به گزارش مشرق، اردیبهشتماه سال ۱۴۰۱ گزارش یک درگیری در ورامین به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ اعلام شد. پس از آن مأموران به محل حادثه در یکی از بوستانهای قرچک رفتند و بعد از بررسیهای اولیه مشخص شد دو جوان ۱۸ و ۱۹ ساله به نامهای رحمان و قادر با هم درگیر شدهاند که در پی آن رحمان ۱۸ ساله از ناحیه سینه چاقو خورده و خونریزی شدیدی داشته که بلافاصله به بیمارستان منتقل شده اما ساعاتی بعد به خاطر شدت جراحت وارده و خونریزی تسلیم مرگ شده است.
با مرگ رحمان، مأموران قادر را بازداشت کردند و وی در همان بازجوییهای اولیه به قتل اعتراف و علت درگیری را اختلاف مالی عنوان کرد.
پس از اعترافات صریح متهم، او صحنه جرم را بازسازی کرد و با تکمیل تحقیقات برای وی کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه دو دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه اولیایدم درخواست قصاص کردند، سپس متهم به جایگاه رفت و ضمن رد اتهام قتل عمد گفت: من و رحمان از سالها قبل با هم دوست بودیم و رفتوآمد خانوادگی داشتیم.
چند ماه پیش از ماجرا من به اتفاق رحمان و خواهر و برادرش تصمیم گرفتیم از افغانستان به ترکیه برویم اما چون نمیتوانستیم قانونی از کشور خارج شویم با یک قاچاقچی آشنا شدیم و او مدعی شد برای انتقال ما به ترکیه باید نخست به ایران بیاییم و بعد از آنجا به ترکیه برویم. به همین خاطر چهار نفری به صورت قاچاقی وارد ایران شدیم.
چند روزی در اطراف مرز بودیم تا قاچاقچی را پیدا کردیم و پولی را که توافق کرده بودیم به او دادیم اما قاچاقچی پولمان را برداشت و فرار کرد و ما در حالی که سرگردان بودیم تصمیم گرفتیم خودمان وارد خاک ترکیه بشویم که لب مرز پلیس مانعمان شد و در حالی که نزدیک بود دستگیر شویم فرار کردیم اما برادر رحمان توانست به ترکیه بگریزد. ما که موفق به خروج از کشور نشده بودیم به ایران برگشتیم.
وی افزود: پس از آن اختلاف من و رحمان شروع شد و او مدعی بود چون من با قاچاقچی در ارتباط بودم باید پولهای او را پس بدهم، اما به این موضوع توجه نداشت که آن قاچاقچی پول من را هم گرفته بود و پولی نداشتم.
متهم در ادامه به اختلاف دیگرش با مقتول اشاره کرد و گفت: در این میان من چند باری به خواهر رحمان پیام داده بودم و او متوجه این موضوع شده بود به همین خاطر وقتی آخرینبار با هم دعوا کردیم او از این کارم ناراحت شده و کینه به دل گرفته بود. با اینکه به او گفتم نظری به خواهرت ندارم و فقط به خاطر مسائل مربوط به کارمان به او پیام دادم او قبول نمیکرد و مدعی بود خیانت کردهام. دو روز بعد از این دعوا، رحمان با من تماس گرفت و خواست برای حل مشکلمان به پارک برویم.
من هم طبق قرار در محل حاضر شدم اما او به محض اینکه من را دید چاقویی از جیبش بیرون آورد و به من حمله کرد و با هم گلاویز شدیم و در حالی که چاقو دست خودش بود ناخواسته با سینهاش برخورد کرد و دیگر بلند نشد. باور کنید من نه او را کشتم و نه قصد کشتنش را داشتم. من آن روز برای صحبت کردن و حل اختلافمان به محل قرار رفته بودم.
در این میان پدر مقتول با اعتراض به اظهارات متهم گفت: رحمان هیچوقت چاقو در جیبش نمیگذاشت و متهم برای تبرئه خودش واقعیت را پنهان کرده است. مطمئنم که او پسرم را کشته و حالا هم به هیچ عنوان حاضر به رضایت نیستم. قادر باید قصاص شود.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.