به گزارش مشرق، هادی محمدی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: تجمع انتخاباتی ترامپ در پنسیلوانیا شاهد رخدادی بود که در ادامه ۹ مورد برای رؤسای جمهور ایالاتمتحده اتفاق افتاده و بهشکل طبیعی دارای کارکرد سیاسی- انتخاباتی است. اگرچه شواهدی از نمایشیبودن این تیراندازی وجود دارد، ولی در نقطه مقابل نیز باید گفت، ترامپ پس از مناظره اول که حریف خود را ضربه فنی کرد و بایدن، ناتوانتر از آنچه توقع بود ظاهر شد، نیازی به یک نمایش تیراندازی ندارد تا نظرسنجیها، وی را در فاصلهای بسیار بالاتر از بایدن ثبت کنند.
به هر حال این شلیک هرچه باشد، تسهیلکننده پیروزی برای ترامپ است، خصوصاً اینکه بایدن با رسوایی مناظره اول، تحت فشار است تا جای خود را به فرد دیگری برای رقابت با ترامپ بدهد و اگر فردی شایستهتر از او جایگزین شود، اهمیت و کارکرد این رخداد در پنسیلوانیا بیشتر برجسته میشود، خصوصاً اینکه ترامپ با کولهباری از احکام و پروندههای قضایی به میدان آمده است که در جای خود، یک پارادایم ویژه در حکمرانی امریکا باید تلقی شود. کاریزمای ترامپ، نماد عبور از همه هنجارهای گذشته است و اینبار هم باید یک مجرم، رئیسجمهور ایالاتمتحده شود. در ابعاد دیگر هم، چه در امریکا و چه در اروپا و جغرافیای سیطره امریکایی، شاهد هنجارشکنیهای دیگر اخلاقی، اجتماعی و سیاسی خواهیم بود.
ماجرای تیراندازی هرچه باشد، نباید آن را در سقف رقابتهای انتخاباتی و کلاسیک دو حزب حاکم در امریکا مورد توجه قرار داد، بلکه پارادایم حکمرانی امریکا اهمیت بیشتری دارد، به ویژه اینکه این کشور، مرحلهای از تحولات در داخل و در عرصه جهانی را تجربه میکند و شاهد است که باید مسیر و سرنوشت جایگاه جهانی خود را پایهریزی کند و بدیهی است که با روشها و الگوهای گذشته، از مسابقه جهانی قدرت و جایگاه گذشته، باز خواهد ماند. حال باید دید ترامپ با آمدن به صدارت قدرت کاخ سفید و امریکا، به دنبال کدام رفتار داخلی و خارجی است؟ اگر او کارنامه قبلی خود را بخواهد دنبال کند، به معنای استمرار هنجارشکنی در سیاستورزی و تعاملات بینالمللی است و نوعی نظم در بینظمی رفتاری را پی خواهد گرفت و باید پرسید که این روند و رویه چه حاصلی برای امریکا دربر خواهد داشت؟
این شناسنامه رفتاری ترامپ به دستهبندیها و صفبندیها در داخل و خارج و دوقطبی یا چندقطبی کردن جهان بیشتر کمک میکند و تنشها را افزایش میدهد و دیکتاتوریها و استکبار رفتاری را برجسته و سازمانهای بینالمللی را بیمحتواتر و قواعد توافقات بینالمللی را سستتر میکند. ترامپ در عین بینظمی رفتاری، قواعد قدرت را به خوبی درک میکند و در مقابل قدرت، معاملهپذیرتر خواهد بود، بنابراین چه از منظر ملی در ایران و چه از نظر موازنه منطقهای جبهه مقاومت یا ائتلافهای بازدارنده و پدافندی جهانی، گامهای اولیه با تعامل، نتیجهای جز امتیازدهی ندارد، بلکه باید به استحکام قدرت پرداخت و تعامل با دست پر را مبنای هرگونه تعامل اثربخش قرار داد.