مشرق - يکي از پديده هاي رايج اجتماعي معاصر مسأله مد و مُدگرايي است. شايد کمتر خانوادهاي باشد که با اين پديده درگير نباشد. در اين نوشتار به بررسي چند وجهي اين پديده پرداخته ميشود و مشخصاً به پرسشهاي زير پاسخ مبسوط داده ميشود.
1.مُد چيست؟
2.منشاء پيدايش مُد چيست؟
3.حکم ارزشي مُد و مد گرايي چيست؟
4.نقش فخر و فخر فروشي در مدگراي افراطي چيست؟
5.راههاي در مان مدگرايي افراطي چيست؟
* تعريف مد و مدگرايي
تعاريف گوناگوني براي مد و مد گرايي ارائه شده است. مانند:
1. «مد»ها الگوهاي فرهنگياي هستند که توسط بخشي از جامعه، پذيرفته ميشوند و داراي يک دوره زماني نسبتاً کوتاهاند، سپس فراموش ميشوند.
2. «مدگرايي» آن است که فرد، سبک لباس پوشيدن و طرز زندگي و رفتار خود را طبق آخرين الگوها تنظيم کند و به محض آن که الگوي جديدي در جامعه رواج يافت، از آن يکي پيروي نمايد.
3. «مد» رايج شدن شيوهاي از زينت در ابعاد مختلف زندگي است. مانند طرز لباس پوشيدن، طرز آرايش، طرز چيدمان دکور خانه، شيوه نما سازي ساختمان و مدل ماشين.
با اندکي دقت پي ميبريم که مد به جنبه زينت و تجمّل زندگي يا به عبارت ديگر به جنبه زيباشناختي زندگي انسان مربوط ميشود. براي مثال لباس کارکردهاي گوناگون دارد از جمله حفظ از سرما و گرما و ... که يکي از آنها جنبه زينت بودن آن است. مد دقيقاً به اين بُعد مربوط ميشود. يا نما سازي براي ساختمان جنبه حفاظتي هم دارد اما مد به جنبه زيباشناختي آن مربوط ميشود.
* گستره مد
گستره مد به اندازهى گستره زندگي انسان است و تمامي شئونات آن را در بر ميگيرد. به طور کلي هر کجا که پاي جنبه زيبا شناختي در ميان باشد، مد هم آنجا حضور دارد. عرصه پوشش، آرايش، محيط آرايي، مدل ماشين، مدل کيف، لوازم منزل،حتي ادبيات سياسي، شيوه احوالپرسي، و خلاصه جنبههاي زيبا شناختي همه متاعها و کالاهاي دنيوي، گستره مد و مد گرايي هستند. اما با وجود آن که مد و مدگرايي کل گستره زندگي را در بر ميگيرد، پوشاک و سبک و شيوهى آرايش، شاخص ترين کالاي مد شونده محسوب ميشوند.
هرچند مد همواره در بين همه نسلها و عصرها وجود داشته است، اما آهنگ رشد آن تا دوره معاصر بسيار کند بوده است. در دوره معاصر به ويژه در چند دهه اخير در واقع مد و مد گرايي به افراطيترين حد خود رسيده است. شکي نيست که گسترش وسايل ارتباط جمعي همانند ماهواره و اينترنت از يک طرف و ارتقاي سطح زندگي و رفاه و افزايش نقدينگي موجود در جوامع از علل اصلي آن هستند.
از طرف ديگر معمولاً مدها در بيشتر فرهنگها ظهور پيدا کرده و امري اجتناب ناپذيرند. هيچ فرهنگي يافت نميشود که کلمه مد در آن نا آشنا باشد، لکن در فرهنگهاي مختلف ظهور و بروز مد و مدگرايي نسبي و متفاوت است.معمولاً جوامع ديني که هنوز به سنتهاي ديني خود پايبند هستند، پديده مد و مدگرايي در آنها کند و ضعيف است.
* علل و عوامل پيدايش مد
علاوه بر زير ساختهاي تاريخي و اجتماعي، مدگرايي در بين جوانان از يک سري اصول و سازههاي روانشناختي نيز تبعيت ميکند و با انگيزهها و نيازهاي چندي در ارتباط است.
1. تنوع طلبي و نوگرايي
انسانها فطرتاً تنوع طلب هستند. در اين ميان جواني، فصل تازهاي در زندگي و سرآغاز ورود انسان به جهان پرشور و رنگارنگ است که غرايز طبيعي در شکلدهي آن، نقش اصلي را بر عهده دارند. تنوّع دوستي و نوگرايي در دوره جواني به اوج خودش ميرسد. تنوعطلبي بيشتر در جنبههاي زيبا شناختي زندگي جاري است. از اين رو تنوعطلبي از علل و منشاءهاي اصلي مد به حساب ميآيد.
2. همانند سازي
همانند سازي در مکتب روان تحليلگري به فرايندي ناهشيار اطلاق ميشود که فرد، طي آن، ويژگيها، نگرشها و الگوهاي رفتاري فرد ديگري را براي خود سرمشق قرار ميدهد و با تقليد از نگرش ها و ويژگي رفتاري وي احساس ميکند که مقداري از قدرت و کفايت او را نيز به دست آورده است. منبع اصلي همانند سازي در دوران کودکي والدين هستند؛ زيرا کودک، اولين و بيشترين برخورد را در زندگي با والدين خود دارد؛ اما در دوران نوجواني که فرد از والدينش فاصله ميگيرد، الگوهايي را که خود را با آنها شبيه کرده است، از دست الگوهاي ديگر، يعني از طريق همانند سازي هاي جديد با ديگري، پر شود.
به اعتقاد روانشناسان، همين خلأ و احساس ناامني ناشي از آن باعث ميشود که نوجوان در مسير خود به راه حلهايي متوسّل شود که اين راه حلها از طريق همانند سازي با شخصيتهايي است که الگوي نوجوان قرار ميگيرند. اين شخصيتها ميتوانند شخصيتهاي معروف گذشته، هنر پيشههاي سينما، نوازندگان و آوازخوانان، و يا گروههاي مختلفي مانند «هيپي»ها باشند و فرد، خود را از نظر ظاهري شبيه آنها ساخته، در شيوه لباس پوشيدن و طرز رفتار با آنان همانندسازي کند. به محض اين که يک هنرمند يا ورزشکار لباسي را بپوشد و در صحنهاي ظاهر شود، جوانان با وي همانند سازي نموده، سعي ميکنند به عنوان مد، آن را در جامعه طرح کنند.
3. رقابت و چشم و همچشمي با ديگران
انگيزه رقابت و چشم و همچشمي با ديگران، از ديگر عوامل پيروي از مد در بين جوانان و نوجوانان محسوب ميشود. اين انگيزه، در همهى افراد وجود دارد و به گونههاي مختلف بروز ميکند. رقابت اگر در زمينههاي مثبت جهت داده شود، باعث پيشرفت و رشد و تکامل معنوي فردي ميشود؛ اما اگر جهتگيري آن به سوي امور مادّي و مدپرستي باشد و فرد، سعي کند از لحاظ ظاهري (و مثلاً در سبک و شيوهى لباس پوشيدن) از ديگران عقب نماند، سرانجام خوبي نخواهد داشت.
4. مدگرايي و التزام ناشي از دوستي
يکي از عوامل پيروي از مد در بين جوانان و نوجوانان، ترس و نگراني از مجازاتهاي خصوصاً غير رسمي از سوي دوستان است. لذا تحقير و تمسخر، پوزخند زدن و متلک گفتن اطرافيان و ترس از آن، باعث ميشود که جوانان و نوجوانان از مدهاي رايج پيروي کنند.
5. مدگرايي و جلب توجه ديگران
افرادي هستند که با تعويض و تغيير هر روزه لباس و آرايش خود و خريدن لباسهاي گران قيمت و مد روز، درصدد جلب توجه ديگران بر ميآيند. استفاده از لباسهاي چسبناک، برّاق و رنگارنگ، کفشهايي با پاشنههاي خيلي بلند، آرايش تند با رنگهاي غير طبيعي و ..باعث جلب توجه ديگران شده، نگاههايي را به خود معطوف ميدارد.
6. مدگرايي و تشخّص طلبي
برتريجويي و تشخّصطلبي از ديگر عوامل پيدايش مد در بين جوانان است. افرادي که خود را برتر از ديگران و مربوط به قشر مرفّه جامعه ميدانند، سعي ميکنند اين برتري را در گويش، لباس پوشيدن، محيط آرايي و سبک آرايش و زيور آلات خود نشان دهند و لذا مدهاي جديد را مطرح ميکنند.
تورشتاين وبلن (Veblen Thorstein) مد را وسيلهاي براي اين که افراد، نشان دهند ثروتمند و با شخصيت و يا داراي انديشهاي خاص هستند، ميداند؛ لذا به محض اين که مدي در جامعه گسترده شد، اشرافزادگان و ثروتمندان به سراغ اين مد جديد ميروند؛ زيرا مد قديمي ديگر آنها را از طبقات ديگر جامعه متمايز نميکند.
از طرف ديگر در پديده مدگرايي گاهي افراد سعي ميکنند ظاهر خود را همانند طبقات بالاي جامعه جلوه دهند و متعاقب اين قضيه قشر بالا براي حفظ موقعيت و فاصله قبلي به سرعت معيارها و ارزشهاي خود را تغيير ميدهد تا برترياش از بين نرود. تداوم اين جريان، چرخهاي دائمي را سبب ميشود که قشر پايين و متوسط همواره در حال تبعيت از قشر بالا و قشر بالا در حال تغيير معيارهاي خود است،يعني طبقه بالا پديد آورنده مد و طبقات متوسط و پايين مصرف کننده آن هستند.
* نقش توليدکنندگان در اشاعه مد
شرکتهاي توليدي از طرق روان سنجي و شناخت روحيات افراد جامعه و با توجه به همين روحيهى نوگرايي و ميل به امروزي شدن در جوانان، هر روز، يک فرم شلوار، پيراهن، کفش، کلاه، عينک، گوشي تلفن و... را عرضه مي کنند و اندک تغييري از جانب آنها، يک مد جديد مي شود و حتّي گاهي براي آن که کالاي توليدي شان زودتر در جامعه مد شود، از يک فرد مشهور (مثل يک هنرمند سينما يا ورزشکار)، با اعطاي مبلغ زيادي پول، مي خواهند که براي يک بار هم که شده، از آن کالاي جديد استفاده کند و در فيلم يا صحنهى تلويزيون، ظاهر شود.
يکي از دلايل عمده اي که توليد کنندگان و طرّاحان خارجي توانسته اند در سطح جهاني براي خود، جايي باز کنند و مد آفريني داشته باشند، آشنايي آنها با مباني روان شناختي «تأثيرگذاري» و به کارگيري روش ها و اصول فنّي مناسب در کار است، در حالي که توليد کنندگان داخلي و محدود، معمولاً به الگوبرداري و تقليد از آنها مي پردازند و به نحوي مدهاي غربي را در جامعه ترويج مي کنند.
* رسانه ها و ترويج مد
شبکههاي تلويزيوني داخلي از طريق فيلمها و سريالها که غالباً در خانههاي اعياني و شرافي و با بازنمايي سبک و مدهاي رايج اين قبيل طبقات ساخته ميشوند، شبکههاي ماهواره، مجلات و پايگاههاي فعّال اينترنتي، انواع مدهاي جديد را تبليغ ميکنند و از اين طريق، زمينه را براي گرايش خانوادهها و بخصوص جوانان به سوي مدهاي نو مهيا ميسازند.
* نقد و بررسي مد
از آنجا که پايه و اساس مد و مدگرايي، تقليد است؛ ضروري است ابتدا به نقد و بررسي تقليد بپردازيم. تقليد غالباً يک رفتار منفي و مذموم تلقي ميشود. چنانچه مولوي هم در اين راستا فرموده است:
از محقق تا مقلّد فرقهاست / اين يکي داوود و آن ديگر صداست
مردمان را تقليدشان بر باد داد / اي دو صد لعنت بر اين تقليد باد
مذمّت کنندگان تقليد، آن را ويژگي برخي حيوانات و پرندگان مانند طوطي دانسته اند.از اين رو معتقدند تقليد در شأن يک انسان کمال يافته نيست که مختار و موجودي انتخابگر آفريده شده است.
در قرآن کريم هم تقليد در دين و شريعت مذمت شده است:
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلاَ يَهْتَدُونَ (بقره/170)
«و هنگامي که به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پيروي کنيد، ميگويند: بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم پيروي مينمائيم، آيا نه اين است که پدران آنها چيزي نميفهميدند و هدايت نيافتند؟!»
اما به نظر ميرسد اين مذمتها مربوط به تقليد منفي و نامعقول است. نه تقليد مثبت و معقول. لذا اين پرسش پيش ميآيد که مگر تقليد مثبت ومعقول هم داريم؟
بسياري از فنون و مهارتها در واقع با تقليد بين ملل و جوامع گسترش يافته است. براي مثال گاو آهن را يک قومي ابداع کرده است، سپس در بين ساير ملل گسترش يافته است. يا طرز کشت بسياري از محصولات يا طرز ساخت بسياري از بناها و اجزا بناها. يا خاکريز زدن در جبهههاي جنگ يا کانال کندن در خطوط مقدم جنگ همگي بر اساس تقليد گسترش يافته است. چنانچه نقل است در جنگ خندق، مسلمانان با تقليد از ايرانيان از طريق سلمان فارسي، اقدام به حفر خندق نمودند و پيروز شدند.
پس تقليد مبتني بر عقلانيت و خردورزي نه تنها منفي نيست بلکه باعث رشد و توسعه است.
حال نوبت به بررسي اين پرسش مي رسد که آيا تقليد موجود در مد ومدگرايي از نوع منفي ومذموم است يا از نوع مثبت و معقول؟
متأسفانه تقليد موجود در مدگرايي معاصر، اکثراً منفي و کوروکورانه است. چون در اکثر مواقع مشاهده ميکنيم شکل و شيوه مورد تقليد، نه با عقل ميسازد و نه با معيارهاي علمي و ديني. براي مثال شيوه اصلاح سر رايج در برخي گروههاي موجود در جوامع غربي با هيچ يک از موازين زيباشناختي سازگار نيست. اما متأسفانه مورد تقليد در جامعه ما واقع ميشوند. يا شيوه برخي از نواها و موسيقيها نه تنها با ذائقه فرهنگي ما سازگار نيست، بلکه اساساً با اصول علم موسيقي هم سازگاري ندارد و نوعي توهين و فحش به ساحت موسيقي تلقي ميشوند. اما با تقليد از برخي سبکهاي رايج در غرب، در جامعه ما رايج ميشوند.
يا تا همين اواخر پوست سياه و چهره سياه يک ويژگي منفي تلقي ميشد و دارندگان آن، انسانهاي درجه دو يا نيمه انسان تلقي ميشدند. اما همينک بعضاً افراد با تحمل رنجهاي فراوان، هزينههاي سنگيني متحمل ميشوند تا صورت را سياه و به اصطلاح برنزه کنند. به اين ترتيب ديري نميپايد که آويزان کردن حلقههاي کلفت و درشت از بيني و شاخ و دُم گذاشتن هم به تبع برخي افراد قبائل آفريقايي يا سرخپوستي مد ميشود.
اما اگر شيوههايي از پوشش و غيرپوشش در جوامع ديگر رايج باشد که مورد تأييد عقل و شرع باشد، با حفظ هويت و اصالت فرهنگي خود، تقليد و اقتباس از آنها مذموم نخواهد بود.
از طرف ديگر گاهي مدجديد ناشي از تقليد نيست، بلکه حاصل ابتکار و خلاقيت يک طراح لباس يا خياط و غيره است. در اين صورت هم اگر مطابق با موازين شرع و عقل باشند، موجه و معقول خواهند بود.
* نتيجه نهايي
مد و مد گرايي که غالباً ريشه در زيبايي جويي و تنوع طلبي دارد، اگر در چهارچوپ موازين شرعي و عرفي باشد و اگر مورد تأييد عقل باشد، اشکالي ندارد، بلکه نيک ارزيابي مي شود. اما اگر ناشي از تقليد کورکورانه و ميمون وار از بيگانگان باشد، بسيار مذموم و منفي ارزيابي مي شود که در شأن انسانهاي کمال يافته و فرهيخته نيست.
* موازين و بايدها و نبايدهاي شرعي
1.مد و مد گرايي نبايد منجر به اسراف شود. لباس و غير لباس از وسايل زندگي هنگامي دور انداخته ميشود که يا پاره شود يا مندرس و رنگ و رو رفته شود يا تنگ و کوتاه شود و از اين قبيل، و الا صرف به بازار آمدن مد و مدل جديد نميتواند مجوز و دليل عقلاني براي دور انداختن يک کالا باشد. اين کار يکي از مصاديق اسراف است و اسراف از جمله گناهان کبيره است.
وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ (انعام/ 141)
وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ ( غافر /43)
وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ (يونس/ 83)
2.مد اقتباس شده بايستي مطابق حدود شرعي باشد. يعني لباس بيرون در خانمها به غير از صورت و دستها، بقيه قسمتهاي بدن را بپوشاند و همچنين چسبنده، مهيج و تحريک کننده نا محرمها نباشد.
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَايُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ ... وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (نور/31) «و به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاکدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پيداست و بايد روسرى خود را بر سينه خويش [فرو] اندازند و زيورهايشان را جز براى شوهرانشان و... آشکار نسازند... نکنند و پاهاى خود را [به گونهاى به زمين] نکوبند تا آنچه از زينتشان نهفته مىدارند، معلوم گردد اى مؤمنان همگى [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنيد اميد که رستگار شويد»
طبق اين آيه پوشاندن گردن و سينه واجب است. چون مي فرمايد: «روسري يا مقنه را تا سينه فرو بيندازند». که متأسفانه ميبينيم گاهي رعايت نميشود.
3. رعايت عرف جامعه؛ براي مثال عرف جامعه ما پوشيدن شلوارک بوسيله مردان در بيرون از خانه را قبيح و زشت تلقي ميکند.
4.پرهيز از مباهات و فخر فروشي؛ فراوان ديده شده که لوازم موجود در منزل مانند لوازم صوتي و تصويري يا لوازم راحتي مثل مبل و ... از کيقيت خوبي برخوردارند. اما صرفاً به خاطر فخر فروشي به فاميلها يا دوستان با تحمل هزينههاي گزاف تغيير داده ميشوند. بنابراين انگيزه اصلي اکثر مدگراييهاي افراطي و نامعقول، فخر فروشي و احساس تفاخر است، توجه به جايگاه فخر و فخر فروشي در دين کمال اهميت را دارد.
* تعريف فخر
فخر يک حالت روحي و ذهني است که باعث ميشود فرد در حضور ديگري يا ديگران چنين وانمود کند که به خاطر داشتن مزيتي يا متاعي که ديگران حاضر فاقد آن هستند، نسبت به آنها برتر و بهتر است.
توجه به اين نکته ضروري است که زبانفروشي اکثراً زبان حال است نه زبان قال، يعني فخر فروشان بيشتر با طرز رفتار و قيافه گرفتن خود شان اظهار فخر ميکنند نه با زبان و سخن اگرچه گاهي هم با زبان وسخن اين کار را ميکنند.
فرمول فخر: من بهتر از شما هستم چون داراي x هستم که شما فاقد آن هستيد.
مثالها: من والاتر از تو هستم چون از فلان نسب و حسبم
من والاتر از شما هستم چون قد و قيافه من بهتر و زيبا تر است.
توجه به اين نکته ضروري است که هرچه قدر سطح فکر آدمها پايين باشد، امور مورد تفاخر آنها هم نازل و کم ارزشتر ميشود. حتي ديده شده است که برخي افراد به خاطر سنگ قبر والدين يا کمّ و کيف مراسم کفن و دفن فخر فروشي ميکنند.
اما خواص و انسانهاي سطح بالا هم دچار فخر و تفاخر ميشوندگاهي به سبب علم خود (مانند دکتر پژوهان در سريال اغماء، گاهي به خاطر هنر شان گاهي به خاطر اوصاف اخلاقي شان و ...)
با اندکي دقت متوجه مي شويم که همه ما انسانها در معرض فخر و تفاخر هستيم.
نظر به اهميت بحث فخر و تفاخر و نقش آن در مدگرايي منفي، آن را از ديدگاه قرآن کريم و احاديث هم بررسي ميکنيم:
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَکُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ي حديد20
بدانيد که زندگى دنيا در حقيقت بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به يکديگر و فزونجويى در اموال و فرزندان است [مَثل آنها] چون مَثل بارانى است که کشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد سپس [آن کشت] خشک شود و آن را زرد بينى آنگاه خاشاک شود و در آخرت [دنيا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگانى دنيا جز کالاى فريبنده نيست
رسول الله(ص): من لبس ثوباً يباهي به، ليراه الناسُ لم ينظر الله اليه حتي ينزعه (کنز العمّال/41143) «هر فردي که براي مباهات و فخر فروشي و به خاطر خودنمايي لباس بپوشد، خداوند تا زمانيکه آن لباس را پوشيده است به او نگاه نمي کند[ کنايه از اين که توجّه نميکند، به او اعتناء و عنايت نميکند]»
علي (ع): «أهلک الناسَ اثنان، خوفُ الفقر و طلبُ الفخر» (بحار/ج73/ص290) «دو چيز مردم را هلاک کرده است: يکي ترس از فقر و ديگري به دنبال فخر بودن»
علي(ع): «لاحُمقَ اعظمُ منَ الفخر» (غررالحکم و دررالکلم) «حماقتي بزرگتر از فخر فروشي نيست»
علي(ع): «من صنع شيئاً للمفاخرة حشره الله يوم القيامة اسود» (بحار/ج73/ ص292) هر کسي براي فخر فروشي زمينهاي فراهم کند (سبب و وسيلهاي فراهم کند) خداوند او در روز قيامت رو سياه محشور ميکند.
فخر فروشي صفت شيطاني است.
علي(ع): في صفة الشيطان؛ «فافتخر علي آدم بخلقه». شيطان به سبب آفرينش خود به آدم فخر فروشي کرد.
مدل و فرمول تفاخر شيطان چه بوده است؟
* درمان فخر
1. تفکر در ماهيت جسماني انسان
علي(ع): «ما لابن آدم و الفخر؟ اوله نطفة و آخره جيفة لا يرزق نفسه و لايدفع حتفه» (نهج البلاغة/ حکمت 454) بني آدم را چه رسد که فخر فروشي کند؟ در آغاز نطفه است و در پايان مردار (چند روز که از دفن جنازه بگذرد، تبديل به جيفه ميشود)، قادر نيست روزي خود را بيافريند و قادر نيست مرگ را از خود دفع کند.
2. ياد قبر و مرگ
هر وقت دچار فخر شديم براي رهايي از اين بيماري روحي بهتر است به ياد قبر و مرگ بيفتيم. شايد علت مستحب بودن رفتن به قبرستان هر از چند گاهي، همين باشد که فخر و کبر را از انسان دور ميکند. فردي که به کفش و کيف و لباساش فخر ميکند يا به ماشين و خانه و مدل تلويزيون خود فخر ميکند، اگر بياد بياورد که چند صباح ديگر بدون همه اين امور فقط با چند متر کفن راهي قبرستان خواهد شد، ديگر دچار فخر نميشود. يا فردي که به سبب قد و قيافهاش دچار فخر و غرور شده است، اگر بهياد بياورد که همين قد و قيفه تبديل به سفرهاي براي حشرات و کرمهاي زير زميني خواهد شد، دچار فخر نميشود.
علي(ع): «ضِع فخرکَ و اَحطِط کِبرَک و اذکر قبرَک» (نهج البلاغه / خطبه 153)
فخر را فرو بگذار؛ تکبّر را دور بينداز و قبر خود را ياد کن
لازم به ذکر است که طبق احاديث ياد مرگ و معاد درمان بسياري از مشکلات و امراض روحي است. قرآن کريم هم يکي از عناوين و اسامي آن شفا [شفاء لما في الصدور] (درمان بخش) است، 60 درصد آياتش در باره معاد است.
نيايش و از خداوند متعال خواستن، در نيايش مکارمالاخلاق صحيفه سجاديه چنين آمده است. که فرد گرفتار به فخر فروشي ميتوان هر روز چند مرتبه اين دو جمله را تکرار کند و از خداوند بخواهد: «الهي هب لي معالي الاخلاق و اَعصمني من الفخر»؛ خداوندا! صفات عالي اخلاقي را به من ببخش و مرا از فخرفروشي نگه دار!
نتيجه نهايي؛ اين که مد و مدگرايي که باعث فخرفروشي و مباهات شود، ناروا خواهد بود.
* درمان مدگرايي افراطي
چنانچه مد ومدگرايي معتدل در صورتي که در چهارچوب شرع و ارزش هاي ملي و فرهنگي باشد، مذموم نخواهد بود. اما مد گرايي افراطي يا خارج از چهارچوب شرع مذموم است و در صورت ابتلا بايستي از آن رهايي يافت. چون مدگرايي افراطي ميتواند منجر به رشک و حسد ورزي، فشار و گرفتگي و ملال روحي وچندين ناخوشي و ناملايمات روحي ديگر شود. توان مالي افراد محدود است افراد و خانواده قادر نيستند هر روز با صرف هزينههاي زياد لباس يا لوازم زندگي که تازه مد شدهاند را بخرند مگر با به زحمت و تکلّف انداختن خود و خانواده.
به راستي ميتوان ادعا کرد که مدگرايي افراطي نوع مرض و بيماري روحي است که قبل از مزمن و علاج ناپذير شدن آن بايستي به درمان و مداوا پرداخت. اما برخي از راههاي درماناين بيماري عبارتند از:
1. معمولاً انسانهايي که به لحاظ دروني و فکري پر نيستند، دچار مد گرايي افراطي ميشوند. چون ميخواهند خلاء روحي خود را با ظواهر و زينت هاي ظاهري پر کنند. به نظر مي رسد ارتقاء فکري از طريق مطالعه و تفکر مي توانند باعث ارتقاي شخصيت بشود و ديگر فرد سراغ مد گرايي افراطي نرود. در اين ميان مطالعه کتابهاي مورد تأييد اهل فن که در قلمرو فلسفه، عرفان راستين و ... نقش بهسزايي داشته دارد.
2. تفکّر در آيات و احاديثي که به مذمّت و نکوهش ظواهر فريبنده زندگي دنيوي ميپردازند. مانند:
وَفَرِحُواْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ (رعد/26) «ولى آنان به زندگى دنيا شاد شدهاند و زندگى دنيا در [برابر] آخرت جز بهرهاى [ناچيز] نيست»
وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَيْرٌ وَأَبْقَى (طه/131)
«و هرگز چشمان خود را به نعمت هايي که به گروههايي از آنها داده ايم، مدوز. اين ها شکوفههاي زندگي دنياست تا آنان را در آن بيازماييم و روزي پروردگارت بهتر و پايدارتر است.»
لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِينَ (حجر/88)
و به آنچه ما دستههايى از آنان [=کافران] را بدان برخوردار ساختهايم چشم مدوز و بر ايشان اندوه مخور و بال خويش براى مؤمنان فرو گستر.
3.چنين نيست که خداوند انسانها را به سر خود رها کرده باشد، بلکه حق تعالي الگوهايي معرفي فرموده است و از انسانها خواسته است از آن الگوها تبعيت کنند.مطالعه زندگي کساني که خداوند آنها را به عنوان الگو معرفي فرموده است. مانند همه پيامبران ، اوصياء و ائمه معصومين(ع) و علما و صلحا و اولياء الهي مانند حضرت مريم (عليها السلام)، مي تواند افراد معتقد به دين را از فرو رفتن در مدگرايي افراطي باز دارد.
"لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِيرًا " (احزاب/20)
"قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيکوست براى آن کس که به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىکند.
شيفتگان و مقلدان فرهنگ و تمدن غرب هم براي رهايي از مدگرايي افرطي، ميتوانند به جاي تقليد از اقشار سطح پايين غرب از قشر فرهيخته غرب تقليد کنند. قشر فرهيخته غرب، اهل علم، اهل مطالعه، اهل تحقيق و پژوهش هستند نه اهل مدگرايي افراطي.
* دو نکته پاياني پيرامون مد و مدگرايي
1. «مد» يک بحث ميان رشته اياست. به رشتههاي جامعه شناسي، روان شناسي، انسانشناسي، فقه، اخلاق، مربوط ميشود. بنابراين بحث جامع و کامل درباره مد و مدگرايي بايستي با حضور کارشناسان اين رشتهها صورت بگيرد.
2. زينت و تجمّل (زيبا سازي) را نبايستي با مد و مدگرايي خلط کرد. زينت و تجمّل با چارچوب خاص مورد تأييد و توصيه اسلام است.
------------
* حجتالاسلام والمسلمين حسين هاشمنژاد، عضو هيئت علمي دانشگاه