به گزارش مشرق، مجلس نمایندگان آمریکا پس از ماهها چالش، بالاخره طرح کمک به اوکراین و رژیمصهیونیستی را تصویب کرد. همراه با این دو، کمکهایی نیز برای تایوان درنظر گرفته شده است. این نهاد، کمکها به سه دولت وابسته به آمریکا را در آخرین ساعات روز شنبه (۱ اردیبهشت) تصویب کرد.
این کمکها اما در مجلس نمایندگان تصویب شدهاند که یکی از دو رکن کنگره آمریکاست. از این رو قرار است هفته آینده مجلس سنا بهعنوان دومین رکن به بررسی کمکها بپردازد.
اگر این مصوبات توسط سنا تایید شوند، کنگره طرح را برای امضا به کاخ سفید ارسال میکند. تحلیلگران میگویند این فرآیند بهسرعت انجام شده و با توجه به همراهی سنا و بایدن، کمکها در هفته آینده تایید میشوند. آنچه درخصوص این مصوبات اهمیت دارد، تصویب پیاپی و فوریت در اجرایی شدن آنهاست که مدنظر جریان غالب در آمریکا قرار گرفته است؛ این درحالی است که ماهها بود این کمکها بهدلیل اختلافات داخلی مسکوت مانده بودند.
اتفاقاتی که از اول اردیبهشت در واشنگتن کلید خوردهاند، نشان میدهد آمریکا تلاش دارد با برونسپاری امنیتی سه متحد خود در جهان را دربرابر سه قدرت شرقی تقویت کند؛ اوکراین دربرابر روسیه، رژیمصهیونیستی دربرابر ایران و تایوان دربرابر چین.
آمریکا میخواهد منافع خود را با خون اوکراینیها، یهودیان و تایوانیها تامین کند و به ایجاد اختلال در سیاست رقبای خود بپردازد.
نکاتی درباره طرح کمک به اوکراین، رژیمصهیونیستی و تایوان
تصویب همزمان بودجه برای تامین مخارج برونسپاری نظامی آمریکا، دارای نکات مهمی است که در ادامه به آنها پرداخته شده است:
۱.مبلغ کمکها نشاندهنده طبقهبندی اهمیت «کنونی» این جبهههاست. بیشترین حجم کمکها با ۶۱ میلیارد دلار برای اوکراین است که دستکم ۲.۵ برابر بیشتر از کمکها به رژیمصهیونیستی است. همچنین کمکها به رژیمصهیونیستی خود ۲.۵ برابر بودجه درنظر گرفته شده برای تایوان و شرق آسیاست. بهطور خلاصه ۶۵ درصد این کمکها مربوط به اوکراین، ۲۵ درصد برای رژیم و ۱۰ درصد برای تایوان است. البته دلیل کمکهای کمتر به تایوان آرام بودن این جبهه است، درحالیکه شرق اروپا و غرب آسیا تقریبا فعال هستند.
۲.کمکها به اوکراین دارای قدرتمندترین لابی است. این کمکها مورد حمایت شدید دولت عمیق آمریکا، حزب دموکرات و لابی اروپایی است. در مرتبه بعدی و با فاصله زیاد، کمکها به رژیم دارای پشتیبانی از سوی لابی صهیونیسم و لابی سنتکام است. تایوان نیز به همین ترتیب کمتر مورد حمایت قرار گرفته است. بهطور کلی لابی پشتسر کمکها به اوکراین قابل مقایسه با لابی رژیم و تایوان نیست.
این مساله را از روند تصویب میتوان دریافت. بایدن برای تصویب کمکها به اوکراین که مورد مخالفت جمهوریخواهان بود، آن را به همراه کمک به رژیمصهیونیستی در قالب یک بسته به کنگره ارائه کرد تا درصورت رد کمکها به اوکراین، کمکها به رژیم نیز رد شوند. مخالفان بایدن او را متهم میکردند که رژیم را برای کمک به اوکراین، گروگان گرفته است. با این حال او در برابر فشارها برای جداسازی این دو کمک مقاومت کرد تا تشدید اوضاع ضد رژیمصهیونیستی پس از عملیات «وعده صادق» در ۲۵ فروردین توسط ایران، جمهوریخواهان را وادار کرد برای رساندن هر چه سریعتر کمکها به رژیم، کمکها به اوکراین را نیز تصویب کنند. مهم آنکه بایدن با وجود خطیر بودن اوضاع برای رژیم، حاضر نشد از کمکها به اوکراین بگذرد. از این رو مخالفان بایدن برای تصویب کمکها به رژیم، به ازای هر یک میلیارد دلاری که به صهیونیستها داند، ۴ میلیارد دلار به اوکراین اختصاص دادند.
۳.ساختارهای دولتی آمریکا منافع این کشور را در اوکراین تشخیص دادهاند. تنها لابی سنتکام و صهیونیستیاند که درصدد کشاندن منابع بیشتر به غرب آسیا هستند. با این وجود تلاش بایدن برای جلوگیری از تشدید اوضاع در غرب آسیا پس از پاسخ ایران به رژیمصهیونیستی در ۲۵ فروردین نشان میدهد آنها در این مسیر چندان موفق نبودهاند. بروز مقاومت ساختاری در نهادهای دولتی و تخصصی آمریکا لابی صهیونیستی و سنتکام را با شکست روبهرو کرده است. این مقاومت ساختاری به اندازهای است که آنها به شکل نیمهرسمی حتی در برابر بایدن که حامی سرسخت اوکراین است، صفآرایی کرده و آن را به رسانهها کشاندهاند. نشریه آمریکایی پالتیکو اخیرا گزارش کرده که یک مقام ارشد آمریکایی با انتقادهای تند از رژیمصهیونیستی بهدلیل عدم توجه به درخواستها و توصیههای آمریکا، رئیسجمهور آمریکا را به وفاداری کورکورانه از این رژیم متهم کرده است. او با ردیف کردن اسامی وزارت دفاع، ستاد مشترک، سیا و جامعه اطلاعاتی اعلام کرده آنها مخالف تشدید تنشها توسط رژیم در غرب آسیا هستند.
۴.بخشی از کمکها به رژیمصهیونیستی به کرانه باختری مربوط است. نمیتوان کمکها به کرانه باختری را از روی نیت صادقانه آمریکاییها برای دفاع از فلسطینیها تلقی کرد، بلکه احتمال وجود نقشههای فریبکارانه در آن نیز میرود، مانند تلاش برای توزیع رشوه به خاندانها و سیاستمداران در کرانه باختری برای سرکوب مقاومت، اما درهرحال سمت و سوهایی نیز دارد که چندان مورد رضایت تمام جناحهای صهیونیستی نیست؛ چه اینکه اختصاص بودجه به ساماندهی امور فلسطینیها با تصمیم واشنگتن برای تحریم یک گردان از ارتش رژیم که در کرانه باختری حضور دارد، همراه شده است.
احتمالا آمریکا برای گرفتن زهر کمک نظامی خود به رژیم که مورد مخالفت طرفهای بسیاری است، تلاش کرده یک واحد نظامی صهیونیستها را تحریم کند اما این موضوع همه ماجرا نیست. اقدام آمریکا برای تحریم یک گردان ارتش رژیم به شکل عملی موثر نخواهد بود، اما از یک سو نشان میدهد واشنگتن تا چه میزان آزادی عمل خود برای کمک به تلآویو را از دست داده و محدود شده است و از سوی دیگر از تلاش واشنگتن برای مدیریت مناسبات فلسطین اشغالی و رژیم با ابزارهای سنگین حکایت دارد. «بزالل اسموتریچ» وزیر دارایی تندرو کابینه نتانیاهو در واکنش به این اقدام تحریمی گفته است: «تحریم آمریکا علیه ارتش اسرائیل، دیوانگی مطلق است.» او تاکید کرده است: «این اقدام واشنگتن همچنین تلاشی برای آن است که دولت فلسطین را بر ما مسلط کند.»
این اظهارات نشان میدهد جریانات تندرو صهیونیستی نگران هستند آمریکا با مجموعهای از ابزارها شامل فشار سیاسی، تحریم و کمک به تشکیلات خودگردان درصدد مدیریت اوضاع کرانه باختری طبق سیاست خود برآید که تفاوتهایی با نگرش تندروها دارد. مایکل اورون، سفیر سابق رژیمصهیونیستی در واشنگتن نیز در گفتوگو با رادیو ارتش اعلام کرده که تحریمهای احتمالی آمریکا بر گردان «نتساح یهودا» ممکن است به تیپ «گولانی» نیز کشیده شود.
۵.تسلیحاتی که قرار است در اختیار رژیم قرار گیرند، بخشی صرفا پرکردن مجدد ذخایر از مصرف شده در درگیریها هستند. از این رو صهیونیستها قادر نیستند تغییری فوری در میدان جنگ ایجاد کنند؛ بهویژه در موازنه با ایران. حملات پرحجم ایران نشان داد صهیونیستها قادر به اتکا به سامانههای پدافند هوایی در رویارویی با تهران نیستند. این مساله دو دلیل دارد؛ نخست آنکه ایران دارای قدرت آتش عظیمی است که درنهایت با وجود رهگیری بخشی از پرتابهها قادر است قسمت قابل توجهی از تسلیحات خود را به هدف برساند. دوم آنکه رژیم بهدلیل عمق کم، قادر به هضم ضربات وارده نخواهد بود و پرتابههایی که اصابت میکنند هر چند کمتعداد باشند، بهشدت موثر واقع میشوند.
۶.محور مقاومت به لحاظ بینالمللی و مشروعیت، موقعیت مطلوبی دارند. این گروهها دارای بانک اهداف در کرانه باختری، نوار غزه و جولان هستند که بهلحاظ بینالملل جزئی از رژیم نبوده و اشغالی به حساب میآیند. رژیم اما باید برای مقابله با محور مقاومت به چندین کشور حمله کند که دشواریهای عملیاتی و تبعات بینالمللی بیشتری دارد. بر همین اساس صهیونیستها با وجود تسلیح بیشتر، قادر به بهبود اوضاع بهنفع خود نیستند.
۷.حملات محور مقاومت به رژیم بهطور مستقیم نیروهای آمریکایی را به خطر نمیاندازد، اما حملات صهیونیستها به محور مقاومت احتمال مواجه شدن نیروهای آمریکایی با خطر را در عراق، سوریه و کویت بهدنبال دارد. بر همین اساس آمریکا درصدد تقویت تلآویو است تا خود مجبور نباشد در درگیریهای آتی دخالت کند.
اتفاقات جلسه تصویب بسته کمکها نشان میدهد قضیه اوکراین بر دیگر موضوعات غلبه دارد. شبکه «فاکس نیوز» درخصوص جلسه گزارش کرده دموکراتها در پایان رأیگیری شروع به تکان دادن پرچمهای اوکراین کردند. فاکس نیوز میگوید برخی از حاضران در جلسه اهتزاز پرچم یک کشور خارجی را خلاف قوانین و «نامناسب» خواندند، اما دموکراتها به کار خود ادامه دادند. این صحنه حکایت از غلبه اوکراین بر موضوع رژیمصهیونیستی در سیاست آمریکا دارد.
