به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: وی در یادداشتی به بهانه اهدای جایزه سیاسی صلح نوبل به یکی از عناصر گمنام اپوزیسیون ایرانی نوشت: این جایزه، یکبار دیگر فاصله فرسنگی سیاست و مدنیت را عیان کرد. اعطای این جایزه، به رسمیت شناختن خیزشی را معنا میدهد که هدفش برچیدن اسلام سیاسی و زمینهسازی برای پیریزی نظامی سکولار است. پس حمایت واقعی قاعدتا باید مبارزه با استبداد دینی، سازشناپذیری در برابر اسلام سیاسی و مقابله عملی با حکومت باشد. اما آیا واقعا غرب در ماههای گذشته چنین سیاستی پیشه کرده است؟
به محض اعطای جایزه، سیل پیامهای ستایشآمیز سیاستمداران غربی سرازیر شد. اما نگاهی به اقدامات این سیاستمداران و دولتهای متبوعشان، بیشتر نشان از بیگانگی آنها با برنده جایز دارد تا خویشاوندی با او.
چند ماه پیش اسدالله اسدی که از سوی دادگاه بلژیک محکوم شده بود، در اقدامی ننگین در برابر چشمان ناباور معترضان جنبش مهسا به ایران تحویل داده شد؛ اقدامی که پیامش نتیجهبخشی سیاستهای باجگیرانه بود و مشوقی برای اقدامات بعدی. آزاد اسدی، اگر فریبکاری نباشد، بیشک سادهلوحانه است.
سپس تبادل زندانیان میان آمریکا و ایران صورت گرفت و شش میلیارد دلار از پولهای مسدودشده جمهوری اسلامی آزاد شد تا باز هم مشوقی باشد برای رژیم در جهت تداوم باجخواهیهایش؛ آنهم درست در سالگرد جنبش. آزادی پنج زندانی ایرانی- آمریکایی، در ازای آزادسازی پولهای مسدودشده جمهوری اسلامی، گرچه میتواند یک پیروزی برای دولت آمریکا محسوب شود و در خدمت اهداف انتخاباتی بایدن قرار گیرد، اما مشوقی برای گروگانگیری بعدی و ضربهای فراموشناشدنی بر پیکر جنبش اپوزیسیون بود.
«به ایران باج ندادیم»، سخنی است از وزیر خارجه آمریکا، که بسیاری از اپوزیسیون، آن را تمسخر خود یافتند. پولهای بلوکهشده ایران در کرهجنوبی زمانی آزاد شد که رژیم، پس از بازداشتها و اعدام شماری از مخالفان، ایران را امنیتی کرده و روزنههای اعتراضات را مسدود کرده بود.
از این سخرهگرایانهتر برای اپوزیسیون سوگوار قربانیان، تحریمهای بیمعنا، تمسخرآمیز و فریبکارانه پس از معاملات پشتپرده بود؛ ایرانیانی که بهتزده، سرگردان میان اشک و لبخند، شاهد همزمانی معاملات پشتپرده و تحریم احمدینژاد بودند. حکومت دینی برای آشکار کردن نتیجه معاملات پشتپردهاش با آمریکا، سالگرد مرگ مهسا را انتخاب کرد؛ حتی ضربالاجل برای بمباران مقر احزاب کرد در اقلیم کردستان و توافق با دولت عراق برای خلع سلاح آنان نیز، بایستی به همین زمان میافتاد تا سپس رئیسجمهور اسلامی، در صحن سازمان ملل به «اشتباه محاسباتی» غرب توجه دهد و از آمریکا بخواهد که با «اعتمادسازی» حسننیت خود را ثابت کند.
آمریکا، و دولت بایدن، بیتردید در رفتار با جمهوری اسلامی منافع ملی خود را دنبال میکنند. اما گویا در شرایط کنونی منافع ملی آمریکا، آنگونه که سیاستمدارانش آن را تعریف میکنند، با خواستهای جنبش ما همخوانی ندارد؛ کسی هم خواستار چشمپوشی آنان از «منافع ملی»شان نیست. آنچه جنبش نیاز دارد، نه سخنان ملاطفتآمیز سیاستمداران یا تحریمهای بیاثر، بیمعنا و بدون مابهازا، بلکه اقدامات قانونی در چارچوب هنجارهای خود کشورهای غربی است.
زمان یکبار دیگر از دست رفت و درست در زمانی که مخالفان سرکوب میشدند و سیاستمداران سخنان زیبا میگفتند، مذاکرات بیحاصل هستهای و گفتوگوهای تبادل زندانیان با هدف آزاد کردن پولهای مسدودشده ایران در پسپرده در جریان بود.
گروههای اپوزیسیون بیش از سخنان زیبا، نیازمند همراهی در مبارزه با حکومت هستند، آنچه اما تاکنون در عمل دیدهاند، با توجه به معاملات پشتپرده تهران و واشنگتن، یادآور تنگدستی سیاست است؛ سیاستی که گویا دیگر نمیتواند با جسارت بگوید که اجازه تن دادن به باجخواهی را ندارد.