به گزارش مشرق، کانال تلگرامی اندیشکده راهبردی تبیین منتشر کرد:
والتر راسل مید، استاد مطالعات استراتژیک و علوم انسانی مرکز همیلتون دانشگاه فلوریدا در مقالهای با عنوان «بازگشت حکومتهای همیلتونی، یک استراتژی بزرگ برای تدبیر جهانی آشفته»، دکترین سیاست خارجی همیلتون را به عنوان راهبرد مطلوب برای دوران آتی تجویز کرده است.
از نظر مولف، بازگشت مکاتب فکری پیشینیان در حوزه سیاست خارجی در نتیجه تردیدها به راهبرد بینالمللیگرایی لیبرال شکل گرفته که پس از جنگ سرد دست بالا را در سیاست خارجی آمریکا یافت و عمدتا توسط سران حزب دموکرات پشتیبانی میشد. عقبنشینی اوباما از مداخله بشردوستانه در لیبی در سال ۲۰۱۱ و پاسخ محدود او به تجاوز روسیه به اوکراین در سال ۲۰۱۴ نشاندهنده افول راهبرد بینالمللگرایی لیبرال در میان دموکراتها بود.
تشدید بحرانها در مرزهای غربی روسیه، درگیریها در خاورمیانه و دریای جنوبی چین، پایههای نظم جهانی لیبرال را بیش از پیش دچار فرسایش کرده است. واکنش مؤثر به این چالشهای فزاینده، مستلزم یک اجماع پایدار است که آمریکای درگیر بحران عدم انسجام یارای فراهم ساختن آن را ندارد.
یکی از مکاتب تاریخی سیاست خارجی ایالات متحده که برای حل بحرانهای معاصر مناسب مینماید عملگرایی همیلتونی است. این آموزه بر تعامل مستمر میان منافع دولت و موفقیت شرکتهای داخلی، تقویت ملیگرایی و پیگیری واقعگرایی روشنگرانه استوار است.
وابستگی متقابل دولتها و شرکتهای داخلی
در نظم تکقطبی پساجنگ سرد، شرکتهای پیشرو داخلی به جای اینکه خود را آمریکایی بدانند، جهانی میپنداشتند. مقامات آمریکایی نیز تمایز میان منافع ملی و ساختار جهانی را درک نمیکردند. آنان منافع آمریکا را در گرو ایجاد یک سیستم بینالمللی مبتنی بر ارزشهای لیبرالیستی میدانستند. امروزه اما این چشمانداز آرمانی از لیبرالیسم جهانی مورد انتقاد قرار گرفته است.
چین و دیگر رژیمهای غیرلیبرال در پی ایجاد چالشهای اقتصادی برای شرکتهای فنی پیشرو آمریکا هستند. شرکتهایی مانند آلفابت، اپل و متا با موانع فزایندهای از سوی قدرتهای تجدیدنظرطلب مواجه شدهاند و همزمان دغدغه اصلی واشنگتن این است که شرکتهای بزرگ آمریکایی در رقابت با دیگر شرکتها به ویژه شرکتهای چینی پیشتاز بمانند.
این حمایتها، شرکتها را نیز به همکاری با دولت متبوع خود سوق میدهد. از نظر مولف این همبستگی قدرت دولت با موفقیت شرکتهای داخلی که در سنت فکری همیلتونی مورد تاکید قرار گرفته باید در دولت آتی مورد توجه قرار گیرد.
ملیگرایی و تقویت احساسات میهنپرستانه
دومین ایده بزرگ همیلتونیسم تاکید بر ملت و تقویت احساسات ملیگرایانه است. برای همیلتون و همیلتونیهایی مانند لینکلن و روزولت، مقدمه قانون اساسی با تاکید بر عبارت «ما مردم ایالات متحده» و نه «ما مردم» از اهمیت برخوردار بود. از این منظر، ناسیونالیسم یک ضرورت اخلاقی و نه یک شکست محسوب میشود. آمریکاییها نه تنها شهروندان جهان بلکه در وهله اول شهروندان آمریکا هستند و تعهداتی در قبال همشهریان خود دارند که شامل دیگر ابنا بشر نمیشود. بنابراین تقویت احساسات میهنگرایانه و اولویتبخشی به دفاع از منافع خانوادههای آمریکایی به جای اتخاذ یک رویکرد بینالمللگرا باید در دستورکار قرار گیرد.
واقعگرایی روشنگرا
در یک دنیای مبتنی بر شرارت و بیاعتمادی، ایالاتمتحده نمیتواند به طور یکجانبه خلع سلاح شود و از تقویت قوای نظامی خود دست بکشد، اما همزمان به صلاح این کشور نیز نخواهد بود تا نسبت به تحولات جهانی بیتفاوت باشد و مسیر انزواگرایی را در پیش گیرد. رفاهی که صلح و خوشبختی داخلی آمریکاییها به آن بستگی دارد همیشه در گرو تجارت خارجی و در عین حال تاکید بر قدرت ملی بوده است.
اگرچه سلطهجویی یک کشور در اروپا یا آسیا، امنیت آمریکا در داخل را در معرض تهدید قرار میدهد، به همان اندازه بیتوجهی به ارزشهای دموکراتیک جهانی نیز تهدیدآمیز است. مقامات باید به هر دو وجه راهبرد همیلتونی یعنی روشنگرایی و واقعگرایی به صورت همزمان توجه نمایند. آنان باید در حمایت از منافع ملی با شدت و حدت عمل کنند و درعینحال الگوهایی از حکومتمداری ارزشمحور را نیز دنبال کنند.
نتیجهگیری
احیای همیلتونیسم ملی در زندگی آمریکاییها به واسطه گسترده شدن رقابتهای ژئوپلیتیکی و پویایی انقلاب اطلاعاتی بیش از هر زمان مشهود است. اگر ایالات متحده بخواهد تعادل فرهنگی و سیاسی خود را در داخل به دست آورد و درعینحال در محیط چالشبرانگیز عرصه بینالملل به درستی عمل کند باید از بازگشت مجموعهای از ایدهها استقبال کند که در ادوار گذشته علیرغم برخی کاستیها، موفقیتهای چشمگیری برای این کشور در پی داشته است.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.