گروه جهاد و مقاومت مشرق - مرحوم خلبان محمود اسکندری از نوابغ پروازی ایران بود که در حمله به بغداد برای عدم برگزاری نشست عدم تعهد در عراق و انهدام پل اروند که منجر به محاصره نیروهای بعثی و آزادسازی خرمشهر شد، نقش اصلی را ایفا کرد. کتاب «ناصر ایجکت نکن» به قلم مهدی بابامحمودی (که خود از سربازان ارتش بوده و سالهاست درباره تیزپروازان ارتش کتاب مینویسد) بخشی از رشادتهای خلبان اسکندری را از زبان همرزمانش ترسیم کرده است.
این کتاب را نشر آتشبار منتشر کرده و به همراه دیگر کتابهای این نویسنده، حقایق عجیبی از توانمندیهای خلبانان ایران را ترسیم کرده است.
پل اروند را عراقیها برای رساندن نیرو تجهیزات ساخته بودند تا نیروهای حاضر در خرمشهر به رزمشان ادامه بدهند. خلبان اسکندری با هوشمندی و شجاعت توانست به همراه همرزمش سرتیپ خلبان شکاری اکبر زمانی، این پل را منهدم کند. بعد از آن بود که عراقیها از ماندن در خرمشهر ناامید شدند. تعدادی از فرماندهان عراقی با قایق و بالگرد فرار کردند و تعداد زیادی از نیروها هم در محاصره گیر افتادند. البته برخی از سربازان هم که از اسارت میترسیدند، دل به اروند زدند تا خوراک کوسهها شوند.
آنچه در ادامه میخوانید، بخشی از روایت خلبان زمانی است که در کتاب «ناصر ایجکت نکن» آمده است.
دشت وسیع بصره و انبوه نیروهای مستقر در آن منطقه را در دید خود داشتیم. حجم نیروهای عراقی در آن دشت گسترده به حدی بود که به ندرت زمین خالی میدیدیم.
هر دو فروند بسیار دقیق و درست روی سر نیروهای دشمن ظاهر شده و ۱۸ بمب را به قلب دشمن نشانه رفتند. توصیف اینکه این ۱۸ بمب چه بر سر این متجاوزان آورد، حقیقتاً برای من مشکل است. زمین که چه عرض کنم آسمان هم در حال سوختن بود. ما به واقع صحرای محشر را با چشمان خودمان در شرق بصره دیدیم.
شماره ۲ و ۳ با انجام موفقیتآمیز مأموریت بلافاصله و با سرعت زیاد منطقه را ترک کردند تا صحنه برای ورود ما به آسمان اروندرود مهیا شود. اضافه میکنم قبل از این مأموریت چندین پرواز برای انهدام پل اروندرود انجام شده بود اما به علل مختلفی ناکام مانده بود.
یکی از آنها این بود که در آن موقع از سال یعنی فصل بهار در استان خوزستان به علت وجود بارانهای سیل آسا رودخانههای فصلی عظیمی به جریان میافتند و در واقع پیدا کردن اروندرود و سپس یافتن پل آن هم در ارتفاع پایین، حقیقتاً مشکل میشود.
علت دوم هم این بود که برخی دستههای پروازی، اروندرود را پیدا کرده و درست به بالای سر پل میرسیدند یعنی سامانه «آی ان اس» هواپیما نشان میداد که هواپیما الآن روی پل است اما از پل خبری نبود که علت آن هم این بود که عراقیها در طول روز، پل را به زیر آب میبردند تا توسط هواپیماهای بمب افکن غیر قابل مشاهده و اصابت باشد.
ما با علم به این مسائل، بر روی نقشه ۱۰ مایل قبل از هدف، نقطه نشانههای متعددی ثبت کردیم تا پس از عبور از روی سر این نقطه نشانهها بدون آنکه مجبور شویم هواپیما را به چپ و راست برای اصلاح مسیر بگردانیم، درست روی سر پل بر فراز اروند ظاهر شویم ...
با توجه به ایجاد رودهای متعدد بهاری، ما تمامی نقطه نشانهها را از عوارض زمینی انتخاب نمودیم که خوشبختانه با دنبالهگیری صحیح آنها درست روی پل سرتاسری غرب به شرق عراقیها رسیدیم. من از کابین عقب لحظه به لحظه، فاصله جنگنده بمبافکنمان با هدف را برای جناب اسکندری میخواندم. همان طور که عرض کردم نرسیده به اروند، دشت بصره پر از نیرو و البته پدافند بود اگرچه با رسیدن به پل، آرایش پدافندی دشمن تازه وارد مرحله جدیدتری میشد.
با رسیدن به نزدیکی پل، تمام چراغها و هشدارهای صوتی کابین به کار افتاده بودند و از چراغهای هشدار دهنده شاید چراغی نبود که چشمک نمیزد. به لطف پروردگار متعال با سرعت بالا و ارتفاع پایین به نزدیکی پل رسیدیم و وقتی من فاصله نیم مایل را در رادیو برای جناب اسکندری خواندم ایشان گفتند: «دیدم! دارمش!»
عراقیها که هنوز در شوک بمباران قبلی بودند هرگز فکرش را هم نمیکردند که مصیبت اصلی هنوز در راه است. در عین هوشیاری کامل پدافند که حجم غیر قابل تصوری از موشک و گلوله را به سمت ما روانه کرده بودند مثل صاعقه بر سر آنها رسیدیم و با هدایت مثال زدنی هواپیما توسط جناب محمود اسکندری که من تصور میکنم میلیمتری هم از راستای پل به چپ و راست منحرف نشدیم، ۱۲ بمب ۵۰۰ پوندی را روی پل رها کردیم. ناگفته پیداست که با برخورد بمبها به وسط پل و با دو نیمه شدن آن چه بر سر پل آمد.
در اثر جریان خروشان اروند در آن فصل از سال، آب اروند این پل عظیم را که تنها راه ارسال مهمات، نیرو و آذوقه و تخلیه مجروح و به واقع شریان حیاتی خرمشهر برای عراق محسوب میشد تکه تکه نمود و در خود هضم کرد. با عبور از آسمان هدف و بمباران پل، تازه به آسمان خرمشهر میرسیدیم که هنوز در تصرف دشمن بود و سرشار از تهدید!
در اینجا برای توصیف وضعیت آسمان خرمشهر، یادی میکنم از شهدای والامقام نیروی هوایی ارتش ایران در عملیات فتح خرمشهر؛ شهدای سرافراز «چراغعلی امجدیان»، «حسن طالبمهر» و «جهانگیر انقطاع». این عزیزان کسانی بودند که ما بر فراز خرمشهر آنها را از دست دادیم. (شهیدان «چراغعلی امجدیان» و «حسن طالبمهر» از شهدای روز ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۳۶۱، قبل از آزادی کامل خرمشهر بودند)
در همان پروازی که جناب انقطاع به درجه رفیع شهادت نائل شد، کابین جلوی ایشان جناب «منوچهر روادگر» بود.
جناب روادگر در آن زمان فرمانده گردان ۶۲ شکاری بوشهر بود. شما ببینید کسی که در بوشهر به فرمانده گردان میرسد باید صاحب چه رتبهای از مهارت شجاعت و مدیریت پرواز باشد. جناب روادگر هم به عنوان فرمانده گردان ۶۲ شکاری، حقیقتاً یکی از برترین خلبانهای نیرو بود که در آسمان خرمشهر هواپیمایش مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت.
هر دو خلبان به سلامت از هواپیما خروج اضطراری کردند. جهانگیر انقطاع با توجه به اینکه زودتر از هواپیما خارج گردیده و چترش باز شده بود. به علت وزش باد در مسیر غرب به شرقی به سمت نیروهای خودی در آسمان در حال حرکت بود که عراقیها با علم به اینکه دیگر به «انقطاع» دست پیدا نخواهند کرد، با استفاده از توپهای ضدهوایی این دلاور را در آسمان تکهتکه کردند! (شهید «جهانگیر انقطاع» از دلاوران جان باخته در عملیات فتح خرمشهر که در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ به شهادت رسید.)
جناب روادگر هم به اسارت درآمد و به لطف خدا پس از تحمل ۸ سال دوری از وطن دوباره به دامن ایران بازگشت. عرضم از ذکر این نکات توصیف تهدیدات بسیار زیاد آسمان خرمشهر بود که باعث شد ما این عزیزان شجاع دل را از دست بدهیم.
به لطف خداوند خرمشهر را نیز با تمام خطرات پشت سر گذاشتیم و در امیدیه به زمین نشستیم. در آنجا با بازبینی فیلم ضبط شده از دوربین عقب هواپیما تازه عمق فاجعهای را که میتوانست از آن حجم آتش انبوه محافظ پل متوجه ما شود را حس کردیم.