فلسفه در اصل دانشي بشري است كه بر پايه استدلال براي اثبات حقايق طبيعي و نظري بنا شده است؛ كه البته بسياري از امور مربوط به بخش طبيعي آن با پديد آمدن علوم جديد و ابزار نو،‌ از ميان رفته و باطل شده است.

به گزارش مشرق؛ گفتگویی که در زیر از نظر می گذرانید مصاحبه‌ نشریه معارف با استاد حجت الاسلام و المسلمین انصاریان پیرامون عرفان مصطلح و تصوف است که توجه شما را به این گفتگو جلب می کنیم.

همان‌گونه كه مستحضريد در مورد خاستگاه «عرفان اسلامي» نظريه‌هاي متعددي وجود دارد؛ نظر شما در اين‌باره چيست؟ نسبت عرفان با دين را چه مي‌دانيد؟

انصاریان: ابتدا بايد به اين حقيقت توجه كرد كه اگر منظور از عرفان، محصول فكري و نظري انديشمندان و اهل حال جوامع گوناگون و ملت‌ها و آيين‌هاي مختلف است، تقريباً همة آنان با اختلاف آيين‌هايشان بر اصول و بخش عمده‌اي از فروع آن اجماع دارند و به صورت دانشي نظري كه در حدي هم قابل عمل است درآمده و تحت عنوان عرفان ارائه شده، كه بخشي مبتني بر فطرت انسان‌هاست و اين منبع در همه ابناي بشر مشترك است و البته بخشي تحت تأثير فرهنگ‌هاي جوامع و يا حالات روحي و رواني اشخاص مي‌باشد و بنابر اين ارتباطي به اصل دين ندارد، ‌و دين از امضاي كامل آن امتناع دارد. اما اگر مقصود از عرفان، عشق سوزاني است كه از معرفت به اوصاف و كمالات و زيبايي بي‌نهايت حضرت رب‌العزة، از طريق قرآن و معارف اهل‌بيت(ع) به ويژه دعاهايي چون كميل، عرفة سيدالشهدا(ع) و ابوحمزه ثمالي در قلب ظهور مي‌كند و موتوري براي حركت انسان به سوي لقاءالله و رضوان الهي است و عامل عمل به خواسته‌هاي حق و رنگ گرفتن از اخلاق الهي است، بايد گفت چنين عرفاني به منزله روح دين و صفاي آيين و مايه و پايه دينداري مي‌باشد.

يكي‌ از پرسش‌هاي جدي و دل‌مشغولي‌هاي انديشمندان بزرگ اسلامي، رابطة «عرفان و فلسفه» يا راه «دل و عقل» است؛ نظر شما در اين باره چيست؟ براي وصول انسان به حقيقت، كدام راه كفايت مي‌كند؟

انصاریان:‌ فلسفه در اصل دانشي بشري است كه بر پايه استدلال براي اثبات حقايق طبيعي و نظري بنا شده است؛ كه البته بسياري از امور مربوط به بخش طبيعي آن با پديد آمدن علوم جديد و ابزار نو،‌ از ميان رفته و باطل شده است. بخش علمي و معارفي فلسفه كه در پرورش ذهن و انديشه و در حد پخته شدن عقل باقي مانده، به نظر مي‌رسد رابطه‌اي با عرفان خالص ديني ندارد؛ اما بسياري از فلاسفه كوشيده‌اند فلسفه را با عرفان بشري آشتي داده و مكتبي فلسفي ـ عرفاني از آن بسازند و اصرار بر اين دارند كه آن راهي كه فلسفه براي اثبات موضوعي به كمك استدلال طي مي‌كند، همان راه را دل در صورتي كه از همه رذائل اخلاقي و شائبه‌ها پاك باشد، طي مي‌كند. فلسفه از طريق دليل، دل از طريق كشف و شهود، عمل مي‌كند؛ ولي جاي اين پرسش هست كه آيا دلي غير از دل انبيا و امامان معصوم(ع) به عرصه كشف و شهود راه دارد يا نه؟ اگر دارد دل چه طايفه‌اي؟ و نمونة آن دلِ والا و پاك از هر عيب و نقص، دل كيست؟ با توجه به اين‌كه شاهد روشني بر اثبات كشف و شهودِ اهل دل، از طريق آيات قرآني و روايات اهل‌بيت(ع) در منظر ما وجود ندارد، ادعاهايي كه در اين زمينه در «فتوحات» محي‌الدين عربي و شرح «گلشن راز» شبستري و «صالحيه» ملاعلي گنابادي و امثال اين كتب مي‌بينيم را نمي‌توانيم بپذيريم. بنابر اين عرفان اصطلاحي نه عرفان ناب قرآن و اهل‌بيت(ع)، رابطه‌اي قوي و مستحكم با فلسفه ندارد؛ و به نظر مي‌رسد آشتي بين اين دو رشته، به زور و به دور از انصاف صورت گرفته است و آشتي عقلي و علمي به نظر نمي‌رسد.



نسبت «عرفان» با «تصوف» چيست؟ موضع افتراق و اشتراك آنها چيست و يا كجاست؟

انصاریان: اولاً با مطالعه دقيق در آثار متصوفه پيش و پس از اسلام، اموري به دست مي‌آيد كه دست كم برخي از آنها بر خلاف اصول دين خدا و بخشي از فروع اسلامي است؛ مانند: دوري از عمل‌گرايي و تن به راحت و استراحت سپردن، جدايي دين از سياست، مخالفت شديد با فقيهان مكتب اهل‌بيت(ع)، صلح و سازش با همه پيروان مكتب‌ها و به عبارت ديگر صلح كلي بودن:

چنان با نيك و بد سر كن كه بعد از مردنت عُرفي

مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند

نزديكي به پادشاهان ستمگر و تأمين مخارج خانقاه‌ها از طريق شاه و درباريان و خوردن هرگونه مالي كه به صوفي هديه شود، تأويل عجيب و غريب آيات قرآن و روايات ـ از باب نمونه تفسير ابن‌عربي و تأويلات نجميه ـ، به جاي رويكرد به قرآن و اهل‌بيت(ع) رويكرد شديد به شعر و شاعري و خيال‌پردازي، اباحه‌گري، ايجاد روح رخوت و سستي در امّت تحت عنوان رضا به قضاي الهي، بي‌تفاوت بودن به جنگ امت با ستمگران و نهايتاً بيهوده دانستن جنگ،‌ تهمت به پاكان و نيكان در اشعار و مقالات، انباشته شدن كتب صوفيه از مطالبي كه از مكتب‌هاي بودايي، هندويي، فلوطيني، فرفوريوسي، چيني و البته اندكي نيز از اسلام، و... .

