سرویس سیاست مشرق، حوالی ساعت ۱ بامداد بیست و پنجم بهمن، دو خرابکاری عامدانه در شهرستان بروجن استان چهارمحال و بختیاری و صفاشهر استان فارس رخ داد. این اقدام خرابکارانه در چند منطقه خطوط سراسری و شریانهای اصلی گاز کشور صورت گرفته بود.
بلافاصله پس از وقوع انفجارها، جلسه مدیریت بحران با حضور وزیر نفت، معاونان و دستگاههای امنیتی برگزار شد و مناطق هدف، ایمنسازی و عملیات اجرایی تعمیرات آغاز شد.
پس از این اقدام خرابکارانه بخشی از روستاهای استان اصفهان که نزدیک این خط لولههای گاز بودند، در ساعات اولیه، دچار افت فشار و قطعی گاز شدند و مدیریت بحران استان تلاش کرد تا با تامین سوخت مایع در این روستاها، این وضعیت جبران شود. علاوه بر این گاز صنایع و ادارات استانهای لرستان و زنجان هم قطع شد.
اینها تبعات یک عملیات گسترده علیه جریان انتقال گاز کل کشور بود که به هدف اصلی خود نرسید. هدف قطع سراسری گاز در شهرهای بزرگ و صنعتی کشور همچون تهران، اصفهان، مشهد و ... بود.
خط گازی که منفجر شد، شریان اصلی انتقال گاز طبیعی از پالایشگاههای خلیج فارس به سمت شهرهای بزرگ از جمله تهران، اصفهان و مشهد است.
در ساعات اولیه وقوع این انفجارها، بسیاری از کاربران و خبرنگاران معاند، از این اتفاق ذوقزده شده و حمایت کردند. بسیاری در تحلیلهای خود مدعی شدند که این انفجار، خطوط انتقال گاز سراسری را مختل خواهد کرد و موج انفجار تا ساعتها قابل کنترل نخواهد بود.
برخی هم تحلیلها و ادعاهای نگران کنندهای از تبعات احتمالی قطع گاز در سراسر کشور منتشر کردند. معاندین به اندازهای از این اتفاق هیجان زده شده بودند که فعالان گروههای مختلف ضدانقلاب، در فضای مجازی، اجرای این عملیات را متعلق به اعضای گروهک خود میدانستند.
معاندین این انفجارها را ابتدا «خرابکاری ملی و مردمی» عنوان کردند. برخی دیگر هم مدعی شدند که عوامل این انفجار «پارتیزانهای ایرانی» بودند. برخی دیگر هم به طور ضمنی اعتراف کردند که اقدامات اینچنینی، معمولا خرابکاری عامدانه است. در ادامه فعالان توئیتری ضدانقلاب صراحتا از عنوان «خرابکاری شرافتمندانه» استفاده کردند.
ریشههای «خرابکاری شرافتمندانه»
خرابکاری شرافتمندانه عنوانی بود که در حوادث ۱۴۰۱، به طور علنی از آن رونمایی شد. هرچند تا پیش از این اقدامات تروریستی در کشور صورت میگرفت، اما تلاشهای اکانتهای سایبری منافقین و کاربران وابسته به شبکههای ضدانقلاب، به اقدامات خرابکارانه جلوه مردمی داده بود. معاندین در شبکههای اجتماعی و تلویزیونهای خود، اغتشاشگران را تحریک به اقدامات تروریستی در خاک ایران میکردند و برای توجیه آن، برچسب «شرافتمندانه» چسبانده بودند.
سرشبکههای برانداز به آشوبگران وعده رسیدن به «ایرانی آزاد» میدادند و مسیر آن را خرابکاری در مناطق حساس و حیاتی کشور ترسیم کرده بودند. اما در پشت پرده نیات شیطانی دنبال میشد تا به مواضع حساس کشور آسیبهای جدی وارد شود. بعدها صوتهایی از سران رسانهای معاند لو رفت که این حقایق را افشا کرد.
طراحی پروژه جوانان محلات و هزار خنجر
معاندین پس از فوت مهسا امینی و جو متشنجی که در سال ۱۴۰۱ شکل گرفت، سلسله برنامههایی با هدف اقدامات تروریستی در ایران طراحی کرده و پله پله آنها را در سال ۱۴۰۱، اجرا کردند. پس از اینکه اغتشاشات پائیز سال گذشته شکست خورد، سازمان سیا با استفاده ابزاری از منافقین، پروژه «جوانان محلات» را طراحی کردند. جوانان محلات، با هدف بازتولید آشوبهای محلهمحور راهاندازی شده بود و اهداف پروژه هزار خنجر صهیونیستها را دنبال میکرد. قرار بود در اقصی نقاط کشور، اغتشاشات پراکنده ایجاد بگیرد تا تمرکز و دقت از نیروهای امنیتی و ضدشورش در ایجاد امنیت کشور سلب شود.
مسمومیت عامدانه در مدارس ابتدایی
پس از شکست سازمان سیا در پروژه آشوبهای محله محور و همچنین شکست مفتضحانه ائتلاف مهسا در سیرک اپوزیسیون در دانشگاه جرج تاون، طراحی بعدی «مسمومیت عامدانه مدارس ابتدایی» مخصوصا مدارس دخترانه بود. هدف سرویسهای دشمن خلق خشونت افسارگسیخته (که ماهیت و هدفی جز جنایت و ضریب دهی گسترده رسانهای به اغتشاشات و نارضایتی ندارد)، هراسان کردن مردم و حفظ روند اغتشاشات بود. معاندین ناچار بودند تا با این تنفسهای مصنوعی نارضایتی عمومی را حفظ کرده و اغتشاشات بیجان را احیا کنند.
البته «پروژه مسموم سازی» از دید تحلیلگران سیاسی و امنیتی، یکی از نورسترین اقدامات برای آنرمالسازی اجتماعی در ایران تفسیر شده بود. نکته قابل توجه نیز این است که گروهک تروریستی منافقین این عملیات پیچیده تروریستی را تحت عنوان کانونهای شورشی، در سالهای اخیر تبلیغ کرده بود. سرویسهای اطلاعاتی دشمن نیز از این مدل بهعنوان جذب آهنربایی، با قطبهای متضاد به سوی کانون براندازی یاد میکردند. منظور این سرویسها جذب اغتشاشگرانی بود که به سبب شکست آشوبها، پراکنده شده و از براندازی ناامید شده بودند. این پروژه به طور وسیع در مدارس مختلف کشور اجرا شد.
ایجاد مسمومیت در مدارس، نارضایتی صنفی در دانشجویان و مدارس و بالابردن ضریب نگرانی در خانوادههای آنها را دنبال میکرد تا تشنج را به خیابانها بازگرداند.
رونمایی از «باشگاه چرچیل»
سرویسهای دشمن از مدتها قبل از اغتشاشات، هستههای ترور خود را از مناطقی چون کردستان عراق به ایران انتقال دادند. این گروهها اغلب در پایگاههای نظامی گروهک تروریستی سنتکام و نیز مقر تروریستی رژیم صهیونیستی آموزشدیده و به درون کشور هدایتشده بودن.
این گروهکها در «کمیته مشترک خرابکاری» باهم هماهنگ شده و یک شاخه رسانهای (جنگ روانی) در لندن و یک اتاق فرمان هدایت عملیاتی در شهر پاریس را دایر کرده بود. این کمیته خرابکاری همچنین روی عملیاتهای ایذایی و تروریستی در کنار جنگ روانی تأکید ویژه داشت.
پس از آغاز آشوبها در شهریور ماه این کمیته به فعالیتهای خود شدت بخشید، تشکیل گروههای خرابکاری (تحت عنوان خرابکاری شرافتمندانه) از جمله اقدامات این هستههای تروریستی بوده است. افزوده بر این، در زمان اغتشاشات از فرمانده میدانی و البته نمادین خود نیز رونمایی کرد. پرویز ثابتی، شکنجهگر و مسئول کمیته مشترک ساواک، پس از سالها در رسانهها از خود رخنمایی کرد تا ماهیت این اتاق عملیاتی ضد ایرانی را نشان دهد؛ با این وجود ثابتی تنها نمادی برای این کمیته خرابکاری محسوب میشد و سازمان سیا و گروهک تروریستی موساد گردانندگان اصلی آن بودند.
این گروه در واقع نام خود را باشگاه چرچیل گذاشته بود. باشگاه چرچیل یک روش انگلیسی است که در آن از دانشآموزان برای اجرای عملیاتهای مختلف تروریستی سود برده میشد. برخی کارشناسان سیاسی اعتقاددارند که حضور علنی سفیر انگلیس در پروژه مسمومیت دانشآموزان را باید روی همین خط تفسیر کرد. باشگاه چرچیل پس از آغاز به فعالیت در ایران، با عنوان باشگاه شکاری نیز مشغول فعالیت شد، این نام برگرفته از نام محسن شکاری یکی از لیدرهای اصلی اغتشاشات بود که اعدام شد.
سفیر انگلیس در اولین موارد مسمویتهای مدارس، طی یک توئیت، از عنوان «مسمومیت سریالی» در مدارس ایران استفاده کرده بود که بسیاری از کاربران نسبت به اینکه سفیر بریتانیا از سریالی بودن مسمومیتها باخبر است، انتقاد کرده بودند.
رد پای بهائیت در تامین مالی باشگاه چرچیل
با توجه به بررسی روابط میان هستههای تروریستی، مشخص شد که اسپانسر مالی باشگاه چرچیل، فرقه ضاله بهاییت بوده و بیت العدل بخشی از هزینه اصلی جنگ ادراکی- اجتماعی در ۶ دوم سال ۱۴۰۱ را پرداخت کرده است.
در یکی از نامههای محرمانه بیتالعدل با عنوان «مسئله بهاییت چیست؟» آمده است که بهاییت تافته جدا بافته از اغتشاشات در ایران نبوده و باید همسطح با سایر شبکههای موجود در ضدانقلاب خود را بالا بکشد. ازاینرو باید خطر کرد. این تحلیل بعدها در کنفرانس بهاییت مطرح و در نقشه راه ۲۵ ساله روی آن تأکید شده است. در این نقشه شوم فرقه ضاله جهان را به ۱۷ هزار نقطه تقسیم کرده و فرایند ورود بهاییان به هر نقطه (کلاسترها) توضیح دادهشده بود. این کلاسترها بر اساس نماد رشد (میزان اقبال افراد به بهاییت) است. جالبتوجه آنکه بیت العدل قول داده بود که امکانات و بودجه این مشارکت را در اختیار جامعه ضاله بهایی قرار خواهد داد!
همچنین در اعترافات جمشید شارمهد که از او به عنوان پدر اقدامات تروریستی در ایران یاد میشود آمده است که از دستورات مهم سازمان سیا به گروهک تروریستی تندر آن بود که تا جای ممکن خرابکاری در داخل ایران انجام داده و در رسانهها آن را به مسئولان دولت ایران نسبت دهد.