به گزارش مشرق، باید معلمان ابتدایی موقعیتهای یادگیری را تنظیم کنند و بچهها را گروهگروه در موقعیت یادگیری قرار دهند. آن وقت خود دانشآموزان با همافزایی باید مفاهیم را کشف کنند و آن را در ذهنشان بسازند. در چنین شرایطی کافی است معلم در میان دانشآموزان قدم بزند و حل مسئله آنها را ببیند.
متأسفانه شیوه غلط آموزشی و شیوه تدریس رایج در مدارس به خصوص در مقطع ابتدایی، زمینهساز مشکلات دیگر در دوران تحصیلی بعدی شده است، هر چند طی سالیان متمادی کتب تغییراتی کرده، اما هیچ کدام از این تغییرات در جهت آمادهکردن دانشآموز برای داشتن آیندهای بهتر نبوده است. بدتر اینکه کمتر توجهی به مهارت همفکری، همکاری و انجام کارهای تیمی دانشآموز با سایر همسالانش شده؛ موضوعی که اخیراً در یک پژوهش مورد بررسی قرار گرفته و بر آن تأکید شده است.
معصومه نجفیپازوکی، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزشوپرورش میگوید که رویکردش همسو با همین پژوهشهای انجام شده است و تمام تلاش خود را در جهت تغییر و تحول شیوه آموزش در مدارس ابتدایی به کار گرفته است. او میگوید که بارها و بارها به معلمان گفته است هر کجا که دیدند در کلاس درس زیاد صحبت کردهاند، یعنی مسیر را غلط رفتهاند. روزنامه «جوان» در این زمینه با او گفتگو کرده است که می خوانید.
اخیراً مقالهای در نشریه «مهارتهای فکری و خلاقیت» نگاشته شده و شیوههای تدریس رایج در مدارس را مورد انتقاد قرار داده است. در این پژوهش (که به مدت ۱۸ماه ادامه پیدا کرد)، معلمان با کمکگرفتن از آموزش نمایشی و با شرکتدادن دانشآموزان در کارگاههای کار گروهی، نشان دادند شرکت در فعالیتهای عملی، بحثها و انجام کارهای تیمی معطوف به حل مسائل، اثرات مثبتی در افزایش خلاقیت گروهی و بهزیستی دانشآموزان دارد. نظر شما در رابطه با این پژوهش انجامشده چیست؟ آیا برنامهای برای جداکردن دانشآموزان از حفظیمحوربودن و همچنین مهارتآموزی و درگیرکردن آنها با فعالیتهای تیمی دارید؟
ممنون از اینکه به وضعیت آموزش ابتدایی کشور توجه دارید. خوشحالم که برای ما پژوهشها را میفرستید و میگویید وضع موجود مدرسه را نگاه کنید که تا وضع مطلوب چقدر فاصله دارد و نسبت به آن هم دغدغه دارید. خوشبختانه نگاهتان به این موضوع کیفی است و این خیلی ارزشمند است.
عمدتاً وقتی نشست خبری داریم، میبینم که رسانهها به دنبال ارقام و اعداد هستند، همیشه به دوستان رسانه گفتهام کمک کنند تحول کیفیت اتفاق بیفتد تا نظام آموزشی ابتدایی ما از آن شرایط سنتی و کلیشهای که سالها درگیرش بوده است جدا شود؛ اینکه مبادا آنها دانشآموزان را به روشی هدایت کنند که، چون تعدادشان زیاد است، همه ساکت بنشینند و کار گروهی انجام ندهند. هدف اصلی ما این است که این سازوکار نهادینهشده در کلاسهای درس را به هم بزنیم.
حرفتان درست است؛ ما باید حواسمان باشد که برای راهبری آموزش ابتدایی دچار روزمرگی نشویم و به آن توجه ویژه داشته باشیم. حقیقتاً این پژوهش انجامشده، هدف ما برای تغییرات در آموزش ابتدایی است. من دائم در برنامهها نکاتی را مورد توجه دارم و همیشه به معاونان آموزش ابتدایی استانها نیز گفتهام که رویکرد آموزش ابتدایی باید متحول شود. فضای ابتدایی دورهای نیست که با حافظهمحوری و سخنرانی معلم به موفقیت برسد. اینکه معلم کنار تخته بایستد و یک موضوع را چندبار برای بچهها تکرار کند، درست نیست.
من دائماً به معلمان میگویم که هر جا دیدید زیاد صحبت کردید، بدانید مسیر را غلط رفتهاید. به معلمان ابتدایی گفتهام که باید قبل از کلاس، طرح درس داشته و موقعیتهای یادگیری را تنظیم کرده باشند. وقتی به کلاس میروند، بچهها را گروهبندی کنند و آنها را در موقعیت یادگیری قرار دهند. آن وقت دیگر خود دانشآموزان با همافزایی باید مفاهیم را کشف کنند و آن را در ذهنشان بسازند. اگر چنین کاری انجام شود، فقط کافی است معلم در میان دانشآموزان قدم بزند و حل مسئله آنها را ببیند.
این طرحی که شما میگویید و همسو با پژوهش انجام شده نیز است، چه زمانی در مدارس اجرا میشود؟
وقتی میخواهیم راهبری امر کیفیت را در آموزش ابتدایی داشته باشیم، مسیر باید آنقدر دقیق و حسابشده باشد که هدررفت منابع، انرژی و نیروی انسانی نداشته باشیم و همه چیز روی ریل دقیق خودش انجام و تمام جوانب کار سنجیده شود تا مطمئن باشیم مسیر دقیق و درستی را در پیش گرفتهایم. امسال اجرای طرح تحول کیفیت آموزش در مقاطع ابتدایی با همکاری ۵۰ درصد از معلمان ابتدایی که ۱۵۰ هزار نفر هستند، شروع شده است.
به آنها گفتیم که روشهای قبلی غلط است و کاربردی ندارد و باید رویکرد آموزش آنها متفاوت باشد تا بتوانند مفاهیم درسی را به درستی به دانشآموز منتقل کنند، مثلاً اینکه رویکرد درس فارسی شایستگی ارتباطی، رویکرد درس ریاضی حل مسئله و رویکرد «علوم» کاوشگری است، پس دیگر باید از حافظهمحوری جدا شوند و سراغ رویکردها بروند تا مفاهیم هر درس به درستی به بچهها منتقل شود. سالیان سال است رویکرد معلمان حافظهمحوری بوده است، اما آنها باید مسیرشان را تغییر دهند.
معلم باید سکوت کند و به بچهها اجازه همفکری و صحبتکردن بدهد. برخلاف باور رایج عموم و به گفته آقای دکتر داوودی، معلمی خوب است که اصلاً درس ندهد، بلکه سکوت کند و موقعیت یادگیری را فراهم سازد تا هر گروه از دانشآموزان، خودشان بتوانند مسیر یادگیری را کشف کنند. در این راستا، چندین دورهآموزشی نیز برای معلمان برگزار شده و بازخوردهای خوبی نیز داشته است.
مثلاً یکی از معلمان شرکتکننده در دوره آموزشی شهرری به من گفت که اگر بخواهد سابقه خدمت معلمیاش را طبقهبندی کند، باید به دو دوره، قبل از این آموزشها و بعد از این آموزشها تقسیم شود، او میگفت که این آموزشها تأثیر زیادی در نحوه تدریسش گذاشته است.
اگر معلم سکوت کند و به بچهها اجازه همفکری بدهد، در واقع باعث بالا رفتن قدرت تحلیل و تفکر آنها میشود.
بله همینطور است. اگر موقعیت یادگیری برای بچهها فراهم شود، آنها به کمک همسالانشان همه چیز را یاد میگیرند و مشارکت و فعالیت تیمی را میآموزند. تا زمانی که معلم سخنرانی کند و بچهها گوش دهند، راه به جایی نخواهیم برد. بدتر اینکه در کلاسهای درس، دانشآموزان با یکدیگر تفاوت فردی دارند؛ آنهایی که به اصطلاح زرنگتر هستند، بعد از هر سؤال معلم دستشان را بلند میکنند و فوراً جواب میدهند، گویی که تافته جدابافته هستند و با همکلاسیهایشان فرق دارند، اما اگر بچهها را وارد فضایی کنیم تا گروهی کار کنند، بدون شک نتیجه مؤثرتری در روند آموزش آنها خواهد گذاشت.
