گروه گزارش ویژه مشرق- بررسي مفهوم عدالت و فرصت مساوي همواره امري خطير و دشوار بوده است و اين سختي در مورد وضعيت كساني كه از خانواده و سرزمين مادري خود به كشور ديگري مهاجرت مي كنند چندين برابر مي شود. هر ساله بسياري از مردم بدلايل متفاوت از خانه و كاشانه خود به سرزمين هاي ديگر مهاجرت مي كنند تا به وضعيت بهتري از زندگي گذر پيدا كنند .يكي از كشورهايي كه هدف اصلي مهاجرين از سراسر دنيا قرار مي گيرد ايالات متحده امريكا مي باشد.
آمريكا به دليل دارا بودن بزرگترين اقتصاد دنيا همواره از جايگاه خاصي در اولويت مهاجرين برخوردار بوده است. اين كشور در درون خود مجموعه عظيمي از مهاجرين ازکشورهای مختلف را جاي داده است كه این موضوع آنرا به عنوان يكي از مهاجرپذيرترين كشورهاي دنيا تبديل كرده است .مهاجر پذيري آمريكا در يك سوي اين داستان قرار دارد و طرف ديگر آن جايگاه و وضعيت مهاجراني مي باشد كه به اين كشور مهاجرت مي كنند. همانطور كه بيان شد بطور طبيعي مهاجران در طول مدت مهاجرت مشكلات خاصي را متحمل مي شوند ولي در موردكشور آمريكا مشكلات خاص ديگري نيز وجود دارد كه در خلال اين نوشتار به آن اشاره مي نماييم.
آمريكا از كشورهايي مي باشد كه بر پايه مهاجرت بنا شده است. در واقع برخلاف كشورهايي كه داراي بستر تاريخي مي باشند اين كشور بر اساس مهاجرت اروپائيان تشكيل شده است كه بدلايل مختلف سياسي، فرهنگي و اجتماعي واقتصادي از زادگاه خود به اين سرزمين مهاجرت كردند البته گفتني است كه اين مهاجرت به نوعي با اشغال سرزمين هاي بوميان اين كشور نيز همراه بوده است.
آمريكاييان اوليه در 13كلوني سازمان مي شدند ولي بعدها با اشغال بسياري از سرزمينهاي بوميان ساكن اين مناطق گسترش يافتند و تبديل به يك كشور شدند.
با توجه به توضيحات داده شده در اين كشور بي مناسبت نمي باشد اگر وضعيت مهاجرت به آمريكا به را با توجه به آمارو ارقام موجود بررسي نماييم. چندان آمار دقيقي از مهاجرت به آمريكا قبل از جنگ جهاني دوم در دست نمي باشد. تنها نكته مهم در اين خصوص اين است كه مهاجرين قبل از اين تاريخ اكثراً اروپايي بوده اند و از نظر فرهنگي ، مذهبي و هويتي در حوزه تمدني غرب قرار داشته اند. ولي نكته اصلي در مورد مهاجرين در آمريكا به مهاجرين اين كشور از 50 سال گذشته برمي گردد. دوره اي كه در آن با سرعت گرفتن تحرك در مسافرها، مهاجرت نيزگسترش يافت و آمريكا نيزمقصد بسياري از مسافرين ومهاجرين قرار گرفت. بر اساس آمار اين كشور در سال 2011 ، 4/40 ميليون مهاجر در آمريكا زندگي مي كرده اند كه در مقابل جمعيت 7/9 ميليوني سال 1960 رقم بسيار بالايي مي باشد. از اين تعداد مهاجر تا کنون 5/15 ميليون نفر تا جمعيت آمريكايي گرفتند و حدود 1/11 ميليون نفر اجازه اقامت در اين كشور را دیافت نموده اند. آمار مهاجرين در اين كشور در سالهاي قبل از 1990 حدود 38درصد و بعد از آن 1999-1990 حدود 27درصد بوده است. همانطور كه مشاهده مي شود در سالهاي اخير نرخ رشد مهاجرت به آمريكا در حال افزايش بوده است كه زمینه ساز طرح سياست هاي محدوديت ورود مهاجرين در سالهاي بعد در اين كشور شد. اين افزايش در سالهاي بعد بين 2000 تا 2011 میلادی حدود 30درصد بوده است1.
جمعيتي كه بسياري از آمريكايي هاي قديمي و مهاجرين گذشته را نسبت به مهاجرين جديد بدبين كرده است. چرا كه ورود مهاجرين جديد به اين كشور با تغيير شرايط اقتصادي بدلايل مختلف نظير جنگ هاي متعدد در خاورميانه و بحران اقتصادي در آمريكا موجب محدود شدن فرصت هاي اقتصادي شهروندان اين كشور مي شود و به نوعي از ميان رفتن فرصت زندگي بهتر براي آنان مي شود. طبق آمار فقط 36درصد درصد از آمريكايي ها از آمار ورود مهاجرين به آمريكا راضي مي باشد كه به نوع خود مسئله را به گونه ديگري ميتواند بنمایاند و آنهم مخالفت اكثريت آمريكاييان با ورود مهاجرين به اين كشور مي باشد. طبق نظرسنجي موسسه گالوپ در سال 2013 اكثريت آمريكاييان خواستار تغييرات اساسي در نرخ مهاجرت به اين كشور بوده اند. نگراني ديگري كه در ميان نخبگان آمريكايي از مهاجرت ها به اين كشور مشاهده مي شد تغييرات فرهنگي و اثرات سياسي آنها مربوط مي شود كتاب معروف ساموئل هاشينگتون مستقيماً تغييرات سياسي شما از مهاجرت و پيامدهاي فرهنگي آن را هدف قرار داده است كه نمايانگر وسعت دغدغه نسبت به مهاجرين از لايه هاي بالاي جامعه آمريكا مي باشد.2
با توجه به مسائلي كه تاكنون مطرح شده مهاجرت از آمريكا در حال حاضر از طرف هم نخبگان وهم مردم عادي به دلايل مختلف مورد سوء ظن وبدبيني قرار دارد. اين سوء ظن وبدبيني از حوادث سپتامبر 2001 و نسبت دادن آن به مسلمانان در مورد كشورهاي مسلمان و مهاجرين آنها تقويت نيز شده است. در نتيجه شرايط را براي مهاجرين مسلمان به اين كشور با موانع قانوني و ذهنيتي بسيارزيادي نيز مواجه ساخته است. اين ذهنيت منفي در مورد اسپانیایی تبارها و مكزيكي هاي همسايه اين كشور نيز وجوددارد و حدود 20هزار سربازي كه در دوره اوباما براي حفاظت از مرزها تعيين شده اند مي تواند نشانه خوبي براي نشان دادن اين ذهنيت منفي باشد3.
اين تفكر در سطح نخبگان و توده جامعه آمريكا با ديپورت( اخراج) حدود 400 هزار نفری از مهاجرين آمريكا در سال 2011 خودنمايي مي كند و اين درحالي است که در طول 5 سال قبل از 2011 فقط اين كشور 281 هزار نفر از مهاجرين را اخراج نموده است . علاوه بر اين فرآيندهاي پذيرش مهاجرين در جامعه آمريكا نيز به لحاظ نيروي انساني و تشخيص كارشناسي در سالهاي اخير به شدت سخت شده است. بر اساس آمارهاي موسسه بروكينز آمريكا در سال هاي اخير برنامه اي براي ادامه اقامت در آمريكا طراحي شده است كه در آن حدود 500 هزار نفر از مهاجرين تحت بررسي براي اعطاي تابعت قرار مي گيرند كه درصد بالايي از اين افراد از شانس بالايي براي اخذ تابعيت آمريكا برخوردار نيست بلكه صرفاً تعليق در اقامت نصيب آنها مي شود. با توجه به مسائلي كه بيان شد مهاجرت به آمريكا نسبت به سالهاي قبل با سختي هاي بسياربيشتري مواجه خواهد بود و حضور بسياري از مهاجرين قانوني در اين كشور با چالش هاي بسيار بالايي همراه خواهدبود4.
وضعيت مهاجرين در آمريكاي كنوني وضعيتي سخت و ناامني مي باشد چرا كه با توجه به وضعيت فعلي اقتصادي، امنيت شغلي حتي براي شهروندان اصيل اين كشور نيز وجود ندارد چه رسد به مهاجرين خارجي در اين كشور. علاوه بر اين خارجي بودن دادن موقعیت های اقتصادي به نوعي مسئله هويت و شخصيت نيز مي باشد كه درادامه بحث توضيح خواهد داده شد. اولين سطح عبارتست از مشكلات كلي براي همه مهاجرين و دومين مسئله برمي گردد به مهاجرت ايراني.
اولين و مهمترين مشكل مهاجرين در آمريكا زبان انگليسي مي باشد. اگرچه براي بسياري از مهاجرين آموختن زبان مسئله كوتاه مدت مي باشد اما بسياري از مواقع زبان مادري معرف شخصيت و جايگاهي مي باشد كه بدان وسيله افراداعتماد صاحبان شغل را بدست مي آورند. در واقع تفاوت فاحشي ميان افراد دوزبانه و افرادي كه زبان مادري آنها انگليسي مي باشد وجود دارد4.
در بسياري از موقعيت هاي شغلي صحبت كردن بدون لهجه به زبان انگليسي اصل مي باشد و ضامن موفقيت شغلي افراد. در واقع زبان انگليسي بدون لهجه در شغلهايي نظير وكالت، قضاوت و شغلهاي مديريتي و بازرگاني از اهميت بسزايي در موفقيت هاي شغلي وبازرگاني برخوردار مي باشد با در نظر گرفتن اين عامل چندان عجيب به نظر نمي رسد كه بسياري از موفقيت مهاجرين در آمريكا در شغلهاي مهندسي ، پزشكي و كشاورزي مي باشد كه به مهارتهاي زباني كمتري نياز دارند. در بسياري از مواقع زبان به عنوان مانعي هويتي جلوه مي نمايد براي مثال در اكثر مسائل مربوط به حوزه عمومي و سياسي افرادي انتخاب و يا مطرح مي شوند كه زبان انگليسي را بصورت مادري صحبت مي كنند در آن عرصه هاي شانس بسيار پاييني براي مهاجرين وجوددارد: نقش زبان زماني مي تواند كمرنگ شود كه تخصص افراد در اين كشور بسيار نادر باشد و سيستم آمريكا نياز جدي به افراد غيربومي اين كشور داشته باشد . براي مثال بسياري از چينيها، مكزيكي ها يا حتي ايراني ها در بخش هاي فني اين كشور نظير ناسا، مراكز تحقيقاتي صنعتي و توليدي به كار گماشته ميشوند وعمدتاً در صورت پيشرفت مسئول بخش فني مربوطه خواهندشد.
در سطح بعد زبان نماينده يك فرهنگ و يك نوع خاص از مناسبات اجتماعي مي باشد كه براي بسياري از مهاجرين به اين كشور كه علاقمند به سنت هاي پيشين خود هستند به نوعي مخرب مي باشد. اين بعد از زبان در همه اقشار و گروهها از مهاجرين صادق است ولي در مورد كودكان بسيار تأثيرگذارتر مي باشد. چرا كه بسياري از كودكان در خلال آموختن زبان به نوعي به دروني شدن فرهنگ آمريكايي مي پردازند كه خودبه خود به آمريكايي شدن فرهنگي اين كودكان و جدا شدن از سنت هاي پذيرفته شده والدين مربوط مي شود. اين موضوع خودبه خود به نوعي باعث جدايي فرهنگي و فكري والدين و فرزندان يا افراد از اهويت اوليه خود مي شود كه با سست كردن بنياد هويتي افراد موجب افزايش تنش در خانواده ها مي گردد5.
مشكل بعد بسياري از مهاجرين به آمريكا عبارت است از عدم برخورداري از بيمه وخدمات اجتماعي. در سالهاي اخير و حتي در انتخاب اخير رياست جمهوري آمريكا مسئله بيمه و خدمات اجتماعي يكي از مهمترين مسائل مورد بحث توسط كانديداهاي رياست جمهوري بوده است. اين مسئله در مورد مهاجرين شكل حادتري به خود مي گيرد. در اين خصوص بايد گفت كه با توجه به هزينه هاي بالاي درماني در آمريكا در بسياري از اوقات مشكلات جدي براي این افراد در برخورداری از خدمات درمانی و رفاهی در آمریکا به وجود مي آورد.
عدم آگاهي از حقوق خود و ترس از اخراج شدن در بسياري از مهاجرين موجب تن دادن آنها به استعمار و سوء استفاده شدن توسط كارفرماها مي شود. در اين خصوص همه مليت ها تقريباً وضعيت برابري دارند و مي توانند براحتي اخراج شوند و وضعيت در مورد مسلمانان نابسمان تر نيز هست. در بسياري از اوقات اين اجبار و الزام بيروني نیست بلكه فرد خارجي براي پذيرفته شدن در موقعيت كاري خود مجبور به گذار از برخي حقوق خود است كه موضوع اهميتي دو چندان پيدا مي كند و به استثمار پنهان بدل مي شود6.
مسئله بعدي تغيير جايگاه اجتماعي افراد است. بسياري از افرادي كه از كشورهاي شرقي و غربي به آمريكا مهاجرت مي كنند با نگاه از بالا به پايين آمريكاييان مواجه مي شوند. در واقع با گذار از تمام مراحل قانوني و اخذ شهروندي به نوعي در ساختار جامعه آمريكا شهروند درجه دو محسوب مي شوند رفتارهاي بسياري از آمريكاييان سفيدپوست با سياهان و لاتينوها كه حتی در اين كشور بدنيا آمده اند و به تمام مسائل مربوط به زندگي در آمريكا اشراف دارند به طور كاملاً روشني نمايانگر اين موضوع است.
حال در مورد مهاجرين تازه مسافرت كرده به اين كشور وضعيتي بسيار حادتر مي يابد. براي زندگي عادي و زنده ماندن بسياري از افراد مجبور به انجام كارهايي مي باشند كه در شأن آنها در كشور مبدأ شود. و به نوعي براي آنها حقارت بار محسوب مي شوند. در اين خصوص نبوده اند افرادي در كشور خود پزشک، مهندس يا مدير عالي و صاحب كسب و كار بوده اند ولي در آمريكا مجبور به روي آوردن به كارهايي نظير رانندگي تاكسي، كار در سوپرماركتها و ... شده اند. مسئله بعدي تحرك اجتماعي و طبقاتي است كه براي خارجيان موجود در آمريكا بسيار سخت تر از ساير آمريكايي هاست. آمريكا بدليل ماهيت سرمايه داري اش در بسياري از موارد براي شهروندان عادي خود هم نظامي بسيار سخت و غيرقابل پيشرفت محسوب مي شد و در مورد مهاجرين اين موضوع حالتي وخيم تر پيدا مي كند. بسياري از مهاجرين در اين كشور از دست يابي به منابع واقعي قدرت و ثروت اجتماعي محروم مي مانند و تنها دليل اين قضيه نيز مهاجر بودن آن است. بر اساس تفكر آمريكايي مديريت بايد توسط آمريكاييان صورت پذيرد و ساير بخش هاي تكنيكي در دست سايرين.7
بهترين مثال براي اين موضوع حضور بسيار كمرنگ خارجيان در در سمت هاي رياست دانشگاهي است. نظام آموزشي عالي آمريكا بهترين نخبگان را از تمام دنيا جذب مي نمايد ولي غالب اين افراد در سطح استادي، مديريت گروه و يا رياست دانشكده متوقف مي شوند و بعد از آن رشد نمي كنند. تاكنون در سطح دانشگاههاي صاحب نام آمريكايي هيچ مهاجري به رياست منصوب نشده است.
در مورد مهاجران مسلمان موضوع از تمام مسائل ذكر شده در بالا حادتر است. اولاً به خاطر تفاوت در مذهب و استواري عقيده هاي مذهبي مسلمانان در آمريكا، این گروه همواره تحت فشارهاي مستقيم و غيرمستقيم محيطي قرار داشته اند و از بعد از حوادث 11 سپتامبر با هجمه هاي رسانه اي غرب عليه مسلمانان موضوع بشدت پيچيده تر از گذشته شد8. در واقع با تمركز رسانههاي خارجي بر تغيير ذهنيت مردم آمريكا در مورد مسلمانان اين اقليت در آمريكا بيش از گذشته مظلوم واقع گشتند و به نوعي جنبه امنيتي نيز پيدا کرده اند.
در واقع در اين كشور مقامات امنيتي همواره مسلمانان را به عنوان يك گروه كاملاً رقيب و معارض تحت نظر مي گيرند چرا كه بعد از فروپاشي شوری آمريكائيان از مسلمانان به عنوان مبنای اصلی تروريست ها ياد کرده و با شروع جريان اسلام هراسی در واقع آنها را رقیب ايدئولوژيك خود معرفي كرد كه اين مسئله علاوه بر تمام مسائل پيشين زندگي را براي مهاجرين مسلمان به آمريكا سخت مي نمايد. در مورد ايران علاوه بر اسلام، ايراني بودن به عنوان عامل بعدي محدوديت وتحت كنترل قرار گرفتن مطرح است. همانطور كه در ادبيات سياسي نخبگان آمريكايي در انتخابات رياست جهور ديده مي شده است از نظر طيف بزرگي از آنها ايران به عنوان دشمن آنهم در سطح ايدئولوژيك دشمن مطرح است كه اين قضيه نيز زندگي در آمريكا را براي مهاجرين ايراني سخت تر مينمايد.
فرایند امنیتی سازی جمهوری اسلامی ایران فقط به ایرانیان در این کشور محدود نمی شود و تصویر ایرانیان در سطح بین المللی به عنوان انسان هایی که باید از لحاظ امنیتی مورد بررسی و کنترل قرار گیرند مورد بازنمایی قرار گرفته است. این مسئله در مورد ایرانیان مقیم در آمریکا چهره بسیار جدی تری را در دو سطح ایجاد می نماید. سطح اول دستگاههای امنیتی آمریکا و نگاه آنها نسبت به ایرانیان است. در این سطح بازرسی بیشتر ایرانی ها در محل های کاری و زندگی آنها مورد اهتمام قرار خواهد گرفت و حتی این قضیه با توجه یه متمرکز شدن بخش اعظم جمعیت ایرانیان در ایالت کالیفرنیا این شبهه را در اذهان ایجاد می کند که کنترل گروهی آنان مد نظر باشد.
علاوه بر کنترل همه جانبه زندگی اجتماعی توسط آمریکاییان و دستگاههای امنیتی آنها این مسئله خود را در شغل یابی آنها هم نمایان می کند چراکه بسیاری از شرکت ها از دردسر درگیری با امنیتی های آمریکا دوری می گزینند و به همین دلیل فرصت کاریابی کمتری برای آنها وجود دارد. البته آن دسته از دانشجویان و نخبگان علمی ایرانی که در این کشور مشغول به تحصیل و بعد کار می شوند بدلیل تخصص بالا مورد نیاز این کشور و کمپانی های فوق پیشرفته آنها هستند و از طرف دیگر برای همان شغل و با دستمزد مورد نظر آمریکایی موجود نیست یا حداقل کم است9.
مسئله دیگر سطح مردم آمریکاست. از آنجا که در این کشور رسانه ها نقش بسیار تعیین کننده ای در مناسبات زندگی اجتماعی از طریق کنترل ذهنیتها داشته و دارند وجود امواج ایران هراسی از ابتدای انقلاب اسلامی ایران در رسانه های آمریکایی عموما چهره ای خشن و تروریستی از جمهوری اسلامی ایران به نمایش گذارده اند لذا مردم آمریکا ایرانیان را اکثرا عرب، خشن و تروریست می پندارند که نفس این قضیه در مکانهایی که ایرانیان کمتر شناخته شده اند بسیار سخت و آزار دهنده است.
مسئله دیگری که در مورد ایرانیان صدق می کند قضیه تحریم ها اقتصادی بین المللی است که نقل و انتقال پول از ایران به آمریکا و بالعکس را با دشواری های فراوانی مواجه ساخت. بسیاری از ایرانیان در آمریکا اموالی نیز در ایران دارند که نقش بسیار مؤثری در زندگی آنها در آمریکا دارد و این تحریم ها قضیه را بسیار سخت و پیچیده نموده اند و بر سختی ها گذشته افزوده اند.
در نهایت باید گفت که زندگی در آمریکا چند لایه سختی و مشکل دارد. بخش اول مشکلاتی هست که به موضوع مهاجرت و زندگی جدید در مکان جدید و قوانین جدید مربوط می شود. دومین قضیه مربوط به مشکلاتی است که زندگی در آمریکا مربوط می شود و خاص این کشور می باشند. سومین سطح مربوط به مسلمانان در این کشور می شود و از آنجایی که مسلمانان اعم از ایرانیان نیز هستند مربوط به ایرانیان نیز می گردد و در آخرین سطح مشکلاتی است که خاص ایرانیان بوده و زندگی را برای آنها در آمریکا دشوار می نماید.
منابع:
آمريكا به دليل دارا بودن بزرگترين اقتصاد دنيا همواره از جايگاه خاصي در اولويت مهاجرين برخوردار بوده است. اين كشور در درون خود مجموعه عظيمي از مهاجرين ازکشورهای مختلف را جاي داده است كه این موضوع آنرا به عنوان يكي از مهاجرپذيرترين كشورهاي دنيا تبديل كرده است .مهاجر پذيري آمريكا در يك سوي اين داستان قرار دارد و طرف ديگر آن جايگاه و وضعيت مهاجراني مي باشد كه به اين كشور مهاجرت مي كنند. همانطور كه بيان شد بطور طبيعي مهاجران در طول مدت مهاجرت مشكلات خاصي را متحمل مي شوند ولي در موردكشور آمريكا مشكلات خاص ديگري نيز وجود دارد كه در خلال اين نوشتار به آن اشاره مي نماييم.
آمريكا از كشورهايي مي باشد كه بر پايه مهاجرت بنا شده است. در واقع برخلاف كشورهايي كه داراي بستر تاريخي مي باشند اين كشور بر اساس مهاجرت اروپائيان تشكيل شده است كه بدلايل مختلف سياسي، فرهنگي و اجتماعي واقتصادي از زادگاه خود به اين سرزمين مهاجرت كردند البته گفتني است كه اين مهاجرت به نوعي با اشغال سرزمين هاي بوميان اين كشور نيز همراه بوده است.
آمريكاييان اوليه در 13كلوني سازمان مي شدند ولي بعدها با اشغال بسياري از سرزمينهاي بوميان ساكن اين مناطق گسترش يافتند و تبديل به يك كشور شدند.
با توجه به توضيحات داده شده در اين كشور بي مناسبت نمي باشد اگر وضعيت مهاجرت به آمريكا به را با توجه به آمارو ارقام موجود بررسي نماييم. چندان آمار دقيقي از مهاجرت به آمريكا قبل از جنگ جهاني دوم در دست نمي باشد. تنها نكته مهم در اين خصوص اين است كه مهاجرين قبل از اين تاريخ اكثراً اروپايي بوده اند و از نظر فرهنگي ، مذهبي و هويتي در حوزه تمدني غرب قرار داشته اند. ولي نكته اصلي در مورد مهاجرين در آمريكا به مهاجرين اين كشور از 50 سال گذشته برمي گردد. دوره اي كه در آن با سرعت گرفتن تحرك در مسافرها، مهاجرت نيزگسترش يافت و آمريكا نيزمقصد بسياري از مسافرين ومهاجرين قرار گرفت. بر اساس آمار اين كشور در سال 2011 ، 4/40 ميليون مهاجر در آمريكا زندگي مي كرده اند كه در مقابل جمعيت 7/9 ميليوني سال 1960 رقم بسيار بالايي مي باشد. از اين تعداد مهاجر تا کنون 5/15 ميليون نفر تا جمعيت آمريكايي گرفتند و حدود 1/11 ميليون نفر اجازه اقامت در اين كشور را دیافت نموده اند. آمار مهاجرين در اين كشور در سالهاي قبل از 1990 حدود 38درصد و بعد از آن 1999-1990 حدود 27درصد بوده است. همانطور كه مشاهده مي شود در سالهاي اخير نرخ رشد مهاجرت به آمريكا در حال افزايش بوده است كه زمینه ساز طرح سياست هاي محدوديت ورود مهاجرين در سالهاي بعد در اين كشور شد. اين افزايش در سالهاي بعد بين 2000 تا 2011 میلادی حدود 30درصد بوده است1.
جمعيتي كه بسياري از آمريكايي هاي قديمي و مهاجرين گذشته را نسبت به مهاجرين جديد بدبين كرده است. چرا كه ورود مهاجرين جديد به اين كشور با تغيير شرايط اقتصادي بدلايل مختلف نظير جنگ هاي متعدد در خاورميانه و بحران اقتصادي در آمريكا موجب محدود شدن فرصت هاي اقتصادي شهروندان اين كشور مي شود و به نوعي از ميان رفتن فرصت زندگي بهتر براي آنان مي شود. طبق آمار فقط 36درصد درصد از آمريكايي ها از آمار ورود مهاجرين به آمريكا راضي مي باشد كه به نوع خود مسئله را به گونه ديگري ميتواند بنمایاند و آنهم مخالفت اكثريت آمريكاييان با ورود مهاجرين به اين كشور مي باشد. طبق نظرسنجي موسسه گالوپ در سال 2013 اكثريت آمريكاييان خواستار تغييرات اساسي در نرخ مهاجرت به اين كشور بوده اند. نگراني ديگري كه در ميان نخبگان آمريكايي از مهاجرت ها به اين كشور مشاهده مي شد تغييرات فرهنگي و اثرات سياسي آنها مربوط مي شود كتاب معروف ساموئل هاشينگتون مستقيماً تغييرات سياسي شما از مهاجرت و پيامدهاي فرهنگي آن را هدف قرار داده است كه نمايانگر وسعت دغدغه نسبت به مهاجرين از لايه هاي بالاي جامعه آمريكا مي باشد.2
با توجه به مسائلي كه تاكنون مطرح شده مهاجرت از آمريكا در حال حاضر از طرف هم نخبگان وهم مردم عادي به دلايل مختلف مورد سوء ظن وبدبيني قرار دارد. اين سوء ظن وبدبيني از حوادث سپتامبر 2001 و نسبت دادن آن به مسلمانان در مورد كشورهاي مسلمان و مهاجرين آنها تقويت نيز شده است. در نتيجه شرايط را براي مهاجرين مسلمان به اين كشور با موانع قانوني و ذهنيتي بسيارزيادي نيز مواجه ساخته است. اين ذهنيت منفي در مورد اسپانیایی تبارها و مكزيكي هاي همسايه اين كشور نيز وجوددارد و حدود 20هزار سربازي كه در دوره اوباما براي حفاظت از مرزها تعيين شده اند مي تواند نشانه خوبي براي نشان دادن اين ذهنيت منفي باشد3.
