کد خبر 1570709
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۷:۵۸
حوادث

مردی میانسال که پس از درگیری با پسری جوان و سقوط مرگبار جوان از روی پشت‌بام متواری شده بود، پس از ۳ ماه خود را تسلیم پلیس کرد.

به گزارش مشرق، بامداد هفتم آبان امسال، خبر سقوط مرگبار پسر جوانی از پشت‌بام مغازه خیاطی، حوالی محله ابوسعید تهران به بازپرس محسن اختیاری و تیم بررسی صحنه جرم اعلام شد. با حضور تیم تحقیق در محل حادثه مأموران با بررسی‌های میدانی به دختر جوانی مشکوک شدند که در میان جمعیت حضور داشت و مدام از حاضران در محل سؤالاتی می‌پرسید.

از آنجا که رفتار دختر جوان مشکوک به‌نظر می‌رسید وی به دستور بازپرس جنایی بازداشت شد. اما وقتی تحت‌بازجویی قرار گرفت گفت: من خانه و خانواده‌ای ندارم از آنجا که جایی برای زندگی و خواب نداشتم شب‌ها روی پشت‌بام این خیاط‌خانه می‌خوابیدم.

مدتی قبل هم با این پسری که الان فوت شده آشنا شدم و کم‌کم به هم علاقه‌مند شدیم. بعد هم قرار شد با هم ازدواج کنیم. شب حادثه او سراغ من آمد و در حال صحبت بودیم که مردی میانسال که از آشنایان من و نگهبان این ساختمان بود روی پشت‌بام آمد و با دیدن این پسر اعتراض کرد و با هم دعوایشان شد؛ در جریان درگیری فیزیکی هم او پسر جوان را کتک زد که ناگهان او از بالای پشت‌بام به پایین افتاد.

در حالی که دختر جوان چنین اظهاراتی داشت، تحقیقات برای دستگیری مرد میانسال ادامه یافت. اما وی از شب حادثه متواری شده بود. با این حال ردیابی‌ها ادامه یافت تا اینکه با گذشت سه ماه از این ماجرا مرد میانسال روز گذشته به اداره آگاهی رفت و خود را تسلیم پلیس کرد.

این مرد ۵۳ ساله در تحقیقات گفت: ۲۴ سال است که به تریاک و شیشه اعتیاد دارم و مدت‌هاست در کارگاهی که مانند گرمخانه است به‌عنوان خدمتکار کار می‌کنم.

یک سال قبل با دختر جوانی که در صحنه درگیری حضور داشت آشنا شدم او هم معتاد به شیشه بود و جا و مکانی نداشت هر وقت کاری داشت پیش من می‌آمد و برایش انجام می‌دادم هروقت هم مواد می‌خواست برایش تهیه می‌کردم چون جایی برای خواب نداشت او را به اتاقکی که روی پشت‌بام خیاط‌خانه‌ای که نگهبانی آن را به‌عهده داشتم بردم و شب‌ها در آنجا می‌خوابید. تا اینکه یک شب به من گفت که با پسر جوانی آشنا شده و قصد ازدواج با او را دارد. شب حادثه وقتی فهمیدم پسر جوان به پشت‌بام آمده به آنجا رفتم او یک کیسه بزرگ آورده بود که پر از پوشاک سرقتی بود. به او گفتم تو سارقی نباید اینجا بمانی برای من دردسر می‌شود. اما بدون توجه به من به سمت دیگری از پشت‌بام رفت و مشغول استراحت شد. نیمه‌های شب بود که متوجه شدم سراغ دختر جوان رفته که عصبانی شدم و اعتراض کردم اما با هم درگیر شدیم در این درگیری یک‌دفعه رفت عقب و تعادلش به‌هم خورد و افتاد پایین.

من که ترسیده بودم از محل فرار کردم اما روز بعد از طریق دوستانم متوجه شدم که او فوت کرده و در این مدت در حال فرار بودم اما خسته شدم و تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.

با اعتراف مرد میانسال تحقیقات به دستور بازپرس جنایی ادامه دارد.

منبع: روزنامه ایران

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس