کد خبر 234238
تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۳۹۲ - ۱۶:۱۲

کارشناس مسائل امنیت ملی آمریکا در اندیشکده شورای روابط خارجی در یادداشتی برای این اندیشکده مدعی شد که منافع مشترک چین و روسیه این دو کشور را به تشکیل محوری ضد آمریکایی تشویق کرده است.

به گزارش مشرق به نقل از تسنیم،  کارشناس مسائل امنیت ملی در این کشور معتقد است که رفتار چین و روسیه در قبال پرونده اسنودن، افشاگر اطلاعات امنیتی آمریکا، نشان داد که این دو تلاش می‌کنند در جهت ایجاد جبهه‌ای ضد آمریکایی، همکاری‌های خود را افزایش دهند.

پرواز ادوارد جوزف اسنودن، افشاگر اطلاعات محرمانه آمریکا، از هنگ کنگ به مسکو در ماه گذشته بدون همکاری روسیه و چین امکان‌پذیر نبود. رفتار دو کشور درباره اسنودن نشان داد این دو کشور جرأت و تمایل زیادی برای تحمیل یک‌سری هزینه‌‌ها بر دوش آمریکا دارند

علاوه برحمایت آنها از اسنودن، سیاست‌های چین و روسیه با هدف جلوگیری از اقدام مشترک بین‌المللی در قبال سوریه، به مدت دو سال مانع اقدام مؤثر شورای امنیت سازمان ملل علیه این کشور جنگ زده عربی شده است. همچنین  حک کردن اطلاعات کمپانی‌های آمریکایی و همچنین حمله‌های سایبری روسیه علیه همسایگانش، باعث ایجاد نگرانی‌ در واشنگتن شده است. در ‌حالی‌ که پکن و مسکو عموما از تلاش‌های بین‌المللی در جهت پایان دادن به برنامه هسته‌ای ایران حمایت کردند، اما تلاش آنها به طور آشکار به اندازه آمریکا نبوده است. هر اقدام هماهنگی در رویکرد این دو کشور فوراً می‌تواند به سیاست‌های آمریکا ضربه بزند و منافع امنیتی و انرژی آمریکا را به مخاطره اندازد. چین برای نشان دادن اهمیت این همکاری‌، اکنون بزرگترین مانور دریایی مشترک خود را با روسیه برگزار می‌کند.

به نظر می‌رسد روسیه و چین برای پیشبرد بهتر اهداف خود، تصمیم گرفته‌اند، فشار بیشتری به آمریکا وارد کنند. احتمالاً هیچکدام از آنها قصد ندارد جنگ سرد جدیدی به راه اندازد و همچنین نمی‌‌خواهند دست از تقابل بردارند. عمکرد این دو در قبال پرونده اسنودن این موضوع را اثبات می‌کند. چین اجازه داد تا او وارد هنگ‌کنگ شود، اما  به آرامی خود را  از این موضوع کنار کشید در ‌حالیکه به نظر می‌رسد روسیه پس از کمی لفاظی تحریک‌آمیز، اکنون از موضع خود کوتاه آمده است.

کماکان دو کشور به دنبال نفوذ دیپلماتیک بیشتر هستند و گمان می‌کنند با تحت فشار قرار دادن آمریکا به این هدف خواهند رسید. برای حل مسائل دنیا، هیچ راهی بهتر از این نیست که  قدرت کشور قویتر به طور آشکار تضعیف شود.

به نظر می‌رسد رویکرد جدید چین و روسیه، بر پایه احساس قدرت فزاینده آنها نسبت به آمریکا و تاکید روز‌افزون بر اختلافاتی نظیر مسئله سوریه استوار است. هم مسکو و هم پکن مخالف اصل اقدام بین‌المللی علیه حاکمیت یک کشور هستند، و در درجه‌ای کمتر مخالف اصل سرنگونی یک حکومت هستند همانگونه که در لیبی در سال 2011 اتفاق افتاد. در نهایت این اصل همیشه می‌تواند برای آنها نتیجه معکوس به بار آورد.

