سرویس سیاست مشرق- مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی از احیای تفاهم اسفندماه ۱۴۰۱ میان تهران و آژانس خبر داده و به صورت غیر مستقیم، آن را پیش شرط و گامی مؤثر جهت تنظیم مؤلفههای فرامتنی مذاکرات هستهای قلمداد نموده است.
رفتار شناسی گروسی در تهران چندان غامض و مجهول به نظر نمیرسد: او تفاهمی که حداقل دو بار توسط آژانس نقض شده را مجدداً احیا کرده و متعاقباً، آن را به مثابه یک پیش شرط و مؤلفه تاثیرگذار در مذاکرات احتمالی جدید تلقی کرده است.
از سوی دیگر، گروسی تلاش کرده است محتوای سفر او به ایران تاحدود زیادی محرمانه باقی مانده و از به کارگیری لحن هشدارآمیز یا حتی مبهم همیشگی خود در قبال پرونده موسوم به «موارد ادعایی» اجتناب کند.
در گزارش قبلی پایگاه خبری و تحلیلی مشرق تحت عنوان «نقشه راه گروسی در ایران پس از عملیات وعده صادق» ، به رویکرد و اهداف سفر مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی به تهران اشاره کردیم، اکنون قصد داریم ابعاد دیگری از این ماجرا را مورد تحلیل قرار دهیم.
بیشتر بخوانید:
مثلث آمریکایی چه هدفی را در تقابل با فعالیتهای هستهای ایران دنبال میکنند؟
در پشت صحنه مذاکرات هستهای چه میگذرد؟
از بازی دوگانه آژانس تا طرح توافق پلکانی آمریکا
چهارگانهای برای تفسیر سفر فرامتنی گروسی
در تفسیر رویکرد، رفتار و گفتار رافائل گروسی در تهران، نکات پنج گانه ای وجود دارد که نباید آنها را نادیده انگاشت:
نخست اینکه گروسی از احیای تفاهمی سخن میگوید که آژانس بین المللی انرژی اتمی دو بار (در سالهای ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ میلادی) آن را رسماً زیر پا گذاشت و با اصرار بر بازرسیهای فراپادمانی نامتعارف، مانع از اجرایی شدن آن گردید؛ بنابراین، شاهد ترسیم یک نقشه راه جدید با آژانس نبوده و از احیای یک روند سخن می گوییم.
دوم اینکه گروسی تا قبل از جنگ غزه و خصوصاً تحق عملیات غرور آفرین وعده صادق از سوی جمهوری اسلامی ایران، نه تنها اصراری بر احیای تفاهم مذکور نداشت، بلکه در مواضع غیررسمی و خصوصی خود در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی آن را غیرعملیاتی و کان لم یکن تلقی میکرد.
سوم اینکه رافائل گروسی در دیدارهای قبلی خود با مقامات سازمان انرژی اتمی کشورمان به جای کلید واژه «تفاهم با تهران»، بر روی «پروژه مهار هستهای ایران» از طریق به کارگیری ابزارهای سلبی (از جمله استناد تروییکای اروپایی به مکانیسم ماشه و ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد) تکیه میکرد. با این حال گروسی این بار تلاش کرده است عیار سلبی اظهارات خود را کاهش داده و «تفاهم» را به صورت ماهوی «مثبت» قلمداد کند.
چهارم اینکه مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی احیای تفاهم قبلی را نه در بستر مناسبات ایران -آژانس، بلکه معطوف به صحنه مذاکرات احتمالی جدید تعریف کرده است. از این رو تفسیر فنی مطلق تفاهم اخیر، آن هم بدون توجه به بستر و فرامتن بازی گروسی خطاست.
حلقه مفقوده تفاهم با آژانس
در این میان باید بر روی حلقه مفقوده تفاهم با آژانس بین المللی انرژی اتمی تمرکزی ویژه نماییم: تفاوت «حل و فصل» با «مختومه سازی پرونده موسوم به موارد ادعایی» .جمهوری اسلامی ایران قویاً تاکید دارد که تفاهم مارس ۲۰۲۳، ناظر بر «حل و فصل موارد ادعایی» نیست، بلکه «مختومه سازی» آن اصالت و موضوعیت دارد.
بر این اساس، بررسی اسناد ادعایی و بازرسیهای محدودی که در قبال مکانهای اعلامی آژانس صورت میگیرد، باید منتج به «ختم پروندهها» و از بین رفتن آثار حقوقی، فنی و سیاسی آنها شود. با این حال آژانس بین المللی انرژی اتمی تا قبل از تحولات ماههای اخیر، قویاً بر روی «حل و فصل» پرونده تاکید داشت.
منظور از حل و فصل پرونده به لحاظ حقوقی، باقی ماندن آثار پسینی آن است؛ یعنی آژانس قصد داشته راه را برای صدور حکم محکومیت ایران در پرونده مذکور و مواجهه کشورمان با عواقب این محکومیت باز نگاه دارد.
ایران در حال حاضر، بیش از گذشته (به واسطه اقتدار میدانی -منطقهای و پیشرفتهای هستهای خود) اصرار دارد که تفاهم با آژانس بین المللی انرژی اتمی فقط در گروی مختومه سازی پرونده خواهد بود و اگر چنین اقدامی از سوی گروسی و همراهانش رخ ندهد (با در آن به مانند گذشته خللی به وجود آید) اساساً این تفاهم دیگر موضوعیتی برای ایران نخواهد داشت.
گزارههای اساسی چیست؟
پس از وقوع عملیات وعده صادق، آمریکا و تروییکای اروپایی با دو گزاره عینی مواجه شدهاند که تجمیع آنها هم بر روی کاغذ و هم در عمل برای آنها دشوار است:
گزاره نخست اینکه ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد، صدور قطعنامه جدید علیه ایران در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی، اصرار آژآنس و غرب بر عدم مختومه شدن پروندههای ادعایی و منتج به خروج ایران از ان پی تی و تسریع روند تبدیل غنی سازی ۶۰ درصدی به ۹۰ درصدی خواهد شد. در طول یکسال اخیر، واشنگتن، تروییکای اروپایی و آژانس بین المللی انرژی اتمی هر سه به این نتیجه رسیدهاند که ابزارهای ایران در مواجهه با فشارهای سیاسی و منطقهای غرب به مراتب بیشتر و بازدارندهتر از حد تصور آنهاست.
گزاره دوم اینکه «برجام مرده» دیگر حاصیت خود را از دست داده است. در چنین شرایطی این توافق باید با یک سند دیگر جایگزین شده یا بتوان در قالب یک «الحاقیه یا اصلاحیه» آن را تبدیل به توافقی دیگر کرد. برجام هم اکنون به لحاظ عملیاتی کاملاً از دست رفته اما اما به لحاظ حقوقی پابرجاست. در صورت استمرار شرایط کنونی، کشورمان به لحاظ حقوقی میتواند به بند غروب آفتاب در سند قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد و مفاد معطوف به عادی سازی پرونده هستهای ایران استناد کند.
از این رو غرب تصمیم دارد هر گونه الحاقیه، اصلاحیه یا توافق جدیدی را معطوف به از بین بردن بند غروب آفتاب نماید. با همه این اوصاف، تدوین توافق جدید به شدت پرهزینه و چالش برانگیز است، از این رو غرب به دنبال یک «تفاهم» است که بتواند آن را به مثابه گزینهای میان «ابطال مطلق برجام» و «بهره مندی ایران از بند غروب آفتاب» تعریف کند.
دستان بسته آژانس و غرب
آژانس بین المللی انرژی اتمی مدعی است اگر مدل مذاکرات تغییر یابد و به جای احیای توافق سال ۲۰۱۵ میلادی، یک تفاهم مکتوب یا حتی غیراعلامی میان طرفین رخ دهد، دیگر دلیلی برای اصرار ایران بر مختومه سازی پروندههای ادعایی وجود ندارد. با این حال جمهوری اسلامی ایران تاکید کرده است که فارغ از مسئله مذاکرات هستهای (و سبک و سیاق تفاهم یا توافقی که حتی امکان عدم دستیابی به آن نیز وجود دارد) ، مختومه سازی موارد ادعایی مطالبهای ثابت و غیر قابل تغییر از سوی کشورمان محسوب میشود. فراتر از آن، بدون مختومه سازی پروندههای ادعایی علیه کشورمان از سوی آژانس، اساساً امکان انعقاد توافق یا تفاهمی با طرف مقابل وجود ندارد.
نکته پایانی اینکه طبق آنچه منابع غربی مدعی هستند، مقامات آمریکایی در پیامهای غیرمستقیم خود از طریق بازیگران واسطه گر منطقهای خواستار «همکاری ایران و آژانس» به مثابه پیش شرط احیای مذاکرات و رسیدن به یک مدل مشترک (در قالب احیای برجام، انعقاد توافق ثانویه یا تفاهم غیراعلامی) شدهاند.
با این حال خط مشی دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان در قبال این مطالبه آمریکاییها کاملاً مشخص است: اینکه همکاریهای فراپادمانی با آژانس بین المللی انرژی اتمی، به صورت بالقوه میتواند یکی از خروجیهای نهایی مذاکرات باشد، نه آنکه به مثابه یک «پیش شرط بالفعل» برای آغاز یا استمرار مذاکرات مورد توجه قرار گیرد!
قطعاً اصرار ما بر روی این خط قرمز حساس و سرنوشت ساز سبب خواهد شد تا در نهایت، وزن هرگونه تصمیمی که در توافق (حتی در قالب عدم به نتیجه رسیدن مذاکرات) صورت گیرد، به سود منافع ملی کشورمان سنگینی کند.
با توجه به طرح مطالبه برگزاری مجدد مذاکرات هستهای ازسوی آمریکا و عبور رسمی و مبارک کشور از دیپلماسی التماسی، هم اکنون ایران است که در ترسیم گزارهها، ثوابت، پیش شرطها و حتی مدلهای هر گونه توافق یا تفاهم، ابتکار عمل را در دست خواهد داشت؛ این ابتکار عمل ممکن است با ایجاد تغییراتی جدید در دکترین هستهای ایران معنا و مفهومی جدید یابد، سیگنالهای خاص رئیس شورای راهبردی روابط خارجی برای اهل فن معنای ویژه دارد.