به گزارش مشرق، روز گذشته همه شهرهای ایران بر خلاف فراخوان معاندان جوی آرام را تجربه کردند و حتی مانور تبلیغاتی در رسانههای معاند هم تقریباً به چشم نخورد. با این حال عناصر یک تیم وابسته به گروهک تروریستی که با ورود به کشور از سمت مرز اقلیم کردستان عراق قصد داشتند با حضور در شهرستان سقز پروژه کشتهسازی را بازآفرینی کنند ناکام در انجام مأموریتشان بازداشت شدند.
ترور امجد امینی خنثی شد
در همین رابطه معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار کردستان گفت: چند نفر از اعضای یک گروهک تروریستی که میخواستند در مسیر آرامستان آیچی سقز، امجد امینی پدر مهسا امینی را ترور کنند با هشیاری نیروهای امنیتی دستگیر شدند و این طرح خنثی شد. مهدی رمضانی عصر روز شنبه در گفتوگو با ایرنا افزود: وضعیت شهر سقز کاملاً آرام است و هیچگونه تجمع یا اعتراضی در این شهر برگزار نشد. با اینحال بعد از ظهر دیروز فردی به نام فردین جعفری بعد از نزدیک شدن به یکی از ایستهای بازرسی در سقز و پس از بیتوجهی به هشدارهای چندباره مأموران، پس از ورود به منطقه ممنوعه برابر مقررات از سوی مأموران مورد اصابت گلوله قرار گرفته و زخمی شده است. همچنین یک موتورسوار که قصد داشت با سلاح دستساز وارد شهرستان بوکان شود، با هشیاری مأموران امنیتی بازداشت شد.
اگرچه رسانههای بیگانه تلاش داشتند با خبرسازی، رسوایی روز گذشته خود را جبران کنند اما خبر تخریب محل دفن یکی از کشتهشدگان حوادث سال گذشته یا دستگیری خانواده یکی از سوژههای کشتهسازی شده اغتشاشات، نیز قلابی از آب درآمد.
کارنامه سیاه دشمنان ملت ایران
انقلاب ادعایی براندازان پیش از آنکه یک ساله شود مرده بود و سالگرد فوت مهسا امینی به عنوان آخرین کارتی که جریان برانداز در دست داشت تا به بهانه آن یک بار دیگر در ایران اغتشاشآفرینی کند، آمد و گذشت. یک سالی که از مرگ تلخ یکی از دختران ایران بر اثر عارضه قلبی ناگهانی به عنوان اسم رمز به راه انداختن ابرپروژه ضد ایرانی با شعار «زن، زندگی، آزادی» استفاده شد و اگرچه هزینههای گزافی برای مردم بر جای گذاشت، ایرانستیزان را حاصلی جز شکست نداشت.
۲۵ شهریور ۱۴۰۱ بود که یک خبر با بازتاب گسترده در رسانههای فارسی زبان معاند منتشر شد. دختری که توسط گشت ارشاد برای حضور در کلاس توجیهی به ساختمان این مرکز در خیابان وزرا منتقل و به دلیل بروز ناگهانی نارسایی قلبی در آنجا به نزدیکترین مرکز درمانی رسانده شده بود، فوت کرد. اما این رسانهها با سانسور سابقه بیماری مهسا و طرح ادعای مرگ او بر اثر ضرب و جرح توسط پلیس، با تحریک احساسات مخاطبان کلید آغاز حوادثی را رقم زدند که اگر از سوی برخی مردم بیخبر از حقیقت ماجرا حکم اعتراض داشت اما برای معاندان و پشتیبانیکنندگان پس پرده وقایع چیزی نبود جز مقدمه سناریویی علیه تمامیت ایران و تعبیرخوابهاشان برای تجزیه آن.
از جمله آنچه در قالب این پروژه در درون مرزها و از طریق اغتشاش پیگیری شد تنها ناامن ساختن شهرها و خیابانها و به شهادت رساندن دهها تن از نیروهای حافظ امنیت و مردم عادی در جریان حملات تروریستی نبود بلکه تلاشی شد تا در مسیر جمهوری اسلامی ایران به سمت اهداف اقتصادی و بینالمللی و حتی علمی خلل ایجاد کند.
از اغتشاش تا تجزیهطلبی
با این حال در جریان براندازانهای که عمده چهرههای رسانهای و فعالش را اعضای گروهکهای تجزیهطلب تشکیل میدادند یکی از مهمترین هدفگذاریها اقدام علیه وحدت و اتحاد ملت ایران از طریق ایجاد و تقویت شکافهای قومیتی و به بازی گرفتن معدود چهرههای قومی و مذهبی مستعد این همراهی بود. ایجاد دوقطبی و تضادی که روی ابزار ایجاد تقابل میان کرد، ترک، فارس و بلوچ برای تجزیه ایران حسابی متوهمانه باز کرده بود. پروژه ایران ستیزانهای که در بیرون از مرزها هم با برگزاری تجمعات شرمآور براندازان از حیث رفتار و شعار و دورهگردی کاسبکارانی همچون مسیح علینژاد و حامد اسماعیلیون برای مذاکره با معدودی از سران کشورهای غربی و طرح درخواست تحریم بیشتر و کشاندن ایران به موضع انزوای بینالمللی همراه بود. اقداماتی که با ادعای حمایت از جامعه ایرانی انجام میشد اما در واقعیت چیزی جز ایجاد فشارهای روانی و تحمیل و تشدید فشارهای اقتصادی برای مردم نداشت.
پروژه شکست خورد، نتیجه معکوس شد
بر خلاف همه برنامهریزیها و اقداماتی که درون و بیرون ایران برای به ثمر رساندن پروژه براندازی و شکل دادن به آنچه تحت عناوینی همچون «انقلاب مهسا» و «خیزش زن، زندگی، آزادی» تبلیغ میشد، انجام شد؛ ایران با اراده اکثریت مردمش از اقوام و مذاهب مختلف و ایستادن آنها در کنار انقلاب اسلامی به عنوان یگانه مرجع نظام سیاسی مورد حمایتشان مسیر دیگری را طی کرد.
موفقیتها و پیشرفتهایی که طی یک سال گذشته در عرصههای مختلف از جمله در بهبود شاخصهای کلان اقتصادی همچون رقم خوردن رشد اقتصادی ۴ درصدی و کنترل تورم، در کنار بازگشت امنیت به شهرها و نیز بهبود و توسعه روابط خارجی چه در سطوح منطقهای و فراتر از آن همه روندهایی بود که در خلاف جهت تلاشهای مذبوحانه معاندان و قدرتهای حامی شان رقم خورد.
رؤسای جمهوری که در روزهای نخست به گمان موفقیت جنبش خیالی از مدعیان رهبری آن میزبانی میکردند خیلی زود متوهمانه بودن داستانسرایی آنها را درک کردند و در جهت حفظ و ترمیم روابط دیپلماتیک کشورشان با دولت ایران اقدام کردند. نقطه اوج بیحاصلی تقلاها برای انزوای دیپلماتیک ایران را میشد در حمله پلیس آلبانی به مقر گروهک منافقین و در نهایت تصمیم دولت این کشور به مقابله با این گروهک تروریستی و اخراج اعضای آن مشاهده کرد.
حالا یک سال پس از همه آن حوادث با شرایطی در عرصه بینالمللی دست وپنجه نرم میکنند که بسیاری از ناظران سیاسی معتقدند ایران نه تنها پروژه به انزوا کشاندن از سوی غرب را ناکام بگذارد بلکه با بازیگری منحصر به فرد، چالش هایی جدید را نیز بر غربی ها تحمیل کرده است.
فراخوانی که بیپاسخ ماند
با وجود اثبات شکست خوردگی ابرپروژه ایرانستیزانه از زوایای مختلف، جریان براندازی که حالا فرزند شاه مخلوع ایران در وضعیتی مضحک ادعای رهبری آن را برای رسیدن به یک حاکمیت دموکرات، ملی و انقلابی دارد در آستانه سالگرد فوت مهسا برای بازگشت اغتشاشگران به خیابانها فراخوان داد. فراخوانی چنان بیگانه با سادهترین واقعیتهای جاری در ایران که برای روز ۲۵ شهریور به عنوان روزی که به مناسبت سالروز شهادت امام رضا(ع) تعطیل رسمی است، پیشنهاد اعتصاب کارگران و کارمندان را مطرح کرد و نشان داد انتخاب روز شنبه برای روز موعود این فراخوان در واقعیت نه به امید همراهی مردم ایران که با توجه به تعطیل بودن این روز در کشورهای اروپایی و امریکایی به آرزوی شکلگیری دست کم تجمعی چندده نفری و بعضاً صد نفری در برخی از این کشورهاست.
امید به اغتشاش و آشوب در ایران بیش از اینکه متکی به خواست و همراهی مردم باشد، امیدوار به نقشآفرینی عمال و مزدوران وابسته به گروهکهای تجزیهطلب و تروریستی بود که قرار بود با دریافت اسلحه و تجهیزات ارسالی برای ایجاد ناامنی دیگر سازماندهی شوند. اما وقتی با هوشیاری نهادهای امنیتی و اطلاعاتی سرکردگان و اعضای شبکه سازماندهی اغتشاشات در شهرهای مختلف شناسایی و زیر ضربه قرار گرفتند همه این خوابها سراب شد.