به گزارش مشرق ،احمدی نژاد در دیدار با جمعی از نخبگان آمریکایی مسئله آمادگی ایران برای مذاکره مستقیم با آمریکا را از این زاویه مطرح کرد که موضوع هسته ای ایران کاملاً سیاسی شده است و معتقدم باید در عرصهای جدا از مذاکرات هستهای آن را حل و فصل کنیم، اين اظهارات احمدي نژاد درباره رابطه و مذاکره با آمریکا واكنش نمایندگان مجلس و کارشناسان سیاسی را برانگيخت از اين رو سابقه و روايت 5 مذاكره مقامات ايراني با آمريكا را بازخواني كرديم.
از اصول مسلم انقلاب اسلامی ایران که از وجوه تفاوت عمده این انقلاب با سایر انقلابات به شمار می رود «استکبارستیزی و آشتی ناپذیری با دولت های مستکبر» است.
ایستادگی در برابر سیاست های لیبرالیستی، نئولیبرالیستی و امپریالیستی آمریکا و مخالفت با دکترین «هژمونی بسیط و نئولیبرالیسم» طراحی شده از سوی کاخ سفید ویژگی بارز جمهوری اسلامی است که سبب شده تا حاکمیت برآمده از انقلاب اسلامی به عنوان پیشقراول کشورهای مخالف آمریکا در منطقه و جهان شناخته شود.
با سقوط رژيم شاهنشاهي فاز جديدي از مناسبات بينالمللي براي ايرانيان باز شد كه مبناي آن بر شعار«نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» استوار بود و « اصرار بر تغيير مناسبات ناعادلانه بينالمللي»، «حمايت از مبارزات مردم فلسطين»، «به رسميت نشناختن رژيم اسرائيل» و «حمايت از جنبشهاي آزادیبخش در سایر کشورها» از اصول لایتغیر آن به شمار می آمد. در اين ميان طبيعي بود كه سقوط شاه- به عنوان متحد کاخ سفید- به مذاق آمريكاييها خوش نيايد و از آن مهمتر، تسخیر سفارت آمریکا برای واشنگتن به مراتب دردناک باشد. همین کافی بود تا تمام تلاش خود را برای جبوگیری از قدرت گرفتن حاکمیت برآمده از انقلاب اسلامی به کار گیرند.
ایستادگی جمهوری اسلامی در برابر سیاست های برتری جویانه کاخ سفید و افشاگری های انقلابیون از چهره حقیقی بازیگران کاخ سفید سبب شکل گیری و تقویت جبهه مخالفان آمریکا شد. از این رو، آمریکاستیزی جزء سیاست های استراتژیک در سیاست خارجی جمهوری اسلامی به شمار می آید و تنها زمانی قابل تجدیدنظر است که کاخ سفید در سیاست های خود تجدیدنظر کند. از آن جا که با گذشت سی سال از عمر انقلاب هنوز تغییری در رفتار دولت آمریکا در قبال مردم و دولت ایران و حتی سایر کشورهای مخالف کاخ سفید دیده نمی شود سخن گفتن از مذاکره با آمریکا نمی تواند منطقی باشد.
کارنامه مذاکره کشورهایی چون کره شمالی، لیبی و سوریه که مدت ها با آمریکا مبارزه کرده بودند می تواند سند محکمی بر بی فایده بودن مذاکره با دولتمردان آمریکایی- پیش از تغییر رفتارشان- باشد. این سه کشور از مذاکره با کاخ سفید نه تنها طرفی نبسته اند بلکه به نوعی دور خورده و از انجام این مذاکرات به موضع ندامت رسیده اند.
از این منظر است که امام(ره) و مقام معظم رهبری همواره از مخالفان جدی مذاکره با آمریکا بوده اند. رهبر معظم انقلاب همواره در این سال ها بر بسته بودن باب مذاکره ایران و آمریکا تا زمان تغییر رفتار کاخ سفیدی ها تأکید کرده اند. با این حال، تا کنون پنج مذاکره میان تهران- واشنگتن انجام شده که به جرأت می توان گفت نتیجه ای برای ملت ایران و حاکمیت در بر نداشته است.
