به گزارش مشرق، محمدکاظم انبارلویی طی یادداشتی در روزنامه رسالت نوشت: گاهی در مورد قدرت کشوری قصهپردازی و روایتسازی میشود. سازههای این قصه هر قدر از دروغ و فریب و جعل واقعیت برخوردار باشد کارایی خود را تا یک حدی میتواند حفظ کند اما اگر از حد گذشت به سوی خودویرانگری از درون و بیرون می رود. روایت سازی از قدرت اسرائیل همین گونه است. شکست اعراب در جنگ ۶ روزه آغاز قصهپردازی در مورد قدرت اسرائیل بود.
با ظهور انقلاب اسلامی که سران رژیم صهیونیستی، آن را زلزله در جهان توصیف کردند رویای شکلگیری دولتی به گستره از نیل تا فرات را به فراموشی کشاند. صهیونیستها برای حفظ خود و برای مصون ماندن از تعرضات همان کسانی که برای آنها قصهپردازی میکردند مجبور شدند دور خود دیوار بکشند. دیری نپایید که این دیوار در جنگ ۳۳ روزه و نبردهای پس از آن بهویژه در عملیات طوفانالاقصی ترک برداشت و آنها به پایان قصهپردازی خود رسیدند.
از میان غوغای این قصهپردازی و گردوخاک رسانهای و شعبدهبازیها، سروکله یک قدرتی اکنون پیدا شده است که از آن به عنوان «روایت اصلی قدرت» یاد می شود. قدرتی که متکی بر اراده نسلی است که سرزمین او اشغال شده ، ملت او بارها مورد قتلعام واقع شده است. این قدرت محصول خشم و نفرت فشرده شده نزدیک به نیم قرن است.
قدرتی که امروز در محور مقاومت هراز چندی خود را نشان میدهد دارای ارتشی است که از کودکان داخل رحم زنان قهرمان فلسطینی گرفته تا پیران و سالخوردگان در آن حضور دارند و ستون فقرات آن را جوانانی تشکیل میدهند که اراده آنان از فولاد سختتر است و ایمان آنها تنه به ایمان یاران پیامبر اکرم (ص) در صدر اسلام میزند.
به جمعبندی نبرد حماس و جهاد اسلامی در دهمین روز نبرد میپردازیم:
۱- ۱۵ مهر ۱۴۰۲ در تاریخ مبارزات ملت فلسطین، یک نقطه عطف محسوب می شود.
جوزف نای معتقد است ؛ اسرائیل به سمت «خودویرانگری» با سرعت زیاد در حرکت است.
فریدمن هم میگوید؛ «بزرگترین تهدید برای اسرائیل تهدید از درون است.»
ضربه ۱۵ مهر میزان این شکنندگی و ویرانی را به رخ جهانیان کشاند.
سیل جمعیتی که به سوی فرودگاه بنگورین برای فرار میبینیم کسانی هستند، که دیگر سرزمینهای اشغالی را امن برای زندگی نمیدانند. آنها غصبی بودن آن را فقط زیر ضربات مهلک مقاومت ادراک میکنند. این ضربات طی سالهای گذشته و سالهای آینده کوبندهتر وارد خواهد شد.
سازههای امنیتی ،نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی به شدت آسیب دیده فروریزی دیوار حائل و نفوذ رزمندگان فلسطینی و حضور قدرتمند آنها در شهرکهای صهیونیستنشین درجه این آسیبزایی را با صدها کشته و اسیر و مجروح نشان میدهد.
۲- نتانیاهو مسئول اصلی شکست طوفانالاقصی است. با فروکش کردن طوفان او همان جایی خواهد رفت که شارون رفته است. او با بمباران وحشیانه غزه میخواهد بر روی این واقعیت سرپوش بگذارد. قدرت قصهپردازی صهیونیستها از بین رفته، نمیدانند در برابر یک شکست غیرقابل ترمیم چه کنند؟
۳- هزاران کودک، زن و زنان و مردان سالخورده زیر خروارها خاک و سنگ و سیمان در اثر بمبارانهای وحشیانه هوایی و موشکی درغزه به فجیعترین وضع ممکن به شهادت رسیدهاند. این یک جنایت جنگی تمامعیار است. رسانههای تحت نفوذ صهیونیسم که سال گذشته از مرگ طبیعی یک خانم در یک قرارگاه پلیس در ایران یک فاجعه حقوق بشری خلق کردند و افکار عمومی جهان را سر کار گذاشتند الان با پنهان سازی جنایات جنگی ارتش اشغالگران صهیونیستی نمیدانند چکار کنند؟!
آنها با این پنهان سازی دارند به شعور بشریت در نقض حقوق بشر اهانت میکنند. مردم جهان در ۵ قاره جهان با برگزاری تظاهرات ضدصهیونیستی پاسخ این اهانت را دادند.
بایدن، رئیس جمهور آمریکا با بیشرمی تمام در پاسخ به اعتراضات جهانی در مورد جنایات جنگی رژیم صهیونیستی اعلام کرده است : «صریح و شفاف میگویم در کنار اسرائیل میایستیم!!»
۴- نتانیاهو با این شکاف آنتاگوئیستی در داخل و ضربه به عادیسازی روابط برخی اعراب و باز شدن پرونده جدید از جنایات جنگی و ... چه میخواهد بکند؟
آیا او قادر است همه ساکنان غزه را قتل عام کند، خانهها را ویران کند و اگر چنین کرد مشکل امنیت رژیم اشغالگر قدس حل میشود؟ آیا او با ارتش منسجم و پرقدرت نیروی مقاومت در منطقه هم همین کار را میتواند بکند؟ آیا او قادر است همین قتلعام را در کرانه باختری راهاندازی کند؟!
اکنون یک حالت جنون و دیوانگی در اتاق جنگ رژیم صهیونیستی حاکم است!
قدری از این جنون فاصله بگیرند به فکر آزاد کردن ژنرال های به اسارت گرفته شده و سربازان اسیری که تعداد آن را هم نمیدانند خواهند افتاد. آن وقت باید هزینه همه دیوانگی را یکباره پرداخت کنند. غیر از این پرداخت راهی دیگر ندارند. آنها در جنگ ۳۳ روزه همین مسیر را رفتند.
۵- آمریکا اعلام کرده است در کنار اسرائیل میایستیم. اگر این ایستادگی از جنس ایستادگی در افغانستان و عراق و سوریه است تکلیف آن از همین حالا معلوم است.
اگر هیچ کس نداند ژنرالهای ناتو میدانند اگر ایران اراده کند میلیونها تن از ارتش مقاومت در محورهای مختلف در یمن، سوریه، عراق، افغانستان و لبنان مثل صاعقه بر سر آنها فرود خواهند آمد. آنها دیگر طوفانالاقصی را فراموش میکنند آنها باید حیات و ممات خود را در عملیات «صاعقهالاقصی» به تماشا بنشینند.
صاعقهای که سابقه تاریخی آن را فقط در سرنوشت هلاکت بار قوم لوط ، عاد و ثمود میشود سراغ گرفت.
نیروی مقاومت «روایت جدیدی» از یک قدرت نوظهور است که مورخان معاصر دارند ابعاد آن را مینویسند.
امپراطوری رسانهای غرب نمیتواند در این روایت سازی اخلال کند.