گروه بینالملل مشرق - توافق واشنگتن - مسکو، اگرچه نکات مثبتی داشت و از انفجار یک انبار باروت در منطقه جلوگیری کرد اما نکات در خور توجهی نیز داشت که پشت پرده این توافق را آشکار میسازد.
اگر چه این توافق راهحلی برای برون رفت آبرومندانه آمریکا از بنبست سیاست دیرین خود یعنی ایفای نقش «ناجی اجباری جهان» بود و از سوی دیگر نیاز روسیه برای دستیابی به قدرت و موقعیت میراثدار خود یعنی شوروی را پاسخ داد و رضایتخاطر برای هردو طرف را به ارمغان آورد اما بیش از همه کارگردان پشت پرده خود یعنی اسرائیل را خشنود و راضی ساخت.
روسیه به زعم خود تصور می کند که در پی توافق مسکو - واشنگتن، توانسته با وزنه دیپلماتیک و حق وتوی خود، آمریکا را به میز مذاکره در مورد سوریه بکشاند و آمریکا نیز بر این باور است که توانسته خود را از باتلاق جنگی دیگر در خاورمیانه نجات دهد.
این در حالی است که این سناریو یکی از راهحلهای حیاتی اسرائیل برای پایان دادن به هزینههای حتمی در جنگ احتمالی سوریه و نیز اعمال فشار بیشتر بر ایران بود. بر این مبنا صهیونیستها به وسیله بازیگرانی مانند پوتین و اوباما هم توانستند سوریه را خلع سلاح کنند و هم درصددند تا به جامعه بین الملل القاء کنند که گزینه نظامی علیه ایران، بهترین راهحل برای حل موضوع هستهای این کشور است.
گفتنی است رسانه صهیونیستی هاآرتص نیز در گزارشی به این موضوع پرداخت و نوشت: "اگر بخواهیم سود برنده بزرگ و پنهان این توافق را پیدا کنیم، باید بدانیم که اسرائیل برنده اصلی این رویداد بود؛ برگ برنده ای که با دستان وزیر امور خارجه آمریکا برای ما مهیا شد.
در واقع اسرائیل اولین برنده در ماجرای خلع سلاح شیمیایی سوریه به شمار می آید و مانند کسی که بدون خرید کارت قرعه کشی برنده یک مسابقه شد، در این میان سود کرد.
این امر یکی از بزرگترین اهداف تاریخی اسرائیل یعنی سلاحهای شیمیایی سوریه را بدون پرداخت هزینه از میان برد؛ خطر استراتژیکی که اسرائیل همواره با آن روبه رو بود . هاآرتص از اسرائیلیها خواست تا به مناسبت این موفقیت از کری قدردانی کنند."
پیامدهای دخالت نظامی در سوریه برای اسرائیل
اگرچه اسرائیل در موقعیت کنونی در یک قدمی دستیابی به آرزوی دیرین خود یعنی نابودی حکومت بشار اسد قرار گرفت اما چند مانع بزرگ، شیرینی رسیدن به این هدف را برای آن تلخ کرد. موضع محکم ایران و حزبالله به عنوان محور مقاومت در منطقه، ماهیت مخالفان بشار و خارج شدن کنترل آنها، و افکار عمومی ضد جنگ و ضدصهیونیستی از جمله مواردی بودند که هزینه راهاندازی جنگ را برای اسرائیل بسیار جبرانناپذیر میکردند.
اسرائیل و لابیهای مهم صهیونیستی بینالملل که در آغاز بارها و بارها از آمریکا و جامعه بینالملل خواسته بودند تا با حمله نظامی علیه سوریه، حکومت بشار اسد را سرنگون کند، در یک چرخش تاکتیکی نکتهای دیگر را که حاکی از خطر سلفیهای دست پرورده خود برای منطقه بود، در بیانیههای خود مطرح و خواستار تأمل در تصمیم مبتنی بر حمله نظامی شدند.