اولین مذاکره؛ مذاکرات بازرگان- برژینسکی
آبان ماه 1358
مهدي بازرگان رئیس دولت موقت با برژينسكي در شهر الجزيره ديدار كرد؛ ديداري كه
جنجالهاي فراواني را در پي داشت. در این ديدار بازرگان به همراه ابراهيم يزدي،
وزير امور خارجه وقت و شهيد مصطفي چمران، وزير دفاع دولت موقت خواستار تحویل شاه
به جمهوری اسلامی شدند كه اين درخواست با مخالفت آمريكاييها مواجه شد. در تاريخ
13 آبان 1358 نزديك به 400 نفر از اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان دانشگاههاي
تهران به سمت سفارت آمريكا حركت كرده و ساختمان اين سفارت را به تسخير خود
درآوردند. امام(ره) این حرکت را انقلاب دوم ملت ایران نامید. تسخير سفارت آمريكا
فصل تخاصم روابط تهران – واشنگتن را رقم زد.
بحران گروگانگيري كاركنان سفارت
آمريكا 444 روز طول كشيد. جيمي كارتر، رئيسجمهور وقت آمريكا بلافاصله پس از اين
رخداد تحريمهاي اقتصادي عليه تهران را در دستور کار قرار داد. او در اولين گام
دستور توقيف تمامي داراييهاي ايران در بانكهاي آمريكايي و شعبههاي خارجي آن را
صادر و خريد نفت از ايران را متوقف كرد. سرانجام در تاريخ 20 فروردين 1359 جيمي
كارتر دستور قطع روابط سياسي و اقتصادي آمريكا با ايران را صادر كرد و دستور داد
ديپلماتهاي ايراني از خاك آمريكا خارج شوند.
دومین مذاکره: بهزاد نبوی در الجزایر
با وقوع جنگ تحميلي عراق عليه ايران در شهريور 1359 مجلس شوراي اسلامي ايران در جلسه 11 آبان 1359 موضوع گروگان های آمریکایی(کارمندان سفارت آمریکا) را بررسي كرد و به اين نتيجه رسيد كه با ارائه شروطي به مساله گروگانها پایان دهد.
دولت الجزاير
در اين مسئله ميان ايران و آمريكا ميانجيگري كرد و در زمان نخستوزيري شهيد
محمدعلي رجايي مذاكراتي صورت گرفت كه حاصل آن صدور «بيانيههاي الجزاير» در 29 ديماه
1359 بود. در اين مذاكرات بهزاد نبوي بهعنوان معاون نخستوزير ايران در مذاكرات
حاضر شد كه حاصل آن سه سند توافقی شد؛ سند اول با عنوان بيانيه عمومي حاوي تعهدات
كلي طرفين از قبيل آزادي گروگانها، آزادي داراييهاي ايران و لغو تحريم تجاري
تهران بود. سند دوم درباره حلوفصل دعاوي دو دولت بود كه به «بيانيه حلوفصل
دعاوي» موسوم است و سند سوم با عنوان «تعهدات دولت آمريكا و دولت ايران» روشهاي
اجراي تعهدات مالي طرفين را تعيين كرده است. يك روز بعد از صدور بيانيهها در 30
دي 1359 گروگانها آزاد و از راه الجزاير به آمريكا منتقل شدند.
مذاکره سوم: ماجرای مک فارلین
خصومت میان تهران- واشنگتن که با پروژه تسخیر سفارت آمریکا کلید خورد با حمایت های بی پرده و همه جانبه کاخ سفید از صدام حسین در جنگ ایران و عراق شدت بیشتری یافت.
ماجرای ایران - کنترا که به ماجرای مکفارلین نیز معروف است، به معامله تسلیحاتی ایران با ایالات متحده آمریکا، در آبان 65 باز میگردد که هنوز هم با گذشت 23 سال از این ماجرا هنوز یکی از مناقشه آمیزترین مسائل سیاسی بعد از انقلاب است.
۲۵ مه ۱۹۸۶ یک هیئت آمریکایی متشکل از رابرت مک فارلین تحلیل گر سازمان سیا، الیور نورث، جورج کیو مقام شورای ملی امنیت، هوارد تیچر و امیرام نیر از اسرائیل جهت انجام مذاکرات وارد تهران شدند. این مذاکرات به همان اندازه که برای انقلابیون ایران غیر قابل پذیرش و بحث برانگیز بود برای طرف آمریکایی هم جنجال برانگیز بود تا جایی که بعد از رسوایی واترگیت بزرگترین رسوایی سیاسی آمریکا لقب گرفت.
محمد جواد لاریجانی معاون اسبق وزارت خارجه و حسین شیخ الاسلام قائم مقام فعلی وزارت خارجه هدایت تیم ایرانی را در این مذاکره بر عهده داشتند. پس از اطلاع امام(ره) از سفر مكفارلين به تهران، اين فرستاده آمريكايي مجبور شد ايران را ترك كند.
درباره این مذاکره جنجالی سه روایت متفاوت وجود دارد:
روایت اول: حسین شیخ الاسلام و محمد جواد لاریجانی راویان این روایت هستند. شیخ الاسلام در این باره مي گويد: «آن زمان بحث قطعنامه 598 مطرح بود و ما برای رفع این نقیصه مذاکراتی با مک فارلین انجام دادیم، قصد ما این بود که با یک عملیات مهم شرایطی ایجاد کنیم که خواسته هایمان در قطعنامه گنجانده شود. مذاکرات خوب پیش می رفت، ما موشک های «هاگ» و «تاو» می خواستیم، آمریکایی ها نداشتند و از ذخایرشان در اسرائیل برای ما فرستادند که وقتی آقای هاشمی، از موضوع اطلاع یافتند دستور دادند همه آنها را برگردانیم و معتقد بودند در جنگ با یک کشور عربی نمی شود از آنها استفاده کرد. ما قصد داشتیم مهم ترین حمله خود به فاو را انجام دهیم، تحلیل ما این بود که اگر فاو را بگیریم عراق مثل افغانستان می شود و هیچ راهی به دریای آزاد نخواهد داشت. 76 هواپیمای عراقی را در فاو سرنگون کردیم، اگر حمله به فاو نبود قطعنامه علیه ما صادر می شد ولی ما توانستیم دو خواسته اعلام آغازگر جنگ و پرداخت غرامت را در قطعنامه 598 بگنجانیم، هرچند عده ای در مجلس اعتراض کردند و امام دستور دادند اعتراضات متوقف شود،اگر امام نمی ایستادند مشکل ایجاد می شد، اگر مذاکرات مک فارلین و موضوع موشک های «هاگ»و«تاو»نبود نمی توانستیم در فاو پیروز شویم.»
روایت دوم: در این روایت است که انگشت اتهام به سمت هاشمی رفسنجانی است و از او به عنوان بازیگر پنهان و طراح اصلی این مذاکره نام برده می شود. برخی هاشمی رفسنجانی را متهم می کنند که فقط مذاکره برای خرید اسلحه و معامله برای آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان را به امام(ره) اطلاع داده ولی حضور هیات بلند پایه در تهران و تلاش برای عادی سازی روابط با آمریکا را از وی پنهان نموده است. بر اساس این نقل قول، میرحسین موسوی نخست وزیر وقت در پس از فاش سازی با ارسال نامه ای به امام خمینی(ره)، از اینکه در جریان این معامله قرار داده نشده، گلایه می کند.
روایت سوم: اما خود هاشمی رفسنجانی روایت دیگری از این ماجرا دارد. او می گوید:« شروع قضیه مک فارلین نامه ای است که آقای قربانی فر به اقای کنگرلو می نویسد که آن موقع مشاور نخست وزیر بود. قربانی فر به خاطر ارتباطاتی که از زمان شاه با این نوع کارها داشت، دلالی سلاح می کرد و گویا قبل از آن هم ماموران ما از او سلاح هایی گرفته بودند... البته مقداری از اسناد در آمریکا است که مطمئنا به دست ما نمی رسد... وقتی که این نامه به آقای کنگرلو می رسد ، به ما می گوید و ما هم در جلسه سران قوا بحث می کنیم . واسطه ما آقای کنگرلو بود. چون نامه های زیادی هم بین او و قربانی فر رد و بدل شد که بیشتر حرف های معمولی است .
نامه اول اینست که چرا ایران در بازار سیاه این ها
را گران می خرد؟ از ما بخرد ما حاضریم به شما کمک کنیم تا در جنگ پیروز شویم . این
ادعای آن ها بود . ما هم گفتیم آزمایشی وارد می شویم . یعنی بعد از بحث ها می
بینیم آن ها از ما چه می خواهند یا ما از آن ها چه می خواهیم . کم کم که این بحث
ها مطرح شد ، آن ها اولین چیزی که مطرح کردند ، این بود که کمک کنید تا گروگان های
ما در لبنان آزاد شوند و این به عنوان یک علامت خوب خواهد بود . ما هم به آن ها
گفتیم نیازهای ضروری ما را که در بازار سیاه پیدا نمی شود ، به ما بدهید . چند قلم
را صورت دادیم که تاو ، موشک های هاگ ، لامپ های رادارها و موارد دیگر بود که آن
موقع برای تهیه آن ها خیلی محدودیت داشتیم .
در آن موقع وضع ما به حدی بد بود که با یک لامپ چند رادار را به نوبت فعال می کردیم . لامپ رادار هاگ را گاهی به خارک و گاهی به تهران می بردیم که مثلا سیستم هاگ را فعال نگه داریم . وضع ما خیلی بد شده بود . لیستی از قطعات مورد نیاز را مسئولین پشتیبانی گرفتیم و به کنگرلو دادیم مذاکرات به همین صورت ادامه پیدا می کرد . ما هم زحمت زیادی کشیدیم تا سر نخ و رد پایی از گروگان ها پیدا کردیم . خیلی سخت بود . لبنانی ها خیلی پیچیده عمل می کردند . در این مدت آمریکایی ها غیر مستقیم به ما چند قلم کالا می دادند و پولش را می گرفتند . ما هم کمک می کردیم که گروگان ها زودتر آزاد شوند .
یک مقدار که این
مراحل پیش رفت ، خبر دادند که هیئتی از آمریکایی ها می خواهند برای مذاکره به
ایران بیایند که تصمیمات کلی و اساسی تر بگیریم . بحث این بود که همراه خود یک
کشتی نیاز های درخواستی ما را می آورند البته به ما نگفته بودند که رئیس هیئت مک
فارلین است . اصلا اعضای هیئت را معرفی نکرده بودند فقط گفتند وقتی آمدند ، می
فهمید اختیارات زیادی دارند . بر اساس همین خبری که داشتیم ، عمل شد . هواپیمای آن
ها در فرودگاه نشست و از آنجا خبر دادند که در راس هیئت ، مک فارلین است و پیام
ویژه ای از آقای ریگان به همراه هدایایی آورده است یک کلید طلایی بود به عنوان
نماد باز شدن درهای بسته بین دو کشور ، یک کیک بود که طبق رسم آن ها نماد دوستی
است و یک انجیل که پشت آن را امضا کرده بود .
به امام (ره) هم گفته بودیم که هیئتی می آید و کارشناس های ما با آن ها صحبت می کنند ولی مک فارلین تقاضای ملاقات با همه ما را مطرح کرده بود . مدتی در فرودگاه آن ها را معطل کردند بالاخره به این نتیجه رسیدیم که باید مذاکره کنیم . از مجلس و اطلاعات سپاه دو نفر با این ها مذاکره کردند . آقای فریدون وردی نژاد از سپاه و دکتر هادی از مجلس رفتند. تا آنجا این ها خلاف قرار عمل کردند و چیزهایی که قرار بود بدهند ، نمی دادند یا کم می دادند . مثلا بنا بود 5 هزار تاو بدهند ، پانصد تاو دادند . بعضی چیزها مثل هاگ و لامپ ها که برای ما خیلی مهم بود ، نمی دادند یا کم می دادند.»
