به گزارش مشرق، خداوند سبحان؛ شیخ اجل، سعدی شیراز را بهشتی فرماید؛ جایی که این شاعر و عارف بلندنامِ ایرانزمین در قرن هفتم هجری قمری؛ چه شریف و حریف و تا چه حد نجیبانه مردمان همعصر و زمانه خود تا آیندگان را به آموزهها و معارف انسانسازی که جملگی از برکات معرفتهای تعالیبخش و هدایتگر انسان در سایه انس و همنشینی با آیه آیه کلامالله مجید است تذکار داده و سروده:
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم / تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
قرار است بر بلندای تقویم تاریخ بیستوپنجمین روزی که از آذر میگذرد و این برگ تقویم مزین شده به نام شهیر و عالمگیری چون «امالشهدا؛ حضرت امالبنین(س)» است و بر تارک تقویم فرهنگی و ملی کشورمان مبارک به نام «پاسداشت و گرامیداشت مادران و همسران شهدا» است، «چه شرط بلاغی» را به واسطه سخن برآمده از دل، قلب و روح همسر شهیدی بگوییم که برای شنوندگان و خوانندگان این گفته و دلگویهها از یک سو جای گرفتن پندهای آن سخنان باشد و از سویی دیگر کشیدن خط قرمز بر ملالهایی که روحِ زخمخورده این همسر شهید را نمکپاش دوران کرده است.
«جنگ؛ قهرمانهای خود را فراموش میکند»؛ این مهم خاصیت تمامی جنگهایی است که ابناء بشر آن را پشتسر گذاشته است. اما نبرد هشتساله دلیران ایرانزمین که از آن بهعنوان طولانیترین نبرد قرن بیستم یاد میشود از آن جهت واژه «دفاع مقدس» بر پیشانی خود دارد که جنس آن با تمامی نبردهای بشر که در حوزه رسیدن به مطامع و اهداف مادی استوار نبود و آیینهای نمونهگون و نادر در بازنمایی دفاع تمام قد ملتی از آب؛ خاک؛ شرافت کیان مردمان و ناموسشان بود که مورد تعدی و تجاوز رژیم بعث قرار گرفته بود.
پس وقتی این نبرد را نه «جنگ» که «دفاع مقدس» میخوانیم؛ دیگر مؤلفههای آن نیز نباید با مابقی جنگهای ابناء بشر همسو باشد! که یکی از آنها فراموشی قهرمانانشان است!