به گزارش مشرق به نقل از شبکه ايران، حاشيههايي که اغلب آنها نه متوجه ضعفهاي تکنيکي اثر که بيش از همه برآمده هستند از اينکه کسي به نام داوود ميرباقري اين فيلم را کارگرداني کرده يعني همان کسي که آثاري مثل «آدم برفي» و «ساحره» را ساخته بود و به دليل مضامين خاص ارائه شده در آن دو فيلم هر اثر ديگري از اين کارگردان هم که در سينما يا تلويزيون به نمايش درآيد ميبايست مورد شديدترين نقدها قرار گيرد.
گستردگي اين گونه حواشي که اغلب در قالب نقد هم ارائه ميشوند در ميان برخي سايتهاي مدعي اصولگرايي است. يکي از اين سايتها که نام آن هم طعنهاي است به روزنامه قديمي مدعي اصلاح طلبي، در هفتههاي اخير تا کوشيده سعي کرده باربط و بيربط، داستان مجموعه «مختارنامه» را به حوادث سياسي دهه اخير ايران مرتبط دانسته و در قالب شعاريترين جملات از اين سخن بگويد که مختاري که توسط ميرباقري به تصوير کشيده شده نه مختار اصيل بلکه مختار مطلوب داوود ميرباقري است.
شايد اگر نگارندگان اينگونه يادداشتها ميکوشيدند، تعابير دقيقي که درباره شخصيتي به نام مختار وجود دارد را با ذکر منبع ارائه نمايند، آن گاه خواندن يادداشتهايشان آن قدرها اعصاب خردکن نبود اما وقتي اين گونه مقالات فقط و فقط به ذکر ايرادهاي اغلب بنياسرائيلي ميپردازند بدون اينکه حتي روشي هر چند مختصر براي رفع ايراد ارائه کنند، مقاله بيشتر به شبنامهاي شبيه ميشود که فقط براي سياهنمايي پيرامون يک موضوع خاص نگاشته شده نه يک نقد هنري که قصد دارد مخاطب خود را با حداقل يکي دو نکته جديد آشنا سازد.
در همه جاي دنيا اصل ثابت اين است که کارگردان يک فيلم يا سريال تلويزيوني اختيار تام دارد تا حتي رئاليستيترين داستانها را که تمامي شخصيتهاي آن معادل بيروني دارند از دريچه نگاه خود به تصوير بکشد. البته در اين بين گرتهبرداري دقيق از روايات معتبر تاريخي هم جاي خود را دارد اما چينش ديالوگها، ارتباط شخصيتها و مهمتر از آن نحوه نمايش سينمايي آنچه در عالم واقع رخ داده با نظارت مستقيم کارگردان و البته مشاورههاي فيلمنامهنويس کار صورت ميپذيرد. اينکه در نگاه به يک محصول سينمايي ضعيف، اولين کسي که مورد انتقاد قرار ميگيرد، کارگردان است هم دليلي است بر اين مساله.
آنها که «مختارنامه» را زير سوال ميبرند تنها به اين دليل که شخصي مانند داوود ميرباقري آن را ساخته، اين نکته را هم به خاطر داشته باشند که ميرباقري همان کسي است که آثاري ارزشمند مانند «امام علي» و «مسافر ري» را هم توليد کرده که همچنان و در نظرسنجيهاي مختلف اين سريال «امام علي» است که نه فقط به عنوان يکي از بهترين مجموعههاي مذهبي بلکه به عنوان يکي از بهترين مجموعههاي تلويزيوني تاريخ ايران شناخته ميشود.
«مختارنامه» نيز چه به لحاظ روايت درست داستان و چه به لحاظ پرداخت درست شخصيتها يکي از بهترين آثار توليد شده توسط صداوسيما است. اثري که نه تنها از تمام مجموعههاي تلويزيوني سالهاي اخير جلوتر است بلکه به لحاظ رعايت استانداردهاي تکنيکي-محتوايي حتي به شاخصترين آثار سينماي ايران در سالهاي اخير پهلو ميزند.
کافي است نگاهي بيندازيم به بازيهاي اگزجره فريبرز عربنبا و مهدي فخيمزاده در اين فيلم تا بفهميم نگاه کارگردان تا چه حد در خلق درست شخصيتها نقش دارد. البته در تواناييهاي بالاي بازيگران اين کارها هيچ ترديدي وجود ندارد اما فکر ميکنيد چند سال از آخرين بازي بهيادماندني بازيگري مثل مهدي فخيمزاده ميگذرد؛ بدون شک پس از «مسافران مهتاب» سالها بود که فخيمزاده در حال تکرار شخصيتهاي هيستريک بود اما به ناگاه در «مختارنامه» او را در قالب مردي عاصي ميبينيم که هيچ شباهتي به تيپهاي رواني سابق خود ندارد. به اين ميگويند کارگرداني درست وگرنه جمع آوري تعدادي از برجستهترين بازيگران سينما و صرف هزينههاي زياد براي طراحي صحنه کار و استخدام يک گروه فيلمبرداري درجه يک که تنها نياز به صرف هزينهاي هنگفت دارد و نه نبوغ سينمايي! مهم، ايجاد جذابيت داستاني حتي در تکراريترين روايات است تا بتوان مخاطب را با جلوهاي دقيق از يک شخصيت آشنا کرد.
آنها که «مختارنامه» را زير سوال ميبرند و ميرباقري را گزينهاي درست براي کارگرداني اين کار نميدانند حداقل آلترناتيوهاي ذهني مدنظر خود براي ساخت آثار تاريخي-مذهبي را هم ارائه کنند تا دستاندرکاران صداوسيما در پروژههاي آينده خود به سراغ اين گزينههاي جايگزين رفته و مخاطبان هم بتوانند با تواناييهاي اين گروه گمنام آشنا شوند. هجمه بيسابقه به «مختارنامه» يادآورد نقدهاي غرض ورزانهاي است که در دهه شصت نسبت به «هزاردستان» ارائه مي شد اما وجه خندهدار تاريخ زماني رقم ميخورد که ميبينيم تمام آنها که در دوران حيات علي حاتمي او را به خاطر نگاه وسواسگونهاي که در روايت زيباي حوادث تاريخي داشت، مورد نقد قرار ميدادند اين روزها به عاشقان سينه چاک وي تبديل شده و در نشريات مختلف براي وي ويژهنامه درآورده و از اين سخن ميگويند هيچ کس بهتر از حاتمي نميتوانست فيلم تاريخي بسازد. ترس ما از آن است که مبادا منتقدان ميرباقري نيز پس از فوت او باشد که تازه به فکر مرور تواناييهاي او در ساخت آثار مذهبي بيفتند!