مذاکره چهارم: کاظمی قمی- رایان کروکر
با روی کار
آمدن دولت نهم، محمود احمدينژاد نسبت به ايالات متحده از ديپلماسي متفاوتي
استفاده كرد. تاكيد بر عدم تعليق غنيسازي اورانيوم و پافشاري دولت بر موضوع عدم
تعليق، گرچه از يك سو باعث پيشرفت برنامه هستهاي شد ولي به دنبال خود تصويب چندين
قطعنامه شوراي امنيت عليه ايران را در پی داشت.
بهرغم اين مسائل، احمدينژاد رويكردي متفاوت را نسبت به آمريكاييها و رابطه با اين كشور در پیش گرفت. نامه احمدينژاد به جورج بوش در سال 1384 از سوي بسياري از تحليلگران به عنوان يك تابوشكني مطرح شد. البته احمدينژاد در اين نامه جورج بوش را به توحيد و رعايت كرامت انساني و دست برداشتن از ظلم و ستم دعوت كرده بود. در مهمترين تحول، در دوران رياستجمهوري احمدينژاد و بوش، ايران و آمريكا در تیرماه 1387 سه بار در مورد بحران عراق پاي ميز مذاكره نشستند. در اين مذاكرات حسن كاظمي قمي سفير ايران در بغداد با طرف آمريكايي به رهبری رایان کروکر سفیر آمریکا در عراق درباره ثبات در عراق گفتوگو كردند. مذاکرات تهران-واشنگتن در بغداد نتایج ملموس و مثبتی را در پی نداشت.
مذاکره پنجم: جلیلی- برنز
با پيروزي
اوباما و پیش از آغاز به كار رسمي دولت وي اخباري مبني بر مذاكرات ويليام پري
نماينده اوباما و مجتبي ثمره هاشمي مشاور ارشد محمود احمدينژاد منتشر شده بود.
رئيسجمهور ايران نيز در مقاطع مختلف از تغيير ادبيات اوباما استقبال كرد. اما مهمترين
اظهارات احمدينژاد در طول سفر اخير وي به مجمع سازمان ملل متحد انجام شد كه در آن
سعي كرد لحن نرمتري را در مقابل آمريكاييها در پيش بگيرد.
احمدينژاد در سخناني
ايران را براي آمريكا يك فرصت دانست و در جايي ديگر با حمايت از شعار تغيير اوباما
اعلام كرد: «در صورت تحقق اين تغيير ملاقات ايران و آمريكا در هر زمان و در هر
مكاني ميتواند رخ دهد.» از سوي ديگر باراك اوباما در مبارزات انتخاباتي خود بر
گفتوگوي بدون پيششرط با جمهوري اسلامي ايران تاكيد كرده بود.
سياست محافظهكارانه
اوباما در قبال حوادث اخير پس از انتخابات ايران و تاكيد وي بر مذاكره با تهران
نشان ميدهد كه كاخ سفيد هم براي انجام مذاكرات تمايل دارد، به خصوص كه اخباري
غيررسمي مبني بر ارسال دو نامه از سوي وي به مقامات جمهوري اسلامي ايران منتشر شد،
هرچند اين اخبار تاكنون تاييد نشده اند.
با این حال، اندکی پس آغاز به کار دولت دهم، سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی و ویلیام برنز معاون وزیر امور خارجه در حاشیه مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ در ژنو، به صورت دوجانبه گفت و گو کردند.
محور این مذاکره که نهم مهرماه 88 انجام شد پرونده هسته ای ایران بود. ملاقات مقامات دو کشور در این سطح، از فروردین ماه سال ۱۳۵۹ که روابط رسمی میان دو کشور قطع شد بی سابقه بوده است.
نتيجه آنكه مذاكرات ايران و آمريكا بر خلاف آنچه كه بسياري مي پندارند با سياست هاي دوگانه اين كشور تاكنون نتيجه اي در بر نداشته است.