به گزارش مشرق، محمد ایمانی در کانال تلگرامی خود نوشت:
رئیس جمهور باید در جامعیت و اِشراف و مدیریت، یک سر و گردن بالاتر از اطرافیان و گردانندگان ستاد انتخاباتی باشد. هر نامزدی نیاز به مشاور دارد اما مشاوران نمی توانند جای قدرت استدلال و تشخیص را بگیرند. رئیس جمهور باید در عین مشورت، مجتهد سیاسی و مدیریتی باشد.
خاتمی این گونه نبود که برخی اطرافیان فرصت طلب، او را مدیریت کردند و به بیراهه کشاندند و در عین حال، هر جا که به اندازه کافی سرویس نداد، یا نکشید و نتوانست، با بی شرمانه ترین فحاشی ها از خجالت او درآمدند.
عباس عبدی از فعالان اصلاح طلب (محکوم پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان) نوشته است: "چه کسی گفته کار رئیسجمهور ارائه برنامه اقتصادی است؟ رئیسجمهور وظیفه کلانتری دارد که بسیج بهترین نیروهای کارشناسی براساس ارزشهای مورد قبول مردم است. تفاوت پزشکیان با نامزدهای دیگر این است که عدم تخصص در حوزه اقتصاد را صادقانه ابراز میکند".
اولا نامزدها حتما درس اقتصاد خوانده باشند، اما قطعا باید از اقتصاد -و سیاست خارجی، امنیت ملی، موضوعات فرهنگی و اجتماعی- غیر از نقدهای عمومی رایج در کف خیابان، سررشته و مطالعه و دریافت روشن داشته باشند و صاحب برنامه عملیاتی باشند.
ثانیا آقای پزشکیان به مدت دو دهه دور از مدیریت اجرایی بوده، و بارها گفته که نه از اقتصاد سر در می آورد و نه از برخی موضوعات مهم سیاست خارجی مانند برجام. در این صورت باید پرسید: آیا قرار است او، اطرافیان و اعضای ستاد را مدیریت کند، یا بناست توسط آنها مدیریت شود؟
این اظهارات ایشان را مرور کنید:
"در زمانی که بنده نیز به عنوان عضو اکیپ مجلس در مورد برجام انتخاب شدم، با مطالعه آن به معنای واقعی، به دلیل تخصصی بودن بحث، زیاد متوجه قضایا نشدم، چرا که در موضوعات غیرتخصصی همواره سعی میکنم ورود پیدا نکرده و اصراری نداشته باشم...قبل از برجام، هر روز بابت تحریم ها هزار میلیارد تومان ضرر میکردیم.
بنده فوق تخصص جراحی قلب هستم و ۱۷ سال در دانشگاه در این حوزه درس خوانده و صاحب تجربه شدم، اما هیچ وقت به خود اجازه نمیدهم در حوزههای دیگر پزشکی ورود پیدا کنم؛ در حالی که عدهای در آن مقطع احساس میکردند با خواندن دو کتاب میتوانند کارشناس برجام باشند.
همین غیرتخصصی عمل کردن ما کشور را به این شرایط عجیب و غریب رسانده است. طوری که هیچکس نیز نمیخواهد اشتباه خود و ورود غیرکارشناسیاش را در چنین موضوعاتی بپذیرد.
بنده، چندان از اقتصاد سر در نمیآورم.
در مواردی به خصوصیسازی، معتقد نیستم؛ مثلا اعتقاد دارم که حوزه بهداشت و درمان، غیرقابل واگذاری است، اما در بقیه حوزهها، بازار آزاد را قبول دارم! اصلیترین چالش اقتصادی کشور، اجرا نشدن صحیح خصوصیسازی است؛ اگر یارانهها حذف شود و بازار، آزاد شود و سوبسیدها فقط به دهکهای پایین تعلق گیرد، مشکلات اقتصادی حل خواهد شد.
بنده معتقدم که بنزین را باید به قیمت بازار آزاد، یعنی ۲۰ هزار تومان بدهند، اما به هر ایرانی چندین لیتر سهمیه بدهند".
بدون متوجه شدن قضایای برجام، از کجا می شود فهمید قبل از برجام، هر روز "۱۰۰۰ میلیارد تومان" ضرر می کردیم؟ بعدش هم که آمریکا در روند معیوب و کلاهبردارانه برجام، دو برابر تحریم ها را برگرداند، آیا خسارات چند برابری را به اطلاع آقای پزشکیان رساندند؟!
اگر ایشان " از اقتصاد سر در نمیآورد"، چگونه با قاطعیت از خصوصی سازی، حذف یارانه ها، آزاد سازی بازار، و رساندن قیمت بنزین به ۲۰ هزار تومان دفاع می کند؟!
کشور ما سه سال قبل، از دولت پر خسارتی عبور کرد که ادعا کرده بود با یک توافق، همه تحریم ها را بی برو برگرد لغو کرده و دارد ۱۵۰ میلیارد دلار پول بلوکه شده در خارج را به علاوه ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری خارجی به کشور می آورد؛
دولتی که ادعا می کرد چنان رونقی به اقتصاد خواهد داد که مردم از پول ناچیز یارانه بی نیاز شوند؛
دولتی که ادعا داشت تورم را تک نرخی می کند، اما رکورد تورم بالای ۴۰ تا ۵۰ درصد را در چهار سال به ثبت رساند، تورم بالای ۷۰۰درصد در بخش مسکن و خودرو و ارز و طلا و سکه پدید آورد و در حالی به پایان رسید که موتور تورم، در حال تصاعد و انفجار بود؛
دولتی که چند سال، قیمت ارز و بنزین را پایین نگه داشت تا مردم را در مستی کوتاه و موهوم برجام غوطه ور کند و ناگهان قیمت را به حد انفجار رساند: قیمت بنزین را در یک شب، سه برابر کرد و بهانه آشوب آبان ۹۸ را برای دشمنان ملت ایران فراهم ساخت؛
و پس از سه سال حراج رانتی دست کم ۳۰ میلیارد دلار ذخائر کمیاب ارزی به قیمت ۴۲۰۰ تومان، اقدام به حذف بی سر و صدای ارز ۲۰ قلم کالا (از مجموع ۲۴ قلم کالا) کرد که بهانه تصاعد نرخ تورم تا ۶۰ درصد بود.
کار به جایی رسید که وقتی آقای رئیسی انتخاب شد و هنوز دولت خود را به مجلس برای رای اعتماد معرفی نکرده بود، از اعضای دولت مستقر شنید: خزانه ارزی خالی و ریالی خالی است و نمی توانیم حقوق سر ماه کارکنان دولت را تامین کنیم!
دولتی که هنوز تشکیل نشده بود، با ۴۸۰ هزار میلیارد تومان کسری تا پایان سال، بیش از ۵۰۰ هزار میلیارد تومان تعهد مالی (بدهی سر رسید شده) ناشی از فروش اوراق در دولت قبل، ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومان بدهی انباشته، و تجمعات خیابانی کارگران و بازنشستگان و فرهنگیان و... برای پرداخت حقوق یا تعهدات ادا نشده، مواجه شد!
آقای پزشکیان و پنج نامزد دیگر، در شرایط نسبتا با ثبات اقتصادی وارد میدان رقابت انتخاباتی شده اند که حاصل مدیریت خستگی ناپذیر و شبانه روزی شهید رئیسی است.
اما وضعیت تحویل گرفته شده در میانه سال ۱۴۰۰، آن قدر به هم ریخته بود که روزنامه اعتماد (با مدیریت تیم عبدی) خرداد ماه ۱۴۰۱، از قول ۶۱ کارشناس اقتصادی (عمدتا حامیان انتخاباتی آقای روحانی)، تیتر زد: "ایران در آستانه تورم سه رقمی". یعنی بالای ۱۰۰ درصد!
جا دارد آقای پزشکیان از همین آقای عبدی که می گوید رئیس جمهور لازم نیست متخصص اقتصاد (و احتمالا سیاست خارجی و دیگر حوزه های مدیریتی) باشد، بپرسد:
شما با کدام شرم و انصاف نداشته، ۳۰ آذر ۱۴۰۰ بر پایه خرابکاری دولت روحانی، به دولت نوپای رئیسی کنایه زدید و نوشتید: "دو پوست موز زیر پای دولت است. اول ادامه دلار ۴۲۰۰ تومانی. دوم حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی. انتخاب کنید که کدام گام را برخواهید داشت؟"! و چرا در روزنامه های اعتماد و سازندگی، دلار ۴۲۰۰ تومانی را "استخوان در گلوی دولت" نامیدید!
آقای پزشکیان حتما باید از بانیان آن خسارات بزرگ (از جمله محکوم پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان) بپرسد شما چگونه مهندسی کرده بودید که دولت بعد از شما نه قادر به تداوم پرداخت ارز دولتی باشد و نه جرئت حذف آن را داشته باشد؟
آیا در این مهندسی، با ندانم کاری خسارت زدید؟ و یا می دانستید و قصد خیانت داشتید؛ چنان که مدیر آمدنیوز در فرانسه لو داد و گفت که با حمایت انتخاباتی از روحانی، دنبال اجرای پروژه ای (ضد) امنیتی و رساندن کشور به نقطه جوش بودند؟!
آقای پزشکیان در اولین نطق تلویزیونی صادقانه حرف زد و صدای تهدید و اعتراض افراطیون مدعی حمایت را بلند کرد؛ چرا که در اظهاراتی منطقی گفت:
"ما قرار نیست برنامۀ جدید بنویسیم و سیاست جدیدی اجرا کنیم. قدم اول ما این است که مسیری را که دولت پیش گرفته، ادامه دهیم.
مشکل این است که هر کسی که می آید، مسیر را عوض می کند. هر دولتی که بخواهد بیاید، باید برنامۀ هفتم توسعه را اجرا کند. قطعا اولویت ما رفتن به سمت سیاستهای کلی نظام است.
معطل ماندن برنامههای ما -یا چشماندازی که رهبر انقلاب مشخص کردند و نرسیدیم- نشان میدهد ما در اجرا نتوانستیم سیاستها و اهداف را پیاده کنیم".
این سخنان در عین حال که هوشمندانه و منصفانه است، احتمالا نیم نگاهی هم به محبوبیت و پایگاه اجتماعی ساخته شده توسط رئیس جمهور شهید دارد. این نه تنها عیب نیست بلکه حسن هم هست که نامزدها بگویند می خواهند راه موفقیت های شهید رئیسی را ادامه دهند؛
اما لازمه این کار، برائت از سیاستگذاران و مشاوران و مدیرانی است که مسیر پیشرفت درونزا را به سمت بیراهه طراحی شده از سوی غرب هدایت کرده و دولت را در موقعیتی سنگلاخ بلکه باتلاقی، تحویل آقای رئیسی دادند؛ و با این همه تقوا و تدبیر آن شهید، بر نیرنگ نابرداران ملت ایران چیره شد.