به گزارش مشرق، رسانه KHAMENEI.IR بهمناسبت سالگرد رحلت علامه طباطبائی در مطلب پیشرو گزیدهای از بیانات رهبر انقلاب دربارهی شخصیت و آثار ایشان را بازخوانی میکند.
* پدیدهای کمنظیر در حوزههای علمیّه در طول قرنها
مرحوم علّامهی طباطبائی از پدیدههای کمنظیر حوزههای علمیّهی ما در طول قرنها است؛ انصافاً یک پدیدهی کمنظیری است. یک خصوصیّاتی در ایشان وجود دارد... که همهی این خصوصیّات جزو فضایل ممتاز انسانی است؛ همهی این خصوصیّاتی که تشکیلدهندهی شخصیّت این مرد است، جزو فضایل ممتاز یک انسان است. این خصوصیّات مثلاً اینها است که حالا بعضیهایش را من نوشتهام: علم، پارسایی و پرهیزکاری، مَلَکات اخلاقی، ذوق و هنر، صفا و رفاقت ــ وفاداری و دوستی و رفاقت و مانند اینها ــ و بسیاری از خصوصیّات دیگری که حالا من لازم ندانستم اینجا بشمرم. مجموعهی این خصوصیّات، تشکیلدهندهی شخصیّت این مرد بزرگ است و هر کدام از این خصوصیّات یک فضیلتی از فضایل انسانی است. ۱۴۰۲/۰۸/۱۷
* جامع خصوصیّات یک انسان برجسته و والا
مرحوم آقای طباطبائی با همهی این خصوصیّات معنوی و علمی و سلوکی و این چیزهایی که خب دیگر حالاها تقریباً همه در [مورد] ایشان میدانند، از لحاظ برخورد شخصیّتی و رفاقتی یک انسان دلنشین و دلچسب بود؛ جلسهی شیرینی داشت، زبان شیرینی داشت، خوشصحبت بود، خوشتعریف بود. در جلسات اُنسی، یک آدمی بود که آن حالت سکوتی که انسان در جلسات عمومی و بحثی و درسی و مانند اینها از ایشان میدید، آن خصوصیّات در ایشان نبود؛ گرم، گیرا، شیرین و خوشصحبت بود؛ یک قضیّهای را که ایشان نقل میکرد، با رنگ و لعاب و تفصیلات [همراه بود]. یک شخصیّت اینجوری [بود]؛ یک شخصیّت جامع، باذوق، اهل شعر، اهل ادبیّات و جامع خصوصیّاتی که یک انسان برجسته و والا میتواند داشته باشد. ۱۴۰۲/۰۸/۱۷
* تحقّق معارف توحیدی در عمل و شخصیّت
[از خصوصیات] ایشان که آن هم به نظر من خیلی خصوصیّت برجسته و مهمّی است، این است که ایشان در عرصهی معارف توحیدی و مفاهیم عرشیای که به آنها در فکر رسیده بود، صرفاً به زایش فکری بسنده نکرد؛ در نفْس شریف خودش و قلب شریف خودش به آن حقایق و معارف متحقّق شد، عمل کرد به آنچه میدانست. به معنای واقعی کلمه، مرحوم آقای طباطبائی مصداق این آیهی شریفه است: اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ العَمَلُ الصّالِحُ یَرفَعُه. آن «کَلِم طیّب» در وجود ایشان به معنای واقعی کلمه متحقّق شد. ۱۴۰۲/۰۸/۱۷
* عارف و اهل فلسفه
مرحوم آقای طباطبائی خودش فیلسوف بود، اهل فلسفه بود، بلاشک در عرفان هم وارد بود؛ منتها آنچه که در عرفان از ایشان معهود است، عرفان عملی است؛ یعنی سلوک، دستور، تربیت شاگرد؛ شاگرد به معنای سالک. عرفان نظری باید به سلوک بینجامد. ۱۳۹۱/۱۱/۲۳
* از شاگردان نزدیک میرزا علیآقای قاضی
نقل شد از مرحوم آقای طباطبائی(رضوان الله علیه) -صاحب المیزان که ایشان جزو شاگردهای نزدیک و مخصوصِ مرحوم آقای حاج میرزا علیآقای قاضیِ معروف، [آن] عارف بزرگوار بودند و سالها پیش ایشان تلمّذ کردند؛ از ایشان نقل شد، بنده خودم نشنیدم از ایشان، یک فرد ثقهای نقل کرد از مرحوم آقای طباطبائی- که آن اوایل وقتی وارد نجف شدیم، خب، آقای قاضی را که نمیشناختند، دورادور یک قوم و خویشیای داشتند، میدانستند که شخصی هست با این نام، از نزدیک با ایشان آشنا نبودند؛ میگفتند یک روز در یک راهی که میرفتم، آقای قاضی من را دید، صدا کرد و گفت: «پسرم! اگر دنیا میخواهی، نماز شب بخوان؛ اگر آخرت میخواهی، نماز شب بخوان». این حرفِ مرحوم آقای قاضی است به آقای طباطبائی که خب الحمدلله خدای متعال خیر دنیا و آخرت را به این بزرگوار عنایت میکند. نماز شب را فراموش نکنید، از دست ندهید. ۱۳۹۷/۱۱/۰۲
* کاملاً متشرّع، دائمالذّکر، متعبّد، اهل تفسیر و حدیث
در گذشته در حوزهی قم با فلسفه و وجود مرحوم آقای «طباطبایی» مخالفت میشد. میدانید درس اسفار ایشان به دستور تعطیل گردید و ایشان مجبور شد شفا تدریس کند. در دورهی اخیر، قم مرکز حوزهی فلسفی ما بوده است؛ آقای طباطبایی هم انسان کاملاً متشرّع، مواظب، دائمالذّکر، متعبّد، اهل تفسیر و اهل حدیث بوده؛ از آن قلندرمآبهای آنطوری نبوده است - البته جلسات خصوصی را کاری نداریم - مراتب علمی و فقه و اصولش هم طوری نبوده که کسی بتواند آنها را انکار کند؛ درعینحال کسی مثل آقای طباطبایی که جرأت کرد و فلسفه را ادامه داد و عقب نزد، اینطور مورد تهاجم قرار گرفت. ۱۳۸۲/۱۰/۲۹
* استاد یگانه «مبانی ملاصدرا» در حوزه قم
ما ایرانیان بیش از همه به این فلسفه الهی وامدار و بیش از همه در برابر آن مکلفیم. دوران ما با دمیدن خورشیدی چون امام خمینی که یگانهی دین و فلسفه و سیاست و خود یکی از صاحبنظران برجسته در حکمت متعالیه بود، و نیز با حوزهی درسی و تحقیقی پربرکت حکیم علامهی طباطبایی که استاد یگانه مبانی ملاصدرا در طول سی سال در حوزهی قم به شمار میرفت، و تلاش تلامذه و هم دورههای آنان، بیشک دورهی با برکتی برای فلسفه الهی است. ۱۳۷۸/۰۳/۰۱
* احیاگر فلسفه و فیلسوفساز
یک جنبهی... علمی این بزرگوار، مسئلهی شاگردپروری است. این شاگردپروریِ مرحوم آقای طباطبائی چیز عجیبی است. این یکی از هنرهای هر عالِمی است؛ در بین علما داریم کسانی که شاگردپرورند و شاگردهای زیادی دارند؛ مرحوم آقای طباطبائی از این قبیل آدمها است. در بین این فلاسفهی دورهی اخیرِ فلسفه در ایران ــ که مرکز فلسفهی کشور هم در واقع تهران بوده ــ از دورهی مرحوم ملّا عبداللّه زنوزی و پسر ایشان، آقا علی حکیم، بعد مرحوم میرزای جلوه، میرزا اسداللّه قمشهای، اینهایی که برجستگان حکمت و عرفانند که عمدتاً در تهران متمرکز بودند و بخشی هم در جاهای دیگر، مثل مرحوم حاجی سبزواری در سبزوار، یکی دو نفر در قم، یکی دو نفر در اصفهان، یکی دو نفر در مشهد ــ که اینها برجستگان فلسفهاند ــ هیچ کدام از اینها به قدر مرحوم آقای طباطبائی شاگرد برجستهی معروف فیلسوف ندارند... ایشان زنده کرد فلسفه را و انصافاً فیلسوفسازی کرد. ۱۴۰۲/۰۸/۱۷
* آشنا به مسائل جدید اسلامی
علمای بزرگ اسلام و آگاهان از معارف عمیق اسلامی هیچ وقت غافل از معارف انسانساز و جامعهساز و جهانساز اسلام نبودند. یعنی همان وقت ما در میان چهرههای بزرگ، روشنفکرترین روحانیون را مشاهده میکنیم. هم مرحوم آیتالله بروجردی یک روحانی روشنفکر و آگاه بود، هم در میان مؤلفین و محققین مرحوم علامهی طباطبائی یک چهرهی آشنا به مسائل جدید اسلامی بود و آگاه از مفاهیم نو اسلامی بود. و شاید از همهی اینها روشنبینتر و کیستر در مفاهیم و معارف اسلامی و آمیختهتر از لحاظ روحی و فکری با روح و محتوای انقلابی اسلام امام عزیزمان بود. ۱۳۶۴/۰۹/۲۶
* روشن کردن چراغ علوم عقلی در قم
شما ببینید یک نفس گرم مثل حاج میرزا علی آقای قاضی در نجف چقدر برکات درست کرد. شاگردهای مرحوم آقای قاضی هر جا که بودند، مایهی برکت شدند؛ یک نمونهاش مرحوم علامهی طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) که قم را روشن کرد؛ چراغ علوم عقلی را در قم ایشان روشن کرد و ادامه داد و با مشکلات ساخت. بقیه تلامذهی مرحوم آقای قاضی و متأثرین از ایشان هر جا بودند، همینجور بود. در تهران، در آذربایجان، در خود نجف، در بروجرد، در جاهای دیگر، هر جا شاگردهای ایشان بودند، مرکز معنویت و مرکز اشعاع روحانیت بودند. نمیشود اینها را ندیده گرفت. ۱۳۸۹/۰۸/۰۲
* برگزاری درس فلسفه در مسجد سلماسی
اگر چنانچه فلسفه حساب خودش را از حوزه جدا نکند - یعنی همان دعوای قدیمی و سنتیِ علوم عقلی و علوم نقلی تشخص پیدا نکند - بهتر است. مثلاً امام (رضوان الله تعالی علیه) صبح و عصر به مسجد سلماسی میآمد و درس میگفت - صبح فقه میگفت، عصر هم اصول میگفت - مرحوم آقای طباطبائی هم پیش از ظهر در همان مسجد فلسفه میگفت؛ فقط تفاوتش این بود که امام آنجا مینشست، آقای طباطبائی اینجا مینشست؛ جایشان فرق داشت. هر دو، روی زمین مینشستند - هم امام روی زمین مینشست، هم آقای طباطبائی - و درس میگفتند؛ آن هم در «مسجد». واقعاً چه اشکالی دارد که ما درس فلسفه را در مسجد آقای بروجردی بگوئیم؟ بزرگان فلسفهی ما - آقای جوادی، آقای مصباح، آقایان دیگر - آنجا فلسفه بگویند؟ فلسفه را باید به عنوان یک علم دینیِ محض به حساب آورد. خب، جایش کجاست؟ جایش در مسجد است.۱۳۹۱/۱۱/۲۳
* استقامت در ترویج فلسفه در شرایط مختلف
به نظر من هنر بزرگ مرحوم علامهی طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه) این بود که پافشاری کرد و کار خود را در شرائط مختلف ادامه داد. حتّی طبق آن نقلهائی که ما شنیدیم - گرچه آن وقت هم بنده به ذهنم بود، منتها دقیق یادم نیست - هنگامی که ایشان «اسفار» را تعطیل کردند، همان جا در همان مسجد سلماسی «شفاء» را شروع کردند. خب، این یعنی استقامت.۱۳۹۱/۱۱/۲۳
* بیان منظومهای آرای فلسفی در کتاب «بدایه» و »«نهایه»
در فلسفهی ملاصدرا، در بخشهای مختلف میتواند یک منظومهسازیهائی بشود. عین همین قضیه، در مورد فلسفهی اشراق است؛ عین همین قضیه، در مورد فلسفهی مشّاء است. ما باید منظومهسازی کنیم... مرحوم آقای طباطبائی این کار را در «بدایة» و «نهایة» به یک شکلی انجام دادند؛ منتها این کارِ آقای طباطبائی است، این که کار نهائی نیست؛ کار یکی از بزرگانِ این قضیه است؛ و تازه، آراء خود آقای طباطبائی است، آراء ملاصدرا نیست؛ یعنی در کتاب «بدایة» و «نهایة» برای آراء ملاصدرا منظومهسازی نشده، بلکه خود ایشان نظراتی دارند، نظرات ابتکاری هم دارند، حرفهای خاصی هم دارند، چیزهائی هم اضافه کردند، اینها را ایشان بیان کردند. فرق میکند که انسان خودش در فلسفه تألیفی بکند، یا اینکه یک فلسفهی معروفی را تبیین و ارائه کند. این دومی جایش خالی است. ۱۳۹۱/۱۱/۲۳
* کمنظیربودن در تنوع علمی
[مرحوم علامه طباطبائی] در تنوّع دانشی انصافاً کمنظیر است. در طول تاریخ، ما افرادی مثل شیخ طوسی، علّامهی حلّی و امثال اینها را داریم که تنوّع علمی دارند، امّا در زمان ما انصافاً کم است؛ یعنی بنده غیر از ایشان کسی را با این تنوّع علمی نمیشناسم. ایشان فقیه است، اصولی است، فیلسوف است، دارای غُور شدید در عرفان نظری است، عالِم به هیئت و ریاضیات است، عالِم برجستهی تفسیر و علوم قرآنی است ــ که در این زمینه انصافاً ایشان بینظیر است ــ شاعر است، ادیب است، در علم انساب، علم نسب، ایشان یک فرد ماهر و فعّال است؛ یعنی از چیزهایی که مثلاً در کنار فلسفه یا عرفانِ آقای طباطبائی این را انسان [میتواند] نگاه کند، علم انساب است. ۱۴۰۲/۰۸/۱۷
* عمق علمی و فکری در علوم مختلف
[یکی از جنبههای علمی ایشان] عمق علمی و فکری ایشان است. ایشان در همین علومی که حالا ما میدانیم و اطّلاع داریم، عمق [زیادی دارند]. اوّلاً در اصول صاحبمبنا است. حالا من در فقه از ایشان اثری ندیدم، امّا ایشان در اصول کاملاً صاحبمبنا است؛ یعنی حاشیهی کفایهی ایشان [این را] نشان میدهد. در فلسفه یک فیلسوف نوآور است؛ ایشان دستگاه فلسفی جدیدی را ارائه میکند که مظهرش همان اصول فلسفه و روش رئالیسم است، و بعد هم این دو کتابی که اخیراً ایشان نوشتند و منتشر کردند: بدایه و نهایه. در تفسیر، به نظر من یک مفسّر شگفتیساز است؛ یعنی کسی تفسیر المیزان را نگاه کند، [میفهمد که] تفسیر المیزان به معنای واقعی کلمه یک تفسیر شگفتآور است، از لحاظ کثرت و تنوّع و عمق مطالب که حالا من بعداً یک اشارهای به این خواهم کرد. این هم یک جنبه که مسئلهی عمق علمی و فکری ایشان است. ۱۴۰۲/۰۸/۱۷
آنچه که الآن متفکران ایرانی در باب مسائل اسلامی بحث کردهاند معارف کلی اسلامی، مثل تفکرات مرحوم شهید مطهری به مراتب عمیقتر و قویتر است از آنچه که متفکران روشنفکر معروف دنیا، از اخوان المسلمین، سیّد قطب، رشید رضا، عبده و دیگران مطرح کردهاند. تفکرات مرحوم طباطبایی و مرحوم مطهری این متفکران شیعه در زمینههای اجتماعی و مباحث عمومی اسلام، عمیقتر از همه است؛ مباحث تخصصی، مثل فقه و عرفان و فلسفه و اینها که جای خود دارد. نباید اینگونه باشد که ما در باب مسائل شیعه، ناگهان بحثی را ارایه کنیم که بحث سبک و کممایه و رقیقی باشد؛ بحث خیلی عمیقی نباشد. ۱۳۶۹/۰۱/۲۶
* تفسیر اشعار حافظ برای شاگردان
عقیدهی بنده این است که شعر زمینی در دیوان حافظ هست امّا بلاشک شعر عرفانی، شعر برجسته و شعر ممتاز است؛ بزرگانی مثل مرحوم علّامهی طباطبائی شعر حافظ را برای بعضی از شاگردانشان تفسیر میکردند که اینها نشستهاند آن تفسیرها را نوشتهاند و جمع کردهاند و تدوین کردهاند؛ یعنی عرفانِ شعر حافظ این [جور] است. ۱۳۹۸/۰۲/۳۰
* برگزاری جلسه و بحث روی روایتهای مختلف
سال ۳۸ و ۳۹ که بنده تازه به قم رفته بودم، مرحوم آقای طباطبایی آن فیلسوف و عارف بزرگ جلسهی خاصی داشتند که روی روایتهای مختلفی بحث میکردند؛ مثلًا یک روایت را که آدم خیال میکرد روایت معروفی است و همهی زوایای آن شناختهشده است، از «کافی» انتخاب میکردند، بعد آنچنان در آن تعمق میکردند که ابعاد جدیدی از آن روایت برای حاضران در جلسه مکشوف میشد. ۱۳۷۰/۱۲/۱۳
* روحانی روشنفکر و دارای افکار اجتماعی
مرحوم علّامهی طباطبائی (رضواناللهعلیه) جزو روحانیّون روشنفکر و دارای افکار اجتماعی بود، در تفسیر المیزان ایشان، این خصوصیّت سرتاپا در مرحوم علّامهی طباطبائی مشخّص است؛ لکن ایشان در میدان مبارزه حضور نداشتند، نبودند. یکوقتی با ایشان صحبت بود -صحبت خصوصیِ بینالاثنینیِ جلسهی خصوصی- ایشان میگفت در اینکه در گذشته یک کوتاهیِ بزرگی -یا شاید میگفت تقصیر یا گناه بزرگی- انجام گرفته از طرف ما روحانیّون، هیچ تردیدی نیست؛ من حالا درست جزئیّات آن فرمایش ایشان یادم نیست؛ مضمون این بود، الفاظ یادم نیست. این را ایشان قبول میکردند و تصدیق میکردند که در گذشته یک چنین اشکالی در ما وجود داشته، [درحالیکه] این در دورهی کنونی ما نبود. ۱۳۹۶/۰۸/۲۲
* نقشآفرینی اغلب شاگردان ایشان در انقلاب اسلامی
حالا این نکته هم جالب است که شاگردان ایشان ــ یعنی بسیاری از شاگردان ایشان ــ غالباً جزو نقشآفرینان در انقلاب اسلامیاند. در این مجلس خبرگانی که قانون اساسی را نوشت، تعداد زیادی از آن افراد شاگردهای مرحوم آقای طباطبائی هستند؛ چه در مجلس خبرگان، چه قبل از مجلس خبرگان در آن جمعی که قانون اساسی نوشته میشد که مرحوم آقای مطهّری هم جزو آنها بود، اینها شاگردهای مرحوم آقای طباطبائی هستند. و تعدادی از شهدای بنامِ انقلاب اسلامی از شاگردهای آقای طباطبائیاند؛ شهید مطهّری شاگرد ایشان است، شهید بهشتی شاگرد ایشان است، شهید قدّوسی شاگرد ایشان است، شهید آشیخ علی حیدری نهاوندی شاگرد ایشان است؛ از این قبیل شهدای برجسته شاگردهای آقای طباطبائی (رضوان اللّه علیه) هستند، بعضی هم بحمداللّه در قید حیاتند که منشأ افادات زیادی هستند. ۱۴۰۲/۰۸/۱۷
* آماده کردن مبانی فکریِ مستحکم نظام اسلامی
استقامت و استحکام و ریشهداری این نظام به گونهای است که به توفیق الهی، قرنها این نظام پابرجا خواهد بود. مبانی فکری را هم... روحانیون آماده کردند. امثال شهید مطهری، امثال علامهی طباطبائی و بزرگانی از این قبیل، مبانی فکریِ مستحکم را آماده کردند؛ این زیرساختهای فکری را که بر اساس آنها میشود نشست فکر کرد، پرورش داد، گسترش داد، تفریع فروع کرد و نیازهای فکری امروز جوانها را پاسخ داد. در کشور ما آن سخن قاطعی که توانست تفکرات مارکسیستی را مثل پنبهای حلاجی کند، به هم بزند و باد هوا کند، فرمایشات مرحوم مطهری بود - که ایشان شاگرد آقای طباطبائی بود - و بعضی دیگر از شاگردان مرحوم علامهی طباطبائی. این نظام در یک چنین بستری به وجود آمده. ۱۳۹۱/۰۷/۱۹
* جهاد فکریِ کمنظیر در بحبوحه تهاجم اندیشههای وارداتی و بیگانه
از برجستگیهای مرحوم آقای طباطبائی[که] بنده را خیلی متوجّه خودش میکند و جذب میکند... جهادِ فکریِ کمنظیرِ آقای طباطبائی در بحبوحهی تهاجم اندیشههای وارداتی و بیگانه است، در بحبوحهی تهاجم به معنای واقعی کلمه... آن روز در محیط جوان کشور و محیط فکری کشور... یک تهاجم به معنای واقعی کلمه وجود داشت؛ چه افکار وارداتی مکتبی و مسلکی مثل مارکسیسم، چه شبههآفرینیها؛ شبههآفرینیهایی که این[جور] نبود که یک مکتب را بخواهند ارائه بکنند، [بلکه] شبهه درست میکردند... در بحبوحهی این حوادث، مرحوم آقای طباطبائی (رضوان اللّه تعالی علیه) توانست یک پایگاه فکری مستحکم با آرایش تهاجمی به وجود بیاورد؛ یعنی آن کسانی که با افکار ایشان آشنا میشدند، موضعشان در مقابل مارکسیسم و در مقابل افکار گوناگون موضع تدافعی نبود، موضع تهاجمی بود. ۱۴۰۲/۰۸/۱۷
* جواب دادن شبهات مارکسیستی با نگارش «اصول فلسفه و روش رئالیسم»
کسی مثل مرحوم علامهی طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) در حوزهی علمیهی قم پیدا شد؛ ایشان، هم فقیه بود و هم اصولی؛ هم میتوانست درس خارج فقهِ مفصلی بدهد؛ هم میتوانست درس خارجِ اصول مفصلی ترتیب دهد و فضلا را جمع کند؛ اما او به کاری پرداخت که آن روز آن را لازم میدانست. بعد هم حوادث و وقایع شهادت داد بر اینکه اینها لازم است. او گفت من میبینم که دارند تفکرات و فلسفهی کاذب مارکسیستی را در ذهنها جا میدهند؛ نمیشود با توضیح المسائل اینها را پاسخ دهیم؛ توضیح المسائل جای خودش را دارد؛ جواب این شبههها را با چیز دیگری باید داد. ایشان «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را نوشت. ۱۳۸۳/۰۴/۱۵
* گمراه نشدن عدهای از جوانان به دلیل آشنا بودن با اندیشههای ایشان
ما در اوایل انقلاب جوانهایی را داشتیم که اینها مردمان مسلمانی بودند و برای اسلام وارد میدان شده بودند امّا چون مبانی معرفتیشان ضعیف بود، پایههای معرفتیشان محکم نبود -حالا به هر دلیلی محکم نبود- اینها جذب گروههای التقاطی شدند و از یک جوان مؤمن سالمِ اسلامطلب و مؤمن تبدیل شدند به کسانی که بر روی هممیهن خودشان اسلحه کشیدند... منشأ همهی اینها همان عدم استقرار فکری بود. کسان دیگری در همان زمان...که قرص و محکم ایستادند؛ چون مبانی فکریشان درست بود، با کتابهای شهید مطهّری مرتبط بودند، با تفکّرات علّامه طباطبائی آشنا بودند، با حرفهای مرحوم شهید صدر آشنا بودند، مبانی فکری و معرفتیشان محکم بود، [لذا] قرص و محکم ایستادند؛ بعضی هم مبانی معرفتیشان ضعیف بود و متأسّفانه رفتند. ۱۳۹۹/۰۲/۲۸