وضعیت جبهه اوکراین
روسیه در ابتدای حمله خود به اوکراین در سال ۲۰۲۲ دست به تهاجم در سه جهت زد. نیروهای این کشور از شمال، شرق و جنوب حمله میکردند اما با ناکامی در این مرحله، آنها سیاست خود را تغییر دادند. اقدام اوکراینیها در جهتهای مختلف دارای دو مرحله بود. آنها ابتدا آزادسازی مناطق تصرفشده را آغاز میکردند و در مرحله دوم با تصمیم روسها برای عقبنشینی کامل، این جبههها به آرامش مناسبی میرسیدند. به ترتیب ابتدا جبهه شمال و سپس جبهه شرق به این وضعیت رسیدند. جبهه جنوب اما اندکی متفاوت بود. اوکراینیها با کمکهای عظیم غرب موفق شدند در مرحله نخست برخی از مناطق تصرف شده را آزاد کنند اما در تحقق هدف مرحله دوم همانند جبهه شمال و شرق ناکام ماندند زیرا روسها حاضر نشدند بهطور کامل از جبهه جنوب عقبنشینی کنند.
برخلاف موفقیت کامل اوکراین در جبهه شمال و شرق و همچنین توفیق نسبی در جبهه جنوب، وضعیت جنوب شرق چندان بر وفق مراد کییف پیش نرفت.
روسها با تخلیه شمال و شرق و تثبیت در جنوب، توان خود را بر جنوب شرق متمرکز کردند. این منطقه که به «دونباس» مشهور است نقطه ثقل جنگی است که از سال ۲۰۲۲ آغاز شده است. دونتسک و لوهانسک که منطقه دونباس را تشکیل میدهند، دو استانی هستند که بیشترین جمعیت روستبار را در اوکراین داشته و در تحولات سال ۲۰۱۴ با شورش گروههای شبهنظامی روستبار شاهد برآمدن جمهوریهای خودخوانده دونتسک و لوهانسک شده بودند.
به دنبال نبردهای شدید در این منطقه و حجم زیادی از تجهیزات، تعداد زیادی از سربازان اوکراینی کشته شدند. روسها در بیشترین پیشرویهای خود که جبهههای شمال، شرق و جنوب را در مینوردیدند نیز در جنوب شرق با مشکل مواجه بودند با اینحال موفق شدند پیشرویهای مناسبی در این جبهه داشته باشند.
در جبهه جنوب نیز مسکو سیاست موفق را در پیش گرفته است. روسیه مدتهاست به شکل همهجانبه دست به پیشروی نمیزند. روسها روی خطوط درگیری ایستادهاند و تمایلی برای حرکت به جلو ندارند. آنها روزانه خطوط مقدم اوکراینیها را به همراه خطوط تدارکاتی به وسیله گلولههای خمپاره، توپخانه، راکت، پهپادهای انتحاری هدف قرار میدهند. با توجه به برتری تسلیحاتی و مهماتی روسها، تلفات اوکراینیها بسیار بیشتر است. مقامات اوکراینی ادعا میکنند روسها روزانه ۱۰ برابر آنها دست به شلیک گلولههای توپ میزنند. به این آمار نمیتوان اتکا کرد زیرا احتمال دارد این را مقامات اوکراینی برای مظلومنمایی و دریافت کمکهای بیشتر از غرب مطرح کرده باشند اما حکایت از برتری سنگین روسها دارد.
مسکو با این سیاست خود تلفات کمتری داده اما در طول زمان فرسایش سنگینی را به کییف تحمیل میکند. کرملین تصمیم گرفته با ترسیم خطوط ثابت درگیری در مقطع کنونی، از پیشرویهایی که میتواند جان سربازانش را به خطر بیندازد خودداری کند و به جای آن با اتکا به برتری تسلیحاتی، با در پیش گرفتن صبر، خط مقدم اوکراین را کوبیده و زیرساختهای این کشور در عمق را تخریب کند.
حملات مداوم پهپادی به عمق خاک اوکراین ضمن وارد آوردن ضربات شدید به زیرساختهای این کشور، فشار شدیدی بر ذخایر پدافندی کییف وارد میکند که میتواند منجر به کاهش آمادگیاش در مقاطع حساس آتی شود. در این شرایط اوکراین روزبهروز بیشتر خراب میشود، پدافندش نیاز به پرسازی مداوم دارد و تسلیحات و سربازان بیشتری از دست میدهد.
در این میان برخی ادعا میکنند اوکراین در صورت دستیابی به تسلیحات جدید به سرعت اقدامات تهاجمی را برنامهریزی و اجرا میکند که ضربه کمی به روسیه میزند اما درنهایت ضمن آنکه به انهدام اکثر تسلیحات تحویلی میانجامد، مرگ دهها هزار نفر از سربازان اوکراینی را درپی خواهد داشت.
با وجود این محاسبات آنچه به هراسها از روسیه دامنزده، مقاصد حداکثری این کشور در اوکراین است. به نظر میرسد هدف روسیه نابودی اوکراین باشد. این احتمال وجود دارد که بسیاری از اندیشکدهها و رسانههای غربی برای تحریک مقامات دولتی و حزبی برای ارسال کمک به اوکراین فضاسازی کنند و با ادعای تلاش روسیه برای نابودی اوکراین، سیل کمکها را روانه کییف سازند اما ادعاهای آنها شواهدی در سمت روسی ماجرا دارد.
روسها به شکل فزایندهای درحال انکار استقلال و موجودیت اوکراین هستند. هدف مسکو تنها از بین بردن استقلال اوکراین نیست، روسها با صدای بلند میگویند اوکراینی وجود ندارد. روسیه تاکنون ۵ استان جنوبی این کشور را که بر آنها به شکلی مسلط شده، به خاک خود الحاق کرده است. آنها احتمال دارد قصد داشته باشند نیمه جنوبی اوکراین را بهطور کامل به خود ملحق کنند.
شکست اوکراین از روسیه فی نفسه آنقدر مناقشهبرانگیز نیست اما آنچه از این شکست اراده میشود حائز اهمیت است. روسها نمیخواهند اوکراین را به یک دولت وابسته به خود تبدیل کنند. آنها همچنین نمیخواهند اوکراین را همانند دوره شوروی به خود ملحق سازند، بلکه میخواهند آن را انکار کرده و به خاک روسیه منضم کنند. هدف روسها دست زدن به حرکتی است که در زمان شوروی نیز اجرا نشده بود. هضم یک کشور و ملت پدیدهای هراسانگیز است.
رژیمصهیونیستی
رژیمصهیونیستی همانند اوکراین مورد تهاجم سنگین قرار ندارد. اوکراین با حمله ارتش کلاسیک روسیه مواجه است که از همراهی شبهنظامیان روستبار شهروند اوکراین نیز بهره میبرد. روسها دومین قدرت برتر نظامی و هستهای جهان هستند.
در مقابل اما رژیم صهیونیستی طی ۷ ماه جنگ در غزه با چند گروه شبهنظامی مقاومتی روبهروست که از سلاحهای سبک بهره میبرند، جغرافیای تحت کنترلشان بسیار کوچک و تحت محاصره است. در لبنان نیز یک گروه مقاومتی در مقابل صهیونیستها قرار گرفته که گرچه بزرگ و مجهز است اما در هرحال یک گروه شبهنظامی به حساب میآید. دشواری وضعیت صهیونیستها اما به وسعت کم و غیربومی بودنشان باز میگردد که باعث شده هضم ضربات وارده برایشان سخت باشد. اوکراین اما با وسعت و جمعیت خود موفق شده در برابر حملات دوام بیاورد.
مشکل دیگر صهیونیستها نسبت به اوکراین جبهه چندجانبهای است که علیه آنها شکل گرفته است. روسیه با وجود توانمندی و تصرف مناطقی از اوکراین، در تمام خطوط استقرار خود حالت تهاجمی ندارد اما صهیونیستها تحت حملاتی از لبنان، سوریه، عراق، یمن و ایران بودهاند. این وضعیت دشوار تلآویو، غرب را برای حفظ آن به تکاپو انداخته اما آنها درصدد تقویت رژیم هستند تا خود مجبور نباشند برای دفاع از آن هزینههای مستقیم بدهند.