشیدپور انتقادهایی از شبکه سه شروع کرد و هرچه پرسید صریح بود و آقای کریمیان هم صریح جواب دادند که این هم از همان سیاست شجاعت است و از خودمان شروع کردیم. و رضا رشیدپور خیلی کاربلد و حرفهای رسانه است. و یک رابطه گرم و صمیمانه داریم و حتی این دو مجری خوب در کارهای شبکه سه هم کمک میدهند و خیلی با هم راحت و نزدیک هستیم.
در صورت حذف احتمالی و غیرمنطقی برنامه رشیدپور و رضا گلزار آنها نیز به پلتفرمها خواهند پیوست و این اصرار به حذف به معنی آن خواهد که هیچ سلبریتی مشهوری نباید با صدا و سیما همکاری کند، رویایی که مدیران پلتفرمها برای آن لحظهشماری میکنند.
مدیر شبکه سوم سیما در همین گفت و گو درباره گلزار میگوید:
آقای محمدرضا گلزار به خاطر فیلمهای سینمایی که بازی کرده یک تصویر بیرونی از او ساخته شده در حالی که این بازیگر است و آنها فقط نقش بوده است. آقای محمدرضا گلزار زمینههای دینی و اعتقادی خیلی خوبی دارد و اتفاقاً دشمن از همین استفاده میکند که مردم فکر میکنند هنرمندان ما جدا از این مسائل هستند. اما گلزار زمینههای دینی خوبی دارد و به انقلاب و نظام علاقهمند است چرا ما نباید از وی استفاده کنیم.
بررسی این دادههای و در کنار هم قرار دادن آن، حاوی چند نتیجه بسیار مهم است. تنوع سلیقه مدیریتی در صدا و سیما و چند صدایی باید به ویژگی رقابتی شبکههای مختلف تبدیل شود.
اینکه برخی رسانهها با حمایت از وحید جلیلی به مدیران شبکه سه، یا بالعکس، با حمایت از برنامههای شبکه سه و مدیران آن به وحید جلیلی حملهور میشوند راهبرد و تاکتیک خطرناکی است که تولید نفاق میکند.
با این حال محمدرضا شهبازی در اقدامی تاثر برانگیز حملات خود را به رضا رشیدپور با انتشار ویدئویی از اظهارات گذشته این بازیگر همچنان ادامه میدهد.
رشیدپور و گلزار در شرایطی که میتوانند همکاری خود را در اشکال مختلفی با پلتفرمهای مختلف ادامه دهند، انتخاب آنان در این مقطع صدا و سیماست و این انتخاب بسیار قابل تامل است، در حالیکه شهبازی انتخابی به غیر از تلویزیون ندارد. این بازگشت چهرهها به رسانه ملی را باید به فال نیک گرفت و البته با در نظر گرفتن سوابق آن ها، صف چهرههای متعادل را از سلبریتیهای بدخیم جدا کرد.
در صورت حذف احتمالی و غیرمنطقی برنامه رشیدپور و رضا گلزار آنها نیز به پلتفرمها خواهند پیوست و این اصرار به حذف به معنی آن خواهد که هیچ چهره مشهوری نباید با صدا و سیما همکاری کند، رویایی که مدیران پلتفرمها برای آن لحظهشماری میکنند.