فرمانده‌ای که نزدیک بود صدام را اسیر کند

برادر شهید محسن وزوایی می‌گوید: در عملیات فتح‌المبین، محسن فرماندهی یکی از محورها را بر عهده داشت. شهید وزوایی و نیروهایش چند ساعت قبل از شروع عملیات فتح‌المبین به دل دشمن زدند.

به گزارش مشرق، بارها در روایت رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس شنیده‌ایم که یک وقت‌هایی در عملیات‌ها شرایطی پیش می‌آمد که تدابیر نظامی با شکست مواجه می‌شد، اما رزمندگان با توسل به حضرت زهرا(س) می‌توانستند موفقیت‌های چشمگیری به دست آورند.

یکی از این موفقیت‌هایی که در تاریخ دفاع مقدس رقم خورد، عملیات فتح‌المبین بود. در این عملیات شهید محسن وزوایی که مسئولیت فرماندهی یکی از محورها را بر عهده داشت، در نقطه‌ای کور قرار می‌گیرد و آنجا بود که حضرت زهرا(س) راه را نشانش می‌دهد. روایت برادر شهید وزوایی در این خصوص را می‌خوانیم:

محسن در عملیات فتح‌المبین فرماندهی محوری را بر عهده داشت که حدود هزار نیرو باید آن شب نزدیک به ۲۰ کیلومتر تا پشت خط دشمن می‌رفتند و توپخانه سپاه چهارم عراق را منهدم کنند. این عملیات امکان پیروزی ایران در فتح‌المبین را بیشتر می‌کرد. شهید وزوایی و نیروهایش چند ساعت قبل از شروع عملیات فتح‌المبین به دل دشمن زدند. آن منطقه پُر از شیار بوده و باید یک راه‌بلد مسیر را نشان می‌داد. راه‌بلدی کنار آنها بود اما وقتی آن بلدچی صدای تیراندازی در شب را شنید، ‌ترسید و پا به فرار گذاشت.

شهید وزوایی ماند و هزار نیرویی که راه را گم کرده بودند. از طرفی اجرای عملیات منوط به اقدام موفق این مأموریت بود و از طرف دیگر این نیروها بعد از چند ساعت که هوا روشن می‌شد، در تیررس دشمن قرار می‌گرفتند و همگی شهید می‌شدند. بی‌سیم‌ها کار نمی‌کرد و شرایط سختی بود. محسن چهار تیم دو نفره را در چند جهت می‌فرستد تا راه را پیداکنند اما راه پیدا نمی‌شود.

محسن به تنهایی در تاریکی شب ۲ رکعت نماز می‌خواند و استغاثه می‌کند. او بعد از استغاثه به محضر حضرت زهرا (س) مسیر درست برای هدایت نیروها را پیدا می‌کند و تمام نیروها دقیقا به همان نقطه‌ای که می‌خواستند می‌رسند و این گونه در عملیات فتح‌المبین عنایت الهی شامل حال این رزمنده‌ها می‌شود. آنچنان این عنایت خداوند متعال شامل حال‌شان شد که رزمندگان توانستند با حداقل تلفات که شامل یک شهید و پنج مجروح بود، توپخانه دشمن را به غنیمت بگیرند و نیروهای نظامی بعث عراق را ـ که بالغ بر هزار نفر بودند ـ اسیر کنند.

وقتی نیروهای ایرانی توپخانه بعثی‌ها را گرفتند، شهید وزوایی درباره این موفقیت به قرارگاه مرکزی می‌گوید: ما توپخانه را فتح کردیم و همه را سالم گرفتیم. توانمان هم خیلی زیاد است. محسن حتی از فرماندهان رده بالا اجازه می‌خواهد تا به پیشروی در مواضع عراق ادامه دهد. آن‌ها پیشروی را ادامه دادند و تا عمق ۵۸ کیلومتری دشمن یعنی محل قرارگاه مرکزی بعثی‌ها در برقازه رسیدند. ارتفاعات برقازه محل ستاد اصلی قرارگاه صدام بود و صدام در آنجا حضور داشت. وقتی به صدام خبر دادند که نیروهای ایرانی پیشروی کرده‌اند و خیلی از نیروهای عراقی در حال فرارند، صدام خیلی عصبانی شد و چند نفر از فرماندهان را با کلت خودش اعدام کرد. یکی از فرماندهان به صدام گفت: از اینجا فرار کن چون ممکن است به اسارت ایرانی‌ها دربیایی؛ صدام با دوربین نگاه کرد و دید ایرانی‌ها نزدیک هستند. بنابراین صدام و وزیر دفاع و چند نفر با جیپ فرار کردند.

منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 19
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 22
  • ۰۸:۳۳ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
    21 27
    بجای افسانه سرابی از خلوص و سادگی طبع شهدا بگویید چون صدام لعین را فقط شیطان بزرگ میتوانست شکست دهد که داد
    • ناقد ۱۱:۲۴ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
      6 12
      حضرت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای رهبر انقلاب، روز گذشته (سه‌شنبه ۲۳ فروردین ماه) در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام اشاره‌ای به عملیات فتح‌المبین داشتند. فرمودند: صدام هنگام آغاز جنگ نزدیک ایلام یک مصاحبه کرد و بعد گفت مصاحبه‌ بعدی را در تهران انجام می‌دهم، اما دیدید به چه سرنوشتی دچار شد در جنگ و بعد از جنگ. در فتح‌‌المبین صدام شانس آورد. نزدیک بود توسط بچه‌های سپاه دستگیر شود. اگر نیم ساعت زودتر رسیده بودند، دستگیر می‌شد ولی شانس آورد و در رفت.
  • علی ۰۹:۰۶ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
    19 8
    درود بر شهیدان که مایه افتخار ودلگرمی بوده و هستند
  • ۱۱:۱۹ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
    10 20
    افسانه سرایی نکنید خوب نیست
    • ۱۱:۴۵ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
      12 5
      در طول تاریخ مردم نادان و جاهل و مغرض تمام معجزات پیامبران الهی را سحر و جادو و افسانه خواندن ، این برادران مومن که پیامبر نبودن جای خود دارن از شما انتظاری نیست که باور کنید
  • ۱۱:۴۶ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
    6 15
    آخرش شبیه فیلم سینمایی ایرانی بود
  • ۱۱:۴۸ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
    7 2
    اگر از ماجرا خبر داری تو حقیقت را بگو.
  • ۱۱:۴۹ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
    3 7
    اون بدل صدام بوده
  • ۱۲:۰۲ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
    10 7
    این رو به اونایی که این مطالب رو افسانه میدونن میگم. جنگ ما بر اساس معیارهای کلاسیک دنیا قابل بیان نیست و اصلا ایران باید تا حالا بارها و بارها نابود میشد ولی از انجایی که این مردم و این کشور صاحب دارد و خودش در لحظات فوق بحرانی اراده اش را بر همه اراده ها نحمیل میکند در نتیجه این مطالب برای عقل نداشته خیلیها شبیه افسانه میشود.
  • ۱۲:۲۶ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
    7 15
    اگر این قدر راحت بود چرا 8 سال طول کشیده و با جام زهر خاتمه یافت
    • ۱۲:۵۵ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
      15 3
      کی گفته راحت بود، ما با چنگ و دندان و بدون سلاح مناسب و فقط با سلاح ایمان جنگیدیم ، شهدای ما با خون خود درخت استقلال کشور را آبیاری کردن ما چون به وعدهٔ الهی که پیروزی حق بر باطل بود ایمان داشتیم مقاومت کردیم با مقایسهٔ جایگاه فعلی امام خمینی ره با صدام یزید کافر در دنیا شاید کمی متوجه شوی و اینکه کشور عراق هم اکنون زیر چکمهای آمریکائیهاست و هر وقت تشخیص دهند شیعیان را قتل عام می کنن
    • ۱۳:۵۷ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
      8 3
      صدام دیوانه ای بود که فریب آمریکا پ فرانسه را خورد
  • ۱۳:۱۵ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
    7 9