به عنوان نمونه "سازمان صهیونیست آمریکا" در گزارشی نوشت: «ما در عجبیم که چرا اوباما و مقامات ارشد آمریکا حمله به بشار اسد را در دستور کار خود قرار دادهاند در حالیکه رویدادهای سوریه به صورت مستقیم منافع آمریکا را تهدید نمی کند.» این سازمان بزرگ صهیونیستی اذعان کرد: «کسانی که در سوریه علیه بشار اسد اسلحه به دست گرفتهاند، جزء القاعده و گروههای سنی افراطی هستند که مردم عادی و غیرنظامیان را قتل عام میکنند، پس دلیل اینکه آمریکا میخواهد از شورشیان جانبداری کند، چیست؟»
اگر چه این توافق راهحلی برای برون رفت آبرومندانه آمریکا از بنبست سیاست دیرین خود یعنی ایفای نقش «ناجی اجباری جهان» بود و از سوی دیگر نیاز روسیه برای دستیابی به قدرت و موقعیت میراثدار خود یعنی شوروی را پاسخ داد و رضایتخاطر برای هردو طرف را به ارمغان آورد اما بیش از همه کارگردان پشت پرده خود یعنی اسرائیل را خشنود و راضی ساخت.
روسیه به زعم خود تصور می کند که در پی توافق مسکو - واشنگتن، توانسته با وزنه دیپلماتیک و حق وتوی خود، آمریکا را به میز مذاکره در مورد سوریه بکشاند و آمریکا نیز بر این باور است که توانسته خود را از باتلاق جنگی دیگر در خاورمیانه نجات دهد.
این در حالی است که این سناریو یکی از راهحلهای حیاتی اسرائیل برای پایان دادن به هزینههای حتمی در جنگ احتمالی سوریه و نیز اعمال فشار بیشتر بر ایران بود. بر این مبنا صهیونیستها به وسیله بازیگرانی مانند پوتین و اوباما هم توانستند سوریه را خلع سلاح کنند و هم درصددند تا به جامعه بین الملل القاء کنند که گزینه نظامی علیه ایران، بهترین راهحل برای حل موضوع هستهای این کشور است.
گفتنی است رسانه صهیونیستی هاآرتص نیز در گزارشی به این موضوع پرداخت و نوشت: "اگر بخواهیم سود برنده بزرگ و پنهان این توافق را پیدا کنیم، باید بدانیم که اسرائیل برنده اصلی این رویداد بود؛ برگ برنده ای که با دستان وزیر امور خارجه آمریکا برای ما مهیا شد.
در واقع اسرائیل اولین برنده در ماجرای خلع سلاح شیمیایی سوریه به شمار می آید و مانند کسی که بدون خرید کارت قرعه کشی برنده یک مسابقه شد، در این میان سود کرد.
این امر یکی از بزرگترین اهداف تاریخی اسرائیل یعنی سلاحهای شیمیایی سوریه را بدون پرداخت هزینه از میان برد؛ خطر استراتژیکی که اسرائیل همواره با آن روبه رو بود . هاآرتص از اسرائیلیها خواست تا به مناسبت این موفقیت از کری قدردانی کنند."
پیامدهای دخالت نظامی در سوریه برای اسرائیل
اگرچه اسرائیل در موقعیت کنونی در یک قدمی دستیابی به آرزوی دیرین خود یعنی نابودی حکومت بشار اسد قرار گرفت اما چند مانع بزرگ، شیرینی رسیدن به این هدف را برای آن تلخ کرد. موضع محکم ایران و حزبالله به عنوان محور مقاومت در منطقه، ماهیت مخالفان بشار و خارج شدن کنترل آنها، و افکار عمومی ضد جنگ و ضدصهیونیستی از جمله مواردی بودند که هزینه راهاندازی جنگ را برای اسرائیل بسیار جبرانناپذیر میکردند.
اسرائیل و لابیهای مهم صهیونیستی بینالملل که در آغاز بارها و بارها از آمریکا و جامعه بینالملل خواسته بودند تا با حمله نظامی علیه سوریه، حکومت بشار اسد را سرنگون کند، در یک چرخش تاکتیکی نکتهای دیگر را که حاکی از خطر سلفیهای دست پرورده خود برای منطقه بود، در بیانیههای خود مطرح و خواستار تأمل در تصمیم مبتنی بر حمله نظامی شدند.
به عنوان نمونه "سازمان صهیونیست آمریکا" در گزارشی نوشت: «ما در عجبیم که چرا اوباما و مقامات ارشد آمریکا حمله به بشار اسد را در دستور کار خود قرار دادهاند در حالیکه رویدادهای سوریه به صورت مستقیم منافع آمریکا را تهدید نمی کند.» این سازمان بزرگ صهیونیستی اذعان کرد: «کسانی که در سوریه علیه بشار اسد اسلحه به دست گرفتهاند، جزء القاعده و گروههای سنی افراطی هستند که مردم عادی و غیرنظامیان را قتل عام میکنند، پس دلیل اینکه آمریکا میخواهد از شورشیان جانبداری کند، چیست؟»
این بازوی پرنفوذ اسرائیل در آمریکا، در بیانیه اخیر خود ادعا کرد: «آنچه با آن روبه رو شدیم این است که هر دو طرف جنگ در سوریه، برای ما هیولا هستند. از این رو برداشتن هر کدام از آنها سودی برای حفظ امنیت آمریکا و متحدان آن در منطقه نخواهد داشت و باید رویه جدیدی را اتخاذ کنیم.» از این رو صهیونیستها، ادامه جنگ داخلی را برای پیشبرد منافع خود در اولویت دانسته و دخالت نظامی در این کشور را در این مقطع زمانی به سود خود نمی دانند.
یکی دیگر از مشکلات اسرائیل در اروپا و آمریکا، افزایش روزافزون احساسات ضدصهیونیستی در میان گروههای مدنی و نیز سازمانهای غیردولتی است. این امر از زمان دخالت نظامی آمریکا در عراق و افغانستان ابعاد جدیدی به خود گرفته است چنان که گروههای ضدجنگ نیز به مخالفان اسرائیل پیوسته و همواره این رژیم را برای اعمال فشار بر آمریکا در جهت مداخله نظامی در این کشورها مورد انتقاد و سرزنش قرار می دهند. از این رو آیپک اخیراً در گزارشی نوشت: «ما باید در این برهه محتاط عمل کنیم. افکار عمومی، اسرائیل و سازمانهای یهودی را عاملان جنگ عراق و افغانستان می دانند. باید در مورد جنگ سوریه از فشار علنی برای آغاز جنگ اجتناب کنیم.»
موارد بالا در کنار هم منجر شد که اسرائیل سناریوی جدید خود را به اجرا درآورد.
خلع سلاح بشار اسد، جنگ روانی علیه ایران
پیچیدگی وقایع سوریه صهیونیستها را به اتخاذ تصمیمی ابتکاری سوق داد. پس از شکست سناریوهای فوق و با توجه به پیامدهای دخالت نظامی در سوریه برای اسرائیل، برنامه جدید آنها مبنی بر خلع سلاح بشار اسد از یک سو و همزمان اعمال فشار و جنگ روانی علیه ایران به اجرا درآمد.
در واقع این سناریو یک تیر و دو نشانی بود که نه تنها هراس اسرائیل از سلاحهای بشار اسد را برای همیشه از بین میبرد بلکه درصدد بود تا به آمریکا پیام دهد اگر ایران نیز سایه جنگ را بر سر خود احساس کند حاضر به معامله شده و از حق مسلم خود کوتاه خواهد آمد.
سازمان صهیونیست آمریکا به عنوان بازوی اجرایی اسرائیل در آمریکا طی نامه و بیانیههای مختلف به اعضای کنگره و نیز کابینه آمریکا ادعا کرد: «برای ما جالب است اوباما دستور تهیه گزارش محرمانه از حملات شیمیایی در سوریه را صادر میکند و جان کری، وقایع این کشور را غیر قابل تحمل میخواند در حالیکه ایران، هم آمریکا و هم اسرائیل را در مخاطره جدی قرار داده است، چرا که در حال دستیابی به سلاحهایی است که میتواند صدها هزار، بلکه میلیونها نفر از انسانهای بیگناه را به نابودی بکشاند.»
این لابی صهیونیستی افزود: «ما در عجبیم که چرا مقامات ارشد آمریکا حمله به بشار اسد را در دستور کار خود قرار داده اند اما از گزینه حمله نظامی به ایران اجتناب میکنند. این در حالی است که ایران به صورت روزافزون ظرفیت هسته ای خود را افزایش داده و منافع آمریکا را به صورت غیر قابل انکاری در مخاطره می افکند.»
این لابی فعال صهیونیستی همچنین از کاهش تمایل کنگره برای افزایش فشارها علیه ایران انتقاد کرده و با ابراز نگرانی از این روند ادعا میکند: «بیش از یکسال است که اوباما دوباره بر جایگاه ریاست جمهوری آمریکا تکیه داده، اما آنچه رخ داده است، دورنمای نگران کنندهای دارد زیرا اقدامات کنگره در مورد اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران متوقف شده است، همچنین تحریمهای برنامهریزی شده قبلی نیز روز به روز در حال تلطیف است. از سوی دیگر تحریمهای سازمان ملل مانند یک خمیازه کشدار بیحاصل است که هیچ تأثیری ندارد.
وعدههای اوباما نیز چیزی جز کلمات مبهم نیست چرا که صرفاً بر گزینه نظامی روی میز اشاره میکند، درحالیکه هیچگونه جدول زمانی و یا اقدام امیدوارکنندهای انجام نمیدهد.»
در واقع توافق واشنگتن – مسکو برای حل بحران سوریه، سناریویی بود که اسرائیل و لابیهای صهیونیستی آن را برای نیل به اهداف زیر به اجرا گذاردند:
1) اسرائیل بدون آنکه هزینه های دخالت نظامی در سوریه را متحمل شود، از سویی بشار اسد را خلع سلاح کرد و از سوی دیگر خطرات احتمالی جایگزینی سلفی های از کنترل خارج شده به جای اسد را به حداقل رسانید. در نتیجه با سناریوی جدید خود و خلع سلاح حکومت سوریه اطمینان دارد که هیچ خطری، آن را تهدید نمی کند و بنابراین درصدد خواهد بود تا بی ثباتی در سوریه و جنگ داخلی را از طرق مختلف تداوم بخشد.
2) اسرائیل و لابی های وابسته آن مدتهاست که آمریکا و نهادهای بین الملی را برای دخالت نظامی در ایران تحت فشار گذاردهاند. آنها این سناریو را به عنوان اثبات مدعای خود مبنی بر اینکه گزینه نظامی بهترین راهحل برای موضوع هسته ای ایران است، طراحی کردند. در واقع اسرائیل درصدد بود تا به واسطه توافق واشنگتن- مسکو به آمریکا و مجامع بین المللی اثبات کند که ایران تنها در صورتیکه سایه جنگ را ببیند، تسلیم میشود همانگونه که اسد در شرایط جدی شدن جنگ، از مواضع خود عقب نشینی کرد، در نتیجه راهحل دیپلماتیک در قبال موضوع هستهای ایران به نتیجه نمیرسد و باید گزینه نظامی علیه آن را به اجرا درآورد.
3) یکی دیگر از مواردی که غرب و اسرائیل در حمله به سوریه تردید داشتند توان نظامی بالای ارتش سوریه و متحدانش بوده است. طبق این توافق سلاحهای نظامی ارتش سوریه باید تحت نظارت مستقیم سازمان ملل باشد و این موضوع به این معناست در صورت حمله به خاک سوریه، ارتش این کشور حق ندارد از این سلاحها استفاده کند در حالی که در طرف دیگر رژیم صهیونیستی هیچ نظارتی نداشته و از هرگونه سلاحی می تواند بهره بگیرد! که این خود توازن قوای نظامی را بهم زده و طرف اسرائیلی را بر حمله کردن حریص تر خواهد کرد.
یکی دیگر از مشکلات اسرائیل در اروپا و آمریکا، افزایش روزافزون احساسات ضدصهیونیستی در میان گروههای مدنی و نیز سازمانهای غیردولتی است. این امر از زمان دخالت نظامی آمریکا در عراق و افغانستان ابعاد جدیدی به خود گرفته است چنان که گروههای ضدجنگ نیز به مخالفان اسرائیل پیوسته و همواره این رژیم را برای اعمال فشار بر آمریکا در جهت مداخله نظامی در این کشورها مورد انتقاد و سرزنش قرار می دهند. از این رو آیپک اخیراً در گزارشی نوشت: «ما باید در این برهه محتاط عمل کنیم. افکار عمومی، اسرائیل و سازمانهای یهودی را عاملان جنگ عراق و افغانستان می دانند. باید در مورد جنگ سوریه از فشار علنی برای آغاز جنگ اجتناب کنیم.»
موارد بالا در کنار هم منجر شد که اسرائیل سناریوی جدید خود را به اجرا درآورد.
خلع سلاح بشار اسد، جنگ روانی علیه ایران
پیچیدگی وقایع سوریه صهیونیستها را به اتخاذ تصمیمی ابتکاری سوق داد. پس از شکست سناریوهای فوق و با توجه به پیامدهای دخالت نظامی در سوریه برای اسرائیل، برنامه جدید آنها مبنی بر خلع سلاح بشار اسد از یک سو و همزمان اعمال فشار و جنگ روانی علیه ایران به اجرا درآمد.
در واقع این سناریو یک تیر و دو نشانی بود که نه تنها هراس اسرائیل از سلاحهای بشار اسد را برای همیشه از بین میبرد بلکه درصدد بود تا به آمریکا پیام دهد اگر ایران نیز سایه جنگ را بر سر خود احساس کند حاضر به معامله شده و از حق مسلم خود کوتاه خواهد آمد.
سازمان صهیونیست آمریکا به عنوان بازوی اجرایی اسرائیل در آمریکا طی نامه و بیانیههای مختلف به اعضای کنگره و نیز کابینه آمریکا ادعا کرد: «برای ما جالب است اوباما دستور تهیه گزارش محرمانه از حملات شیمیایی در سوریه را صادر میکند و جان کری، وقایع این کشور را غیر قابل تحمل میخواند در حالیکه ایران، هم آمریکا و هم اسرائیل را در مخاطره جدی قرار داده است، چرا که در حال دستیابی به سلاحهایی است که میتواند صدها هزار، بلکه میلیونها نفر از انسانهای بیگناه را به نابودی بکشاند.»
این لابی صهیونیستی افزود: «ما در عجبیم که چرا مقامات ارشد آمریکا حمله به بشار اسد را در دستور کار خود قرار داده اند اما از گزینه حمله نظامی به ایران اجتناب میکنند. این در حالی است که ایران به صورت روزافزون ظرفیت هسته ای خود را افزایش داده و منافع آمریکا را به صورت غیر قابل انکاری در مخاطره می افکند.»
این لابی فعال صهیونیستی همچنین از کاهش تمایل کنگره برای افزایش فشارها علیه ایران انتقاد کرده و با ابراز نگرانی از این روند ادعا میکند: «بیش از یکسال است که اوباما دوباره بر جایگاه ریاست جمهوری آمریکا تکیه داده، اما آنچه رخ داده است، دورنمای نگران کنندهای دارد زیرا اقدامات کنگره در مورد اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران متوقف شده است، همچنین تحریمهای برنامهریزی شده قبلی نیز روز به روز در حال تلطیف است. از سوی دیگر تحریمهای سازمان ملل مانند یک خمیازه کشدار بیحاصل است که هیچ تأثیری ندارد.
وعدههای اوباما نیز چیزی جز کلمات مبهم نیست چرا که صرفاً بر گزینه نظامی روی میز اشاره میکند، درحالیکه هیچگونه جدول زمانی و یا اقدام امیدوارکنندهای انجام نمیدهد.»
در واقع توافق واشنگتن – مسکو برای حل بحران سوریه، سناریویی بود که اسرائیل و لابیهای صهیونیستی آن را برای نیل به اهداف زیر به اجرا گذاردند:
1) اسرائیل بدون آنکه هزینه های دخالت نظامی در سوریه را متحمل شود، از سویی بشار اسد را خلع سلاح کرد و از سوی دیگر خطرات احتمالی جایگزینی سلفی های از کنترل خارج شده به جای اسد را به حداقل رسانید. در نتیجه با سناریوی جدید خود و خلع سلاح حکومت سوریه اطمینان دارد که هیچ خطری، آن را تهدید نمی کند و بنابراین درصدد خواهد بود تا بی ثباتی در سوریه و جنگ داخلی را از طرق مختلف تداوم بخشد.
2) اسرائیل و لابی های وابسته آن مدتهاست که آمریکا و نهادهای بین الملی را برای دخالت نظامی در ایران تحت فشار گذاردهاند. آنها این سناریو را به عنوان اثبات مدعای خود مبنی بر اینکه گزینه نظامی بهترین راهحل برای موضوع هسته ای ایران است، طراحی کردند. در واقع اسرائیل درصدد بود تا به واسطه توافق واشنگتن- مسکو به آمریکا و مجامع بین المللی اثبات کند که ایران تنها در صورتیکه سایه جنگ را ببیند، تسلیم میشود همانگونه که اسد در شرایط جدی شدن جنگ، از مواضع خود عقب نشینی کرد، در نتیجه راهحل دیپلماتیک در قبال موضوع هستهای ایران به نتیجه نمیرسد و باید گزینه نظامی علیه آن را به اجرا درآورد.
3) یکی دیگر از مواردی که غرب و اسرائیل در حمله به سوریه تردید داشتند توان نظامی بالای ارتش سوریه و متحدانش بوده است. طبق این توافق سلاحهای نظامی ارتش سوریه باید تحت نظارت مستقیم سازمان ملل باشد و این موضوع به این معناست در صورت حمله به خاک سوریه، ارتش این کشور حق ندارد از این سلاحها استفاده کند در حالی که در طرف دیگر رژیم صهیونیستی هیچ نظارتی نداشته و از هرگونه سلاحی می تواند بهره بگیرد! که این خود توازن قوای نظامی را بهم زده و طرف اسرائیلی را بر حمله کردن حریص تر خواهد کرد.