این دو کشور، همچنین نمی‌توانند شاهد اقدام غرب علیه رهبرانی مثل بشار اسد در سوریه  که با آنها رفتارهای دوستانه‌ای دارند، باشند. تا زمانیکه دو کشور منافع مشترک بسیار دارند، افزایش همکاری چین و روسیه خطری جدی برای آمریکا محسوب می‌شود.

رفتار روسیه و چین نشان می‌دهد چالش با آمریکا هزینه کمتری نسبت به سود ناشی از همکاری با آن کشور دارد. این محاسبات ریشه در دو نوع درک خطرناک از مسائل دارد.

اول اینکه آنها شاهد افول و انحطاط آمریکا هستند. از نظر آنها، آمریکا بر مسیر تاریخ نادرست سیر می‌کند. از یک طرف روابط نزدیکی با اتحادیه اروپا و بخش‌هایی از آسیا دارد درح الیکه ابزارهایی مثل نفوذ اقتصادی و اعتبار اخلاقی‌‌اش را در سایر قسمت‌های جهان از دست می‌دهد. خروج آمریکا از عراق و افغانستان بدون کسب پیروزی، این موضوع را به ذهن متبادر می‌کند که آمریکا با وجود برتری بلامنازع نیروی نظامی در بخش زمینی، توان دستیابی به اهداف سیاسی‌اش را ندارد.

دوم اینکه بسیاری از نخبگان چینی و روسی بر این باورند که اساساً اهداف سیاست خارجی آمریکا نسبت به منافع حیاتی آنها خصمانه است. هیچ گروهی ترویج دموکراسی آمریکایی را به عنوان بازتاب تعهد واقعی  آمریکا به مقوله آزادی قلمداد نمی‌کند. برعکس، هر دو بر این باورند که این یک مبارزه حساب شده جهت  تخریب حکومت‌هایی است که با آمریکا دشمن هستند یا آنقدر قدرتمند هستند که آسایش و منافع او را به خطر می‌اندازند.

ضمناً رهبران روسیه و چین دریافته‌اند که حمایت واشنگتن از همسایگان آنها، مخصوصاً درباره مسائلی که به روسیه و چین مربوط می‌شود، بیشتر از اینکه به دلیل احترام به حقوق بین‌الملل باشد، نوعی مهار دو جانبه جهت از بین بردن نفوذ منطقه‌ای و بین‌المللی این دو قدرت بزرگ است.


به عنوان مثال حمایت آمریکا از گرجستان و جمهور‌های سابق شوروی در آسیای مرکزی، موجب نگرانی روسیه می‌شود. علاوه بر آن، حمایت آمریکا از ویتنام و فیلیپین بر سر اختلافات دریایی با چین، تهدیدی برای پکن محسوب می‌شود.

جای هیچ تعجبی نیست که شی جین پینگ رئیس جمهور چین، مسکو را به عنوان اولین مقصد سفر بین‌المللی خود انتخاب کرد، او به همتای خود ولادمیر پوتین چنین گفت: «پکن و مسکو باید قاطعانه از تلاش یکدیگر برای حفظ حاکمیت ملی و منافع توسعه‌طلبانه و امنیتی حمایت کنند و متعهد شوند تا همکاری نزدیکی با یکدیگر بر سر مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی به عمل آورند.» پوتین متقابلا گفت که همکاری استراتژیک بین روسیه و چین از اهمیت فوق‌العاده‌ای در سطح دو جانبه و جهانی برخوردار است. در حالیکه صحبت‌‌های این دو رهبر، این تصور را به وجود می‌آورد که آنها با یکدیگر تبانی کرده‌اند، اما واقعیت این است که روسیه و چین به معنی دقیق پیامی که می‌فرستادند، واقف بودند.

سیاست‌گزارن در واشنگتن باید نزدیکی فزاینده و تنگاتنگ روسیه و چین و همچنین پیامی که این موضوع برای آمریکا دارد را به دقت ارزیابی کنند. نادیده گرفتن این مسئله به ضرر آمریکا خواهد بود.

چین و روسیه با سابقه بی اعتمادی دو ‌طرفه و منافع اقتصادی متضاد و جاه طلبی‌های ارضی چین، کماکان به عنوان دو متحد به حساب نمی‌آیند. نگرانی چین درباره کره شمالی، بیش از روسیه است از طرفی سرمایه‌گذاری مسکو در سوریه بیشتر از پکن است و در آسیای مرکزی نیز دو کشور آشکارا رقیب هم محسوب می‌شوند. بنابراین چین رفته رفته به یک ابرقدرت تبدیل می‌شود و روسیه سعی دارد جایگاه خود را در بین ابرقدرت‌ها حفظ کند. این مسائل باعث می‌شوند آنها دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به مسائل جهان داشته باشند.

بنابراین دو کشور منافع مشترک زیادی در حفظ همکاری با آمریکا، اتحادیه اروپا و شرکای تجاری‌شان و متولیان نظام مالی بین‌المللی به دست می‌آورند. این‌ها دلایل قوی برای حفظ یک رابطه خوب با واشنگتن هستند. اما آمریکا نباید تصور کند پکن و مسکو رویه ضد آمریکایی خود را متوقف خواهند کرد. چرا که این می‌تواند برداشت تاریخی اشتباهی باشد.

قبل از جنگ جهانی اول خیلی‌‌ها تصور می‌کردند بحران‌ اقتصادی متقابل و هزینه‌های بالای جنگ، مانع  تضاد بین قدرت‌های کلیدی اروپا خواهد بود. در آستانه جنگ جهانی دوم، تا قبل از پیمان آتش‌بس دو ساله  که  به معاهده مولوتوف ـ ریبن‌تروپ ـ معروف است، خرابی‌های فراوان و میلیون‌ها کشته در اروپا برجای ماند، به نظر نمی‌رسید روسیه کمونیست و آلمان نازی با یکدیگر هم‌پیمان شوند.

اوباما باید روسیه و چین را نه به عنوان دوست یا دشمن، بلکه به عنوان قدرت‌هایی بزرگ، با منافع خاص خودشان، در نظر بگیرد. همچنان‌ که این مسئله خود را در قضیه اسنودن نشان داد. در ابتدا اوباما به طور علنی و غیر مأثری، خواهان استرداد اسنودن شد. اما زمانی که وی با اجتناب از مقابله با این دو کشور، موضع رسمی خود را به طور ملایمتری دنبال کرد و روابط  محرمانه‌ و قویی  با مسکو و پکن آغاز نمود، موفق به کسب امتیازهایی از روسیه و چین شد.

آمریکا باید بداند تهیدیدات امنیتی موجود در سطح جهان ـ از سوریه گرفته تا ایران و کره شمالی ـ را نمی‌تواند بدون همکاری روسیه و چین با آسودگی و با موفقیت اداره کند. روسیه در رابطه با سوریه، با وجود نگرانی از سرنوشت مسیحیان به ویژه مسیحیان ارتدوکس، رویکرد رابطه با علویان را به نفع خود می‌داند. در موضوع پکن، در ‌حالیکه رهبران چین با موانعی برای حل مشکلات داخلی اقتصادی خود روبرو هستند، این موضوع منافع تجاری آمریکا را حفظ می‌کند.

با در نظر گرفتن روسیه و چین، کاخ سفید باید نشان دهد که رهبری آمریکا برای حل مسائل کلیدی جهان ضروری است همانطور که وجود روسیه و چین برای این منظور حیاتی می‌باشد. آمریکا باید نشان دهد که در این زمینه منفعل نیست.

رابطه با روسیه و چین بهتر است که در اولویت قرار گیرد، اما آمریکا نباید از پافشاری بر مواضع خود در برخی مسائل در مقابل دو قدرت اقتدارگرا اما نهایتاً واقع بین و عملگرا ترسی داشته باشد. بدیهی است که موضع‌گیری غیر از این یک نابخردی تاریخی خواهد بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس