مشرق - اگر از زحمتکشها و خون دلخوردههاي انقلاب و جنگ بپرسي: «متولد چه سالي هستي؟» اغلب ميگويند: سال 57. اول فکر ميکني پيرمرد هفتاد ساله با تو شوخي ميکند، اما واقعيت اين نيست. او با اين جمله تمام اعتقادات و مباني و اصول خود را به تو ميگويد. او انقلاب خودش را شناخته. خيليها بودند که انقلاب در حکومت ايران در درون و باطن آنها هم انقلاب ايجاد کرده. از شهداي ما آنقدر از اين گونه آدمها هست که به شمارش نميآيند. نمونهاش همين سيد مرتضي آويني. در واقع انقلاب ما بيش از آنکه در برون بروز کند، در درون انسانها و قلوبشان زلزله ايجاد کرد و دشمنان اسلام هم بيشتر از همه، از اين جنبة انقلاب ميترسند. خوب! حاشيه نرويم که از اصل مطلب جا نمانيم...
اميرمؤمنان(ع) در حديثي ميفرمايند: «ما من حرکه الا و انت فيه محتاج الي معرفه»، يعني اينکه هيچ حرکت و عملي نبايد انجام دهي، مگر آنکه در آن حرکت معرفت و شناخت کاملي داشته باشي. دليل اين امر هم بسيار ساده است؛ چرا که انسان تا مبدأ و مقصد و هدف و راههاي رسيدن به آنها و امکانات و مشکلات و همه اينها را نشناسد، نميتواند قدم از قدم بردارد و اگر به فرض اينکه حرکتي هم انجام داد، اگر نگويم بر خلاف هدف است، ميتوان گفت خيلي کُند و يا بيثمر است.
براي مثال، شما ميتوانيد رزمندگان را در جنگ تصور کنيد يا جانبرکفان انقلاب را. اگر واقعاً مردم ما نميدانستند براي چه بر عليه رژيم شاهنشاهي قيام کردهاند و اگر نميدانستند براي چه ميخواهند نظام اسلامي را مستقر کنند، آيا در اين صورت به اهداف خود ميرسيدند؟! آيا با وجود اين همه شبهات و القائات که در اوايل انقلاب وجود داشت، مردم به جمهوري اسلامي رأي «آري» و «سبز» ميدادند؟! بعيد ميدانم! و يا در طول جنگ تحميلي و جهاد في سبيلالله، اگر رزمندگان ما معرفت و شناخت کافي نسبت به نظام و انقلاب نداشتند و مردم نيز آگاهي از علت جنگ نداشتند، آيا به نظر شما ميتوانستند با ارتشي که از طرف تمامي دنيا مورد حمايت بود، بجنگند و اين همه سختي و بلا را تحمل کنند؟! مطمئناً و بدون هيچ شکي، اگر اين شناخت و معرفت و باور عميق نسبت به انقلاب و حکومت اسلامي و رهبري نظام نبود، طولي نميکشيد در همان اوايل جنگ، مردم پشتيباني انساني و مالي و معنوي خود را قطع ميکردند و آنچه نبايد بر سر نظام بيايد، ميآمد...
روح شهيد باهنر شاد! که خودآگاهانه راه دفاع از انقلاب را انتخاب کرد و عاشقانه به لقاي خدا رفت که بينش رهپويان امام و مدافعان انقلاب را اينطور به تصوير کشيد. «ما ولايت الهي، حاکميت الله و ولايت امام و ولايت فقيه ميخواهيم که به دنبال ولايت الله است و تبلور ولايت الله است در جامعهمان مستقر شود. ما جنگ ميکنيم براي ولايت فقيه. ما قتال ميکنيم براي اينکه طاغوت برود، وابستگيها برود، حاکميت انواع مکتبهاي التقاطي و الحادي و غربي و شرقي از بين بروند، ولايت الله بيايد، ولايت خدا بيايد؛ و اجعل لنا من لدنک نصيراً؛ و از طرف خدا ياور بيايد.»(1) اين نگاه در حقيقت مطالبات مردمي بود که از نهاد وجودي آنان ميجوشيد و در راستاي عينيتبخشي به آن، آگاهانه و عالمانه گام برداشتند.
يادم ميآيد که سال 82 در ديدار با رهبر معظم انقلاب، ايشان يک جملهاي فرمودند که تا امروز در ذهن بنده نقش بسته است: «شما بايد تاريخ معاصر کشورمان را بدانيد.» چرا که اين حرکت پشتوانة ملي و مذهبي ماست. ما اگر شناخت مبسوطي از آن نداشته باشيم، در دفاع از آن و همچنين تجربه براي آيندة نظام اطلاعات کافي نخواهيم داشت. آنگاه نخواهيم توانست مسائل روز را تحليل و تفسير کنيم. پاسخ شبهات را نميتوانيم بدهيم و چه بسا خود نيز در دام اين شبههها گرفتار شويم.
پيمودن راه امام و شهدا، مطمئناً از طريق همان درک صحيح از انقلاب و مباني آن امکانپذير است. شهداي ما قبل از جنگ و در حين جنگ و بعد از جنگ، واقعاً چنين شناختي داشتند. جهت اطلاع و يادآوري عرض ميکنم که حتي شهيد چمران، چند جلسه سخنراني در مورد انقلاب داشتند. از شهداي ديگرمان: شهيد همت، شهيد آويني، شهيد صياد شيرازي، شهيد بهشتي و... هم همين طور. آنها اول آرمانها و اهداف انقلاب را شناختند، آنگاه براي دستيابي به آن آرمانها وارد معرکه شدند و براي حفظ آنها نيز سينهشان را در برابر گلولة دشمن سپر کردند.
خلاصه آنکه يکي از لوازم همراهي و تبعيت از سيرة شهدا، درک صحيح از انقلاب و مباني آن است.
«شما بايد تاريخ معاصر کشورمان را بدانيد.»
انشاءالله
-------------
1. شهيد باهنر الگوي هنر مقاومت، دفتر اول، ص 244.
انسان تا مبدأ و مقصد و هدف و راههاي رسيدن به آنها و امکانات و مشکلات و همه اينها را نشناسد، نميتواند قدم از قدم بردارد و اگر به فرض اينکه حرکتي هم انجام داد، اگر نگويم بر خلاف هدف است، ميتوان گفت خيلي کُند و يا بيثمر است.
* ماهنامه امتداد