اين تفكر در سطح نخبگان و توده جامعه آمريكا با ديپورت( اخراج) حدود 400 هزار نفری از مهاجرين آمريكا در سال 2011 خودنمايي مي كند و اين درحالي است که در طول 5 سال قبل از 2011 فقط اين كشور 281 هزار نفر از مهاجرين را اخراج نموده است . علاوه بر اين فرآيندهاي پذيرش مهاجرين در جامعه آمريكا نيز به لحاظ نيروي انساني و تشخيص كارشناسي در سالهاي اخير به شدت سخت شده است. بر اساس آمارهاي موسسه بروكينز آمريكا در سال هاي اخير برنامه اي براي ادامه اقامت در آمريكا طراحي شده است كه در آن حدود 500 هزار نفر از مهاجرين تحت بررسي براي اعطاي تابعت قرار مي گيرند كه درصد بالايي از اين افراد از شانس بالايي براي اخذ تابعيت آمريكا برخوردار نيست بلكه صرفاً تعليق در اقامت نصيب آنها مي شود. با توجه به مسائلي كه بيان شد مهاجرت به آمريكا نسبت به سالهاي قبل با سختي هاي بسياربيشتري مواجه خواهد بود و حضور بسياري از مهاجرين قانوني در اين كشور با چالش هاي بسيار بالايي همراه خواهدبود4.
وضعيت مهاجرين در آمريكاي كنوني وضعيتي سخت و ناامني مي باشد چرا كه با توجه به وضعيت فعلي اقتصادي، امنيت شغلي حتي براي شهروندان اصيل اين كشور نيز وجود ندارد چه رسد به مهاجرين خارجي در اين كشور. علاوه بر اين خارجي بودن دادن موقعیت های اقتصادي به نوعي مسئله هويت و شخصيت نيز مي باشد كه درادامه بحث توضيح خواهد داده شد. اولين سطح عبارتست از مشكلات كلي براي همه مهاجرين و دومين مسئله برمي گردد به مهاجرت ايراني.
اولين و مهمترين مشكل مهاجرين در آمريكا زبان انگليسي مي باشد. اگرچه براي بسياري از مهاجرين آموختن زبان مسئله كوتاه مدت مي باشد اما بسياري از مواقع زبان مادري معرف شخصيت و جايگاهي مي باشد كه بدان وسيله افراداعتماد صاحبان شغل را بدست مي آورند. در واقع تفاوت فاحشي ميان افراد دوزبانه و افرادي كه زبان مادري آنها انگليسي مي باشد وجود دارد4.
در بسياري از موقعيت هاي شغلي صحبت كردن بدون لهجه به زبان انگليسي اصل مي باشد و ضامن موفقيت شغلي افراد. در واقع زبان انگليسي بدون لهجه در شغلهايي نظير وكالت، قضاوت و شغلهاي مديريتي و بازرگاني از اهميت بسزايي در موفقيت هاي شغلي وبازرگاني برخوردار مي باشد با در نظر گرفتن اين عامل چندان عجيب به نظر نمي رسد كه بسياري از موفقيت مهاجرين در آمريكا در شغلهاي مهندسي ، پزشكي و كشاورزي مي باشد كه به مهارتهاي زباني كمتري نياز دارند. در بسياري از مواقع زبان به عنوان مانعي هويتي جلوه مي نمايد براي مثال در اكثر مسائل مربوط به حوزه عمومي و سياسي افرادي انتخاب و يا مطرح مي شوند كه زبان انگليسي را بصورت مادري صحبت مي كنند در آن عرصه هاي شانس بسيار پاييني براي مهاجرين وجوددارد: نقش زبان زماني مي تواند كمرنگ شود كه تخصص افراد در اين كشور بسيار نادر باشد و سيستم آمريكا نياز جدي به افراد غيربومي اين كشور داشته باشد . براي مثال بسياري از چينيها، مكزيكي ها يا حتي ايراني ها در بخش هاي فني اين كشور نظير ناسا، مراكز تحقيقاتي صنعتي و توليدي به كار گماشته ميشوند وعمدتاً در صورت پيشرفت مسئول بخش فني مربوطه خواهندشد.
در سطح بعد زبان نماينده يك فرهنگ و يك نوع خاص از مناسبات اجتماعي مي باشد كه براي بسياري از مهاجرين به اين كشور كه علاقمند به سنت هاي پيشين خود هستند به نوعي مخرب مي باشد. اين بعد از زبان در همه اقشار و گروهها از مهاجرين صادق است ولي در مورد كودكان بسيار تأثيرگذارتر مي باشد. چرا كه بسياري از كودكان در خلال آموختن زبان به نوعي به دروني شدن فرهنگ آمريكايي مي پردازند كه خودبه خود به آمريكايي شدن فرهنگي اين كودكان و جدا شدن از سنت هاي پذيرفته شده والدين مربوط مي شود. اين موضوع خودبه خود به نوعي باعث جدايي فرهنگي و فكري والدين و فرزندان يا افراد از اهويت اوليه خود مي شود كه با سست كردن بنياد هويتي افراد موجب افزايش تنش در خانواده ها مي گردد5.
مشكل بعد بسياري از مهاجرين به آمريكا عبارت است از عدم برخورداري از بيمه وخدمات اجتماعي. در سالهاي اخير و حتي در انتخاب اخير رياست جمهوري آمريكا مسئله بيمه و خدمات اجتماعي يكي از مهمترين مسائل مورد بحث توسط كانديداهاي رياست جمهوري بوده است. اين مسئله در مورد مهاجرين شكل حادتري به خود مي گيرد. در اين خصوص بايد گفت كه با توجه به هزينه هاي بالاي درماني در آمريكا در بسياري از اوقات مشكلات جدي براي این افراد در برخورداری از خدمات درمانی و رفاهی در آمریکا به وجود مي آورد.
عدم آگاهي از حقوق خود و ترس از اخراج شدن در بسياري از مهاجرين موجب تن دادن آنها به استعمار و سوء استفاده شدن توسط كارفرماها مي شود. در اين خصوص همه مليت ها تقريباً وضعيت برابري دارند و مي توانند براحتي اخراج شوند و وضعيت در مورد مسلمانان نابسمان تر نيز هست. در بسياري از اوقات اين اجبار و الزام بيروني نیست بلكه فرد خارجي براي پذيرفته شدن در موقعيت كاري خود مجبور به گذار از برخي حقوق خود است كه موضوع اهميتي دو چندان پيدا مي كند و به استثمار پنهان بدل مي شود6.
مسئله بعدي تغيير جايگاه اجتماعي افراد است. بسياري از افرادي كه از كشورهاي شرقي و غربي به آمريكا مهاجرت مي كنند با نگاه از بالا به پايين آمريكاييان مواجه مي شوند. در واقع با گذار از تمام مراحل قانوني و اخذ شهروندي به نوعي در ساختار جامعه آمريكا شهروند درجه دو محسوب مي شوند رفتارهاي بسياري از آمريكاييان سفيدپوست با سياهان و لاتينوها كه حتی در اين كشور بدنيا آمده اند و به تمام مسائل مربوط به زندگي در آمريكا اشراف دارند به طور كاملاً روشني نمايانگر اين موضوع است.
حال در مورد مهاجرين تازه مسافرت كرده به اين كشور وضعيتي بسيار حادتر مي يابد. براي زندگي عادي و زنده ماندن بسياري از افراد مجبور به انجام كارهايي مي باشند كه در شأن آنها در كشور مبدأ شود. و به نوعي براي آنها حقارت بار محسوب مي شوند. در اين خصوص نبوده اند افرادي در كشور خود پزشک، مهندس يا مدير عالي و صاحب كسب و كار بوده اند ولي در آمريكا مجبور به روي آوردن به كارهايي نظير رانندگي تاكسي، كار در سوپرماركتها و ... شده اند. مسئله بعدي تحرك اجتماعي و طبقاتي است كه براي خارجيان موجود در آمريكا بسيار سخت تر از ساير آمريكايي هاست. آمريكا بدليل ماهيت سرمايه داري اش در بسياري از موارد براي شهروندان عادي خود هم نظامي بسيار سخت و غيرقابل پيشرفت محسوب مي شد و در مورد مهاجرين اين موضوع حالتي وخيم تر پيدا مي كند. بسياري از مهاجرين در اين كشور از دست يابي به منابع واقعي قدرت و ثروت اجتماعي محروم مي مانند و تنها دليل اين قضيه نيز مهاجر بودن آن است. بر اساس تفكر آمريكايي مديريت بايد توسط آمريكاييان صورت پذيرد و ساير بخش هاي تكنيكي در دست سايرين.7
بهترين مثال براي اين موضوع حضور بسيار كمرنگ خارجيان در در سمت هاي رياست دانشگاهي است. نظام آموزشي عالي آمريكا بهترين نخبگان را از تمام دنيا جذب مي نمايد ولي غالب اين افراد در سطح استادي، مديريت گروه و يا رياست دانشكده متوقف مي شوند و بعد از آن رشد نمي كنند. تاكنون در سطح دانشگاههاي صاحب نام آمريكايي هيچ مهاجري به رياست منصوب نشده است.
در مورد مهاجران مسلمان موضوع از تمام مسائل ذكر شده در بالا حادتر است. اولاً به خاطر تفاوت در مذهب و استواري عقيده هاي مذهبي مسلمانان در آمريكا، این گروه همواره تحت فشارهاي مستقيم و غيرمستقيم محيطي قرار داشته اند و از بعد از حوادث 11 سپتامبر با هجمه هاي رسانه اي غرب عليه مسلمانان موضوع بشدت پيچيده تر از گذشته شد8. در واقع با تمركز رسانههاي خارجي بر تغيير ذهنيت مردم آمريكا در مورد مسلمانان اين اقليت در آمريكا بيش از گذشته مظلوم واقع گشتند و به نوعي جنبه امنيتي نيز پيدا کرده اند.
در واقع در اين كشور مقامات امنيتي همواره مسلمانان را به عنوان يك گروه كاملاً رقيب و معارض تحت نظر مي گيرند چرا كه بعد از فروپاشي شوری آمريكائيان از مسلمانان به عنوان مبنای اصلی تروريست ها ياد کرده و با شروع جريان اسلام هراسی در واقع آنها را رقیب ايدئولوژيك خود معرفي كرد كه اين مسئله علاوه بر تمام مسائل پيشين زندگي را براي مهاجرين مسلمان به آمريكا سخت مي نمايد. در مورد ايران علاوه بر اسلام، ايراني بودن به عنوان عامل بعدي محدوديت وتحت كنترل قرار گرفتن مطرح است. همانطور كه در ادبيات سياسي نخبگان آمريكايي در انتخابات رياست جهور ديده مي شده است از نظر طيف بزرگي از آنها ايران به عنوان دشمن آنهم در سطح ايدئولوژيك دشمن مطرح است كه اين قضيه نيز زندگي در آمريكا را براي مهاجرين ايراني سخت تر مينمايد.
فرایند امنیتی سازی جمهوری اسلامی ایران فقط به ایرانیان در این کشور محدود نمی شود و تصویر ایرانیان در سطح بین المللی به عنوان انسان هایی که باید از لحاظ امنیتی مورد بررسی و کنترل قرار گیرند مورد بازنمایی قرار گرفته است. این مسئله در مورد ایرانیان مقیم در آمریکا چهره بسیار جدی تری را در دو سطح ایجاد می نماید. سطح اول دستگاههای امنیتی آمریکا و نگاه آنها نسبت به ایرانیان است. در این سطح بازرسی بیشتر ایرانی ها در محل های کاری و زندگی آنها مورد اهتمام قرار خواهد گرفت و حتی این قضیه با توجه یه متمرکز شدن بخش اعظم جمعیت ایرانیان در ایالت کالیفرنیا این شبهه را در اذهان ایجاد می کند که کنترل گروهی آنان مد نظر باشد.
علاوه بر کنترل همه جانبه زندگی اجتماعی توسط آمریکاییان و دستگاههای امنیتی آنها این مسئله خود را در شغل یابی آنها هم نمایان می کند چراکه بسیاری از شرکت ها از دردسر درگیری با امنیتی های آمریکا دوری می گزینند و به همین دلیل فرصت کاریابی کمتری برای آنها وجود دارد. البته آن دسته از دانشجویان و نخبگان علمی ایرانی که در این کشور مشغول به تحصیل و بعد کار می شوند بدلیل تخصص بالا مورد نیاز این کشور و کمپانی های فوق پیشرفته آنها هستند و از طرف دیگر برای همان شغل و با دستمزد مورد نظر آمریکایی موجود نیست یا حداقل کم است9.
مسئله دیگر سطح مردم آمریکاست. از آنجا که در این کشور رسانه ها نقش بسیار تعیین کننده ای در مناسبات زندگی اجتماعی از طریق کنترل ذهنیتها داشته و دارند وجود امواج ایران هراسی از ابتدای انقلاب اسلامی ایران در رسانه های آمریکایی عموما چهره ای خشن و تروریستی از جمهوری اسلامی ایران به نمایش گذارده اند لذا مردم آمریکا ایرانیان را اکثرا عرب، خشن و تروریست می پندارند که نفس این قضیه در مکانهایی که ایرانیان کمتر شناخته شده اند بسیار سخت و آزار دهنده است.
مسئله دیگری که در مورد ایرانیان صدق می کند قضیه تحریم ها اقتصادی بین المللی است که نقل و انتقال پول از ایران به آمریکا و بالعکس را با دشواری های فراوانی مواجه ساخت. بسیاری از ایرانیان در آمریکا اموالی نیز در ایران دارند که نقش بسیار مؤثری در زندگی آنها در آمریکا دارد و این تحریم ها قضیه را بسیار سخت و پیچیده نموده اند و بر سختی ها گذشته افزوده اند.
در نهایت باید گفت که زندگی در آمریکا چند لایه سختی و مشکل دارد. بخش اول مشکلاتی هست که به موضوع مهاجرت و زندگی جدید در مکان جدید و قوانین جدید مربوط می شود. دومین قضیه مربوط به مشکلاتی است که زندگی در آمریکا مربوط می شود و خاص این کشور می باشند. سومین سطح مربوط به مسلمانان در این کشور می شود و از آنجایی که مسلمانان اعم از ایرانیان نیز هستند مربوط به ایرانیان نیز می گردد و در آخرین سطح مشکلاتی است که خاص ایرانیان بوده و زندگی را برای آنها در آمریکا دشوار می نماید.
منابع:
http://www.americanprogress.org/issues/immigration/report/2013/04/03/59040/the-facts-on-immigration-today-3
2-http://www.everyculture.com/multi/Ha-La/Iranian-Americans.html
3-http://www.migrationinformation.org/usfocus/display.cfm?ID=404
http://wiki.answers.com/Q/What_problems_did_immigrants_face_when_they_came_to_America
5-http://www.cfr.org/immigration/us-immigration-debate/p11149#p5
6-http://anthropology.ir/node/13130
7-http://immigration.about.com
8-http://www.cfr.org/iran/lengthening-list-iran-sanctions/p20258?cid=ppc-Google-iran_sanctions_backgrounder8gclid=CILfr_OpyrkCFWd7cAodgT0AaQ
9- http://www.samhsa.gov/data/nsduh/2k11results/nsduhresults2011.htm
2-http://www.everyculture.com/multi/Ha-La/Iranian-Americans.html
3-http://www.migrationinformation.org/usfocus/display.cfm?ID=404
http://wiki.answers.com/Q/What_problems_did_immigrants_face_when_they_came_to_America
5-http://www.cfr.org/immigration/us-immigration-debate/p11149#p5
6-http://anthropology.ir/node/13130
7-http://immigration.about.com
8-http://www.cfr.org/iran/lengthening-list-iran-sanctions/p20258?cid=ppc-Google-iran_sanctions_backgrounder8gclid=CILfr_OpyrkCFWd7cAodgT0AaQ
9- http://www.samhsa.gov/data/nsduh/2k11results/nsduhresults2011.htm