    نويسنده گرامي، حفاظت صدام با گارد رياست جمهوري عراق بود، از بچه هاي جبهه رفته بپرسي از اين گارد واست تعريف ميكنن! نيروهاي اين گارد با هلي كوپتر نزديك يكي از قرارگاه هاي اصلي سپاه خودشون را هلي برد ميكنن و سردار علي هاشمي را به اسارت ميبرن، تا امروز هم خبري از سردار هاشمي نيست! شما جنگ نديده ها بهتره قبلا از افسانه گويي با چهارتا از بچه هاي جنگ مشورت كنيد!
    • ۱۴:۲۸ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
      9 2
      معلومه فقط اسم جبهه شنیدی و بس.نیروی ایمان رزمنده ها تمام معادلات اون زمان دنیا را به هم زد.در فتح المبین فقط و فقط شانس یار صدام بود و ترس شدید خودش باعث فرار سریع شد وگرنه به اسارت جوانان ما در می آمد.هر چند اخر و عاقبتش دیدیم با چه ذلتی اسیر شد و به درک واصل شد
    • ۱۶:۲۷ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
      6 0
      نیاز نیست از بچه های جبهه بپرسی ؛ اگه کتاب« زندان الرشید» سردار علی اصغر گرجی زاده را مطالعه کنی در آنجا نحوهٔ شهادت نه اسارت شهید علی هاشمی توضیح داده شده: سال ۶۷ بعد از سقوط قرارگاه مقدم سپاه ششم در جزیرهٔ مجنون سردارگرجی زاده به همراه سردارهاشمی موقع ترک مقر فرماندهی در جزیرهٔ مجنون توسط هلیکپترهای دشمن غافلگیر شده و به نیزارها گریخته که کمی بعد با حملهٔ راکتی دشمن بعثی سردارعلی هاشمی به شهادت می رسند و سردار گرجی زاده پس از ۳۰ ساعت مخفی شدن داخل نیزارها توسط نیروهای بعثی اسیر می گردند،بقیهٔ ماجرا را خودت بخوان ضرر نمی کنی ، اطلاعات باید سند و مدرک داشته باشه نه نقل قول از افراد گاهی مغرض
  • عبدالعلی گل بابا نژاد عزیزی ۱۵:۱۶ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
    1 4
    چه بی نقص ولی اینو بدون که کهنه سرباز اینجا نشسته و تایید نمی کند که که در یک شب نیروی پیاده ۵۸کیلومتر در کمتر از یک ساعت پیشروی در عمق خاک دشمن حقیر که ۱۶سال به جنگ رفته و۲۴ساله از اسارت برگشتم هیج خودت بگو از یک طرف گفت خیلی نمانده صبح از طرفی بعد نماز دعای فرمانده رسیدن به مرز آخه چطور دلتان میاد چنین توهم و زبان تکریم آنهم به دروغ نوشتی! بخدا قسم گناه می‌کنی هر چیزی قائد ه خود و جنگ و روایت هم اهل خود آری حقیر تایید نکرده ام که کامل و شامل از آن فعل ودورانم .
  • حسینی ۱۶:۱۷ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
    2 0
    محسن وزوایی داماد حاج اقا ناهیدی و پدر سردار رشید اسلام علیرضا ناهدی هست واز قدیم همسایه وبچه محل بودیم در این مورد من از دوستانش این قضیه شنیده بودم ولی نه این صورت اکشن و اینکه او شخص صدام بوده یا نه هیچ کس اطلاعی نداره خدا رحمتشون کنن انسان های خوب وپاکی بودن
  • ۱۷:۲۶ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
    2 0
    بنده خودم جبهه دیده ام و جانباز عنایت ائمه بود ولی شما خیلی خیلی بزرگ کردید در ضمن عوض این گونه چیزها به داد جانبازان کهنه سربازان برسید که اسم جانبازان را معسر گذاشتید وهر ماه چهارنیم الی پنج میلیون میدهید اون هم ربط دادیدبه دهک بندی قلابی که اگر دهک بره بالا اون را هم قطع میکنید اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید
  • محمد ۲۲:۰۰ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
    1 0
    سلام برخی کشش خاطرات وافعی را ندارند خیال می کنند مثل داستان سرایی قلم را می گذارند وهرچه از ذهنشان درمی آید می نویسند نه برادر واقعه نوشتن حوصله می خواهد. خیلی ها نمی دانند وقایع نگاری را بپذیرند. چه کنیم جنگ هزاران خاطره عجیب وغریب دارد درحالیجه با مشقت می جنگیدیم. ارادتمند شما درهشت سال دفاع مقدس

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس