به گزارش مشرق، کبری آسوپار طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: سیاست خارجی از حوزههای پر موضوع در سخنرانی رهبری انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای، در مراسم تنفیذ ریاست جمهوری چهاردهم بود. سیاست خارجی علاوه بر آنکه به خودی خود مهم است، یک موضوع پررنگ در تغییر میان دولت چهاردهم و دولت سیزدهم محسوب میشود. هر چه دیپلماسی دولت سید ابراهیم رئیسی به گسترش روابط با غیر غربیها و با غیر عهدشکنان معطوف بود، مسعود پزشکیان برآمده از نگاهی است که اولویت سیاست خارجی را در تعامل با غرب تعریف میکند و ویترین شورای راهبری کابینهاش هم مجری همین مدل سیاست خارجی است. از سویی، یافتن راه حل مشکلات کشور در داخل یا خارج، خود محور دیگری از این تغییر است.
آنچه رهبر معظم انقلاب در مراسم تنفیذ چهاردهم فرمودند، نه فقط برای رئیسجمهور مسعود پزشکیان، بلکه برای همه آنان که قرار است در سیاست خارجی این کشور عملی و حتی موضع و تحلیلی داشته باشند، میتواند راهگشا باشد. حتی اگر کسی موافق این موضع نیست، باید واقعیتهای موضع رسمی جمهوری اسلامی ایران را بلد باشد و بداند، اگر نخواهد مبنای تحلیلش تخیل، و اساس عملش مخالفخوانی باشد.
«بستن درهای کشور» یا «منزوی کردن ایران» از آن دست توصیفات تهمتآلودی است که اتهامش را جماعتی همیشه متوجه سیاستهای رسمی جمهوری اسلامی و شخص آیتالله خامنهای و فراتر، متوجه مبانی انقلاب اسلامی در حوزه دیپلماسی میکنند. چنانچه برداشتشان از شعار و سیاست «نه شرقی، نه غربی» هم رد تعامل با شرق و غرب از سوی انقلابیون بهمن ۵۷ و امام خمینی بود و تهمت انزوای از جهان را به پیشانی انقلاب اسلامی مردم ایران چسباندند. حال آنکه آن شعار بر مبنای «عدم وابستگی» سر داده میشد و نه عدم تعامل. حالا سخنرانی رهبری در تنفیذ چهاردهم، بیان مکرر -نه تکراری به معنای عام، بلکه به معنای تأکید شده- چیزی است که سیاست خارجی نظام را شکل میدهد و اگر ذهنی سالم –گرچه مخالف- باشد، با شفافیت درمییابد که تهمت انزواطلبی بر پیشانی این نظام وصله ناچسبی است. سخنرانی تنفیذ از آنجا که در آغاز کار یک دولت جدید است، برای شناخت خط مشیهای جمهوری اسلامی مجال مناسبی است و رهبری هم این تریبون را گویی فرصتی میسازند تا از سیاستهای خارجی نظام بگویند، درسی فراتر و خارج از تنفیذ، و البته که توصیههایی برای دولت آینده.
حضرت آیتالله خامنهای اول از اولویت نگاه به داخل میگویند: «این حرف البته به معنای این نیست که ما از توانهای خارجی استفاده نکنیم؛ هیچ عاقلی این حرف را نمیزند. خب باید از همه امکانات استفاده کرد....»، اما حرف آن است که «متوقف و آویزان» غرب نمانیم. آیا عدم وابستگی را باید انزواطلبی معنا کرد؟
سپس رهبری از لزوم برخورد فعال در حوادث جهان و منطقه میگویند؛ آیا به کسی که دولت را در فضای بینالملل اثرگذار و نه منفعل میخواهد، برچسب انزواطلبی میچسبد؟
ایشان سپس از اولویتهای سیاست خارجی ایران میگویند؛ همسایگان، کشورهای حامی ایران در شرایط دشوار و نیز کشورهایی که میدان دیپلماسی ایران را گسترش میدهند؛ همچون کشورهای آفریقایی. اگر جهان را در سه چهار کشور غربی خلاصه نکنیم، از این مواضع دوری گزینی از جهان درنمیآید و حتی برعکس آن هویداست. اروپا را هم در اولویتها بیان نمیکنند، تعمد هم دارند و میگویند، چون آنها در موارد متعدد با ایران بد رفتار کردند. میتوان با جمهوری اسلامی، با سید علی خامنهای و با همه سیاست خارجی آنها مخالف بود، اما نمیتوان مواضع شفاف را منکر شد و به جبر ثابت کرد که زمین گرد نیست و سیاست خارجی جمهوری اسلامی عدم تعامل و مذاکره و در نتیجه تضعیف ایران است. از قضا اویی که به قدرت ایران واقف است و این قدرت را حقیقی میداند، دنبال حضور فعال یا عدم آویزان بودن به عهدشکنان بینالمللی است. یکبار دیگر سخنان رهبر انقلاب اسلامی ایران را مرور کنید، او تصویر سیاست خارجی یک ایران مقتدر – و نه منزوی- را برای همگان ترسیم کرده است.