در مطالب السؤول گفته شده است که : مادر آن حضرت کنيزی بود که خيزران مرسي نام داشت . برخی نام وی را شقراء نوبيه ، ذکر کرده اند که اروی ، اسم او و شقراء لقب وی بوده است .
طبرسی در اعلام الوری گويد : مادرش کنيزی بود به نام نجمه که به وی ام البنين می گفتند . برخی نام مادر آن حضرت را سکن نوبيه و تکتم نيز گفته اند . حاکم ابو علی گويد : از جمله شواهدی که دلالت دارد نام مادر امام رضا ( ع ) تکتم بود ، سخن شاعری است که در مدح آن حضرت فرموده است :
و اجدادا علی المعظم رهظا الا ان خير الناس نفسا و والدا و اتتنا به للعلم و الحلم ثامنا اماما يودی حجة الله تکتم
ابو بکر گويد : عده ای اين شعر را به عموی ابو ابراهيم بن عباس منسوب ساخته اند و من آن را روايت نمی کنم و روايت و سماع اين شعر برای من واقع نشده بنابراين نه آن را اثبات می کنم و نه ابطال .
وی همچنين گويد : تکتم از اسامی زنان عرب است و در اشعار بسياری به کار رفته است . از جمله در اين بيت :
" طاف الخيالان فزا دا سقما خيال تکنی و خيال تکتما "
فيروز آبادی نيز بر اين اظهار نظر صحه گذارده و گفته است : تکنی و تکتم به صورت مجهول ، هر يک از نامهای زنان است .
فرزندان امام رضا ( ع )
کمال الدين محمدبن طلحه در مطالب السؤول گويد : آن حضرت شش فرزند داشت . پنج پسر و يک دختر . نام فرزندان وی چنين است : محمد قانع ، حسن ، جعفر ، ابراهيم ، حسن و عايشه.
عبد العزيزبن اخضر جنابذی در معالم العتره و ابن خشاب در مواليد اهل البيت و ابونعيم در حليه الاوليا نظير همين سخن را گفته اند . سبط بن جوزی در تذکره الخوص گويد : فرزندان آن حضرت عبارت بودند از محمد ( امام نهم ) ابوجعفر ثانی ، جعفر ، ابو محمد حسن ، ابراهيم و يک دختر . شيخ مفيد در ارشاد می نويسد :
امام رضا ( ع ) دنيا را بدرود گفت و سراغ نداريم که از وی فرزندی به جا مانده باشد جز همان پسرش که بعد از وی به امامت رسيد . يعنی حضرت ابوجعفر محمد بن علی ( ع ) .
ابن شهر آشوب در مناقب می گويد : امام محمد بن علی ( ع ) تنها فرزند اوست.
طبری در اعلام الوری می نويسد : تنها فرزند رضا ( ع ) پسرش محمد بن علی جواد بود لا غير . در کتاب العدد القوية آمده است که امام رضا ( ع ) دو پسر داشت که نام آنها محمد و موسی بود و جز اين دو فرزندی نداشت . همچنين در قرب الاسناد نقل به حضرت رضا ( ع ) عرض کرد : من از چند سال پيش درباره شده است که بزنطي جانشين شما پرسش می کردم و شما هر بار پاسخ می داديد پس از من پسرم جانشين من خواهد شد . اما اينک خداوند به شما دو پسر عطا کرده است پس کداميک از پسرانتان جانشين شمايند؟
مجلسی نيز در بحار الانوار در باب خوشخويی حديثی از عيون اخبار الرضا ( ع ) نقل کرده که در سند آن نام فاطمه دختر رضا آمده است.
نقش انگشتری آن حضرت
در فصول المهمة گفته شده است : نقش انگشتری امام رضا ( ع ) " حسبی الله " بود و در کافی به سند خود از امام رضا(ع) نقل شده است که فرمود: نقش انگشتری من " ما شاء الله لا قوه الا بالله " است. صدوق نيز در عيون گويد: نقش انگشتری آن حضرت " ولی الله "بود. دربان آن حضرت در فصول المهمه نام دربان آن حضرت "محمد بن فرات" و در مناقب "محمد بن راشد" ذکر شده است. شاعر آن حضرت دعبل خزاعی ، ابو نواس و ابراهيم بن عباس صولی ، شاعران آن حضرت بودند.
اخلاق و منش امام
خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونهای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار میکرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمینمود.
یکی از یاران امام میگوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که میتوانست نیازش را برآورده سازد رد نمیکرد در حضور دیگری پایش را دراز نمیفرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم میفرمود. چون سفره غذا به میان میآمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش مینشاند و آنان همراه با امام غذا میخوردند. شبها کم میخوابید و بسیاری از شبها را به عبادت میگذراند. بسیار روزه میگرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمیکرد.
کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک میکرد." یکی دیگر از یاران ایشان میگوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت میکرد، خود را میآراست (لباسهای خوب و متعارف میپوشید). شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمیگیریم."
شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمیرسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."
مردی از اهالی بلخ میگوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفرهای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است."
یاسر، خادم حضرت میگوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق میافتاد که امام ما را صدا میکرد و در پاسخ او میگفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی میفرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود."»
یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشتهام و خرجی راه را تمام کردهام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند ماندهام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی."
آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."
امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمیکردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول میداشتند.
یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) میگوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبهای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک میکند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کردهاید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم میپذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفتهام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام میدهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان میکند مزدش را کم دادهای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کردهای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ میفهمد که بیشتر پرداختهای و سپاسگزار خواهد بود."»
خادم حضرت میگوید: «روزی خدمتکاران میوهای میخوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بینیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»
مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بیهمتای امام را در میان ایشان میدید میخواست تا این قداست و اعتبار را خدشهدار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظرهای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که شرح یکی از این مجالس را میآوریم:
"برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام میباشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراستهای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا میخواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان میشود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتشپرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومیشان بشنود و ببیند که سخنان تک تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون میفهمد که توانایی کاری را که میخواهد انجام دهد ندارد و پشیمان میشود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.
رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، میگوید: «آن حضرت در هیچ شهری وارد نمیشد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی میآوردند و مسائل دینی خود را از امام میپرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ میگفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان میفرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم نزد مأمون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مأمون گفت: "آری، ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است."»
حدیث سلسلة الذهب
در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف میفرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه میشد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروههای بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند میدهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق میگریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه میزدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم میخواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لاالهالاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."
این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لاالهالاالله که مقوم اصل توحید در دین میباشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام میباشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت میدانند.
مختصری از کلمات حکمتآمیز امام
امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است."
امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی میماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر میباشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده."
امام فرمودند: "مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است."
امام فرمودند: "چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است."
امام فرمودند: "نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است."
مرجع فقید شیعه و عالم ربانی آیتالله بهجت، شخصیت امام رضا(ع) را در سخنان متعددی مورد بررسی قرار داده و از ایشان کرامات و روایات بسیاری نقل کردهاند. بخشی از سخنان آیتالله بهجت در مورد حضرت ثامنالائمه(ع) بهشرح ذیل است:
حرم امام رضا(ع) نعمت گرانقدر ایران
حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) نعمت بزرگ و گرانقدرى است که در اختیار ایرانىها است، عظمتش را خدا مىداند، بهحدى که امام جواد(ع) مىفرماید: زیارت پدرم امام رضا(ع) از زیارت امام حسین(ع) افضل است، زیرا امام حسین(ع) را عامه و خاصه زیارت مىکنند، ولى پدرم را جز خاصه (شیعیان دوازده امامى) زیارت نمىکنند، لذا کرامات از ضریح آن حضرت بیشتر از ضریح امام حسین(ع) ظاهر مىشود. بنابراین، ایرانىها باید نعمت حرم حضرت امام رضا(ع) که زیارت آن برایشان فراهم است، مغتنم بشمارند.
تحول قلب؛ اذن دخول حرم ثامنالحجج(ع)
زیارتتان قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا اذن دخول میطلبید و میگویید: «أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟» به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت(ع) به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء(ع) گریه است، اگر اشک آمد امام حسین(ع) اذن دخول دادهاند و وارد شوید. اگر حال داشتید، به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما بهوجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز، روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.
مبالغه در دعاها نکنید/ به شفای امام معتقد باشید
زیارت امام رضا(ع) از زیارت امام حسین بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین میروند. بسیاری از حضرت رضا(ع) سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس، کسی مادرش را به کول میگرفت و به حرم میبرد. چیزهای عجیبی را میدید. ملتفت باشید! معتقد باشید! شفادادن الی ماشاءالله! به تحقق پیوسته است. یکی از معاودین عراقی غدهای داشت و میبایستی مورد عمل جراحی قرار میگرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا خواست او را شفا بدهد، شب حضرت معصومه(س) را در خواب دید که به وی فرمود: «غده خوب میشود. احتیاج به عمل ندارد»! ارتباط خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته، خواهر جوابش را داده است.
همه زیارتنامهها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. قلب شما بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیه السلام بشمرید. حضرت علیه السلام میدانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا علیه السلام به کسی فرمودند: «از بعضی گریهها ناراحت هستم»!
امام رضا(ع) رسم ادب به پیشگاه امام زمان(عج) را به ما آموخت
از زمان رسول خدا(ص) بحث جانشینی ایشان مطرح بود و حضرت در مقاطع زمانی مختلف و ویژه بحث جانشینی خود را عنوان می کردند و در تاریخ هم ثبت شده و همیشه این سؤال مطرح بود که آیا پیامبر(ص) می تواند همه دنیا را به اسلام بکشاند؟ یا نه اسلام محدود می شود و یا از بین می رود؟ آنگاه در سه جای قرآن به صراحت آیه آمد که « هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» یعنی خداوند این رسول را به تمام ادیان توفق می دهد. در زمان ائمه هم این سؤال مطرح بود که چه زمانی تمام دنیا مسلمان می شود؟ زمان امام رضا(ع) شیعیان خیلی این مطلب را سؤال می کردند که آیا شما هستید که دنیا را مسلمان می کنید؟ فرمودند خیر. فرزند چهارم من هست و مطالبی را در مورد امام زمان (عج) می فرمودند و بشارت می دادند.
حتی رسم بلندشدن در هنگام شنیدن و یا بیان اسم«قائم» برای حضرت مهدی(عج) و دست را بر روی سر گذاشتن و رو به قبله تعظیم کردن را خود امام رضا(ع) انجام دادند که این عمل مستحب است. حضرت با این رفتارشان این را بیان کردند که آن آقا می آیند و حتی من هم پایین تر از او هستم و اوست که تمام دنیا را می گیرد و من نیز تسلیم او هستم. بارها از علی بن موسی الرضا(ع) درباره حضرت مهدی(عج) سؤال شد و حضرت با معرفی ایشان می فرمودند بله وعده خدا محقق خواهد شد و فرزندم می آید. حتی دشمنان و مخالفان گاهی به کنایه سؤال می کردند که مثلا حالا آن فرزندت که می گویی می آید چی دارد که بقیه ندارند- منظورشان این بود که چه علمی او دارد که مأمون ندارد- فرمودند او علمی دارد که تمام بشریت را جوابگوست، و او دعایش مستجاب است. یکی از علائم امام معصوم این است که نفرین و دعایش در جا مستجاب می شود و بعد مخالفان ساکت می شدند چون می دانستند مأمون که خود را اولی الامر و جانشین پیامبر(ص) می خواند، چنین نیست. اتفاقا عنوان «ابن الرضا» که به امام نهم(ع) اطلاق می شد به گونه ای بود که تا امام زمان(عج) ادامه داشت و ائمه بعد از امام رضا(ع) را نیز تا امام زمان(عج) « ابن الرضا» می خواندند و این خود گویای این مطلب است که امام رضا(ع) چه نقشی در تبیین بحث مهدویت و بشارت ظهور ایشان داشتند.
پاداش زیارت امام رضا(ع)
جناب شيخ طوسي از حضرت رضا(ع) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود:«در خراسان بقعهاي است و زماني خواهد آمد كه آن بقعه همواره محل رفت و آمد و مطاف فرشتگان ميشود تا روز قيامت كه در صور دميده ميشود و قيامت فرا ميرسد.»
پرسيدند: اي پسر رسول خدا! اين بقعه كدام بقعه است؟ فرمود:«اين بقعه در سرزمين طوس است، به خدا سوگند! آن زمين، باغي از باغهاي بهشت است. هر كه مرا دراين بقعه زيارت كند مانند كسي است كه رسول خدا را زيارت كرده است و براي او پاداش هزار حج مقبول و هزار عمره مقبول نوشته خواهد شد و من و پدرانم روز قيامت شفاعت كننده او خواهيم بود.»
دل که شد از آن من صاعقه اش می کنم ***** شعله جانسوز بی سابقه اش می کنم
هرکــه شود زائـــرم؛وقـت خداحـافـظی ***** تـــا در باغ بهشت بدرقه اش می کنم
شهادت امام
در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخنهای دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخنهایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهرآلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.
تدفین امام
به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.