سال گذشته دیدم که بیشترین مشکل در دوره ابتدایی در پایه اول است و تمام شاخصها در این پایه افت شدیدی دارد. دیدیم اگر بخواهیم مداخله فوری و اورژانسی داشته باشیم، باید سراغ پایه اول برویم، اما معلم اول ابتدایی که معمولاً سالها در این پایه میماند و مثلاً ۱۵ سال میشود که با روش «سخنرانی کردن» و «حفظیمحوری» کلاس را اداره کرده است، به سختی میتواند تغییر مسیر دهد و حتی اگر روش تدریسش را هم تغییر دهد، از نظر ما بعید بود که موفق شود.
پس دیدیم بهترین کار این است که یک سناریوی آموزشی طراحی کنیم و مثلاً بگوییم معلمان طبق کتاب درسی که هفته اول نشانه «آ» و «ب» را آموزش میدهند و کلمات هدفشان هم «آب» و «ابر» و «باران» است، موقعیت یادگیری را با کتابهای داستان فراهم کنند، بنابراین سراغ افراد متبحر در زمینه داستاننویسی کودکان رفتیم و از آنها خواستیم با کلمات هدف کتاب فارسی، داستانهایی را بنویسند.
حالا این کتابهای داستان، بخشی از هدف تیمی کارکردن دانشآموزان و به تحلیل و تفکر واداشتن آنها را محقق کرده است، چراکه به معلمان گفتیم بچهها را گروهبندی کنند و به هر گروه کتاب بدهند تا آن را ورق بزنند، تصاویرش را ببینند و از تصاویر داستان بسازند. به مرور زمان و رفتهرفته که جلوتر میروند، معلم باید آنها را درگیر کارت بازی مرتبط با کتابهایشان کند تا بچهها با بازی، آموزش ببینند.
معلمان چقدر در این زمینه موفق عمل کردهاند؟
فیلمهای آموزشی منتشرشده از سوی معلمان نشان میدهد این شیوه آموزش، تغییرات خوبی را در روند تدریس آنها ایجاد کرده است، حتی برای تعدادی از دورافتادهترین کلاسها نیز این بستههای آموزشی را فرستادیم و خواستیم که از آنها استفاده کنند. ماه گذشته که به سیستانوبلوچستان رفته بودم، در منطقه دشتیاری که محرومترین منطقه این استان است، دیدم که این بسته در کلاس اول مورد استفاده قرار گرفته است.
به نظر من حتی اگر معلم ۲۰ درصد این بسته را هم استفاده کرده باشد، یعنی بخشی از هدفی که به دنبالش هستیم، محقق شده است، بنابراین کاری که الان انجام میدهیم، به دور از شوآف و تملق، تحولی را رقم زده است، منتها برای بهترشدن شرایط باید همه نهادها و ظرفیتها به کار گرفته شود.
شما برای ۱۵۰ هزار معلم دورههای آموزشی برگزار کردید، آن هم در پایه اول ابتدایی، پس باقی معلمان چه زمانی قرار است روند آموزشی خود را تغییر دهند؟
اجرای طرح شهید همت از جمله طرحهای بسیار خوبی بود که با هدف آموزش معلمان مدارس ابتدایی در ۱۳شهرستان و منطقه در قالب طرح توانمندسازی معلمان برگزار شده است. همانطور که در سؤالات قبلی اشاره کردم، در حال حاضر ۱۵۰ هزار معلم را آموزش میدهیم و آنها را شبکهسازی میکنیم. به صورت مداوم در سامانه میبینیم که مثلاً در فلان منطقه از کشور که معلمان، شبکه شدند، چه کارهایی انجام میدهند؟
ما مسیر را به سمتی بردیم که اگر ۱۰ نفر از معلمان شبکه شده و آموزشها را دریافت کردهاند، دیگر خودشان «طراحی یادگیری آموزش» میکنند. هدف این است که معلمان از همدیگر یاد بگیرند و برای تحول کیفیت آموزش قدم بردارند. باید صبورانه پای این اتفاق و تحول بمانیم تا آموزش ابتدایی را از این شیوههای کلیشهای جدا کنیم. برای این امر نیز راهکارهای زیادی وجود دارد که در حوصله بحث ما نمیگنجد، اما خوشبختانه در حال حاضر حرکتی در کل کشور ایجاد شده که تداوم آن شرایط را بهتر خواهد کرد.
چقدر زمان میبرد که تمام معلمان آموزش ببینند تا دیگر با روش حافظهمحوری تدریس نکنند و چه زمانی شاهد آن خواهیم بود که تمام مدارس از آموزشهای کلیشهای فاصله بگیرند؟ شما برای تسریع تحقق این اهداف چه برنامهای دارید؟
این کار زیرساخت عظیمی میطلبد، باید صبوری کرد چراکه این اتفاق، اتفاق بزرگی است. مثلاً طی یک سال نمیتوان کلیشههای رسوبکرده در آموزش ابتدایی را عوض کرد و تحول آن نیاز به زمان دارد. شاید اگر بدبین باشیم، باید بگویم صبر کنید معلمان جدیدی که خروجی دانشگاه فرهنگیان هستند، بیایند و همه معلمان جوان شوند، اما در این سالها دانشآموزان زیادی درگیر مشکلات آموزشی میشوند و آسیب میبینند، بنابراین همه ظرفیت گروههای آموزش را به کار گرفتهایم تا به این کار سرعت دهیم.
برای همین است که ۱۵۰ هزار معلم را آموزش میدهیم و آنها را شبکهسازی کردهایم، نه اینکه فقط دوره ۱۶ ساعته بگذاریم و بعد همه چیز تمام شود، نه، گفتمان آموزشی مستمر ایجاد کردهایم. این استمرار و جریان دائم نیاز به پایش و مراقبت دارد. درست مانند مراقبت والدین از دانشآموز ابتدایی که کنار بچههایشان هستند و همراهیشان میکنند، ما نیز کنار معلمان دوره ابتدایی هستیم و همراهیشان میکنیم. این اتفاقی که شما از آن صحبت میکنید، برای خود ما دغدغه است و دلمان میخواهد زودتر به نتیجه برسد.
دغدغهمندی شما مایه خوشحالی است، اما به نتیجه رسیدن این اقدامات اهمیت زیادی دارد. برای حذف آموزشهای کلیشهای و حافظهمحور کجای مسیر قرار دارید؟
سال گذشته که به معاونت ابتدایی آموزشوپرورش آمدم، شعارم این بود که میز معلم را از انواع و اقسام حفظیات خالی خواهم کرد. میدانستم که معلمان درگیر کتاب و کارهایی میشوند که فرصتی برای خلاقیت ندارند. از همان سال گذشته برای بالابردن کیفیت ارائه درس و فهمی که باید نسبت به روش تدریس و طراحی آموزشی و موقعیت یادگیری ایجاد شود، برنامه داشتم و اقداماتی را که در سؤالات قبلی راجع به آن صحبت کردم، انجام دادم.
در این مسیر که شاید بتوان گفت ۴۰ درصد از آن طی شده، موفقیتهایی نیز کسب شده است. اگر حمایت همه نهادها و ظرفیتها پای این کار بیاید، طی دو تا سه سال آینده تحول آموزش در مقاطع ابتدایی به خوبی نمایان میشود و به اهدافی که در سر داریم، خواهیم رسید.
موانع کار در این مسیر چه بوده است؟
همه میگویند «آموزش ابتدایی» فوندانسیون آموزش است و اصلاً پایه همه مقاطع اعلام میشود، اما در عمل حمایت جدی از آن نمیشود. آقای دکتر صحرایی نگاهش این است که باید ابتدایی را دریابیم و بارها و بارها بر آن تأکید کرده است، اما متأسفانه نگاه جامعه این نیست؛ همه فکر میکنند مقطع متوسطه اهمیت بیشتری دارد، معلمان هم تمایل دارند در مقطع متوسطه بمانند و شاید یک دلیلش این است که امکانات متوسطه فراهمتر است. در واقع در ظاهر میگوییم آموزش ابتدایی مهم است، اما در باطن آن را باور نکردهایم.
یکی از عواملی که باعث موفقیت جدی در این زمینه میشود، کتابخانه کلاسی است. به منظور تحقق اهداف دوره ابتدایی غنیسازی و بهروزرسانی کتابخانههای کلاسی را در دستور کار قرار دادیم.
این کار با رویکرد نوین علمی و تلفیق مطالعه با طراحی آموزشی بر اساس ساحتهای ششگانه تعلیموتربیت سند تحول بنیادین انجام شد؛ اینکه گوشه کلاس به کتابخانه مجهز شود تا معلم کتاب را برای بچهها بخواند و بعد از آنها بخواهد که داستان را برای دوستانشان تعریف کنند و راجع به آن توضیح دهند یا مثلاً دانشآموز دوم ابتدایی، نمایش آن را اجرا کنند.
در این زمینه نهاد کتابخانههای عمومی وزارت ارشاد میتواند نقش مهم و مؤثری در این جریان داشته باشد.
این یک مثال از کمکهای سایر نهادها در آموزش ابتدایی است، اما اگر حمایتها و کمکها نباشد، نتیجه همان میشود که مثلاً در آزمون بینالمللی «پرلز» بچههای ما در زمینه سواد خواندن، نتیجه خوبی نمیگیرند. خب اگر فقط همین کتابخانه کلاسی را بتوانیم فعال کنیم و معلم در قالب طرحی که به او گفتهایم وارد شود، مطمئن باشید سواد خواندن بچهها بسیار ارتقا مییابد.
کتاب، دفتر، کتابهای کمک آموزشی و جدیداً «کلیر بوک» به کیف بچهها اضافه شده است. اگر لازم باشد دانشآموز خوراکی و ناهار هم با خودش ببرد که دیگر کولهپشتی خیلی سنگین میشود و اصلاً او نمیتواند کوله را با خودش حمل کند. برای این مسئله آیا فکری شده است؟
سازمان پژوهشهای آموزشوپرورش با نگاه تحولی، نمودار شایستگی دورههای تحصیلی را مورد واکاوی قرار داده است. قرار است به کمک این تحلیل سراغ بستههای آموزشی برود. رئیس سازمان پژوهشها بارها و بارها گفته است «کتاب» ابزار یادگیری نیست، بنابراین باید از وابستگی به کتاب که در بسیاری از کلاسهای درس وجود دارد، جدا شویم و سراغ بستههای آموزشی برویم.
این کار سال گذشته نیز برای زبانآموزی مقطع اول ابتدایی انجام شده است. این اقدام به طور حتم کیف بچهها را سبک خواهد کرد چراکه محتوای آموزشی به معلم داده میشود و اصلاً نیازی به وجود کتابهای سنگین نیست. این کار نیز از جمله اقدامات پیشرفت و ارتقایی است که در دوره ابتدایی باید صورت گیرد و تحول ایجاد کند، اما سرچشمه آن سازمان پژوهشهاست که اتاق فکر برنامهریزی آموزشی کشور در مقاطع مختلف تحصیلی است.
طرح روز بدون کیف در مدارس هم از همین جنس بوده است چراکه کتاب را از معلم گرفتیم تا او خلاقیت به خرج دهد و موقعیت یادگیری ایجاد کند. مدرسهای را دیدیم که مثلاً بچهها را درگیر ساخت دستبند با مهرههای خاصی کرده، مدرسه دیگر به بچهها آموزش ساخت کیف داده است و در یک مدرسه دیگر دانشآموزان سالاد الویه درست کردهاند.
در این طرح همان فعالیت جمعی و کار تیمی اتفاق افتاده است. بدون شک در این مسیر رسانهها میتوانند برای تحول کیفیت آموزش نقش مؤثری داشته باشند تا شرایط به گونه بهتری رقم بخورد.
منبع: جوان آنلاین