سرویس سیاست مشرق- جواد کاشی طی سخنانی در دفتر سیاسی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها، اظهار داشت: وقتی از گفتمان اصلاحات حرف میزنیم در واقع همه ما در یک نکته توافقنظر داریم و آن اینکه زمانی گفتمان مؤثر و بسیجکننده در عرصه سیاسی ایران بوده، اما امروز قدرت خود را تا حد فراوانی از دست داده است. منظور من این نیست که این گفتار تماماً مرده است، حداقل انتخابات اخیر نشان داد اینگونه نیست که واقعاً بگوییم گفتمان اصلاحطلبی مرده است، اما گفتمانی بسیار کمجان است.
این استاد دانشگاه ضمن تاکید بر ضرورت احیا، نوسازی و معنیدار ساختن گفتمان اصلاحات تاکید کرد، اگر گفتار اصلاحطلبان کمجان شده و نسل آنها پیر شده، بودن جریان اصلاحات در جمهوری اسلامی مبارک است اما متاسفانه الان این حضور به دورههای انتخاباتی محدود شده است. سروصدای اصلاحطلبها موقع انتخابات بلند میشود، یکدفعه ظهور میکنند و ادعاهایی میکنند.
به باور کاشی، امروز به هزاران دلیل اصلاحطلبها چند شاخه شدهاند، فقر تئوریک دارند و توان خیلی از کارها را که ۲۰ سال و ۳۰ سال پیش داشتیم دیگر ندارند. باید افراد جوانتر و پرانرژیتری باشند و تجربه خودمان را در اختیار نسل دیگری که امید داریم ظهور کند بگذاریم و بگوییم شاید از راهی که میگوییم بشود به نتیجه رسید.
وی اما در ادامه در بیان توصیه هایی برای نوسازی گفتمان جریان اصلاحات گفت، به نظر من انتخابات خیلی مهم است، صندوق آرا خیلی مهم و ارزشمند هستند، اما این انحطاتی که دچار آن شدیم، مبنی بر اینکه صبح تا شب بنشینیم و هسته همه ماجرای سیاسی را به روز انتخابات تعمیم دهیم، این هم جزئی از حیات سیاسی امروز ما است و باید به آن اهمیت داد اما نوسازی گفتمان اصلاحطلب با محوری کردن مقوله صندوق و انتخابات به جایی نمیرسد!
کاشی اما در ادامه با بیان اینکه فقر، شکاف طبقاتی، گروههای طرد شده، همه اینها و همه آلام مردم در زندگی روزمره مصداقهایی هستند که میتوان با آنها خلق گفتار سیاسی کرد و جامعه مدنی را به این معنا در عرصه عمومی قدرتمند کرد، تصریح کرد: بنابراین نوسازی گفتمان اصلاحات به معنای یک نظام کلامی نیست، کثرتی از نظامهای کلامی است که لویاتانهای خود را میسازند و آتوریتههای خود را خلق میکنند؛ آتوریتهای که لزوماً همدیگر را طرد و نفی هم نمیکنند و چهبسا در هم تداخل نیز دارند.
کاشی گفته است: فکر میکنم فهم ما از گفتمان باید عوض شود؛ چراکه باید از دوره گفتمانهای یکپارچه که سر آنها بیرون از حیات سیاسی است و تنها پا و دست آنها در حوزه سیاست است، فاصله بگیریم و با این منطق جدید مسئله منطق سیاست را از درون منطق زندگی روزمره پیدا کنیم و باور کنیم که با «نوسازی گفتمان اصلاحطلبی» با کثرت گفتمانها موضوعیت پیدا میکند؛ گفتمانهایی که هر کدام تعامل اجتماعی دارند و میتوانند با هم همافزایی کنند.
بیان این مطالب از سوی افرادی همچون کاشی بیانگر آن است که آنان در وهله اول نسبت به کم جان شدن گفتمان اصلاح طلبی تاکید داشته و آن را محصول توجه صرف به امر سیاسی و تقلیل دادن اصلاحات به قدرت معنا میکنند، از سوی دیگر اشاره به فقر تئوریک و توجه دادن به زندگی روزمره بیانگر توصیه به شیفت از فضای امر سیاسی به امر اجتماعی میباشد.