موضوع افتراق تصوف با عرفان و اشتراكش با آن چندان قابل توجه نيست. هر دو مكتب در بعضي از امور مثل حال باطني با هم مشترك و در بعضي از امور مانند مبدأ پيدايش و برخي از قواعد از هم جداست. كتاب «عارف و صوفي» مرحوم حاج ميرزا جواد آقاتهراني، چندان تفاوتي بين عارف و صوفي قائل نيست، بلكه هر دو را يك مسلك با دو نام مي‌داند.


حضرت‌عالي نزاع دايم تاريخي فقهاء (اهل شريعت) با اهل معنا (اهل طريقت، به ويژه متصوفه) را چگونه تفسير مي‌كنيد؟

انصاریان: در مجموع با توجه به سير تصوف و عرفان و مسائل بيان شده در هر دو مكتب كه به اجمال در سه بخش قبل بيان شد، حق بودن نزاع فقها به ويژه فقهاي شيعه روشن مي‌شود؛ چرا كه نزاع فقها با عارفان اصطلاحي (نه عارفان حقيقي كه از مشرب عرفان ناب شيعي سيراب مي‌شوند) و متصوفه و به عبارت ديگر اهل طريقت، به اين علت بوده كه رواج اين مكتب را در امت سبب هدم دين و به حاشيه رانده شدن فقه و موجب خطر تأويل نادرست آيات و روايات مي‌دانستند و از اين وحشت داشتند كه مكتب اهل‌بيت(ع) چون خود اهل‌بيت(ع) از جامعه جدا شود و محبوس گشته،‌ امت از آن محروم شوند.



آيا كشف و شهود در عرفان اسلامي حجيت دارد؟ به عبارت ديگر نسبت خارق عادت و يا كرامت با حقيقت چيست؟ ملاك اثبات صحت و سقم تجربه‌هاي عرفاني چه مي‌باشد؟

انصاریان: اگر مراد از كشف و شهود در عرفان منتسب به اسلام همان باشد كه در «فتوحات» ابن‌عربي، «صالحيه» ملاعلي گنابادي و «گلشن‌راز» شبستري آمده، و مراد از خارق عادت آن باشد كه در «تذكره» عطار، «طبقات صوفيه»، «حلية‌الاولياء» ابونعيم، «تفسير روح‌البيان» و «كيمياي محبت» ضبط شده، بايد گفت: هيچ دليلي بر حقانيت كشف و شهود ادعا شده از قرآن و روايات نداريم. اما اگر مراد شهود قلبي انبيا و ائمه (ع) و كرامات و خارق عادات آنان است، در صريح قرآن و روايات به عنوان حقيقت و كاري كه مصدِّق نبوت و امامت است، به صورت فراوان بيان شده است.

از نظر شما مؤلفه‌هاي عرفان و سلوك ناب اسلامي ـ شيعي چيست؟

انصاریان: عرفان شيعي، مركب از سه مقوله «معرفت»، «عشق به حق»، «وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»(بقره/165)، و «عمل و حركت» است؛ و سلوك عرفاني اسلامي شيعي با توجه به آيات و معارف حقّه نهايتاً عبارت است از: اجتناب از محرمات ظاهري و باطني «وَلا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ»(انعام/151)، تخلق به اخلاق حسنه و عمل بر اساس فقه اهل‌بيت(ع)، كه جز اين سه مرحله گمراهي است، گرچه رنگ و لعاب ديني داشته باشد.

تحليل شما از موج معنويت‌گرايي نوپديد و عرفان‌هاي جديد در جهان چيست؟ آيا منشأ اين مسئله، احساس خلاء معنويت ناب و اصيل است و يا پروژه‌اي سياسي براي تحت تاثير قرار دادن اديان الهي مي‌باشد؟ به نظر شما بهترين راه مقابله با اين موج يا هدايت و مديريت آن در ايران اسلامي چيست؟

انصاریان: قطعاً موج معنويت‌گرايي در دنياي امروز معلول و محصول خلأ معنوي بشر است كه مكتب‌هاي مادي و الحادي در شرق و غرب سبب اين خلأ شده‌اند؛ اما سياست‌بازان جهاني و ملحدان به كار گرفته از طرف استعمارگران و استثمارچيان به شدت با پروژه‌هاي دين‌سازي و عرفان‌سازي جديد، پركردن اين خلأ را پي مي‌گيرند تا از رشد جهاني دين اسلام و مكتب ناب قرآن و اهل‌بيت(ع) جلوگيري كنند.

راه مقابله با اين خلأ معنوي رساندن پيام اسلام ناب با رسانه‌هاي صدا و سيما، مجلات، روزنامه‌ها و جذب نسل جديد به معارف ديني است؛ و به خصوص بايد از اين وسايل مدرن در شناساندن خطرات عرفان‌هاي كاذب به نسل كنوني كشور اقدام كرد. در اين زمينه نيز واجب و ضروري است مساجد و حسينيه‌ها را به هر شكل ممكن تبديل به حوزه بسيار پرجاذبه از نظر ساختمان و اموري چون كتابخانه و برنامه‌هاي جذاب مستمر سالانه به ويژه در اوقات فراغت نمود و به تقويت وعاظ درس‌خوانده در حوزه‌‌ها و مورد تأييد علمي مدارس ديني و عالمان واجد شرايط پرداخت و منابر و راديو و تلويزيون را از دست بي‌سوادان و بي‌هنران و آنان كه سخنراني‌هايشان مردم و نسل را دين‌گريز مي‌كنند گرفت و در اين زمينه به‌خاطر اسلام هيچ مماشاتي را روا نداشت. نيز لازم است جزواتي متين،‌ استوار، مستدل، كم‌حجم،‌ با جاذبة ادبي از طريق دانشگا‌ه‌ها، مدارس، ادارات، مساجد، در اختيار نسل جديد قرار داد و خطرات و دشمنان را به آنان شناساند.

تحليل شما از گسترش نشر و استقبال روزافزون از كتاب‌هاي شرح احوال عرفاء و اهل معنا در جامعه چيست؟ آثار مثبت و آسيب‌هاي محتمل اين امر را چه مي‌دانيد؟

انصاریان: سخنراني‌هاي ناب و صحيح حضرت امام خميني(ره) در اوايل پيروزي انقلاب و چند سال پس از آن در رابطه با معنويت و يا اشارات ايشان به مسائل عرفان، نسل ما را مجذوب عرفان نمود. بخشي از اين نسل بدون مراجعه به اهل فن و بدون مطالعه كتب پرمحتوا و نقاد، به مسائل روحي و عرفان‌گرا گرايش پيدا كرد، و به دنبال مباحث عرفاني و شرح حال عرفا رفت. گروهي از كساني كه در هر زمان با هر دست‌آويزي حريصانه براي پر كردن جيب خود از مال و منال دنيا و پول و ثروت در تكاپويند، از اين پديده معنوي سوء استفاده كرده و به نوشتن و فروختن اين‌گونه كتاب‌ها در شرح احوال اشخاص گذشته و معاصر پرداختند؛ كتاب‌هايي كه پر از داستان‌هاي غيرواقعي و كشف و كرامات ساختگي بوده است.

من ساليان طولاني با برخي از كساني كه اين‌گونه كتاب‌ها در بارة آنان نوشته شده است، مراوده و معاشرت داشتم، و با اين كه خود به شدت در طلبش بودم، اما آنچه اين بازرگانان ثروت نوشته‌اند، از آنان نديدم! كرامات اينان فقط در تقوا و عمل صالح فردي‌شان بود. هيچكدام به اندازة يك ميليونيوم خميني بزرگ نه با مردم بودند، نه براي دين و مردم در برابر استبداد و استعمار مبارزه كردند و نه كار چشم‌گيري براي مردم و دغدغه آنان انجام دادند؛ بلكه برخي از آنان جز عبادت فردي و حفظ شخصيت و آبروي خود كاري نداشتند! روي اين حساب من اكثر آن كتاب‌ها را چنان كه در منابر و مجالس خصوصي‌ام اعلام كرده‌ام، قبول ندارم. بنده آن كتاب‌ها را فقط وسيله ارتزاق و تخريب عقايد حقه مردم مي‌دانم. البته تنها كتابي كه در اين مورد سفارش به خواندنش دارم «فضيلت‌هاي فراموش شده» شرح حالات آخوند ملاعباس تربتي است كه اين كتاب، كتاب متين و درستي است و كرامات اخلاقي و عملي آخوند در آن به قلم فرزند دانشمند و روشنفكرش مرحوم راشد تربتي بيان شده و در تربيت و رشد طلاب و نسل انقلاب مؤثر است. ديگر كتاب‌ها جز اين‌كه نگاه مردم را از اهل‌بيت و كرامات آن عرشيان فرشين به ديگران معطوف نمايد، اثر ديگري ندارد و شايد بدون توجه مؤلفانش به همين خاطر نوشته شده باشد.

همان‌گونه كه اطلاع داريد علاوه بر درس اخلاق اسلامي در دانشگاه، يكي از دروس معارف اسلامي كه به شكل اختياري ارائه مي‌شود «درس عرفان عملي در اسلام» است. نظر شما در اين باره چيست؟ استاد اين درس چه ويژگي‌هايي بايد داشته باشد؟ آيا شما خود طرح مطالعاتي خاصي در اين باره پيشنهاد مي‌كنيد؟ لطفاً منابع اصيل عرفان اسلامي را براي استاد و دانشجو ـ به تفكيك سطح ـ برشماريد.

بنده اغلب جزواتي كه به عنوان معارف اسلامي تدريس مي‌شود را به عنوان معارف ناب قبول ندارم؛ زيرا آميخته‌اي از فلسفه و كلام است و براي دانشجويان، پيچيده و گاهي غير قابل درك و به صورت غيركاربردي و صرفاً تئوري است.‌ علاوه بر آن كه اين مباحث اخلاقي هم گاهي مخلوط با نقل شده‌هاي كتب يوناني شده است و بيشتر محتواي ادبي و انشايي دارد و از آيات قرآن و روايات در زمينة اخلاق، چنان كه بايد استفاده نشده است‌.

درس عرفان عملي اسلام، اگر صد در صد عرفان قرآني ـ اهل‌بيتي باشد، قابل قبول است. اين دروس بايد برگرفته از قرآن و مدرسه اهل‌بيت(ع) و داراي نظمي خاص و بدون ابهام و پيچيدگي و براي دانشگاهيان بسيار جذاب باشد؛ و بايد اساتيدش با زبان حال آن را به دانشجويان انتقال دهند. اين در صورتي است كه اساتيد خودشان به حقايق ناب اخلاق و عرفان آراسته باشند تا دانشجو مصداق عملي آن درس‌ها را با چشم سر و ديده دل ببيند؛ بلكه از طريق استاد در گردونه اخلاق و عرفان قرار گيرند، و خود اسوه و سرمشق ديگران شوند.

كتاب‌هايي مانند «محجةالبيضاء» فيض كاشاني، «جامع‌السعادات» ملامهدي نراقي، مؤلفات ميرزا احمد آشتياني، «ادب فناي مقربان» آيت‌الله جوادي آملي، شرح دعاي كميل حقير، و از همه بهتر اگر بتوان تلفيقي از همه آنها به دست داد، را سفارش مي‌كنم. البته مؤسسه دارالعرفان با گردهم آوردن اساتيدي مؤمن و مخلص و محقق، در صدد تأليف دو نوع كتاب عرفاني است؛ يكي براي تدريس در لايه‌هاي مختلف دانشجويي و ديگري شرح حال عرفاي اصيل شيعي براي عموم.



همانگونه كه مي‌دانيد، در حال حاضر دروس معارف اسلامي در دانشگاه‌ها با رويكرد فلسفي ـ كلامي عرضه مي‌شود (به ويژه انديشه اسلامي1 و 2)؛ به نظر شما اين رويكرد و تمركز بر براهين فلسفي، چقدر مي‌تواند در تقويت ايمان و اعتقاد و جذب جوانان به دين و جلوگيري از دين‌گريزي آنها مؤثر باشد؟

انصاریان:‌ با وجود زحمات و خدمات پديد آورندگان، بنده انديشه اسلامي 1 و 2 را براي دانشجويان به عنوان انديشه اسلامي ناب نمي‌پسندم. از طريق منابر در شهرهاي مختلف، از برخي دانشجويان هم شنيده‌ام كه از آن كتاب‌ها گريزانند و فقط به خاطر به دست آوردن نمره آنها را مي‌خوانند! پس اثر چندان مطلوبي در حفظ ايمان و عقايد و جلوگيري از دين‌گريزي آنان ندارد. به نظر مي‌رسد اگر تفسير مختصري به اندازه همين كتاب‌ها و حجم آنها از آيات قرآن در زمينه حفظ ايمان و عقايد و جلوگيري از دين‌گريزي و نيز بخش‌هايي از نهج‌البلاغه و صحيفه سجاديه و روايات مربوطه به صورتي زيبا با عنوان‌بندي‌هاي جذاب و به شكلي منظم به عنوان انديشه اسلامي 1 و 2 و ديگر متون وابسته به اين رشته تدوين شود، چون هر سه از نور وحي و ولايت صادر شده، اثر فوق‌العاده‌اي بر مخاطب خود دارد و دل‌ها را آن چنان كه بايد منور مي‌كند و قدم‌ها را در مسير دين ثابت نگاه مي‌دارد و درس‌گريزي را علاج مي‌كند و دانشجويان را با اسلام ناب محمدي(ص)آشنا مي‌سازد. پس بايد هر چه زودتر اين كار انجام گيرد كه بسيار دير است.


در پايان از بذل توجه و اختصاص وقتي كه به معارف و مخاطبان فرهيخته آن داديد، تشكر مي‌كنم.

من هم از شما متشكرم. موفق باشيد.



استاد انصاریان در یک نگاه:

حجت الاسلام والمسلمين استاد شيخ حسين انصاريان در سال 1323 شمسي در شهر عالم پرور خوانسار متولد شد. پدر و مادر او از دو خاندان شناخته شده و خدمتگذار به دين و علم، در آن ديار بوده است. استاد در خاطره‌اى از سن 3 سالگى خود، بيان مى‌كند: «روزى آيت‌الله العظمى محمدتقى خوانسارى (ره) به منزل جد ما آمده بود. من در سنين كودكى در اتاق را باز كردم و مستقيم به طرف آيت‌الله خوانسارى رفتم و در آغوش او نشستم. پدربزرگم جلو آمد كه من را به اندرون ببرد. آيت‌الله خوانسارى جلوى او را گرفت و مرا نوازش كرد و از من پرسيد: مى‌خواهى در آينده چكاره شوى؟ جواب دادم: مى‌خواهم مثل شما بشوم. ايشان در حق من دعا كرد. هر گاه شبح آن خاطره از ذهنم مى گذرد، و ياد آن چهره ملكوتى و دعاى آن بزرگوار كه مى‌افتم، يكى از شيرين ترين خاطرات عمرم در ذهنم تداعى مى‌شود».

وي در سومين بهار زندگى، همراه خانواده به تهران منتقل شد و در يكى از محله هاى مذهبى آن شهر ـ خيابان خراسان ـ سكونت گزيد. در آن زمان مرحوم آيت‌الله حاج شيخ على اكبر برهان(ره)، محور علمى آن منطقه و امام جماعت مسجد لُر زاده بود. آن مرحوم مدرسه‌اى را در آن منطقه بنا نهاد كه شاگردانش از كلاس اول تحت تربيت مستقيم خود او قرار گرفته بودند. به اين ترتيب استاد انصاريان از همان اوان كودكى محضر پرفيض آن استاد رباني را درك كرد. همچنين در آن سال‌ها با چهره‌هاى الهى چون آيت‌الله سيد محمدتقى غضنفرى امام جماعت مسجد دو راه شهر خوانسار، آيت‌الله سيد حسين علوى از مجتهدان سرشناس خوانسار،‌ مرحوم آيت‌الله حاج سيد محمد‌على ابن الرضا خوانسارى و مرحوم آيت‌الله الهى قمشه‌اى، مأنوس بود.

تحصيلات حاج شيخ حسين در دو حوزه علميه تهران و قم بوده است. در تهران محضر عالم ربانى آيت‌الله ميرزا على فلسفى ـ كه جزء معدود كسانى بود كه مرحوم آيت‌الله العظمى خويى كتباً به اجتهاد او تصريح كرد ـ درك نمود. وي در حوزه علميه قم نيز محضر بزرگاني چون آيت‌الله حاج شيخ عباس طهرانى، حاج آقا حسين فاطمى، آيت‌الله اعتمادى، آيت‌الله العظمى فاضل لنكرانى، آيت‌الله محمدي گيلانى و آيت‌الله صالحى نجف آبادى را درك نمود و بهره‌ها برد. سپس در مرحله استنباطى فقه و اصول ـ درس خارج ـ از محضر فقهاى عظامي همچون: آيت‌الله سيد محمد محقق داماد، آيت‌الله حاج شيخ ابوالفضل نجفى خوانسارى و به ويژه آيت‌الله العظمى حاج ميرزا هاشم آملي لاريجاني، استفاده‌ها نمود.

استاد بعد از تحصيل علوم دينى و اتمام مدارج عالي حوزوى، به منظور نيل به هدف عالي تحقيق و تأليف و تبليغ علوم اسلامى، از حوزه علميه قم به تهران مراجعت نمود؛ كه بيش از چهل سال، در داخل و خارج کشور مشغول خدمت در انجام وظايف الهى خود بوده و هست.

افزون بر سی هزار ساعت سخنرانی و بيش از هشتاد عنوان كتاب در قالب 130 مجلد، گزارش كوتاه و گويايي از خدمات علمي و ديني استاد انصاريان است.

فهرست برخي از تأليفات فارسی ايشان عبارتند از: ترجمه قرآن كريم، ترجمه نهج البلاغه، ترجمه صحيفه سجاديه، ديار عاشقان (تفسیرو شرح صحيفه سجاديه در 15 جلد)، ترجمه و بازنويسى مفاتيح‌الجنان، شرح دعاى كميل(2 جلد)، اهل بيت‌‌(ع)عرشيان فرش‌نشين، عرفان اسلامى (شرح مصباح الشريعه در 15 جلد)، مونس جان، سيري در معارف اسلامي(18 جلد)، جلوه هاي رحمت الهي، فرهنگ مهرورزي، زيبايي‌هاي اخلاق، بر بال انديشه(2 جلد)‌، با كاروان نور،‌ لقمان حكيم، فروغي از تربيت اسلامي، رسائل حج، ديوان مسکین (مجموعه اشعار عرفانی)، پرسش‌ها و پاسخ‌ها(5 مجلد)، نظام خانواده در اسلام، اسلام و علم و دانش، امام حسن بن على(ع) را بهتر بشناسيم، معنويت اساسى‌ترين نياز عصر ما، اخلاق خوبان، در بارگاه نور، چهره‌هاى محبوب و منفور قرآن، راهى به سوى اخلاق اسلامى، ولايت و رهبرى از ديدگاه نهج‌البلاغه، مجموعه مقالات، نفس، و... .

همچنين آثاري چند از استاد، تا كنون به زبانهاى خارجى ترجمه و چاپ شده‌، كه برخي از عناوين آنها عبارتند از: با كاروان نور (انگليسى)، نظام خانواده در اسلام (انگليسى، اردو، روسى، تركى استانبولى، عربى)، شرح دعاى كميل (عربى، اردو، انگليسى)، توبه آغوش رحمت (عربى، انگليسى، اسپانیولی، اردو)، اهل بيت(ع) (عربي، اردو، انگليسي، روسي)، معاشرت (عربی، اردو، انگلیسی).

شبكه «تلويزيون اينترنتي معارف و عرفان» و نيز «موسسه دارالمعارف شيعي» (مرکز دارالعرفان شیعی) به نشاني: www.erfan.ir، با اشراف ايشان در فضاي مجازي فعال است.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 57
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • رسول ۲۱:۱۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
    0 0
    ترسم ای فساخ گر فسخم کنی/ناگهان این نیش بر لیلی زنی::من کیم لیلی و لیلا کیست من/ما یکی روحیم اندر دو بدن.قطعا فلسفه و عرفان دو روحند در یک بدن.و شریعت و طریقت هم چون یک بادام ماند که پوسته آن شریعت و هسته آن طریقت.که لازم و ملزوم همند.و در خصوص کشف شهود همانا در قران فراوان است که پروردگار هر که را بخواهد هدایت میکند.و چون خدا بخواهد آیات قرآن را با دیده دل میبینی که همانا دریای کشف و شهود است.عشق به اهل بیت لازمه باز شدن دیده دل به دریای معرفت الهی است.آنجاست که توصل بر حضرت زهرا دیده هر دلی را به سوی لقا الله میگشاید و آنچه نادیدنیست آن بینی.
  • قاضی ۲۲:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
    0 0
    با سلام، به نظر حقیر بهتر بود تیتر خبر رو مخالفت فقهای شیعه با " عرفان های کاذب " قرار میدادید چون مطلبی که از صحبتهای ایشون برداشت میشه وجود عرفان حقیقی و درست و عرفان کاذب و مورد مذمت ال بیت (ع) و فقهای شیعه هستش. در ضمن آدرس ویسایت ایشون هم " عرفان" هستش که خودش موید مورد قبول بودن عرفان حقیقی توسط ایشونه.
  • ۲۲:۱۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
    0 0
    زنده باد انصاریان
  • مرد دانش ۲۲:۵۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
    0 0
    من حرفهای ایشان را می شنوم روحم جلا می گیرد و امیدوار به همه چی.
  • مهدی ۲۳:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
    0 0
    یعنی ایشان شرح علامه طباطبایی بر گلشن راز را قبول ندارند؟؟؟
  • ۰۰:۴۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    ایشان چون در حین مراوده با عرفا برخی کرامات عرفا را ندیدند آن کرامات را رد می کنند؟ اینجای کار به نظر اشکال دارد و نتیجه گیری منطقی نیست. جالب است مرکز عرفانی هم اداره می کنند. ای کاش رفع ابهام ا تصحیح موضع می شد.
  • ۰۵:۱۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    داستان "انا خیر من" و دادن وقت معلوم به شخصیت ابلیس توسط خداوند رحمان، حقیقت حکایت تاریخی مقامات و رتبه بندی طبقاتی خود ساخته امروزه بشر است. انسان ها در پوشش ساختارهای فرقه ای با لباس ها و طرح ادعاهای متمایز برای میزان علم، معرفت، اخلاق و معنویت دینی و مذهبی خود، در بین خود رتبه بندی و مقامات تشریفاتی تعیین نموده اند و هر یک قویا آن مراتب را موهبتی مورد تائید و از طرف خدا و مقدسین تعریف و ترویج و تبلیغ می نماید. بطور مسلم شخصیت ابلیس، تا قبل از ملقب شدن به لقب شیطان، شخصیتی برتری طلب و خودباور است که در میان مخلوقات متنوع و متعدد الهی منصب و مقام مالکیت اخلاق و معنویت را در تصاحب تشخیص، قیاس و ارزیابی خاص و انحصار خود(مجموعه خود) قرار داده است. مقام ابلیسی در میان خیل مخلوقات دیگر، با مستندات و ادله بسیار قوی و محکم خود را مالک سابقه، تجربه، علم، هوش، استعداد، توانمندی، مکر و برنامه ریزی خاص و برتر، تبلیغ و معرفی می نماید، به حدی که بجز خود(مجموعه شخصیتی خود) هیچ مخلوق الهی دیگری را لایق جانشینی رب العالمین در زمین به رسمیت نمی شناسد! مالکیت فرضی ابلیس در رتبه و مقام علم، اخلاق و معنویت برتر، در وحله نخست که حسن ظن خداوند متعال تعیین مقام و رتبه را در بین موجودات به علم و عقل اندک ظاهربین و اعتماد بین خودشان واگذار فرموده، تنها و تنها یک ادعای قرار دادی عوام پسندانه در بین عوام الناس است و لذا برای اثبات صداقت این ادعای بزرگ، شخصیت عالم و قادر تری مانند رب العالمین می بایست از همه مدعیان مالکیت این مقام، آزمایش راستی سنجی و خلوص بعمل آورد. داستان سمبلیک خلقت آدم، همان آزمایش راستی سنجی الهی از مدعیان مالکیت علم، اخلاق و معنویت می باشد. در این آزمایش ابلیس مغرور اقرار می نماید که توسط علم رب العالمین اغوا شده است؛ از اینرو با قرار گرفتن در مسیر مستقیم الهی، تمامی سعی و تلاش خود را برای وسوسه و اغوای آدم برگزیده و تمامی فرزندان آدم بکار خواهد گرفت تا اکثریت ایشان نیز مانند خودش ظاهرنگر، عوام فریب، منحرف، برتری طلب و نسبت به آیات روشن الهی مشرک، کافر(پوشاننده) و ناشکر شوند، مگر خلاص شدگان از وسوسه و فریب ظاهرنگری. پس هنگامی که مدعیان مکر و برنامه ریزی می کردند خداوند رحمن نیز مکر می فرمود و به یقین مکرالله خیر مکر همه مکاران مدعی است. همه منتظر باشید که ما نیز از منتظرانیم. انشاالله
  • علی اسدی ۰۶:۵۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    کاش این تیتر را هم می زدید که "عرفان حقیقی به منزله روح دين و صفاي آيين و مايه و پايه دينداري مي‌باشد." رسالت رسانه حقیقت نمائی است.
  • فيلسوف ۰۷:۵۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    اينطور كه از شرح حال ايشان بر مي ايد ايشان فلسفه و عرفان را نزد اهلش نخوانده ولي اظهار نظر كرده در مورد كتب عرفا اگر منظورش بزرگاني مانند اقاي قاضي و امثالهم هست كه بي انصافي نموده اقاي قاضي اگر خدمتي نكرده بود جز تربيت بزرگاني مانند بهجت علامه و غيره همين كافي است كه نامش بر تارك دنياي شيعه تا ابد بدرخشد خوب است انسان در حد دانش خود صحبت كند
  • ۰۸:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    آقای انصاریان جان هر کی دوست دری در مسائلی که تخصص ندارید وارد نشوید. فضیلتهای فراموش شده کتاب خوبی است ولی آیا تمامی کتبی که برای عرفا نوشته شده است هم مسخره است همان خمینی کبیر را بنگرید که چگونه از محیی الدین تعریف میکند عرفا سرمایه معنویت این جامعه هستند امیدو.اریم با قضاوتهای سطحی باعث اشتباه نشویم
  • علی ۰۸:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    تیتری که زدی خیلی مسخره است مشرق خیلی ! بین مطالب حاج آقای وکیلی از سمات و اینور و اونور چیز نقل می کنی با تیترهایی علیه فلسفه و عرفان !!! این نظر را هم که منتشر نمی کنی حتماً... آقای نصیری 1 مطلب نوشته استاد وکیلی 6 مطلب نوشته و 30 تا اشتباه نصیری را واضح و شفاف بیان کرده.
  • ۱۰:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    انصاریان آشکار است که ایشان با فلسفه و عرفان مخالف نیستند بلکه با مخافان اهل بیت در هر لباسی چه عرفان و فلسفه و چه غیر آن، مخالفند و بر خلاف آقایان مانند مهدی نصیری و میلانی به بزرگانی چون ملامهدي نراقي و ميرزا احمد آشتياني ارادت ویژه ای دارند
  • سید مجید ۱۰:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    1 0
    این مطلب نه برخلاف فلسفه بود نه عرفان برداشت شیخ حسین از این دوموضوع بود والا نه استدلالی له وعلیه فلسفه وعرفان نداشت دنبال چه مگردی مشرق ببین شخ حسین چه گفته ((من ساليان طولاني با برخي از كساني كه اين‌گونه كتاب‌ها در بارة آنان نوشته شده است، مراوده و معاشرت داشتم، و با اين كه خود به شدت در طلبش بودم، اما آنچه اين بازرگانان ثروت نوشته‌اند، از آنان نديدم! كرامات اينان فقط در تقوا و عمل صالح فردي‌شان بود. هيچكدام به اندازة يك ميليونيوم خميني بزرگ نه با مردم بودند، نه براي دين و مردم در برابر استبداد و استعمار مبارزه كردند و نه كار چشم‌گيري براي مردم و دغدغه آنان انجام دادند؛)) بعد جملات امام در باره ابن عربی ودیگر عرفا را بگذار کنار این جملات ببین چه نتیجه ای می گیریی اگر دنبال کار فکری هستید این راهش نیست .آقای وکیلی دائم در حال استدلال وبرهان اوردن است وشما خواسته یا ناخواسته بحث را منحرف میکنید.
  • ۱۴:۲۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    مرتاض هاي هند هم كرامات دارند
  • ۱۵:۳۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    یعنی علامه طباطبایی این حرف شبستری را قبول دارند که: مسلمان گر بدانستی کخ دین چیست یقین کردی که دین در بت پرستی است؟!!! و آیا علامه طباطبایی بر مذهب سخیف و کفر آمیر جبرند که شبستری در گلشن می گوید: هر آن کس را که مذهب غیر جبر است نبی فرمود که او مانند گبر است؟!!!
  • میر مهدی ۱۵:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    و زنده باد هر کس که حق می گوید و از معارف مظلوم و نورانی اهل بیت علیهم السلام در برابر ظلمات فوق ظلمات فلسفه و عرفان یونانی دفاع می کند.
  • محمود ۱۵:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    اساسا کرامات امثال آقای قاضی و حداد با کرامات مرتاضهای هندی در شگفتی و قدرت قابل مقایسه نیست و کرامات مرتاضهای هندی به مراتب قوی تر است لذا خاب و خسر آن کس که کرامات را دلیل بر حقانیت تفکر و عقیده صاحب کرامت گرفت.
  • ۱۵:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    این که در تیتر تصوف به دنبال عرفان آمده نشان می دهد که منظور استاد همان عرفان دروغین و کاذب است که منادیان آن حسن بصری و بایزید و جنید و ابن عربی و مولوی و فرقه های صوفیه هستند.
  • شاگرد استاد انصاریان ۱۵:۵۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    فرازی از اظهارات استاد انصاریان: در مجموع با توجه به سير تصوف و عرفان و مسائل بيان شده در هر دو مكتب، حق بودن نزاع فقها به ويژه فقهاي شيعه روشن مي‌شود؛ چرا كه نزاع فقها با عارفان اصطلاحي (نه عارفان حقيقي كه از مشرب عرفان ناب شيعي سيراب مي‌شوند) و متصوفه و به عبارت ديگر اهل طريقت، به اين علت بوده كه رواج اين مكتب را در امت سبب هدم دين و به حاشيه رانده شدن فقه و موجب خطر تأويل نادرست آيات و روايات مي‌دانستند و از اين وحشت داشتند كه مكتب اهل‌بيت(ع) چون خود اهل‌بيت(ع) از جامعه جدا شود و محبوس گشته،‌ امت از آن محروم شوند.
  • ۱۶:۲۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    مشرق جان! صحیح بیت شبستری در کامنت قبلی در مورد بت پرستی این است: مسلمان گر بدانستی که بت چیست یقین کردی که دین در بت پرستی است اگر در خود کامنت اصلاح کنی که چه بهتر
  • ۱۸:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    این مطالب آقای انصاریان جواب دندان شکنی به دفاعیات شیخ حسن وکیلی در دفاع از تصوف و صوفیه است.
  • ۱۸:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    از این عالم گرانقدر می خواهیم در افشای عرفان قلابی و تصوف بیش از این کوشا باشند که انشاء الله اجرشان را در دنیا و آخرت از اهل بیت علیهم السلام خواهند گرفت.
  • احمد ۱۹:۱۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    آقای انصاریان چگونه جرات کرده است علیه عرفان و تصوف حرف بزند در حالی که یکی از بزرگان این مکتب یعنی مولوی کتاب مثنوی اش را همسنگ و بلکه بالاتر از قران می داند. مطلب زیر را بخوانید: مثنوی هم سنگ با قران یا بالاتر از آن؟! مولوي دریافت های شخصی خود را در حد وحی الهی بالا برده و مثنوی خود را که آکنده از مطالب خلاف واقع و در تعارض با آموزه های عقلانی و وحیانی است، در مقدمه دفتر اول مثنوی چنين معرفي مي كند: «هذا کِتابُ الْمَثنَوى‏، وَ هُوَ أُصولُ أُصولِ أُصولِ الْدّین، فى کَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْیَقین!، وَ هُوَ فِقْهُ اللَّهِ الاکْبَر، وَ شَرْعُ اللَّهِ الازْهَر، وَ بُرهانُ اللَّهِ الاظْهَر، مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ، یُشْرِقُ إِشْراقاً أَنْوَرَ مِنَ الْإِصْباحِ، وَ هُوَ جِنانُ الْجَنانِ، ذو الْعُیونِ وَ الْأَغْصانِ، مِنْها عَیْنٌ تُسَمّى‏ عِنْدَ ابْناءِ هذا السَّبیلِ سَلْسَبیلاً، وَ عِنْدَ اصْحابِ المَقاماتِ وَ الْکَراماتِ خَیْرٌ مَقامًا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا، الأَبْرارُ فیهِ یَأکُلونَ وَ یَشْرَبُونَ، وَ الْأَحْرارُ مِنْهُ یَفرَحُونَ وَ یَطْرَبونَ، وَ هُوَ کَنِیلِ مِصْرَ شَرابٌ لِلصّابِرینَ، وَ حَسْرَةٌ عَلى‏ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الْکافِرینَ، کَما قالَ تَعالى‏ یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً…….. و انه شفاه الصدور و جلاء الاحزان و کشاف القرآن و سعة الارزاق و تطییب الاخلاق، بایدی سفره کرام برره یمنعون بان لا یمسّه الا المطهرون» در مناقب العارفين كه توسط يكي از شیفتگان مولوی نوشته شده است داستاني از او نقل مي كند كه يكي از مريدان مولوي با احترام به او مي گويد: علما مي گويند: چرا مثنوي را قرآن بايد گفت؟! مولوي در جواب به شدت بر مي خروشد، ودر حالي كه به توجيه فرزندش، كه آن را تفسير قرآن معرفي مي كند، قانع نمي شود، با تندي و دشنام، مخاطب را در هم مي كوبد. متن مناقب العارفین چنین است: «روزي حضرت سلطان ولد ( فرزند مولوي ) فرمود: كه از ياران، يكي به حضرت پدرم شكايتي كرد، كه دانشمندان با من بحث كردند كه مثنوي را چرا قرآن گويند؟ من بنده ( در جواب ) گفتم كه تفسير قرآن است. همانا كه پدرم لحظه اي خاموش كرده فرمود كه: اي سگ! چرا ( قرآن ) نباشد ؟ اي خر! چرا نباشد ؟ اي غر خواهر (!) چرا نباشد ؟ همانا كه در ظروف حروف انبيا و اوليا جز انوار اسرار الهي مدرّج نيست. و كلام خدا از دل پاك ايشان رسته، بر جويبار زبان ايشان روان شده است. خواه سرياني باشد ، خواه سبع المثاني، خواه عبري، خواه عربي... » شمس تبريزي در مقالات (در مقام تعريف از مولوي) مي گويد: ما نبشته تو را با قرآن نياميزيم! (يعني نوشته هاي تورا از قرآن برتر مي دانيم!!! ) منبع: کتاب نقد مثنوی به قلم آیت الله مدرسی یزدی، ص 16 و 17
  • امینی ۱۱:۱۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    در دوره‌ اخیر، قم مرکز حوزه‌ فلسفى ما بوده است؛ آقاى طباطبایى هم انسان کاملاً متشرّع، مواظب، دائم‌الذّکر، متعبّد، اهل تفسیر و اهل حدیث بوده؛ از آن قلندرمآب‌هاى آن‌طورى نبوده است – البته جلسات خصوصى را کارى نداریم – مراتب علمى و فقه و اصولش هم طورى نبوده که کسى بتواند آنها را انکار کند؛ در عین ‌حال کسى مثل آقاى طباطبایى که جرأت کرد و فلسفه را ادامه داد و عقب نزد، این‌طور مورد تهاجم قرار گرفت. نتیجه چیست؟ نتیجه این است که امروز سطح تفکّرات و معرفت فلسفى ما در جامعه و بین علماى دین محدود است. با بودنِ استادى مثل آقاى طباطبایى، جا داشت امروز تعداد زیادى استاد درجه‌ یک از تلامذه‌ ایشان در قم و دیگر شهرستانها داشته باشیم. آقاى طباطبایى فرد فعّالى بود؛ بنابراین جریان فلسفى‌اى که به وسیله‌ ایشان پایه‌گذارى شد، باید به شکل وسیعى گسترش پیدا مى‌کرد، که نکرده است. البته ما همان وقت مقلّد آقاى «بروجردى» بودیم و الان هم با چشم تجلیل و تعظیم به ایشان نگاه مى‌کنیم؛ اما بالاخره هرچه بود، نتیجه‌اش این شد. این نباید تکرار شود. فلسفه‌ اسلامى – همان‌طور که شما فرمودید و درست هم گفتید – فقه اکبر است؛ پایه‌ دین است؛ مبناى همه‌ معارف دینى در ذهن و عمل خارجى انسان است؛ لذا این باید گسترش و استحکام پیدا کند و برویَد و این به کار و تلاش احتیاج دارد»
  • ۱۲:۱۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    بله آقای انصاریان اگر عرفان را نزد اهلش! می خواند الان یکی از مدافعان وحدت وجود و به تبع آن بت پرستی و گوساله پرستی و شیطان پرستی بود و ابن عربی سنی ناصبی را به عنوان مراد عرفانی خودش می پذیرفت.
  • محمود ۱۴:۴۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    جناب فیل سوف این قدر چرت و پرت نگو
  • محمود ۱۴:۴۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    آدم وقتی این حرفها را می خونه واقعا از چیز فهمی این بزرگوار خوشحال میشه..
  • فکور ۱۵:۵۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    تا پیش از دیدن مصاحبه آقای انصاریان در سایت مشرق فکر نمی کردم ایشان در موضوع تشخیص عرفان دروغین یونانی و تصوف زده از عرفان صحیح اهل بیت علیهم السلام این قدر تیزهوش و عمیق باشند.
  • محمود ۱۷:۱۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    آدم وقتی این حرفها را می خونه واقعا از چیز فهمی این بزرگوار خوشحال میشه..
  • رسول ۱۸:۰۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    حیرانم از عزیزانی که در مورد مولانا اینگونه قضاوت میکنند.خودتان مطالعه کنید و نظر خودتان را دهید نه نظری که سالیان متمادی به گونه ای تحمیل شده در میان کسانی که واقعا انسانهای خوبی هستند.
  • رضا ۱۸:۱۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    خوب فهمیدی... احسنت بر تو و استاد...
  • رضا ۱۸:۲۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    چه قدر تند می ری؟؟ خدا تو را با ابن عربی و اولیای او محشور کنه..
  • محمود ۲۱:۱۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    آدم وقتی این حرفها را می خونه واقعا از چیز فهمی این بزرگوار خوشحال میشه..
  • رضا ۲۱:۳۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    جناب امینی سلام علیکم خسته نباشید فقه اکبر اون قدیم قدیما به علم کلام میگفتند فرهنگستان اصطلاح جدیدی وضع کرده.؟؟؟؟؟
  • رضا ۲۱:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    بالاخره شما با این حرفا چی خواستید بفرمایید؟؟ داستان سمبلیک چیه دیگه؟؟ عزیزم رفتی تو فاز تاویل قرآن؟؟؟
  • ۲۳:۳۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    ایشان شاگرد جناب جوادی بوده و درس فلسفه مرحوم منتظری را با رهبر معظم انقلاب می رفتند .
  • ۲۳:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    کسی جواب گوساله پرست رو نمیده ...
  • ۰۰:۲۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    وکیلی صوفی بایدم از این جملات بشوزه
  • شناس ۰۱:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    چه ربطی داره تو هم مثل مشرق چیزی نفهمیدی!
  • فيلسوف ۰۸:۲۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    والا من تعجب ميكنم چرا يك عده اي اين حرف را نميفهمند مثالي بزنم اگر اب دريا را شما در ظرفي بريزيد و بگوييد اب درياست ايا اشكالي دارد؟ مولوي منظورش اين است كه ما همان قران را در ظرف وجودي خود ريخته ايم و بيان كرده ايم
  • ۱۹:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    پسر جان! مولاک و مولاکم نه مولانا!
  • رحیم ۱۹:۴۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    شیعه اصیل و هوشیار ـ الا بعضی از شیعیان غافل ـ لحظه ای در بطلان تصوف و فرق منحرف صوفیه تردید نکرده است. تصوفی که رهبران آن بایزید و جنید و مولوی و ابن عربی و شمس تبریزی و عطار و ... می باشند
  • حقجو ۰۰:۰۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۲
    0 0
    این دعوی به پایان نمیرسد خدایا ما را از قران و اهل بیت جدا نکن چه مولفق با فلسفه و عرفان باشیم و چه مخالف
  • حسین ۰۶:۲۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۲
    0 0
    احسنت به حاج آقا انصاریان مذهب ما انسانهای اینگونه نیاز دارد که در میدان مبارزه در زمان جنگ بین رزمندگان در خظ مقدم بود در وعظ و منبر روضه خوانی برای پیامبر و ائمه علیهم السلام از بهترین هاست. در خواندن دعاها و اجرای مراسمات مذهبی از بهترین ها. در بکا و گریه و روح دادن به مجالس شیعیان از همه برتر.. در نوشتن ترجمه بر قرآن و نهج البلاغه بهترین ترجمه ها و ..... در سیاست از خیلی ها تیز بین تر و حامی رهبر و دوستدار رزمندگان اسلام. مذهب این گونه عالم نیاز دارد نه دانشمندان پرگوی کم عمل و یا بی عمل. در داشتن بصیرت دینی هم با نور خدا همه چیز را دیدن . نه با تعصب و لج بازی روی مطلبی اصرار کردن. خدا ایشان را حفظ کند با آن صدای زیبا و علم و دانش خود همیشه ایمان شیعیان را تقویت کرده و معارف را از منبع زلال قرآن و اهل بیت گرفته و تحویل مردم میدهد نه سخنانش شرقی است و نه غربی بلکه من عند اهل بیت علیهم السلام است.
  • محمود ۰۶:۲۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۲
    0 0
    خدا شما را با مولانا و اولیاءش مخصوصا جد بزرگش ابی بکر محشور کند... الهی آمیننننننننننننن
  • اميني ۰۸:۰۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    آقا رضا اين كلمات همگي حتي بدون يك حرف اضافي مربوط به مقام معظم رهبري است كاش شما و امثال شما اهل تحقيق و فكر كردن بوديد
  • توضيح نشريه معارف ۱۰:۱۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    ضمن عرض تشكر از مديريت محترم سايت به استحضار مي رساند عين جمله استاد اين است: «نزاع فقها با عارفان اصطلاحي (نه عارفان حقيقي كه از مشرب عرفان ناب شيعي سيراب مي‌شوند) و متصوفه و به عبارت ديگر اهل طريقت، به اين علت بوده كه رواج اين مكتب را در امت سبب هدم دين و به حاشيه رانده شدن فقه و موجب خطر تأويل نادرست آيات و روايات مي‌دانستند و از اين وحشت داشتند كه مكتب اهل‌بيت(ع) چون خود اهل‌بيت(ع) از جامعه جدا شود و محبوس گشته،‌ امت از آن محروم شوند.» بنابراين تيتر انتخابي براي اين مصاحبه از سوي سايت محترم مشرق مطابق با دقيق نظر استاد محترم نيست لطفا تصحيح فرماييد تيتر انتخابي نشريه معارف «معارف بايد اهل بيتي (ع) باشد نه طريقتي» نشريه معارف www.maarefmags.com
  • سید عبدالله ۱۱:۳۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    آقا رضا تمام کلماتی که حاج آقا امینی نوشتند بدون یک حرف اضافی کلمات نورانی مقام معظم رهبری بود که ایشان مسلما بهتر از شما می دانند که در فرهنگستان فقه اکبر به چه چیزی اطلاق می شده است اینگونه اظهار نظر سریع و بدون تفکر و تعقل معمولا عادت شما مخالفان طریقت اهلبیت ع است
  • امیر ۱۳:۰۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    مهدی نصیری نظر شفاف خود را راجع به نامه امام به گورباچف بیان نماید اگر قبول هم ندارد شجاعت بیان آن را داشته باشد واز این همه لایه کاری اجتناب نماید و.......؟و.......
  • ۱۳:۱۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    واقعاً تقوا و ادب شما رو برم با این تهمت هایی که به حکما و عرفا می زنید.
  • ۱۶:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۳۰
    0 0
    آقای انصاریان برایمان عزیز است. اما حرفهاش در این مصاحبه ناپخته بود.
  • سید محمود ۲۲:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۱/۳۱
    0 0
    دوست عزیز بنا نیست که همه ی علما یک نظر واحد داشته باشند. مرحوم علامه، ابن عربی را قبول نداشت ولی حضرت امام از ابن عربی تمجید میکرد.
  • بیدار ۱۵:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۹
    0 0
    این تیتر یعنی مصادره سخنان درست اقای انصاری به نفع
  • ۰۱:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۲/۳۰
    0 0
    جنگ هفتادو دو ملت همه را عذر بنه....
  • ۱۹:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۹
    0 0
    اشعار عرفانی امام خمینی هم در مقاله میگنجد.؟
  • سعيد ۱۱:۴۷ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۲
    0 0
    سعي شود راجع به اهل منبر خصوصاً آقاي انصاريان حريم كلام را رعايت كنيم كه خداي ناكرده جسارت وبي ادبي صورت نگبرد!
  • ali ۱۰:۰۷ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
    0 0
    سلام - نویسنده عزیز که درد دین داری ممنونم از این نوشته ولی عرفان را با تسوف در یک جمله آوردن بی مروتی است لاقل بگو عرفان های دروغین وگرنه عرفای اصیل 100درصد مطیع اهل البیت بودند

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس