در مورد نامیرا آن موقع گفته بودند که «من یکی دو صفحه از کتاب را خواندم و احساس کردم داستان جذابی دارد و ادامه دادم. این کتاب، هم نگاه درستی به عاشورا دارد و هم داستان جذابی دارد.» اما جالب است بدانید همان سال این کتاب در صدا و سیما به همین دلیل رد شد! یعنی گفتند این کتاب نه نگاه درستی به عاشورا دارد و نه جذابیت داستانی دارد!

به گزارش گروه فرهنگی مشرق، هفته گذشته، اولین پاتوق از سلسله گردهمایی‏های «تجمع اصحاب حق» با حضور جمعی از فعالان حوزه هنر، ادب و رسانه خراسان رضوی برگزار شد.
متني كه در ادامه مي‎خوانيد، درد و دل ها و پاسخ‎هايي است كه  صادق کرمیار نویسنده رمان «نامیرا» به سوالاتی پیرامون استفاده به روز از یک ذخیره اجتماعی از دل تاریخ داده که خواندن آن خالی از لطف نیست:


ورود حضرت آقا به مصادیق فرهنگی مایه شرمندگی ماست!
 
همان موقع که «نامیرا» چاپ شد، كتاب را به همراه چند کتاب دیگر، خدمت رهبر معظم انقلاب برده بودند ایشان هم ظرف یک هفته کتاب ها را مطالعه کرده بودند و نظرشان را درباره تک تک کتاب ها داده بودند. در مورد نامیرا آن موقع گفته بودند که «من یکی دو صفحه از کتاب را خواندم و احساس کردم داستان جذابی دارد و ادامه دادم. این کتاب، هم نگاه درستی به عاشورا دارد و هم داستان جذابی دارد.» اما جالب است بدانید همان سال این کتاب در صدا و سیما به همین دلیل رد شد! یعنی گفتند این کتاب نه نگاه درستی به عاشورا دارد و نه جذابیت داستانی دارد!
 
 
به نظر من این نکته جای تأسف دارد که مدیران فرهنگی ما با رهبر معظم انقلاب همسو نیستند. به دلیل اینکه اینها دغدغه های شخصی دارند نه دغدغه فرهنگی ... حداقل من باور نمی کنم دغدغه فرهنگی داشته باشند.
 
این اتفاق، خیلی بد است که آقا مجبور شوند به تمام جزئیات فرهنگی و هنری ما وارد بشوند و مورد به مورد، بگویند این کار درست یا غلط است. این که حضرت آقا بیاییند روی یک کتاب انگشت بگذارند و بقیه بگویند چون آقا فرموده اند، این کتاب درست است. این نگاه در واقع ماهی دادن است. ما باید ماهی گیری هم باید یادبگیریم. لازمه اش هم این است که مدیران فرهنگی ما که در جامعه مشغول کار رسمی هستند؛ وزارت ارشاد، صدا و سیما، شهرداری و حوزه علمیه و ... اینها باید تشخیصشان هم سو با حضرت آقا باشد و اگر تشخیص اینها درست می بود نیاز نبود که آقا در همه جا وارد بشوند. معلوم است که تشخیص اینها درست نیست.
 
کتاب ما در سال 57 تیراژ 3000 تا بود. اما الآن که سال 91 است با هفتاد و پنج میلیون جمعیت شده است 2000 تا. این از طنز هم گذشته و جای گریه دارد! چرا این اتفاق افتاده است؟ بخش عمده اش بر می گردد به عملکرد ضعیف مدیران فرهنگی و بخشی به مخاطبان و نویسنده ها و ...
 
نگاه روز آمد به یک حادثه تاریخی، باید چگونه باشد؟
 
وقتی میخواهیم یک واقعه تاریخی را بازبینی کنیم چه اتفاقی باید در آن بیفتد؟ شبهه ای که خیلی از دوستان دارند که چطور یک واقعه تاریخی را می توانیم داستانی کنیم.
 
دریک جلسه نقد و بررسی در مورد کتاب بنده دوستان گفته بودند که کتاب شما همه اش بحث های تاریخی در آن است و شما تاریخ را روایت کرده اید و کار خاصی نکرده اید. من گفتم که نامیرا یک کتاب کاملا تخیلی است و تاریخی نیست و غیر از 3 مورد تاریخی که خیلی مشهور و معروف است (آمدن مسلم و کشته شدن هانی و در پایان ورود قیس بن مسهر به کوفه) که این 3 مورد هم داستانی شده، بقیه داستان کاملا تخیلی است و هیچ استناد تاریخی ندارد. حتی عبدا... بن عمیر که شخصیت اصلی داستان است و در کربلا به شهادت می رسد در «نامیرا» به شکل تخیلی به او پرداخته شده است. در مورد عبدا... چند مورد جزئی اطلاعات تاریخی بیشتر نیست. اینکه حالا چطور این شخصیت را طراحی بکنیم و در داستان بگنجد آن یک بحث دیگر است.
 
اما به دوستانی که به ادبیات و داستان علاقه مند هستند باید بگویم: که در یک داستان تاریخی، اساساً داستان و رمان یعنی روایت یک واقعه ای که در گذشته اتفاق افتاده است و الان منِ نویسنده میخواهم آن را روایت بکنم. تاریخ یک سری اطلاعات را به نویسنده در مورد یک اتفاق می دهد. آن اطلاعات هیچ کمکی برای شناخت ما از آن واقعه نمی کند. آن چیزی که به ما کمک می کند برای شناخت واقعه، یکی چگونگی و دیگری چرایی آن است. داستان نویس اگر می خواهد سراغ یک اتفاق برود باید غیر از اینکه آن را به لحاظ اطلاعات تاریخی می شناسد، باید دو سوال بپرسد و آن اینکه چرا و چگونه این اتفاق افتاد؟ چگونگی یک واقعه تاریخی برای نویسنده داستان اهمیتش بیشتر از خود آن واقعه است.
 
نکته اول برای نوشتن واقعه تاریخی این است که چرا آن واقعه تاریخی را باید انتخاب کنیم. انتخاب واقعه تاریخی برای نوشتن یک معنا دارد و آن تاثیرگذاری داستان بر نسل های آینده است. اگر یک واقعه تاریخی بر نسل های بعدش تاثیر گذاشته باشد، آن واقعه ارزش نوشتن دارد. به همین دلیل است که واقعه عاشورا نه تنها ارزش نوشتن دارد بلکه همچنان این واقعه انگار تکرار شونده است.
 
من معتقدم که اولین اثر ادبی که درباره واقعه عاشورا آفریده شد، خطبه حضرت زینب (س) در بارگاه یزید بود. آن خطبه واقعا یک اثر ادبی است. حتی اگر با محتوایش اصلا کاری نداشته باشیم. در یک بررسی ادبی؛ می بینیم واقعا اثر ادبی است. بنابراین اگر آن خطبه نبود حادثه عاشورا به نسل های بعدی منتقل نمی شد و تأثیر خودش را نمی گذاشت. پس یک واقعه تاریخی وقتی ماندگار می شود که تبدیل به یک اثر هنری و ادبی بشود. اگر این تبدیل نشود آن واقعه فراموش می شود.
 
ضمن اینکه تذکر این نکته لازم است که اگر فکر کنیم چون درباره عاشورا زیاد نوشته شده و ساخته شده است و آثار ادبی و هنری زیادی برایش تولید شده است، پس ما نباید به سراغش برویم خیلی اشتباه است. چرا که هر نسلی این واقعه را با دید خودش نگاه می کند. اصولا موقعی یک واقعه تاریخی برای یک نسل اهمیت پیدا می کند که کارکرد آن واقعه تاریخی در جامعه امروز کاملا تبیین بشود.
 
 
دومین نکتهاین است که اگر یک واقعه تاریخی کارکرد به روز نداشته باشد برای نویسنده خیلی ارزشمند نخواهد بود. پس اول تاثیرگذاری واقعه تاریخی و دومی کارکرد به روز آن است.
 
سومین نکته مهم این است که ما از آن واقعه تاریخی یک اثر ادبی تولید کنیم. صرفاً نگاه محتوایی به یک واقعه تاریخی آن را تبدیل به ادبیات نخواهد کرد. ممکن است یک روایت باشد یا بیان درونیات یک نویسنده، اما ادبیات نیست.
 
آنچه که داستان با یک موضوع تاریخی را تبدیل به ادبیات می کند، تکنیک و زیبایی شناختی نویسنده است. اگر این دو عنصر را نداشته باشد آن واقعه نمی تواند تبدیل به اثر ادبی بشود. وجه تسمیه نامیرا هم همین است که خود واقعه عاشورا نامیرا و جاودانه و ماندگار است و درواقع ترجمان فارسی «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا».
 
اینی که می بینیم ما بعد از انقلاب اسلامی، ادبیات انقلاب تا سالها بعد پا نگرفت، برای این است که به محتوا پرداخته اما فرم و شکل ادبیات خودش را نتوانسته حفظ کند.
 
در نوشتن «نامیرا» عمد داشتم در ابتذال نوشتن و داستان نویسی نیفتم
 
این روزها از ابتذال، خیلی صحبت می شود. اعم از داستان ها و فیلم ها و شبکه های مبتذل. بعد اگر از ما بپرسند که از ابتذال چه می دانیم، نمی دانیم! تنها چیزی که می دانیم این است که با نگاه و سلیقه ما و یا تیم ما همسو نیست. ولی تعریف دقیق تری نمی توانیم بگوییم. ابتذال از بذل می آید و یک معنی لغوی دارد؛ یک چیز از بخشش زیاد و مصرف زیاد، تبدیل به ابتذال می شود.
 
حالا باید دید معنی ابتذال در ادبیات و سینما و هنر چیست؟ باید یک شاخص پیدا کنیم و آن این است:
 
1- رابطه علی و معلولی در آن اثر ادبی رعایت نشده باشد.
2- کنش ها و واکنش ها در زمینه های مناسب صورت نگرفته باشد.
 
این دو نکته به ما کمک می کند که در ارزیابی آثار ادبی و هنری که به آن می گوییم مبتذل، ملاک داشته باشیم.
 
این پاتوق ها را حفظ کنید...
 
از برگزاری این پاتوق خوشحال شدم. اسم درستی هم گذاشته اید که بچه ها دور هم جمع شوند و بحث و گفتگو کنند و سر و کله هم بزنند تا یک چیزی از داخل آن در بیاید. کما اینکه در حوزه هنری سازمان تبلیغات، در دهه 60 - تا وقتی که حوزه هنری پاتوق بود- آنجا جای خلق یک سری آثار ادبی بود. از وقتی که حوزه هنری از پاتوق خارج شد و تبدیل شد به یک سیستم بی در و پیکر که وقتی جلوی ساختمانش می ایستی و می خواهی نگاهش کنی از پشت به زمین می خوری! کارکردش را از دست داد.
 
الان حوزه هنری را توپ تکان نمی دهد! اما آنجا معدود هنرمندانی بیش نیستند که البته من به آنها ارادت دارم. اما این حوزه دیگر نمی تواند جریان سازی بکند و اتفاقی در آن نخواهد افتاد. این پاتوق ها را حفظ بکنید و توجه کنید اگر بخواهد تبدیل بشود به سیستم بِتونی! دیگر چیزی از آن در نخواهد آمد...

منبع: رجا نیوز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 3
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۰۹:۴۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۰
    0 0
    حوزه هنری را توپ تکان نمی دهد
  • رهگذر ۱۰:۵۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۲
    0 0
    کاش یکی پیدا می شد تکونش بده...
  • رسول ۲۲:۲۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۲
    0 0
    توپ که سهله بمب اتم هم بزنن خواب تشریف دارن

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس