به گزارش مشرق، آیتالله «غلامحسین جمی» از روحانیون مبارز و نماینده امام خمینی (ره) در آبادان و عضو مجلس خبرگان رهبری بود. وی در سالهای قبل از انقلاب اسلامی از یاران امام راحل بود به طوری که آبادان را به کانون ارتباط ایران و نجف درآورد.
اعلامیههای امام خمینی توسط وی از نجف وارد ایران میشد و در دسترس مبارزان انقلابی قرار میگرفت. تاسیس کمیته انقلاب اسلامی در آبادان و اقامه اولین نماز جمعه در این شهر از حمله اقداماتی جمی بعد از پیروزی انقلاب است. وی در طول جنگ تحمیلی اقدامات بیشماری انجام داد و به نحوی در استان خوزستان رهبر معنوی مردم به شمار میرفت که حضورش قوت قلبی برای مردم خوزستان بخصوص آبادان بود.
** بوی شکست صدام را میشود استشمام کرد
امروز ۱۹ آبان ۱۳۵۹ است، رادیو تهران خبرهای خوبی داد از پیروزی سپاه ایمان بر جنود ابلیس، صدای آمریکا، بیبیسی و کویت که هر روز اعلامیه پر طمطراق رادیو بغداد که همهاش کذب محض بود را تکرار کردند. امروز هم جیش باطل صدام کافر خبری نگفتند مثل اینکه حضرات از اینکه صدام از پیشروی در ایران وامانده و دوران عقبنشینی و شکست مفتضحانهاش فرارسیده است متعجب شدهاند. امروز اول محرم [است]و به فکر مطالعهای در حوادث محرم و عاشورا افتادهام، کتاب نفسالمهموم را در کتابخانهام پیدا نکردم میخواهم این روزها مروری بر این کتاب داشته باشم.
به آقای قائمی تلفن کردم ایشان کتاب را داشتند و مرحمت کردند به مناسبت اول محرم یک پیام رادیویی دادم و مختصری دربارۀ نبرد حق و باطل که امام حسین علیه السلام و یزید بهترین مظهر و مصداقش میباشند هم صحبت کردم تا یزید زمان صدام کافر در برابر حسین زمان امام خمینی. صدای شلیک خمسه خمسه صبح فروکش کرده بود، اما از بعدازظهر مجدداً شروع شده که کاتیوشاهای ما ساکت نیستند و روی هم رفته مثل اینکه در هم شکستگی صدام دارد نمایان میشود و این گذشته از لحن صدای آمریکا و بیبیسی که از رادیو بغداد هم میشود استشمام کرد.
ساعت نزدیک ۵ بعد از ظهر است، ساعت ٦ از طرف ستاد هماهنگی دعوت شدهام که به آنجا بروم و در جمع آنها که سرهنگ شکرریز فرمانده عملیات جنگی آبادان و خرمشهر هم شرکت دارد حاضر شده و در گفتوگوی آنها شرکت کنم. ساعت ۵ به اتفاق فرزندم محمود از منزل خارج شدیم و من به ستاد هماهنگی رفتم و فرزندم محمود را گفتم به منزل برود و به فکر من نباشد که بعد از ختم جلسه با ماشین یکی از بچهها میآیم.
ساعت ۵ در ستاد هماهنگی بودم اندکی نشسته بودم که آقایان رشیدیان صفاتی وارد شدند آقای رشیدیان تازه از تهران مراجعت میکرد. شرح ملاقاتش با امام و فعالیتهایی که در رابطه با [رفع]محاصره آبادان در تهران به اتفاق برادرمان باتمانقلیچ و جوادی انجام داده بودند نقل کرد و همچنین اقداماتی که از طریق مجلس شورای اسلامی انجام داده بود. نماز مغرب و عشا را در ستاد هماهنگی به اتفاق برادران حاضر در ستاد خواندیم.
بعد از نماز سرهنگ شکرریز به اتفاق یکی از افسرانش که ظاهراً سروانی بود، آمدند جلسه به اصطلاح رسمیت یافت. سرهنگ فعالیتهای جبهه و پیشرفتهایی که حاصل شده برایمان شرح داد و امید داد که ان شاءالله به همین زودی محاصره آبادان شکسته و پیروزی نصیبمان میشود. آقای باتمانقلیچ بعد از توضیحات سرهنگ در رابطه با جبهههای آبادان، غرض از این دعوت و تشکیل جلسه را چنین بیان داشت که اینجا ستادی تشکیل شده به نام ستاد هماهنگی و غرض و مقصد اصلی ستاد، تأمین تدارکات برای نیروهای رزمنده است و آن وقت اعضای ستاد را به سرهنگ و مردم شهر معرفی کرد.
آنها نیز هر کدام امکانات خود را در رابطه با نیازمندیهای جبهه مسئول تأمین سوخت مسئول کمیته ارزاق مسئول بنیاد شهید مسئول هلال احمر، جهاد سازندگی و شهردار و بعضی دیگر از برادران که یادم نمانده توضیحاتی در مورد کارهای خود و کمبودها برای سرهنگ دادند و ایشان ضمن تشکر از این برادران راه حلهایی برای تأمین کمبودها بیان داشت. ساعت از ۱۰ شب گذشته این جلسه با ذکر تکبیر خاتمه یافت و حقیر به اتفاق آقایان رشیدیان و صفاتی به منزل آمدیم آقایان مرا به منزل رساندند و خود به مقر برادران جامعه اسلامی معلمان رفتند.
نوشتم تا بماند/ روزنگاریهای آیتالله جمی