*****
- روند تحولات سوريه بسيار با آنچه طي دو سال گذشته در خاورميانه با نام بيداري اسلامي اتفاق افتاد، متفاوت است، اين تفاوتها از چه منظري قابل بررسي است؟
تحولات سوريه در واقع نقطه عطفي در فرآيند دگرگونيهاي منطقه به شمار ميآيد، ما در سوريه با نظامي سرو كار داريم كه تكحزبي است و مردم سوريه نيز با آغاز بيداري اسلامي و متأثر از آن به طور طبيعي خواستار يك رشته اصلاحات در نظام سوريه شدند.
در اين شرايط كه مردم در سوريه خواستار تحولات بوده و نظام حاكم بر آن هم كم و بيش براي پاسخ به مطالبات مردم آمادگي خود را ابراز كرده بود، برخي از قدرتهاي جهان و كشورهاي منطقه كه نظام سوريه را در راستاي منافع خود نميديدند، از اين فضا و از خواستههاي اصلاحطلبانه مردم استفاده كرده و وارد معادله انتظارات اصلاحطلبانه مردم و پاسخ نظام شدند و تحولات را به سمت و سوي ديگري بردند كه هدف آن نه اصلاحات و نه پاسخ به مطالبات مردم، بلكه ساقط كردن نظام سوريه، بركناري بشاراسد و تضعيف نقش اثرگذار سوريه در منطقه بود.
آنچه در حال حاضر در سوريه در حال وقوع است كشمكشي براي اصلاحات و استقرار مطالبات مردم نيست و مردم نيز به آن اقبال چنداني نداشته و نقشي هم در آن ايفا نميكنند و اصلاً جايگاهي براي آنها تعريف نشده است. آنچه در حال اتفاق است جنگ براي سرنگون كردن نظامي است كه تعريف روشن و جايگاه خاصي در مقابله با دشمنان جهان اسلام و جهان عرب دارد و گروههايي كه از خارج پشتيباني ميشوند درصدد ساقط كردن دولت و نظام و كشور سوريهاند و عملا در اين رويارويي، مطالبات اصلاحطلبانه مردم يا بيداري اسلامي جايي ندارد.
- در اين درگيريها ميتوان رد پاي آشكار پولهاي سعودي، سلاحهاي امريكايي و اسرائيلي را به راحتي مشاهده كرد، به نظر شما اين بازيگران، تصور اين برخورد و عكسالعمل را از طرف مردم و نظام سوريه داشتند؟
قطعاً چنين مقاومتي را از سوي نظام سوري انتظار نداشتند و واقعيت اين است كه نظام سوريه در اين مقابله از موقعيتهاي خوبي برخوردار بوده كه به واسطه آن توانسته است در برابر اين موج گسترده فشارها و امواج سنگين توطئهها ايستادگي كند و دوام بياورد، يكي از اين امتيازات اين است كه بخش قابل توجهي از مردم سوريه در كنار نظام ايستادهاند و يا حداقل گرايش و تمايلي به جناحي كه مقابل نظام قرار گرفتهاند را ندارند. اگر اين چنين نبود سوريه نميتوانست حدود دو سال در مقابل اين هجوم سنگين كه در آن امريكا و ساير قدرتهاي ثروتمند عربي در كنار معارضان مسلح ايستادهاند و با پمپاژ سلاح و نيروي انساني ستيزهجو به داخل سوريه فعال هستند و با ابزارهاي تبليغاتي خود در جهت تحريك احساسات مذهبي مردم در داخل و خارج سوريه در تلاش هستند، ايستادگي كند.
علاوه بر ايستادگي و حمايت مردم از نظام، ما شاهد يكپارچگي نظام سوريه هم هستيم. ميدانيم كه دستگاه دولت به طور اصولي با دو بخش بزرگ جامعه در ارتباط مستقيم است، هم با رأس قدرت و نظام، و هم با مردم و قاعده جامعه. اگر اين بدنه دولتي از عملكرد رأس نظام با مردم ناراضي بود و در تضاد بين مردم و رأس قدرت قرار ميگرفت، مانند آنچه در كشورهاي ديگر حوزه بيداري شاهد آن بوده و هستيم، بعد از مدت كوتاهي اين تعارض خود را نمايان ميساخت و بدنه دولتي در كنار قاعده و در مقابل رأس قرار ميگرفت و نظام دچار فروپاشي ميشد، در حالي كه ما ميبينيم در سوريه رأس نظام با بدنه نظام كه همان فرزندان مردم هستند، در كنار هم قرار دارند و اين نشاندهنده نوعي رضايتمندي در جامعه سوريه از كليت نظام و دفاع درونزا از عملكرد نظام است. به همين خاطر به رغم حمايتهاي مالي و تسليحاتي گسترده و نيز تهديدات جدي تروريستي كه عليه بدنه و رأس نظام سوريه صورت ميگيرد اما ما همچنان شاهد يكپارچگي و انسجام نظام هستيم كه بالاخره يك امتياز مثبت براي آن است. در عين حال بايد توجه كنيم كه ساختار نظام در سوريه، تكحزبي بوده و البته خود نظام و دولت سوريه نيز معتقد به ضرورت اصلاح آن هستند و اقداماتي نيز در اين راستا انجام شده است، اما تحقق اين مسئله نيازمند زمان طولاني است و اصولاً تغييرات اجتماعي و اصلاحات به فرموده عمل نميكند يعني نميتواند فرمايشي باشد و بايد روند اجتماعي و سير طبيعي خود را طي كند.
اما نكته بعدي درخصوص سوريه اين است كه بشار اسد از لحاظ رفتاري و اخلاقي با ساير رهبران عرب مانند صدام يا قذافي متفاوت است، زيرا در نظام عراق، تنها كسي كه فكر ميكرد و تصميم ميگرفت صدام بود و در ليبي نيز تنها كسي كه فكر ميكرد و دستور ميداد قذافي بود. در حالي كه در سوريه شاهد چنين چهره ديكتاتوري از بشار اسد نيستيم، آنچه در سوريه انجام ميشود براساس يك خرد جمعي يا يك خرد حزبي است و اين مسئله باعث شده كه سوريه بتواند عليه توطئههايي كه براي آن طراحي ميشود ايستادگي كند و در كنار نظام نيز مجموعه و بدنه امنيتي، سياسي و اقتصادي نظام قرار دارد كه مقابل توطئهها ايستادگي ميكند. هرچند كه در حال حاضر شرايط نسبت به گذشته سختتر است و مخالفان سوريه توانستهاند بخشي از دژهايي را كه بر آنها تسلط نداشتند، اينك تصرف كنند.
اينكه در يك نظام برخي خواستار اصلاحات در چارچوب آن نظام باشند، امري كاملاً طبيعي است اما اين افراد نميتوانند معارض آن نظام باشند و در سوريه نيز اين افراد هستند اما قطعاً به دنبال براندازي يا سقوط بشار اسد نبوده و نيستند... يعني كساني كه عليه وي سلاح به دست گرفتهاند از مخالفان داخلي نيستند، در واقع بشار اسد داراي چهرهاي مردمي است...
بله... وي اين جايگاه را داراست، اما معادلهاي كه در سوريه اكنون برقرار است معادله رويارويي مردم و نظام نيست، در درگيريهاي سوريه جايگاهي براي مردم تعريف نشده است و اين به دليل نوع عملكرد مخالفان و نيز شرايطي است كه حاميان بينالمللي و منطقه براي آنها در سوريه فراهم كردهاند.
- غير از امريكا و اسرائيل و برخي از كشورهاي عربي چون عربستان سعودي كه در اتفاقات سوريه به خوبي حضور آنها واضح و مشخص است رد پاي كشورهاي ديگري چون تركيه و قطر نيز آشكار است، اين كشورها در سوريه به دنبال چه چيزي ميگردند و چه منافعي را در اين كشور دنبال ميكنند؟
من معتقدم كه تركيه در عملكرد خود در مسئله سوريه انگيزههاي متفاوتي دارد، يكي از اين انگيزهها برخورداري از حمايتها و كمكهاي مالي از سوي عربستان و قطر به اين كشور است. سياست جاري تركيه «اقتصادمحور» است و تركيه سياست خارجي خود با همسايگانش را با اين كشورها معامله كرده است و با كنار نهادن سياست تنشزدايي با همسايگان، عملاً امتيازات مالي و كمكهاي نقدي و اقتصادي را دريافت و وارد درگيري با كشور همسايه خود يعني سوريه شده است.
مسئله ديگر درخصوص سياستي است كه تركيه در قبال سوريه اتخاذ كرده و بلندپروازيهاي كشور تركيه است و اينكه اين كشور براي خود در منطقه جايگاهي را تعريف كرده كه با پيشينه تاريخي اين كشور مطابقت داشته و سازگار است.
همانطور كه ميدانيم امپراتوري عثماني با محوريت تركيه بيش از هفت قرن مركز خلافت جهان اسلام بوده كه امتداد آن تا پشت مرزهاي اروپا گسترش داشته است، با توجه به اينكه اكنون مهمترين رقيب خود را در منطقه جريان مقاومت و ايران ميداند لذا در صدد مقابله با محور مقاومت و بازسازي جايگاه برتري براي خود است. از سوي ديگر به دليل ساختاري كه در تركيه وجود دارد و با توجه به اينكه اين كشور سياست غربگرايي را دنبال ميكند و خود را در داخل سياست امريكا تعريف كرده است بنابراين يكي از مهمترين تلاشهايش اين بود كه با سرنگون كردن نظام سوريه با حمايت غرب جايگاه خود را در منطقه ارتقا بدهد.
- آيا اين رفتار، دلايل ديگري نيز دارد؟
بله؛ دلايل ديگري نيز براي رفتار تركيه در قبال سوريه قابل تعريف است. به هر حال نظامي كه در سوريه حاكم است نظامي است كه به علويها نسبت داده ميشود در حالي كه حزب عدالت و توسعه تركيه كه وابسته به اخوانالمسلمين است يك حزب سني مذهب است و لذا به لحاظ مذهبي وجود حاكمان علوي را در همسايگي خود برنميتابد، بنابراين انگيزههاي مذهبي نيز در اتخاذ اين سياستها مؤثر است و جريان اخوانالمسلمين نيز ترجيح ميدهد كه در سوريه يك جريان اخوانالمسلمين در رأس قدرت باشد.
نكته ديگري نيز كه در اين زمان قابل توجه است اين است كه تركيه با بروز روند بيداري اسلامي در منطقه درصدد است كه الگوي خود را در جهان عرب ترويج بدهد و معناي آن نيز اين است كه اخوانالمسلمين در كشورهاي عربي قدرت را در دست بگيرند و اين مسئله از نظر اعتباري بسيار براي آنكارا حائز اهميت است.
كاملاً واضح است كه تروريستهاي سوري از چه طريقي آموزش ديده و چگونه تجهيز ميشوند، موضوع بسيار قابل اهميت اين است كه عربستان در منطقه در حال ايفاي چه نقشي است و چه سياستي را در قبال سوريه اتخاذ كرده و در اين كشور به دنبال چيست؟
به طور كلي سياست عربستان دو وجه دارد، عربستان از يك سو سياست تدافعي را در مقابل موج بيداري اسلامي در منطقه اتخاذ كرده است و از سوي ديگر بهترين دفاع را در حمله و تهاجم ميداند لذا سوريه و نظام آن را مورد حمله قرار داده است.
- آيا از جانب ايران يا سوريه احساس خطر ميكند كه اين سياست را انتخاب كرده است؟! در حالي كه ايران هيچگاه براي هيچ كشوري خطري نداشته و آغازگر هيچ جنگي نبوده است؟
ايران يك رقيب استراتژيك براي عربستان به شمار ميآيد، بنابراين از سوي ايران احساس خطر ميكند اما اين مسئله در اين مقطع از تحولات منطقه، شكل جديد و تازهاي براي اين كشور پيدا كرده است، به هر حال ايران و عربستان به عنوان دو قدرت جهان اسلام در عرصههاي مختلفي رقابت داشتهاند و در جاهايي نيز همكاري، اما نكتهاي كه در اين زمينه وجود دارد اين است كه تحولات بيداري، عرصه رقابت را شدت بخشيد. سقوط همپيمانان عربستان در مصر و تونس از اريكه قدرت و شكستهاي متوالي كه اسرائيل از سوي مقاومت دريافت كرده است، موضع امريكاييها را نيز در منطقه تضعيف كرد. حال اگر تحولات يمن و بحرين را در زير گوش عربستان نيز در كنار اين مسئله قرار بدهيم به اين معناست كه عربستان به عنوان تنها همپيمان قدرتمند باقي مانده امريكا در منطقه، به نوعي تنها مانده است. دامنه تحولات اكنون به دروازههاي عربستان نزديك شده و اعتراضات در مناطق شيعهنشين عربستان اين احساس خطر را براي سعوديها افزايش داده است و بنابراين سعوديها به اين نتيجه رسيدهاند كه بايد خود را از اين محاصره خارج كنند و از آنجايي كه بهترين دفاع هم حمله است، لذا سوريه را هدف قرار داده تا از طريق ساقط كردن نظام سوريه بتوانند عراق، لبنان و فلسطين را نيز تحت تأثير قرار بدهند. بنابراين يك سياست تهاجمي را اتخاذ كردهاند. اگر عربستان موفق به ساقط كردن نظام سوريه شود پس از آن به سراغ لبنان و عراق ميرود و عرصه را بر مقاومت آنها نيز تنگ خواهد كرد اين سبب ميشود راه ورود بيداري اسلامي به داخل عربستان و ساير كشورهاي اسلامي هم تنگ شود.
- ماهيت تروريستهاي سوريه چيست؟آيا اين افراد خارجي هستند يا از مخالفان نظام سوريه هستند كه اكنون در هيئت برانداز از بيرون اين كشور حمايت تسليحاتي و مالي ميشوند؟
اين افراد به دو گروه عمده تقسيم ميشوند، دستهاي از آنها افرادي هستند كه خود را در چارچوب ارتش آزاد سوريه تعريف كردهاند، در واقع نظامياني هستند كه از ارتش سوريه جدا شدهاند و توانستهاند ناراضيان ديگري را دور خود جمع كنند و تشكيلاتي را ايجاد كنند كه عمده پتانسيل و تواناييهاي خود را از سوي تركيه دريافت ميكنند و مورد حمايت اين كشور هستند.
گروه دوم، گروههاي سلفي هستند كه اين گروهها خود دو دسته هستند، يكي سلفيهايي هستند كه از اعضاي القاعدهاند و در چارچوب تشكيلاتي آن گروه عمل ميكنند. گروههاي ديگري هم هستند كه تحت تأثير آموزههاي ديني سلفيها كه مركز آنها در عربستان است قرار دارند و به صورت بيمارگونه در سطح جهان عرب و نيز اسلام رشد كردهاند و فعاليت ميكنند و نوع رويارويي آنها با نظام سوريه براساس نگاه آزاديخواهيهاي سياسي يا اصلاحطلبيهاي اجتماعي و نيز مطالبات حقوق شهروندي نيست، بلكه نوع نگاه آنها در تعارض با نظام سوريه براساس مذهبي و تاريخي و بسيار كور است و به همين دليل نيز مردم سوريه با نگراني به اين گروهها نگاه ميكنند. اين گروهها به دنبال اهداف ملي و مردمي يا حتي سياسي نيستند بلكه به دنبال اهداف متعصبانه مذهبياند و در مجموع طبيعت مخالفان از اين گروهند و بسيار خطرناكند و اگر موفق به سرنگوني نظام سوريه شوند كل منطقه را در آتش تعصبات مذهبي ميسوزانند و دورهاي از جنگهاي مذهبي را رقم ميزنند.
منبع: جوان