کد خبر 188733
تاریخ انتشار: ۷ بهمن ۱۳۹۱ - ۰۰:۰۴

ضريح، ساحت عاشقانه هاست. اينجا کنار ضريح که بايستي دست ها را مي بيني که در نهايت لطافت، نوازشگران گيسوان نقره اي ضريح هستند. دست هايي که گره در گره، زلف چليپاي ضريح را مي نوازد و انگشتاني که در خم گيسوانش گره مي خورد.

مشرق - حکايت اين ضريح با تمام ضريح هاي ديگر فرق مي کند. ضريح محفظه اي است زيبا براي آنکه بر روي قبور مطهر پاکان و خوبان عالم بگذارند تا عاشقان و ارادتمندان ساحت مقدس و نوراني عترت، دخيل چشم هاي باراني شان را به آن گره بزنند.

ضريح، هميشه ساحت اصرار و پافشاري دلدادگان است؛ چه آنها که مي خواهند درمان دردهاي شان را بگيرند و چه آنها که دوست دارند معنويت جاري در لحظات شان را افزون کنند. همه و همه به ساحت ضريح که مي رسند سراسر پافشاري و اصرار مي شوند. ساحت ضريح، ساحت عاشقانه زيستن است؛ يعني تمام رفتارهاي عاشقانه اي که در عالم بشر براي بروز احساسات عاشقانه اش به آنها متوسل مي شود در اين ساحت، در رفيع ترين شکل خود، قابل ديدن است.

شايد تنها در ساحت ضريح، بتوانيد هزاران بوسه عاشقانه را بر مشبک هاي نقره اي ببينيد؛ بوسه هايي که هيچ رنگ و بوي هوس ندارد و سراسر عشق است. کمي که کنار ضريح بايستي مي بيني که مردم چقدر عاشقانه گونه هاي نقره اي ضريح را با لب هاي شان نوازش مي کنند و باران اشک را به خنکاي مرطوب اين لحظه مي بخشند.
 

ضريح، ساحت عاشقانه هاست. اينجا کنار ضريح که بايستي دست ها را مي بيني که در نهايت لطافت، نوازشگران گيسوان نقره اي ضريح هستند. دست هايي که گره در گره، زلف چليپاي ضريح را مي نوازد و انگشتاني که در خم گيسوانش گره مي خورد.

ضريح، ساحت عاشقانه هاست. ساحت نگاه هاي عاشق و معشوق. هزاران ليلي – هزاران مجنون؛ هزاران فرهاد – هزاران شيرين. اينجا به ضريح که مي رسند فقط نگاه مي کنند. حرکت قرنيه ها و عنبيه ها اينجا در جهت ساعت صفر عاشقي مي چرخد. هرچه مژگان است اينجا مرطوب لبخندهاي عاشقانه معشوق است.

گفتيم ضريح هم ساحت اصرار عاشقي است و هم ساحت عاشقانه زيستن است اما اگر بخواهيم از اين دو ساحت عبور کنيم و در فناي رسيدن به معشوق، به محو شدن و مست شدن برسيم بايد بگوييم ضريح، ساحت رسيدن است؛ ساحت وصل است؛ ساحت فناست..

اينجا کنار ضريح که بايستي مي فهمي که چقدر مي آيند و اصرار مي کنند و عاشقانه با چشم گريان، تغزلي مي خوانند و آنگاه که سرمست از عطر حضور شدند گام در مسير رسيدن مي گذارند.

تمام آدم هايي که به ضريح گره مي خورند، تجربه وصل را مي يابند. تجربه اي که شايد تنها، حلاوت آن را در کتاب ها خوانده اند و يا در قصه ها شنيده اند.

حالا که پافشاري کرده اي، حالا که لبهايت عاشقانه بر گونه هاي ضريح حک شده است، حالا که دستانت گيسوان نقره اي ضريح را نوازش کرده، مي تواني حلاوت وصل را بچشي.

تمام ابيات و اشعار را که مرور مي کني، تمام قصه هاي هزار و يک شب را که بخواني مي فهمي شيرين ترين لحظات عالم، لحظه اي است که در آغوش معشوق آرام بگيري و معشوق تو را در بر بکشد و با محبت در آغوش بفشارد و ضريح، اين گونه است.

تمام آدم هايي که مي آيند و بر کرانه ضريح موج مي زنند، در تلاطم عاشقانه ضريح، به وصال مي رسند. کجاي داستان هاي عالم، کجاي بيت هاي شعر هستي مي تواني بيابي که ليلي ضريح، هزاران عاشق را يکجا در آغوش بگيرد و براي تک تک آنها تغزلي شيرين رقم بزند..؟
ضريح، ساحت وصل است..
روز وصل دوستداران ياد باد..
ياد باد آن روزگاران ياد باد..
 
حامد حجتي/ شاعر و نويسنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • دلارام ۰۱:۲۴ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۷
    0 0
    ضريح، ساحت وصل است..چه زاویه دید بدیعی.واقعا عشق در فضای ضریح حس میشود .التماس دعا
  • ۰۹:۱۵ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۷
    0 0
    سلام. تیتر بسیار زشتی برای این شبکه‌های مقدس گذاشته‌اید. کمی فکر کنید

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس