به گزارش مشرق، اوضاع پرتنش خاورمیانه و یورش وحشیانه رژیمصهیونیستی به غزه و لبنان، شهادت سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان و پاسخ موشکی کوبنده ایران به تجاوزات رژیمصهیونیستی در منطقه، در محافل سیاسی هند توجهات زیادی را به سوی خود جلب کرده و تحلیلهای متفاوتی را نیز به دنبال داشته است.
در یکی از همین موارد روزنامه ایندیناکسپرس اخیرا مطلبی منتشر کرده که در آن به موضوع موشکباران اسرائیل توسط ایران و سپر دفاعی اسرائیل پرداخته و توضیحات مفصلی درمورد لایههای دفاعی سپر موشکی اسرائیل (گنبد آهنین، زنجیر داوود، پیکان ۲ و پیکان ۳ و درنهایت پرتو آهنین) ارائه داده است. البته در محتوای مقاله به موضوع کارآمدی این سپر و چگونگی واکنش آن به حمله موشکی ایران به شکلی دقیق پرداخته نشده و صرفا بر این مسئله تأکید شده که ایران اصابت تعدادی از موشکهای خود به اهداف تعیینشده را اعلام کرده است.
یا در موردی دیگر آلند چوهان، یکی دیگر از تحلیلگران برجسته هندی، ترور شهید سیدحسن نصرالله توسط اسرائیل و سه دهه رهبری مؤثر او در حزبالله را مورد توجه قرار داده و فقدان او را خسارت سنگین به حزبالله و جریان مقاومت ارزیابی میکند.
اما در میان همه این مطالب و تحلیلها به نظر میرسد دو تحلیل بیش از همه قابل بحث و ارزیابی باشد. یکی از این تحلیلها را انجو گوپتا، کارشناس حوزه مسائل امنیتی و رئیس پلیس سابق هند ارائه داده است که در آن به موضوع ورود اسرائیل به جنگهای بدون چشمانداز پیروزی اشاره دارد.
تحلیل مهم دیگر نیز به سی راجا موهان، تحلیلگر و نظریهپرداز برجسته هندی اختصاص دارد، در جایی که وی روی اهداف نتانیاهو از تقابل با ایران تمرکز نشان داده و به واکاوی این مسئله پرداخته است.
صرفنظر از برخی جهتگیریهای خاص این مطالب در رابطه با حزبالله یا جمهوری اسلامی ایران، کاوش دقیق آنها در رابطه با شرایط نظامی-امنیتی اسرائیل و عوامل تأثیرگذار بر تصمیمگیریهای کنونی مقامات تلآویو و بهویژه شخص نتانیاهو، میتواند درخور توجه و تأمل باشد.
برهمین اساس در اینجا کوشیدهایم نکاتی برجسته از مقالات این دو تحلیلگر هندی را ارائه دهیم.
ورود اسرائیل به جنگهای بدون چشمانداز پیروزی
انجو گوپتا تحلیل خود را با اشاره به اتفاقات رخداده در فاصله ۱۷ تا ۲۸ سپتامبر در لبنان آغاز میکند؛ رخدادهایی که با انفجار دستگاههای ارتباطی مورد استفاده کاربران حزبالله و مردم غیرنظامی آغاز شده و به ترور سیدحسن نصرالله در حمله هوایی به جنوب بیروت منتهی میشود.
در عین حال وی به بحثها بر سر ادامه حملات هوایی و مطرح شدن امکان حمله محدود زمینی اسرائیل به لبنان از سوی رسانههای غربی میپردازد، حملهای که ظاهرا با هدف بازگرداندن حدود ۶۰ هزار غیرنظامی اسرائیلی آواره به مناطق شمالی انجام میگیرد.
انجو گوپتا به توقف مذاکرات آتشبس در غزه و احتمال وقوع جنگ دیگری بین اسرائیل و لبنان اشاره کرده و بر این نتیجهگیری اذعان دارد که بعید است سلسله پیروزیهای تاکتیکی اسرائیل در برابر حزبالله، به چرخه خشونتها بین اسرائیل و محور مقاومت به رهبری ایران پایان دهد.
۱- چرا جبهه شمالی برای دولت نتانیاهو مهم شده است؟
این تحلیلگر هندی در ادامه بحث نکته مهم دیگری را مورد توجه قرار میدهد؛ چرا جبهه شمالی اکنون تا به این حد برای تلآویو مهم شده و بازگشت آوارهها در زمره اهداف اصلی دولت قرار گرفته است؟ بهویژه آنکه پیش از این چنین هدفی هیچگاه در برنامه رسمی دولت نتانیاهو اعلام نشده بود.
انجو گوپتا این موضوع را به شکلی مستقیم با موقعیت دشوار تلآویو در غزه و وخامت اوضاع امنیتی در اسرائیل مرتبط میداند. در این راستا ۱۰۰ گروگان بعد از گذشت بیش از ۱۱ ماه آزاد نشدهاند و کشته شدن ۶ گروگان اسرائیلی در آخرین عملیات ارتش، باعث خشم گستردهای علیه دولت شد.
علاوهبر این، در همین مدت عملیات اسرائیل به کرانه باختری کشیده شده و شاهد اصابت موشک حوثیها به تلآویو و تداوم حملهها به کشتیهای تجاری از جانب حوثیها بودهایم، آن هم در شرایطی که حملات واکنشی و پیشگیرانه آمریکا و متحدانش نیز هیچ تأثیری بر جای نگذاشته است.
همه اینها باعث افزایش فشار داخلی بر دولت شده است؛ چراکه با وجود عملیات نظامی در برابر یک بازیگر غیردولتی مانند حماس، اسرائیل هنوز هم در بازگرداندن گروگانها ناکام بوده است.
بدین ترتیب تلاشهای پیشرفته کنونی درمقابل حزبالله، درواقع نمایش دولت برای نشان دادن یک پیروزی بزرگ به مردمش است.
در چنین موقعیتی جنگ غزه میتواند تا انتخابات ریاستجمهوری در ایالات متحده ادامه پیدا کند و درنهایت با میزان حمایتی که اسرائیل میتواند از رئیسجمهور جدید انتظار داشته باشد، مورد سنجش قرار گیرد.
۲- ناشناختههای درگیری میان اسرائیل و حزبالله
این کارشناس امنیتی هندی در ادامه به نظر کارشناسان درمورد برتری بسیار بیشتر قدرت حزبالله نسبت به حماس و اینکه یک جنگ مستقیم با حزبالله میتواند اسرائیل را غرق در خون سازد، اشاره میکند.
وی در توجیه این شرایط به وجود برخی عناصر ناشناخته در این درگیری توجه نشان میدهد؛ عناصری که هر یک از آنها میتواند محاسبات جنگ را از مسیر پیشبینیشده اسرائیل خارج کند.
الف) حزبالله بهعنوان یک گروه بسیار سازمانیافته شناخته میشود و ممکن است یک ایدئولوگ را بهعنوان رهبر جدید اعلاننشده تعیین کند، آن هم درحالیکه فرماندهان عملیاتی برای جلوگیری از هدف قرار گرفتن توسط اسرائیل، زیر رادار باقی بمانند.
از سوی دیگر گروه جدید فرماندهان جوان عملیاتی حزبالله ممکن است بیشتر مشتاق انتقام و قائل به ریسکپذیری بیشتری باشند.
ب) استقرار نیروهای زمینی در جنوب لبنان مشکلات جدی حفاظت از نیروها را برای اسرائیل ایجاد میکند. با وجود غزه و کرانه باختری، سربازان اسرائیلی نمیتوانند در لبنان نیز گرفتار شوند.
ج) هرجومرج در خاورمیانه در حال انتقال به سرزمینهای دوردست است. در ۸ سپتامبر فرانسه از دستگیری یک شهروند دوتابعیتی و همسرش خبر داد که برای ترور ۷ نفر یهودی-اسرائیلی، در حال برنامهریزی بودند.
جنگ نامتقارن و نبرد گستردهای که خاورمیانه را در بر گرفته است، احتمالا در سراسر منطقه و فراتر از آن تشدید خواهد شد.
د) منطقه در امتداد خطوط شیعه و سنی قطببندی نشده است، چنانکه فلسطینیهای سنی توسط ایران شیعه و همه متحدان شیعه آن شامل حوثیها، حزبالله و گروههایی در سراسر عراق و سوریه مورد حمایت قرار گرفتهاند.
بحران عمیق انسانی در غزه و گسترش جنگ به لبنان، مشارکت کشورهای عرب سنی را در هر ائتلافی به نفع اسرائیل، تقریبا غیرممکن کرده است.
ه) از زمان شهادت نصرالله در ۲۷ سپتامبر، خطرات امنیتی برای خود اسرائیل افزایش یافته است. کاهش رتبه اعتباری اسرائیل برای دومین بار در این جنگ از A۲ به Baa۱ با استناد به «تشدید قابلتوجه ریسک ژئوپلیتیکی» پیامدهایی را برای اعتبار آن به همراه داشته است.
درنهایت انجو گوپتا تحلیل خود از اوضاع خاورمیانه را با این جمله مهم به پایان میرساند: «خاورمیانه وارد مرحله تشدید بسیار خطرناکتری شده است که در آن هیچ بازیگری قادر نیست صلح را بازگرداند.»
خیالپردازیهای نتانیاهو برای ایران
مقاله برگزیده دیگر به سی راجا موهان تعلق دارد؛ کسی که هم در هند و هم در میان تحلیلگران سیاسی بینالمللی، نامی کاملا شناختهشده است. وی تحلیل خود درمورد اوضاع خاورمیانه را به رابطه میان اسرائیل و ایران و شاید در بیانی دقیقتر، نگاه نتانیاهو به ایران اختصاص داده است.
۱- ایده یک جنگ برای پایان دادن به همه جنگها
راجا موهان تحلیل خود در این زمینه را با یک بحث نظری آغاز میکند؛ ایده «یک جنگ برای پایان دادن به همه جنگها» منشأ طولانی در تاریخ منازعات دارد.
این تفکر که جنگها را میتوان برای ایجاد «صلح دائمی» به راه انداخت، همواره بر رهبران ریسکپذیری که میخواهند شرایط ژئوپلیتیک خود را تغییر دهند، سلطه قدرتمندی داشته است. البته نتایج بهندرت انتظارات کسانی را که جنگهای تمامعیار را به راه انداختهاند، برآورده کرده است.
۲- هدف اصلی نتانیاهو "ایران" است
موهان بر این نظر است که در حال حاضر اهداف نتانیاهو از به راه انداختن این جنگ فراتر از نابودی حماس یا حزبالله است و در واقع این ایران و تغییر نظام سیاسی این کشور است که در مرکز راهبرد نخستوزیر اسرائیل قرار دارد.
وی در این مورد میگوید در شرایط خشم وسیع جهانی علیه اسرائیل به دلیل بهکارگیری شدت بیحد و حصر علیه لبنان و حزبالله، نتانیاهو اکنون یک هدف سیاسی گستردهتر و مهیجتر را به کارزار نظامی پرهزینه خود افزوده است؛ تغییر نظام سیاسی در ایران. از منظر نتانیاهو جنگ علیه حماس، حزبالله و حوثیها بهعنوان متحدان منطقهای ایران، دیگر برای امنیت اسرائیل کافی نیست و جنگ لزوما باید به حذف منبع اصلی مشکل یعنی جمهوری اسلامی ایران منجر شود.
راجا موهان درمورد این رویکرد جدید نتانیاهو، به سخنرانی سه دقیقهای او خطاب به مردم ایران اشاره میکند و ادعای نتانیاهو درمورد اینکه اسرائیل در کنار آنها در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران ایستاده است.
نتانیاهو میگوید: «وقتی ملت ایران آزاد شود -و آن لحظه خیلی زودتر از آن چه مردم فکر میکنند فراخواهد رسید- همهچیز متفاوت از قبل خواهد بود.» کاملا روشن است که ایده صلح و رفاه منطقهای پس از تغییر نظام سیاسی ایران، عنصر کلیدی این سخنرانی نتانیاهو را شکل میدهد.
ایده همکاری منطقهای چند روز پیش هم در سخنرانی نتانیاهو در سازمان ملل مطرح شد. او در آنجا نقشههایی را در معرض نمایش گذاشت که یکی را نفرین و دیگری را برکت نامید. محور نفرین همان محور مقاومت و محور برکت در واقع شامل همکاری فرامنطقهای برنامهریزیشده میان هند، عربستان سعودی و اروپا بود.
۳- جاهطلبیهای تکراری رهبران اسرائیل
در ادامه بحث، موهان به این نکته اشاره میکند که این اولین باری نیست که جاهطلبیهای یک خاورمیانه متصل، مرفه و در صلح با خود و جهان در ادبیات رهبران اسرائیل مورد استفاده قرار میگیرد.
در همین راستا شیمون پرز، رهبر پیشین اسرائیل نیز در سال ۱۹۹۴ دقیقا چنین چشماندازی را با عنوان «خاورمیانه جدید» ترسیم کرد، آن هم درحالیکه در آن زمان به امیدها برای صلح اعراب و اسرائیل و حل مسئله فلسطین افزوده شده بود.
اما طولی نکشید که این امیدها هم از میان رفت. اما حالا نتانیاهو این بحث را دوباره و در شرایطی مطرح میکند که برخی چیزها نسبت به آن هنگام دچار تغییر شده است. یکی از آنها ظهور ایرانی است که از تبعات جنگ سنگین یکدههای با عراق در دهه ۱۹۸۰ رها و یکبار دیگر احیا شده است.
ایران اکنون از طریق شبکهای از گروههای شبهنظامی مانند حماس، حوثیها و حزبالله، نمایش قدرت خود را در سراسر منطقه شروع کرده است.
تفاوت دیگر بحث عادیسازی روابط میان اسرائیل و چندین کشور عربی است، آن هم در موقعیتی که در ایجاد یک کشور فلسطینی هیچگونه پیشرفتی حاصل نشده است.
مصائب راهبرد جدید نتانیاهو
تحلیلگر برجسته هندی و نویسنده مقاله بر این باور است که راهبرد جدید نتانیاهو برای خاورمیانه جدید بر دو رکن استوار شده است؛ نخست تغییر نظام سیاسی در ایران و دوم تعمیق روابط با همسایگان عرب. اکنون او به بررسی برخی شرایط تحقق هر دو رکن میپردازد.
درمورد تغییر رژیم توضیحاتی ارائه میدهد که اغلب بازتابدهنده دیدگاههای غرب درمورد نظام سیاسی ایران است. اما در کنار آن به این مهم نیز اشاره میکند که تغییر اجباری نظام به لطف مداخلات آشفته ایالات متحده در افغانستان و عراق بدنام شده است.
با این همه نتانیاهو علیرغم درخواستهای ایالات متحده برای خویشتنداری، تاس را بر سر تغییر نظام در ایران انداخته است.
نتانیاهو با مصونیتش از مجازات، دولت بایدن را به چالش کشیده و کاملا آگاه است که واشنگتن جز حمایت همهجانبه از اقداماتش، راه چاره دیگری ندارد. او همچنین میداند که تغییر نظام سیاسی در ایران، از حمایتی قوی در میان جمهوریخواهان برخوردار است.
اما درمورد اعراب چطور؟ موهان به این پرسش اینگونه پاسخ میدهد؛ شرطبندی نتانیاهو بر تغییر نظام در ایران، ریشه در درک او از تضاد عمیق میان ایران و کشورهای عرب میانهرو دارد.
این عامل دو طرف را به سوی همکاریهای اقتصادی و امنیتی گستردهتر سوق داده است، آن هم بهرغم اختلافات عمدهای که بر سر تشکیل کشور فلسطینی میان آنها پابرجا باقی مانده است.
نکته مهم این است که نتانیاهو با وسوسه کردن منطقه به ایده صلح و رفاه، هیچ امتیازی درمورد فلسطین ارائه نمیدهد.
درواقع در نقشههای به نمایش گذاشتهشده از جانب او در سازمان ملل، حتی غزه و کرانه باختری هم وجود نداشتند. در شرایطی که اسرائیل به حمله علیه دشمن سیاسی خود یعنی ایران ادامه میدهد، آیا کشورهای عربی میانهرو میتوانند به ادامه در حاشیه راندن فلسطین توسط اسرائیل تن دهند؟
موهان سرانجام بحث خود را به اینجا میرساند که عوامل برهمزننده برنامههای جاهطالبانه نتانیاهو برای سقوط نظام سیاسی ایران، چندان هم کمشمار نیست.
بعید است که تلاشهای او برای ایجاد نظمی جدید در خاورمیانه موفق شود، اما از سوی دیگر تلاشهای قدیمی نیز در حال فروپاشی است.
درنهایت پیامدهای ناخواسته فشار نتانیاهو برای تغییر نظام سیاسی در ایران، از این ظرفیت برخوردار است که تغییرات قابلتوجهی را در خاورمیانه رقم بزند.