به گزارش مشرق به نقل از دیدبان، تفکر سلفی چندین بار برای محو فکر و بیان اندیشه هایش جایزه معین کرده است. برای مصاحبه با او به قم رفتیم تا اندیشه هایش را بشناسیم.
ابتدا بفرمایید متولد کدام شهر عراق هستید؟
من در سال 1956 میلادی در کربلا زاده شدم.
درس های حوزوی را کجا خواندید؟
علاوه بر رفتن تحصیلات آکادمیک، در سن ده یا دوازده سالگی درس های حوزوی را نیز در کربلا شروع کردم. بخش زیادی از مقدمات و سطوح را در حوزه علمیه کربلا گذراندم و پس از آن به حوزه نجف رفتم.
اساتید شما در کربلا؟
مهم ترین آنها شیخ علی العیثانی و شیخ حسین العیثانی بودند. خدا رحمت کند ایشان را. در تجوید نیز حاج حمیری استاد من بود و مرا تشویق می کرد دروس دینی را ادامه بدهم. در دهه هفتاد قرن بیستم میلادی، فضای کربلا، فضایی دینی و مناسب بود. زیرا حزب بعث تازه قدرت را به دست گرفته بود و سخت گیری ها و موانع برای فعالیت های دینی شروع نشده بود.
از حوزه نجف بفرمایید؟
در نجف نیز از اساتید بزرگ از جمله مرحوم آیت الله خویی، شهید محمد باقر صدر، میرزاعلی غروی تبریزی و آیت الله سید محمد تقی حکیم کسب فیض نمودم. همچنین از درس مرحوم نصرالله المستنبط فیض بردم.
در سن چند سالگی به درجه اجتهاد نائل آمدید؟
مرحوم مستنبط از بزرگانی بود که قرار بود بعد از آیت الله خویی به عنوان مرجع مطرح شوند. ایشان از بیت آیت الله خویی و جانشین آن مرحوم در مرجعیت مطرح بودند. در سن 24 سالگی از این عالم بزرگوار، اجازه اجتهاد مطلق کسب کردم.
چرا به حوزه قم آمدید؟
من از شاگردان شهید صدر بودم. در تعطیلات نیز به عنوان وکیل ایشان به کربلا می رفتم. در دهه هشتاد میلادی رژیم بعث، آیت الله محمد باقر صدر را به شهادت رسانید و حتی شاگردان و وکلای ایشان را نیز تحت پیگرد قرار داده بود. من نیز مجبور شدم از عراق خارج شوم.
بیشتر فعالیت شما که در رسانه ها مطرح شده، حوزه مسائل اعتقادی و کلامی است تا فقهی و اصولی. از نحوه آشنایی شما با منابع اهل سنت و نحوه نقد این آثار بفرمایید. آیا شیوه شما ابتکاری است؟
سوال خیلی دقیق و علمی را مطرح کردید. شیوه من در نحوه پرداختن به کتاب های اهل سنت و نقد این آثار ابتکاری است. این شیوه با روش صاحب عبقات، المراجعات و روش مرحوم علامه امینی متفاوت است. ابتدا باید بگویم که در سی یا چهل سال اخیر یکی از علمای سلفی به نام علامه البانی (از کشور آلبان و مقیم در سوریه و برخی دیگر از کشورهای عربی) شیوه ای را پیش گرفت که عبارت بود که از پالایش روایات موجود در منابع روایی اهل سنت.
البته مرحوم آیت الله خویی نیز در زمینه منابع شیعه، پیشتر این شیوه را دنبال کرده بودند. ایشان با نگارش معجم رجال حدیث به نقد و بررسی سند و صحت روایات موجود در منابع حدیثی شیعه پرداخته بودند.
آنچه علامه البانی و ارنؤوط انجام دادند، غربال کتاب های حدیثی اهل سنت بود. این موضوع باعث شد شیوه علمای بزرگ شیعه همچون علامه امینی در استناد به منابع اهل سنت، ناکارآمد شود.
شما می فرمایید که هدف آنها از این کار خلع سلاح شیعه در نقد اعتقادات اهل سنت بوده است؟
من از اهداف آنها آگاه نیستم. اما شیوه علمی آنان پالایش منابع روایی اهل سنت بود. در نتیجه دیگر نمی توان مانند علامه امینی و دیگران به صحیح بخاری و سنن نسائی و... استناد کرد. زیرا وقتی به آنها احتجاج می کنیم که این روایت در کتاب های خودتان هست، پاسخ می دهند این روایت را ما صحیح نمی دانیم. حدیث مورد اشاره شما ضعیف است. شما(شیعه) اگر می خواهید به کتاب های ما استناد کنید، به روایات صحیح و معتبر استناد کنید. این مسأله بسیار مهمی است. آنان بسیاری از روایات را از درجه اعتبار انداختند. علامه البانی کتابی با عنوان سلسلة الاحادیث الصحیحة و نیز کتابی دیگر با عنوان سلسلة الاحادیث الضعیفة نگاشته است که مجموعه ای 55 جلدی هستند.
متأسفانه در کتاب هایی که ما می نویسیم، یا در شبکه های ماهواره ای و تلویزیونی شیعه به روایاتی از اهل سنت استناد می شود که از نگاه این علمای سنی مذهب، اساساً معتبر نیستند.
آنان فقط احادیث دو کتاب صحیح مسلم و صحیح بخاری را معتبر می دانند.
شیوه شما در این عرصه چگونه است؟
علمای اهل سنت، علاوه بر روایات، در زمینه تفسیر، تاریخ و ... نیز همین کار را کردند. علمای شیعه را خلع سلاح کردند. کار مهم این علمای سلفی همین بود که این منابع مورد استناد شیعه را از درجه اعتبار انداختند. اما هنوز این موضوع در مؤسسات علمی حوزه های علمیه قم درک نشده است. این افراد همچنان مانند علامه امینی به منابعی استناد می کنند که اکنون، دیگر نزد خود علمای اهل سنت معتبر نیستند.
به نظر شما، این شیوه رایج حوزه ها در مسائل کلامی برای بقیه اهل سنت(غیر سلفی ها) هم کارآمد نیست؟
بسیاری از مذاهب اهل سنت نیز متأثر از وهابیت هستند. شاگردان و پیروان محمد بن عبدالوهاب با امکانات علمی و مادی هنگفتی که در اختیار دارند، در حال گسترش تفکر سلفی در الازهر مصر، پاکستان، مالزی و اندونزی هستند. به همین دلیل در همه جهان میراث وهابیت را به عنوان میراث اهل سنت و جماعت منتشر و حاکم کرده اند.
یعنی می فرمایید که این تلاش های مؤسسات داخلی بی فایده است و باید رویکرد جدیدی در پیش گرفت؟
بله کاملاً بی فایده است. اما اخیراً برخی علمای قم به شیوه جدید روی آورده اند.
درباره شیوه خودتان بیشتر توضیح بدهید.
همانگونه که گفتم، آنان در زمینه تاریخ، عقاید و تفسیر، منابع اهل سنت را پالایش کرده اند. حتی گفته اند که دو سوم مطالب تاریخ طبری ضعیف هستند. لذا آنچه شما به آن استناد می کنید، از نظر ما بی اعتبار است. شما به مطالب ابن حجر عسقلانی استناد کنید که ما(اهل سنت) قبول داریم.
بنابراین اول: دست روی روایات گذاشتند.
دوم: روی بزرگان خود دست گذاشتند و گفتند افرادی مانند مسعودی که مطالب وی مورد استناد شیعه است، سنی نبوده است.
سوم: به تصنیف و تألیف کتاب اقدام کرده اند.
به تعبیری اقدام به بازتعریف مذهب سنت کرده اند.
بله، حتی آنان مجموعه ای از کتاب های اهل سنت را به عنوان کتب «ضالة» معرفی کرده اند. بنابراین، جریان وهابیت در پنجاه سال اخیر، فعالیت های بسیار گسترده و عمیقی را با شیوه ای علمی انجام داده و در سراسر جهان منتشر کرده اند.
من، در نقد وهابیت، به شیوه و روش خودشان پایبند هستم. همان کتاب هایی را که آنان قبول ندارند، مورد استناد بنده نیز نیست. من فقط به آثاری از اهل سنت استدلال می کنم که وهابی ها آنها را قبول دارند. اگر روایتی را البانی و ... صحیح می دانند، همان را مورد استناد قرار می دهم.
یعنی شما به آنچه که امروزه نزد آنان معتبر است، استناد می کنید؟
بله، به همین دلیل به کتاب هایی که پنج یا شش سال اخیر در عربستان چاپ شده مراجعه کرده و این آثار را مطالعه نموده ام. اصل دوم در شیوه بنده، استناد به علمایی مانند البانی و ابن تیمیه است که مورد تأیید سلفی ها هستند. سومین اصل در شیوه من، مطالعه کتاب هایی است که در انتساب صاحبان آنها به اهل سنت، شکی نیست. زیرا آنان کتاب الامامة و السیاسة ابن قتیبه را از این جهت قبول ندارند که می گویند نویسنده آن شیعه است. لذا بنده به این کتاب ها استناد نمی کنم. به همین دلیل است که از برنامه های من (در شبکه الکوثر) احساس خطر کرده اند.
با وجود بازتعریف اهل سنت و پالایش منابع، هنوز در این منابع غربال شده، مطالبی هست که بتوان با آنها به نقد سلفی گری پرداخت؟
بله، البته با تلاش فراوان می توان این راه را پیش گرفت. در این دو کتابی که از بنده به چاپ رسیده(معالم الاسلام الاموی و کتاب السلطة) همین شیوه را دنبال کرده ام. اخیراً کتابی در حجم ششصد صفحه در دست چاپ دارم که در آن اثبات شده توحید مورد نظر ابن تیمیه –که توحید مدنظر وهابیت نیز هست-، برخلاف باور اهل سنت و جماعت در زمینه توحید می باشد.
تا به حال این شیوه ابتکاری خودتان را آموزش هم داده اید؟
خیر. اما بنده آمادگی این را دارم تا برای طلبه ها و فعالان در این عرصه علمی، به تدریس این شیوه بپردازم.
به دلیل این شیوه است که برای قتل شما جایزه تعیین شده است؟
بله، شیوه ای که در برنامه شبکه الکوثر دنبال می کنم، باعث شده که آنان برای کسی که بتواند پاسخ مطالب بنده را بدهد، جایزه تعیین کنند. این برنامه توانسته وهابیت را به لرزه در آورد. روایاتی را که ارنؤوط و البانی صحیح دانسته اند مورد استناد بنده است. لذا پاسخی برای آنها ندارند. در شبکه الکوثر، متن کتاب مورد تأیید آنها را جلوی دوربین می آوریم تا جای هیچ خدشه باقی نماند.
چرا با علمای وهابی مناظره نمی کنید؟
من اعتقاد دارم، بیشتر مناظره هایی که در شبکه های تلویزیونی و ماهواره ای رخ می دهد، به مشاجره تبدیل می شود. لذا ترجیح می دهم از طریق حضور در برنامه الکوثر و ذکر مطالب مستدل و به شیوه ای آرام و به دور از تنش، حقایق را بیان کنم. مخاطب نیز با کمال آرامش به دنبال حقیقت می رود. من مناظره های رو در رو را ناکارآمد و بی فایده می دانم.
از شما درخواست مناظره هم شده؟
بله، خیلی زیاد.
اما این ممکن است شائبه ای ایجاد کند که به دلیل ضعف مطالب، حاضر به مناظره نیستید.
نه، این گونه نیست. دلیلش هم، برنامه هایی است که در شبکه های اهل سنت پخش شده و عالمان سنی آمده اند تا به مطالب علمی مطرح شده از سوی بنده پاسخ بدهند. اما تا به امروز ناتوان مانده اند. از آنجا که من با طرح یک سوال به سراغ منابع می روم تا مستدل پاسخ بدهم، امکان این کار در یک مناظره تلویزیونی وجود ندارد. لذا اعلام کرده ام که هر سوال و یا شبهه و نقدی دارید، مکاتبه کنید تا پاسخ آنها را بدهم.
به موضوع اهانت به پیامبر(ص) بپردازیم. همه مسلمانان در ماه های اخیر خشم خود را از راه تظاهرات و... ابراز کرده اند و ادامه دارد. شیعه و سنی در این تظاهرات شرکت کردند. اما علمای اهل سنت تظاهرات را ممنوع کردند. دلیلش چیست؟
آنان واهمه دارند که اگر باب تظاهرات گشوده شود، در مسائل دیگر نیز تظاهرات به راه می افتد. وگرنه آنان نیز از این اهانت ناراضی هستند.
پس چرا حتی بیانیه ای در محکومیت این اقدامات اهانت آمیز، صادر نکردند؟
پاسخ این است که بسیاری از آنچه در غرب درباره پیامبر(ص) گفته می شود، در میراث وهابیت موجود است. در برنامه شبکه الکوثر نیز گفتم که وهابیون خودشان به این مطالب اعتقاد دارند. میراث شیعه و میراث اهل سنت، این مطالب را قبول ندارد. اما ریشه های این اهانت ها، همانی است که بنی امیه طراحی کردند و وهابیون نیز همان را دنبال می کنند. بسیاری از این اهانت ها در روایات صحیحی است که در منابع اهل سنت موجود است.
آیا تولیدکنندگان فیلم "بیگناهی مسلمانان" نیز بر اساس همین منابع فیلم خود را تولید کرده اند یا ارتباطی میان این دو مسأله نیست؟
آنان خودشان گفته اند که هر آنچه در این فیلم آورده ایم، بر اساس مطالبی است که در کتاب های شما هست. حاضریم در یک مناظره علمی این را ثابت کنیم. حتی کتاب آیات شیطانی نیز بر اساس روایاتی است که در همین کتاب ها وجود دارد. در این روایات، پیامبر(ص) را شخصی هوسران معرفی کرده اند.
پس چرا این مطالب در کتاب های مسلمانان یافت می شود؟
این همین مطلبی است که من در مطالعاتم دنبال می کنم. این مطالب را امویان در کتاب های مسلمانان وارد کرده اند تا دین اسلام را از درون تهی سازند.
چرا بقیه علمای اهل سنت که از کتاب های صحیح بخاری و صحیح مسلم و مطالب آن باخبرند، این فیلم را توهین آمیز دانسته اند؟
من به علل سیاسی و یا مسائل دیگر نمی پردازم. از نظر علمی باید بگویم که این مطالب، در کتاب های اهل سنت موجود است.
این مسأله هست که هیچ کس نمی تواند بگوید همه روایات موجود در بحار الانوار صحیح است. اما احترامی برای این کتاب وجود دارد که کسی به طور علنی به مناقشه و بحث و بررسی درباره میزان اعتبار این کتاب نمی پردازد.
مشابه آن نیز در میان اهل سنت هست. آنان نیز همه روایات صحیح بخاری و صحیح مسلم را قبول ندارند. اما نباید این کتاب به طور صریح نقد شود.
این روایات نادرست از چه زمانی وارد منابع روایی اهل سنت شد؟
از زمان تدوین حدیث، یعنی در قرن دوم، اموی ها توانستند در این کتاب ها رخنه کنند. روایاتی صحیح و با درجه اعتبار بالا را وارد کردند که شخصیت پیامبر(ص) را نادرست جلوه بدهند. جریانی این قضیه را دنبال می کرد. این جریان اموی بود که هدفش رخنه در اسلام بود. در کتاب «معالم الاسلام الاموی»، این موضوع را تحلیل و واکاوی کرده ایم. یکی از شاخصه های اصلی اسلام اموی، مخدوش کردن چهره حقیقی پیامبر(ص) بود. این کاری است که آنان با وارد کردن صدها روایات نادرست در کتاب ها، توانستند محقق سازند. در این روایات، حضرت رسول شخصی بد زبان، فحاش و ناسزاگو معرفی شده است.
چرا فقط وهابی ها به صحت این روایات دامن پافشاری می کنند؟
اینگونه نیست. همه مذاهب اهل سنت، روایات صحیح بخاری و مسلم را معتبر می دانند. هرچند عده ای از این مطالب آگاهی ندارند، اما همه این مطالب را صحیح می دانند.
شما در آثارتان بر این مطلب تأکید می کنید، وهابی ها باوری جدا و متفاوت با باور اهل سنت و جماعت دارند؟
بله، وهابی ها در مسأله توحید و نیز حبّ اهل بیت، با بقیه اهل سنت تفاوت دارند. اما در این مسأله، همه آنها باور یکسانی دارند. این مطلبی که امام خمینی(ره) بارها فرمودند و بر اسلام اصیل و ناب تأکید داشتند به همین دلیل بود. آنان بقای اهل بیت را مساوی با پایدار ماندن اسلام اصیل می دانستند.
بسیاری از اندیشه ها و باورهای اهل سنت امروز تحت تأثیر اسلام اموی است.
آیت الله کمال الحیدری که برنامه ثابت هفتگی در شبکه جهانی الکوثر دارد در مصاحبه زیر به نکته های ظریفی در نوع مواجهه با تفکر وهابیت اشاره می کند.