این فراز از سخنان رهبری انقلاب را می توان با قرائت های متفاوتی تشریح و فهم نمود، با این حال باید به این مسئله متذکّر شد که یقیناً یکی از این تشریح ها می تواند به تقابل داخلی کاندیداها معطوف شود. در انتخابات جاری بطور ملموسی شاهد یک دو قطبی گفتمانی فراگیر هستیم، اوّل گفتمانی که تنها راه صحیح مدیریت اجرایی را از اسلام فقاهتی استخراج می کند و گفتمان دوم که برای اخذ شیوه های اجرایی به ایدئولوژی های قشری یا التقاطی روی می آورد.
این گفتمان البتّه به شکلی کلّی تر در انتخابات
1384 نیز تجربه شد لیکن در انتخابات اخیر بدلیل فاکتورهای داخلی و
خارجی به شکلی جزئی تر و مصداقی تر در حال «قطب بندی» شدن است. ما در میانه یک جنگ
عظیم اقتصادی با آمریکا و شرکای جهانی اش هستیم، آنها این جنگ را به بهانه پیشبُرد
«مقاصد صلح آمیز هسته ای ایران» طیّ 8 ساله اخیر مضاعف کرده اند.
این پروپاگاندای وحشتناک جهانی باعث شده افکار عمومی و تلقّی نخبگان سیاسی داخلی نیز تحت الشّعاع قرار بگیرد. بنابر این دو قطبی کلّی بالا بطور خاص در یک قطب بندی جزئی شامل «گفتمان سازش- گفتمان مقاومت» خلاصه شده است.
آنهایی که همچنان معتقد به حاکمیّت اسلام اصیل هستند راهی جزء مقاومت نمی بینند و آنهایی که به انحائی دارای "مکتب فکری فالوده ای" هستند نیز راهی جز سازش نمی بینند. نخبگان و توده های مردمی با جملات سازش کارانه بسیاری در متن رقابت های انتخاباتی جاری مواجه شدند، مسئله ای که نمی توان آن را عادّی تلقّی نمود.
قبل از اینکه وارد تحلیل این دو قطبی شویم باید در ابتدا گفت حامیان سازش فکر می کنند که «تحریم های فلج کننده جدید!» نتیجه و ماحصل «مقاومت هسته ای» کشور در دوره مدیریتی اخیر است. همانطور که گفته شد این یک انگاره تخیّلی و برآمده از پروپاگاندای رسانه های غالب جهانی است و مع هذا از اصل وجود ندارد.
به بیان بهتر دشمن می خواهد ما فقط «خیال» کنیم که چنین شرایطی زائیده «مقاومت
هسته ای» است در حالیکه باید گفت این شرایط اساساً نه زائیده «پرونده هسته ای» که زائیده
«پرونده انقلاب اسلامی» و مقاومت اسلامی چندین و چند ساله ملّت و نظام است.
اندیشکده های صهیونیستی آمریکا فقط به این نتیجه رسیده اند که اهدای هر مهلت جدیدی به ایران نتیجه ای جز هدم کلّی تمدّن غربی ندارد لذا سعی دارند طیّ مهلت کوتاه باقی مانده برای خودشان و در برهه احتضار مرگ شان؛ آخرین و تمام داشته هایشان را رو نمایند. آنها حاضر نیستند کسی مانند «احمدی نژاد 84» را نه به عنوان یک شخص بلکه به عنوان یک مفهوم برای 4 یا 8 سال دیگر تحمّل کنند، این مدّت در یک برآورد استراتژیک بُرهه کوتاهی نیست؛ بلکه بُرهه ای شامل تغییرات بنیادین جهانی است. برای اینکه اهمّیت یک دوره 8 ساله جهانی را کشف کنید به نقشه استراتژیک آسیای غربی (خاورمیانه) بین سال های 2001 م. تا 2009 م. دقّت کنید، واقعاً چهره متفاوتی را خواهید دید.
در این رابطه روزنامه «واشنگتن پست» در دی ماه سال گذشته به نقل از یک مقام ارشد آمریکایی چنین افشاء می کند: «هدف این تحریم ها ایجاد نفرت و نارضایتی در خیابان های ایران است.». «شرمن» (نماینده دمکرات کنگره آمریکا) در مصاحبه ای با «B.B.C» تصریح می کند: «ما مایل به سقوط رژیم ایران به شکل سقوط شاه با حضور میلیونی مردم در خیابان های تهران هستیم و این سناریویی است که تحریم ها قصد به وجود آوردنش را دارند.» (14/5/1391).
در تأیید همین موضع «حسین باستانی» (مشاور سابق «مهدی کرّوبی و سردبیر فراری «آفتاب یزد»») در مصاحبه «B.B.C فارسی» می گوید: «افزایش فشارهای اقتصادی باعث تغییر در الگوی حرکت های اعتراضی در ایران می شود. ممکن است به جای معترضان سیاسی بعد از انتخابات، که از قشر متوسّط بودند، معترضان اقتصادی از طبقات پایین به میدان بیایند.» (9/5/1391).
«مایکل لدین» (مدیر بنیاد دفاع از دمکراسی: F.D.D) می گوید: «ما می خواهیم اقتصاد ایران را ساقط کنیم ... ما می خواهیم آن را متلاشی کنیم و قصد داریم این کار را سریع انجام دهیم ... ما می خواهیم به ایران بگوییم تنها چارهای که در این لحظه دارند؛ این است که بر سر «میز مذاکره» بازگشته و با ما به توافق برسند.».
بی تردید منظور آنها از توافق فقط معامله
(به معنای یک چیز بده و یک چیز بگیر) بر سر حفظ غنی سازی 5 درصد یا هر چند درصد نیست
آنها خواهان یک توافق جهانی هستند به نوعی که به «جمهوری اسلامی» نه به دید یک «جنبش
فکری: انقلاب اسلامی» که به دیده یک «موجودیّت ملّی» و در محدوده منافع ملّی نگریسته
شود.
در این ارتباط «ام. پولاک» (مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه ای «سابان»، وابسته به
«انستیتو بروکینگز» (برترین اندیشکدهی جهان در سال 2012)) تأکید می کند که: «هدف از
اجرای این سیاست، تضعیف یا تحریک رژیم دینی ایران است تا مجبور گردد «سیاست های معترضانه
خود در خارج از مرزها» را رها ساخته و با یک ائتلاف ملّی جدید یا اپوزیسیون در داخل
مذاکره کند. در اصل، این سیاست در جستجوی یافتن «پاشنه آشیل» جمهوری اسلامی است تا
آن را وادار سازد برای حفظ اقتدار خود، امتیازات ناخوشایندی را واگذار نماید ... نمی
توان کاملاً مطمئن بود، امّا به نظر می رسد که به احتمال زیاد، آیت ا... «خامنه ای»
باید در آینده به «مذاکره» با آمریکا و یا اپوزیسیون داخلی تن دهد.» («نظام سلطه در
تدارک فتنه بزرگتر»- «رضا سراج»- «مرکز مطالعات راهبُردی و آینده پژوهی تابان»).
«اندیشکده واشنگتن» در میزگردی با حضور «جیمز جفری» و «توماس پکرینگ» در تحلیل گزینه های مهار «جمهوری اسلامی» می نویسد: «توقّف برنامه هسته ای ایران، به تنهایی باعث تغییر مواضع منطقه ای ایران نخواهد شد ... آمریکا باید میان رفتارهای قابل قبول و غیر قابل قبول تمییز قائل شود ... این امر مستلزم این است که مقامات آمریکا به دید «کشوری ملّی» به ایران بنگرند نه «جنبشی انقلابی» («پایگاه رصدی اشراف»- 3/10/1391).
این به معنای
این است که آنها از ما می خواهند از یک «خیزش جهانی ایدئولوژیک» به یک «حاکمیّت ملّی»
تقلیل یابیم، واقعاً خیلی ساده است آنها حاضرند منافع ملّی ایران در هر جای دنیا اعم
از فلسطین، فلسطین اشغالی، لبنان، عراق، سوریه، آفریقا و حتّی آمریکا و اروپا را تأمین
کنند،
آنها حاضرند نفت و گاز بخش اعظم اروپا و آسیا را فقط از ایران تأمین کنند، آنها حاضرند تصویری از کشور ما بسازند که توریست های اروپایی و آمریکایی بجای سفر به «آنتالیا»، «پاتایا»، «قبرس» و «آتن» به «گرگان»، «اصفهان» و «تهران» بیایند. ما برای تبدیل شدن به «ترکیه 2» فقط باید یک تضمین بدهیم آن اینکه «اسلامی» نباشیم. این همان کاریست که آنها با روسیه انجام می دهند، چرا که «پوتین» درست در یک جنگ بزرگ برای حفظ سنگرهایش در «دمشق» حاضر نیست حتّی یک دقیقه درباره موجودیّت اسرائیل یا «هولوکاست» صحبت کند.
واقعاً مسئله این نیست که اگر «محمود احمدی نژاد» در سفر به «نیویورک» مسئله «هولوکاست» را مطرح نمی کرد ما و همه مردم ایران الآن در یک «بهشت اقتصادی- صنعتی» زندگی می کردیم. سعی کنید مسائل اساسی و حقیقی را به بحث های روزمرّه و نازل تقلیل ندهید، بحث مقاومت یا سازش فراتر از این است که اگر هیئت دیپلماتیک «جمهوری اسلامی» پروتکل های جهانی را رعایت می کرد الآن هم به «پیشرفت هسته ای» رسیده بودیم و هم تحریم نبودیم. گرفتن ژست های عقلائی و دیپلماتیک سنّتی هیچ کمکی نه به «انقلاب اسلامی» می کند و نه رهاوردی برای «آمریکا» و شبکه استکبار جهانی دارد.
در حال حاضر همه آنهایی که با گویش ها و لهجه های متنوّع سیاسی از «تنش زدایی» یا «آرام سازی سیاست خارجی» سخن می گویند در یک طیف هستند. طیفی که از انتقاد به مطرح شدن «هولوکاست» شروع می شود و به «کدخدا بودن آمریکا» و نهایتاً به «با اسرائیل سر جنگ نداریم (نقل هاشمی)» ختم می شود. شما یک طرف خط و سیاست خارجی تهاجمی و فعّال دولت نهم و گاهی دهم یک طرف؛ دیپلماسی که بارها و بارها از طرف رهبری حکیم انقلاب اسلامی مورد تمجید واقع شد. خواص نباید دچار این مغالطه شوند که اشتباهات و خطاهای استراتژیک و غیرقابل اغماض «احمدی نژاد جدید» تأثیری بر کارایی های مورد تأیید دولت دارد. بحث دقیقاً همانی است که رهبری انقلاب در دیدار با کابینه دولت مطرح کردند؛ اگر یک قدم عقب بنشینیم، دشمن چند قدم جلو می آید.
به این اظهارنظر هیجان زده رسانه های صهیونیست توجه کنید: «رئيس جمهور سابق ايران طيّ اظهاراتي کاملاً متناقض با سخنان ضدّ اسرائيلي «محمود احمدي
نژاد» در قبال «تل آويو» - دشمن ديرينه جمهوري اسلامي- مواضعي به مراتب ملايم تر اتّخاذ
کرده است ... اين اظهارات در قالب بخشي از تلاش هاي فزاينده سياستمداران مطرح ايراني
از جمله برخي از نامزدهاي بالقوّه «انتخابات رياست جمهوري» بمنظور بهبود وجهه مخدوش
شده ايران در خارج محسوب مي شود»
هفته گذشته نيز «محمّدباقر قاليباف»
از نامزدهاي مطرح انتخابات ماه ژوئن، گفته بود: اظهارات ضدّ يهودي رئيس جمهور به وجهه
ايران لطمه زده است ... در ايران، رئيس جمهور سابق و بانفوذ اين کشور ظاهراً در تلاش
براي کاهش تنش ها با اسرائيل، گفت: کشورش در حال جنگ با اين دولت يهودي نيست. اين جديدترين
اقدام يک سياستمدار برجسته ايراني به خودداري از ادامه مسير ديرينه مقامات بلندپايه
ايران عليه اسرائيل است.» («خبرگزاری آسیتوشیتدپرس»- 12/2/1391).
پايگاه مجازی روزنامه «هاآرتص» نیز در تحليلي به قلم «زوي بارل» می نویسد: «نامزدهاي احتمالي که کمتر از دو هفته ديگر براي انتخابات پانزدهم ژوئن ثبت نام مي کنند، نه تنها سرشان با «شيطان کوچک» که کشور را تهديد مي کند، گرم است بلکه از اقدامات «محمود احمدي نژاد» در انکار «هولوکاست» انتفاد مي کنند.
البته در این شرایط برخی دیگر از کاندیداها صریحا از هنرنمایی خود در دوران مسئولیت های دیپلماتیک سخن می گویند و نتیجه آنرا جلوگیری از جنگ می خوانند. این در شرایطی است که در طول 8 سال گذشته و با تمام مقاومت ها یا به قول افرادی نظیر حسن روحانی، ماجراجویی ها، تهدیدهای نظامی دشمن تنها در حد حرف باقی ماند؛ اتفاقی که در طول 34 سال بارها تکرار شده است.
اما بهترین سوال در این مورد می تواند این باشد که مدعیان ارتباط با آمریکا و غرب هر کدام به صورت مشخص بگویند که نتیجه دیپلماسی فعال آنها با غرب چه نتیجه ای داشته؟ تعلیق غنی سازی یا قراردهای ننگین سعدآباد و پاریس؟!