به گزارش مشرق به نقل از تسنیم، آیتالله امامی کاشانی امام جمعه موقت تهران در برنامه شناسنامه این هفته که ظهر امروز از شبکه سوم سیما پخش شد، در مورد آغاز مبارزات انقلابی خود گفت: وقتی در مدرسه فیضیه بودیم، مرحوم نواب صفوی گاهی به مدرسه میآمد و روی یک چهارپایه میایستاد و صحبتهای انقلابی جالبی را بیان میکرد که همین صحبتها باعث شد از همان موقع به نواب علاقمند شوم. در همان روزها مرتب در کلاسهای امام هم شرکت میکردم و درس فقه و اصول را خدمت ایشان بودیم.
وی ادامه داد: بعد از فوت آیتالله بروجردی به تهران آمدم. سال 42 انقلاب در ظاهر شکست خورد و نظامی پهلوی با کودتا قیام مردم را سرکوب کرد. در جمعیت روحانیت مبارز تهران که همراه با شهید مطهری بودیم، ایشان میگفتند زیاد هم نباید تاسف بخوریم چون اگر این انقلاب پیروز میشد، به دلیل اینکه روی جوانها به خوبی کار نکردهایم، ممکن بود که به سمت جریان مارکسیت سوق داده شوند. ما باید کار فرهنگی انجام دهیم و روی جوانها کار کنیم تا بعد از پیروزی امام در انقلاب، جوانها به سمت ایشان بروند.
امام جمعه موقت تهران افزود: در آن زمان تبلیغات جریان مارکسیستی خیلی چشمگیر بود و در مقابل جریان شاه توانست به خوبی خودنمایی کند و افراد زیادی را با خود همراه کند. انقلاب 15 سال سیر خود را طی کرد و جوانها در مدارس، دانشگاهها، مساجد، جلسات درس و تفسیر و... ساخته شدند تا آماده انقلاب شوند.
آیتالله امامی کاشانی در ادامه برنامه در پاسخ به این سوال که نخستین دستگیری شما توسط ساواک چه زمانی انجام شد، اظهار داشت: سال 56 بود که برای اولین بار به منزل ما ریختند و بنده را دستگیر کردند. البته من مدتها قبل از دستگیری ممنوع المنبر و بارها به ساواک احضار شده بودم اما سال 56 بود که برای اولین بار به زندان رفتم.
وی ادامه داد: وقتی در مسجد چهار راه قدس نماز میخواندم، یک بار که مشغول سخنرانی بودم ساواک به مسجد آمد و در نهایت به گنبد کاووس تبعیدم کردند. در همان ایام آیتالله مهدوی کنی را هم به بوکان تبعید کردند. نکته جالب این بود که وقتی حکم تبعید من را دادند، همراه من به گنبد نیامدند. بعد از پیروزی انقلاب، کسی که مسئول اسناد ملی بود، به بنده گفت شما پرونده عجیب و خواندنی دارید. یکی از مسائلی که او میگفت، مساله تبعید من بود که در پرونده نوشته شده بود، به طور همزمان به شهربانی و ژاندارمری دستور داده بودند، من را دستگیر و به گنبد کاووس منتقل کنند. نکته جالب این بود که هیچ یک از این دو نیرو به خیال این که آن یکی مرا دستگیر و به گنبد میفرستد، به سراغ بنده نیامدند و در راه گنبد کسی همراه من نبود.
امام جمعه موقت تهران افزود: زمانی که امام به پاریس رفتند، به اداره شهربانی رفتم تا گذرنامه بگیرم و به فرانسه بروم تا با امام دیدار کنم. وقتی وارد شهربانی شدم، سرهنگی که آنجا بود، گفت محل اقامت شما کجاست؟ گفتم تهران. گفت نه، محل اقامت شما تهران نیست. بعد هم به اتاق دیگری رفت و یک سری تلفن زد و در نهایت هم گفت فعلاً برو تا بعد ببینیم چه میشود. در آن روزها آنقدر وضعیت کشور سست شده بود و به همین دلیل در آن شرایط نمیتوانستند من را به گنبد بفرستند.
امامی کاشانی همچنین گفت: روزی که به من گفتند تا 24 ساعت دیگر باید تهران را ترک کنی و به گنبد بروی، دو رکعت نماز خواندم و صدقه هم دادم و از خدا خواستم به مصلحت خودش بلا را از ما دور کند. ظاهراً همان دو رکعت نماز و صدقه باعث شد تبعید پیش نیاید و من به گنبد فرستاده نشوم.
وی در ادامه سخنان خود خاطرنشان کرد: من در مسجد بزازها سخنرانی میکردم. آقای وفایی یکی از کسانی بود که در این سخنرانیها حضور داشت. بعد از چند روز، اداره ساواک بازار من را احضار کرد و در جلسهای که داشتیم از من خیلی تعریف و تمجید میکردند و به نوعی به من و بحثهایم ابراز علاقه کردند. در جوابشان گفتم من در قم طلبه بودم و زندگی سادهای داشتهام و الان هم مثل همان موقع زندگی سادهای دارم.
امام جمعه موقت تهران ادامه داد: وقتی این صحبتها را کردم یکی از اعضای ساواک که آنجا بود به همکارش گفت، این به کار ما نمیآید. من از ساختمان بیرون آمدم و از آن موقع به بعد بود که من را تعقیب کردند و در ادامه ممنوع المنبر شدم. البته در تهران و شهرستانها روحانیونی بودند که فریب شیطان را خوردند و با ساواک همکاری کردند.
وی در پاسخ به این سوال که روز ورود امام کجا بودید، گفت: آن روز در فرودگاه بودم. مرحوم آیتالله آشتیانی هم همراه ما به فرودگاه آمد و همگی در آنجا در انتظار امام بودیم. حضرت امام وقتی از پلههای هواپیما پایین آمدند، صدای اللهاکبر همه بلند شد. آقای ناطق نوری امام را سوار ماشین کردند و به مدرسه علوی بردند و ما هم در آنجا خدمت امام میرسیدیم.
امام جمعه موقت تهران افزود: وقتی به دبیرستان علوی میرفتیم تا با امام دیدار کنیم، در خیابان ایران جمعیت زیادی جمع میشدند و شعار میدادند "ارتش آمریکایی نابود باید گردد". اینها منافقین بودند که به سمت دبیرستان میرفتند و این شعار را میدادند. وقتی با امام صحبت کردیم ایشان فرمودند که کشور بدون ارتش نمیتواند باشد و به وجود ارتش نیاز است. در واقع امام خیلی محکم در این مورد صحبت کردند. توطئه منافقین این بود که اول نیروی نظامی و انتظامی کشور را از بین ببرند تا در ادامه دست خودشان برای فعالیت باز شود که امام از همان ابتدا به این موضوع توجه لازم را داشتند.
امامی کاشانی در مورد اولین مسئولیت خود بعد از پیروزی انقلاب اظهار داشت: بعد از حدود یک هفته از پیروزی انقلاب، شهید مطهری با من تماس گرفتند و گفتند که الان خدمت امام هستم و صحبت از مدرسه سپهسالار (مدرسه شهید مطهری فعلی) است و صحبت این است که شما این مسئولیت را قبول کنید. من هم قبول کردم و از آن زمان تولیت این مدرسه را به عهده گرفتم.
وی افزود: نام این مدرسه از ابتدا سپهسالار نبود و نام اصلی اش مدرسه ناصریه بوده است. نام این مدرسه توسط مدرس به مدرسه سپهسالار تغییر پیدا کرد. زمانی که من به این مدرسه آمدم با توجه فعالیت های علمی و مذهبی که داشت، بعد از شهادت استاد مطهری، حس کردم نام ایشان برازنده این مدرسه است و به همین دلیل نام این مدرسه را، به مدرسه عالی شهید مطهری تغییر دادیم.
امام جمعه موقت تهران در ادامه برنامه «شناسنامه» در مورد حضورش در مجلس گفت: در اولین دوره مجلس، به نمایندگی از مردم کاشان وارد مجلس شدم. دو سال از نمایندگیام در مجلس میگذشت که شورای عالی قضایی از من خواست که بیایم و دیوان عالی عدالت را تاسیس کنم، به همین دلیل از مجلس استعفا دادم و کارهای مربوط به تاسیس دیوان عالی عدالت اداری را انجام دادم. بعد از تاسیس این دیوان هم حضرت امام من را به شورای نگهبان فرستادند و دیگر فرصتی برای حضور در مجلس شورای اسلامی وجود نداشت.
آیتالله امامی کاشانی ادامه داد: سال 62 برای نخستین بار به شورای نگهبان رفتم و سال 79 هم از این شورا استعفا دادم. در مجموع چهار دوره در این شورا بودم و در نهایت اواخر دوره چهارم از این شورا استعفا دادم. کار اساسی شورای نگهبان، بررسی قوانین شورای اسلامی است. قوانین مجلس گاهی ممکن است خلاف شرع باشد و گاهی ممکن است برخلاف قانون اساسی باشد. من در آن زمان سخنگوی شورای نگهبان بودم.
وی در مورد اینکه برخی میگویند بعضی از تصمیمات شورای نگهبان سیاسی است، اظهار داشت: تصمیم سیاسی معنایی در قانون ندارد، چون مصادیق خلاف شرع و خلاف قانون اساسی مشخص است. ممکن است در مورد تایید و رد صلاحیتها و انتخابات این صحبتها انجام شود. من در آن ایام از طرف شورای نگهبان مسئول نظارت بر انتخابات بودم و گاهی پیش میآمد که مجبور میشدیم انتخاباتی را باطل اعلام کنیم. در یکی از موارد که خیلی هم جنجال آفرین بود، روزنامهها مطالب زیادی علیه من نوشتند و حرفهای ناروایی را در مورد بنده عنوان کردند.
آیتالله صافی آن زمان دبیر شورای نگهبان بودند. یک روز صبح که به شورا رفتم، ایشان گفتند این درست نیست که فلانی (امامی کاشانی) را اینطور تنها گذاشتهاید و اینها هم اینطور در موردش حرف می زنند و مینویسند، باید چاره ای اندیشید! صحبتهای مختلفی انجام شد و در نهایت به این جا رسیدند که به امام نامهای بنویسند. در نهایت 12 نفر عضو شورای نگهبان این نامه را امضا کردند و گفتند خودت نامه را نزد امام ببر.
امام جمعه موقت تهران ادامه داد: بدون اطلاع قبلی خدمت امام رسیدم تا نامه را تقدیم ایشان کنم. وقتی رسیدم اذان ظهر بود و حاج احمد آقا آمدند و گفتند امام الان مشغول نماز هستند. ما صبر کردیم تا نماز امام تمام شد و نامه را تقدیم ایشان کردیم. حاج احمد آقا گفتند میخواهی خودت نامه را بخوانی یا من بخوانم؟ گفتم شما بخوانید، امام بعد از شنیدن نامه دیدند من را خیلی تحت فشار قرار دادهاند و خیلیها با سخنرانیهای خود و یا نوشتن مقاله در روزنامه من را کوبیدهاند. امام فرمودند شما ناراحت نباش من چیزی مینویسم و به احمد میدهم تا شب در تلویزیون بخوانند.
امام کاشانی افزود: بزرگترین و بهترین پیامی که امام برای شورای نگهبان صادر کردند، در آن مقطع بود که این پیام در درب وروی شورای نگهبان نصب است.
وی در مورد چگونگی تایید صلاحیتها در شورای نگهبان گفت: من به دلیل آنفاکتوسی که کردم بعد از سال 79 نتوانستم در شورای نگهبان باشم، اما آن زمان بر اساس قانون میگفتند فلانی صلاحیت دارد یا ندارد و یا اینکه فلان انتخابات سالم است یا ناسالم. همان زمان هم صحبتهایی در مورد بنده انجام میدادند که درست نبود.
امام جمعه موقت تهران در مورد ایام ارتحال هم اظهار داشت: نزدیک به غروب آفتاب بود که امام در حال احتضار بود. ما به اتفاق جمعی از دوستان از جمله مقام معظم رهبری، آیتالله موسوی اردبیلی، آیتالله مشکینی، آیتالله امینی، دوستان شورای نگهبان و... به بیت رفتیم. در حضور حاج احمد آقا این بحث انجام شد که با توجه به شرایط خاصی که وجود دارد، بعد از امام چه باید کرد. اولین مسالهای که مطرح شد، تشکیل شورای رهبری بود. در شورای رهبری صحبت از آقای مشکینی و شخص مقام معظم رهبری بود. گرم این صحبتها بودیم که حاج احمد آقا آمد و گفت امام وفات کردند، این خبر باعث شد جلسه برهم بخورد.
امامی کاشانی ادامه داد: در جلسه خبرگان قبل از تشکیل جلسه، من به جایگاه هیات رئیسه رفتم و با آقای هاشمی صحبت کردم. وی گفت من میخواهم قصهای از امام نقل کنم. روزی که آیتالله خامنهای در سفر کره شمالی بودند، امام فرمودند ایشان به درد ِ رهبری میخورد. آقای هاشمی گفت با توجه به حضور عراق در مرزها، باید خیلی زود و همین امروز کار را جمع کرد.
وی افزود: اولین بحثی که در این جلسه مطرح شد، بحث شورای رهبری بود که دوستان مخالفت کردند. علت مخالفت هم این بود که میگفتند یکی از دلایلی که بازنگری قانون اساسی را مطرح کردیم، شورای عالی قضایی بود. در شورای عالی قضایی به اینجا رسیدیم که تصمیم گیرنده باید یک نفر باشد. در نهایت رایگیری شد و شورای رهبری رای منفی گرفت. بعد از این بود که آقای هاشمی موضوع را مطرح کردند. بنده هم صحبت کردم و به بیان سوابق علمی و مبارزاتی امام پرداختم و بعد از صحبت برخی دیگر از دوستان مجلس خبرگان به مقام معظم رهبری رای دادند.
امام جمعه موقت تهران ادامه داد: شخص مقام معظم رهبری میگفتند نه و روی این صحبت خود اصرار داشتند و از آن طرف روی انتخاب مرحوم آذری قمی اصرار داشتند. حتی بین آقا و آقای آذری صحبتهایی هم رد و بدل شد اما در نهایت مجلس به مقام معظم رهبری رای داد.
امامی کاشانی در بخش دیگری از «شناسنامه» گفت: خوشبختانه مقام معظم رهبری درست خط امام را دنبال کرد. ملت ایران هم با بصیرت زیادی ایشان را همراهی کردند و همان خط ادامه پیدا کرد. بعد از رحلت امام مشکلات ما خیلی زیاد شد اما به لطف و الهامات خدا و دست مبارک ولیعصر (عج) مقام معظم رهبری خیلی خوب عمل کردند.
وی افزود: بعضیها اهل نماز شب و تجهد بودند اما تقوای سیاسی نداشتند.
عضو سابق شورای نگهبان در مورد فاصله گرفتن از فضای معنوی جبههها گفت: این یک مساله روانی است که افراد بعد از اینکه به رفاه میرسند، تحول پیدا میکنند و روحیه جهادی به روحیه رفاهطلبی تغییر پیدا میکند.
امامی کاشانی در ادامه برنامه «شناسنامه» گفت: شرایط و فضا در هر حکومتی میتواند در روشها تاثیرگذار باشد. فکر میکنم باید از تاریخ عبرت گرفت. معنای عبرت این است که به نقاط قوت توجه کرد و از نقاط ضعف گذشتگان دوری کرد. دولتهای مختلف نقاط قوت و ضعف زیادی داشتهاند و انشالله دولت یازدهم به رهنمود مقام معظم رهبری در مورد توجه به نقاط قوت دولتهای گذشته و پرهیز از نقاط ضعف آن ها توجه داشته باشد.
وی در مورد اتفاقات سال 88 اظهار داشت: از این اتفاقات هم میتوان در شخصی گرفت و هم درس سیاسی و اجتماعی. درس شخصی این بود که انسان نباید به دنبال هوا و خواستهای خود برود و کاری کند که رضای خدا را در پی داشته باشد. در مسائل سیاسی و اجتماعی هم انسان باید به «ما» نگاه کند نه «من»! در مسائل شخصی اگر انسان تقوا را به طور کامل رعایت کند، حاضر نمیشود هرچیزی را بگوید و هر چیزی را بنویسد. در ادامه انسان موقع انجام کارهایش باید به جامعه و مردم هم توجه داشته باشد و به این موضوع نگاه کند که بیانیه و حرف من چه بازتابی در دنیا خواهد داشت.
امام جمعه موقت ادامه داد: یک وقتی هست که یک نفر در انتخابات رای نمیآورد و اعتراض میکند و بیانیه صادر میکند و میگوید من انتخابات را سالم نمیدانم و فرد منتخب من هستم و بعد هم کنار می رود. این اشکالی ندارد اما یک وقتی هست که یک نفر علاوه اعتراض، جامعه را هم تحریک میکند. این به معنای این است که انسان خودش را میبیند و نه خدا را! دنیا دنیایی است که اگر یک صدایی بلند شود، افرادی که قصد شوم دارند، پشت این صدا پنهان میشوند و قائلههای زیادی به پا میکنند.
امامی کاشانی افزود: سال 88 همین افتاق افتاد و یک اشتباه و بیتقوایی این عوارض را به وجود آورد. لطف خدا، کمک امام زمان (عج) و تدبیر مقام معظم رهبری باعث شد که این موضوع حل شود. در این اتفاقات برای من مشهود بود و یقین داشتم که دست حضرت در کار است که این فتنه آرام بگیرد. انشالله در آینده هم همه افراد درس بگیرند که اگر چیزی را مورد پسندشان نبود، بگویند نپسندیدیم، حتی اگر میخواهند بیانیه بدهند هم بدهند، اما کاری نکنند که مورد سوءاستفاده استکبار قرار بگیرد.
وی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود گفت: توبه حقیقتی است که اگر انسان اگر به سمت آن برود، محبوب خدا میشود. توبه کار خوبی است، اینکه بیایند بگویند ما اشتباه کردیم و از ملت و مقام معظم رهبری طلب بخشش کنند، کار خوبی است که انسان را بزرگ می کند. نمیدانم چرا برخی به خاطر کارهایی که انجام دادند عذرخواهی نمیکنند.
امام جمعه موقت تهران در ادامه برنامه اظهار داشت: خوشبختانه دولت، دولتی است که رئیس آن انسان فرهیخته و شایستهای است. وی فرزند حوزه و دانشگاه است. از خدای متعال میخواهیم دولت آقای روحانی هم خط امام و رهبری را ادامه دهند و در مسائل مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... این خط را دنبال کنند.
آیت الله امامی کاشانی در پایان برنامه هم اظهار داشت: متاسفانه الان نسبت به گذشته شوری که در نماز جمعه وجود دارد، کم است، مخصوصاً در سالهای اخیر این موضوع کمرنگتر شده است. فکر میکنم مسائل اخلاقی و سیاسی باعث کاهش شور و حال نماز جمعه شده و انگیزه بعضیها برای آمدن کم شده است. نماز جمعه اتفاق بسیار مهمی است و خطیب جمعه هم باید خیمه ولایت را در فضای مصلا و نماز جمعه بیاورد تا همه زیر این خیمه جمع شوند. اگر خطیب مردم را تجزیه کند و یک نفر را بکوبد و از یک نفر تعریف کند، به کلیت نماز جمعه لطمه میخورد. علاوه بر مسائل سیاسی و اخلاقی، خطیب جمعه هم در این میان نقش زیادی دارد.
وی ادامه داد: بعد از فوت آیتالله بروجردی به تهران آمدم. سال 42 انقلاب در ظاهر شکست خورد و نظامی پهلوی با کودتا قیام مردم را سرکوب کرد. در جمعیت روحانیت مبارز تهران که همراه با شهید مطهری بودیم، ایشان میگفتند زیاد هم نباید تاسف بخوریم چون اگر این انقلاب پیروز میشد، به دلیل اینکه روی جوانها به خوبی کار نکردهایم، ممکن بود که به سمت جریان مارکسیت سوق داده شوند. ما باید کار فرهنگی انجام دهیم و روی جوانها کار کنیم تا بعد از پیروزی امام در انقلاب، جوانها به سمت ایشان بروند.
امام جمعه موقت تهران افزود: در آن زمان تبلیغات جریان مارکسیستی خیلی چشمگیر بود و در مقابل جریان شاه توانست به خوبی خودنمایی کند و افراد زیادی را با خود همراه کند. انقلاب 15 سال سیر خود را طی کرد و جوانها در مدارس، دانشگاهها، مساجد، جلسات درس و تفسیر و... ساخته شدند تا آماده انقلاب شوند.
آیتالله امامی کاشانی در ادامه برنامه در پاسخ به این سوال که نخستین دستگیری شما توسط ساواک چه زمانی انجام شد، اظهار داشت: سال 56 بود که برای اولین بار به منزل ما ریختند و بنده را دستگیر کردند. البته من مدتها قبل از دستگیری ممنوع المنبر و بارها به ساواک احضار شده بودم اما سال 56 بود که برای اولین بار به زندان رفتم.
وی ادامه داد: وقتی در مسجد چهار راه قدس نماز میخواندم، یک بار که مشغول سخنرانی بودم ساواک به مسجد آمد و در نهایت به گنبد کاووس تبعیدم کردند. در همان ایام آیتالله مهدوی کنی را هم به بوکان تبعید کردند. نکته جالب این بود که وقتی حکم تبعید من را دادند، همراه من به گنبد نیامدند. بعد از پیروزی انقلاب، کسی که مسئول اسناد ملی بود، به بنده گفت شما پرونده عجیب و خواندنی دارید. یکی از مسائلی که او میگفت، مساله تبعید من بود که در پرونده نوشته شده بود، به طور همزمان به شهربانی و ژاندارمری دستور داده بودند، من را دستگیر و به گنبد کاووس منتقل کنند. نکته جالب این بود که هیچ یک از این دو نیرو به خیال این که آن یکی مرا دستگیر و به گنبد میفرستد، به سراغ بنده نیامدند و در راه گنبد کسی همراه من نبود.
امام جمعه موقت تهران افزود: زمانی که امام به پاریس رفتند، به اداره شهربانی رفتم تا گذرنامه بگیرم و به فرانسه بروم تا با امام دیدار کنم. وقتی وارد شهربانی شدم، سرهنگی که آنجا بود، گفت محل اقامت شما کجاست؟ گفتم تهران. گفت نه، محل اقامت شما تهران نیست. بعد هم به اتاق دیگری رفت و یک سری تلفن زد و در نهایت هم گفت فعلاً برو تا بعد ببینیم چه میشود. در آن روزها آنقدر وضعیت کشور سست شده بود و به همین دلیل در آن شرایط نمیتوانستند من را به گنبد بفرستند.
امامی کاشانی همچنین گفت: روزی که به من گفتند تا 24 ساعت دیگر باید تهران را ترک کنی و به گنبد بروی، دو رکعت نماز خواندم و صدقه هم دادم و از خدا خواستم به مصلحت خودش بلا را از ما دور کند. ظاهراً همان دو رکعت نماز و صدقه باعث شد تبعید پیش نیاید و من به گنبد فرستاده نشوم.
وی در ادامه سخنان خود خاطرنشان کرد: من در مسجد بزازها سخنرانی میکردم. آقای وفایی یکی از کسانی بود که در این سخنرانیها حضور داشت. بعد از چند روز، اداره ساواک بازار من را احضار کرد و در جلسهای که داشتیم از من خیلی تعریف و تمجید میکردند و به نوعی به من و بحثهایم ابراز علاقه کردند. در جوابشان گفتم من در قم طلبه بودم و زندگی سادهای داشتهام و الان هم مثل همان موقع زندگی سادهای دارم.
امام جمعه موقت تهران ادامه داد: وقتی این صحبتها را کردم یکی از اعضای ساواک که آنجا بود به همکارش گفت، این به کار ما نمیآید. من از ساختمان بیرون آمدم و از آن موقع به بعد بود که من را تعقیب کردند و در ادامه ممنوع المنبر شدم. البته در تهران و شهرستانها روحانیونی بودند که فریب شیطان را خوردند و با ساواک همکاری کردند.
وی در پاسخ به این سوال که روز ورود امام کجا بودید، گفت: آن روز در فرودگاه بودم. مرحوم آیتالله آشتیانی هم همراه ما به فرودگاه آمد و همگی در آنجا در انتظار امام بودیم. حضرت امام وقتی از پلههای هواپیما پایین آمدند، صدای اللهاکبر همه بلند شد. آقای ناطق نوری امام را سوار ماشین کردند و به مدرسه علوی بردند و ما هم در آنجا خدمت امام میرسیدیم.
امام جمعه موقت تهران افزود: وقتی به دبیرستان علوی میرفتیم تا با امام دیدار کنیم، در خیابان ایران جمعیت زیادی جمع میشدند و شعار میدادند "ارتش آمریکایی نابود باید گردد". اینها منافقین بودند که به سمت دبیرستان میرفتند و این شعار را میدادند. وقتی با امام صحبت کردیم ایشان فرمودند که کشور بدون ارتش نمیتواند باشد و به وجود ارتش نیاز است. در واقع امام خیلی محکم در این مورد صحبت کردند. توطئه منافقین این بود که اول نیروی نظامی و انتظامی کشور را از بین ببرند تا در ادامه دست خودشان برای فعالیت باز شود که امام از همان ابتدا به این موضوع توجه لازم را داشتند.
امامی کاشانی در مورد اولین مسئولیت خود بعد از پیروزی انقلاب اظهار داشت: بعد از حدود یک هفته از پیروزی انقلاب، شهید مطهری با من تماس گرفتند و گفتند که الان خدمت امام هستم و صحبت از مدرسه سپهسالار (مدرسه شهید مطهری فعلی) است و صحبت این است که شما این مسئولیت را قبول کنید. من هم قبول کردم و از آن زمان تولیت این مدرسه را به عهده گرفتم.
وی افزود: نام این مدرسه از ابتدا سپهسالار نبود و نام اصلی اش مدرسه ناصریه بوده است. نام این مدرسه توسط مدرس به مدرسه سپهسالار تغییر پیدا کرد. زمانی که من به این مدرسه آمدم با توجه فعالیت های علمی و مذهبی که داشت، بعد از شهادت استاد مطهری، حس کردم نام ایشان برازنده این مدرسه است و به همین دلیل نام این مدرسه را، به مدرسه عالی شهید مطهری تغییر دادیم.
امام جمعه موقت تهران در ادامه برنامه «شناسنامه» در مورد حضورش در مجلس گفت: در اولین دوره مجلس، به نمایندگی از مردم کاشان وارد مجلس شدم. دو سال از نمایندگیام در مجلس میگذشت که شورای عالی قضایی از من خواست که بیایم و دیوان عالی عدالت را تاسیس کنم، به همین دلیل از مجلس استعفا دادم و کارهای مربوط به تاسیس دیوان عالی عدالت اداری را انجام دادم. بعد از تاسیس این دیوان هم حضرت امام من را به شورای نگهبان فرستادند و دیگر فرصتی برای حضور در مجلس شورای اسلامی وجود نداشت.
آیتالله امامی کاشانی ادامه داد: سال 62 برای نخستین بار به شورای نگهبان رفتم و سال 79 هم از این شورا استعفا دادم. در مجموع چهار دوره در این شورا بودم و در نهایت اواخر دوره چهارم از این شورا استعفا دادم. کار اساسی شورای نگهبان، بررسی قوانین شورای اسلامی است. قوانین مجلس گاهی ممکن است خلاف شرع باشد و گاهی ممکن است برخلاف قانون اساسی باشد. من در آن زمان سخنگوی شورای نگهبان بودم.
وی در مورد اینکه برخی میگویند بعضی از تصمیمات شورای نگهبان سیاسی است، اظهار داشت: تصمیم سیاسی معنایی در قانون ندارد، چون مصادیق خلاف شرع و خلاف قانون اساسی مشخص است. ممکن است در مورد تایید و رد صلاحیتها و انتخابات این صحبتها انجام شود. من در آن ایام از طرف شورای نگهبان مسئول نظارت بر انتخابات بودم و گاهی پیش میآمد که مجبور میشدیم انتخاباتی را باطل اعلام کنیم. در یکی از موارد که خیلی هم جنجال آفرین بود، روزنامهها مطالب زیادی علیه من نوشتند و حرفهای ناروایی را در مورد بنده عنوان کردند.
آیتالله صافی آن زمان دبیر شورای نگهبان بودند. یک روز صبح که به شورا رفتم، ایشان گفتند این درست نیست که فلانی (امامی کاشانی) را اینطور تنها گذاشتهاید و اینها هم اینطور در موردش حرف می زنند و مینویسند، باید چاره ای اندیشید! صحبتهای مختلفی انجام شد و در نهایت به این جا رسیدند که به امام نامهای بنویسند. در نهایت 12 نفر عضو شورای نگهبان این نامه را امضا کردند و گفتند خودت نامه را نزد امام ببر.
امام جمعه موقت تهران ادامه داد: بدون اطلاع قبلی خدمت امام رسیدم تا نامه را تقدیم ایشان کنم. وقتی رسیدم اذان ظهر بود و حاج احمد آقا آمدند و گفتند امام الان مشغول نماز هستند. ما صبر کردیم تا نماز امام تمام شد و نامه را تقدیم ایشان کردیم. حاج احمد آقا گفتند میخواهی خودت نامه را بخوانی یا من بخوانم؟ گفتم شما بخوانید، امام بعد از شنیدن نامه دیدند من را خیلی تحت فشار قرار دادهاند و خیلیها با سخنرانیهای خود و یا نوشتن مقاله در روزنامه من را کوبیدهاند. امام فرمودند شما ناراحت نباش من چیزی مینویسم و به احمد میدهم تا شب در تلویزیون بخوانند.
امام کاشانی افزود: بزرگترین و بهترین پیامی که امام برای شورای نگهبان صادر کردند، در آن مقطع بود که این پیام در درب وروی شورای نگهبان نصب است.
وی در مورد چگونگی تایید صلاحیتها در شورای نگهبان گفت: من به دلیل آنفاکتوسی که کردم بعد از سال 79 نتوانستم در شورای نگهبان باشم، اما آن زمان بر اساس قانون میگفتند فلانی صلاحیت دارد یا ندارد و یا اینکه فلان انتخابات سالم است یا ناسالم. همان زمان هم صحبتهایی در مورد بنده انجام میدادند که درست نبود.
امام جمعه موقت تهران در مورد ایام ارتحال هم اظهار داشت: نزدیک به غروب آفتاب بود که امام در حال احتضار بود. ما به اتفاق جمعی از دوستان از جمله مقام معظم رهبری، آیتالله موسوی اردبیلی، آیتالله مشکینی، آیتالله امینی، دوستان شورای نگهبان و... به بیت رفتیم. در حضور حاج احمد آقا این بحث انجام شد که با توجه به شرایط خاصی که وجود دارد، بعد از امام چه باید کرد. اولین مسالهای که مطرح شد، تشکیل شورای رهبری بود. در شورای رهبری صحبت از آقای مشکینی و شخص مقام معظم رهبری بود. گرم این صحبتها بودیم که حاج احمد آقا آمد و گفت امام وفات کردند، این خبر باعث شد جلسه برهم بخورد.
امامی کاشانی ادامه داد: در جلسه خبرگان قبل از تشکیل جلسه، من به جایگاه هیات رئیسه رفتم و با آقای هاشمی صحبت کردم. وی گفت من میخواهم قصهای از امام نقل کنم. روزی که آیتالله خامنهای در سفر کره شمالی بودند، امام فرمودند ایشان به درد ِ رهبری میخورد. آقای هاشمی گفت با توجه به حضور عراق در مرزها، باید خیلی زود و همین امروز کار را جمع کرد.
وی افزود: اولین بحثی که در این جلسه مطرح شد، بحث شورای رهبری بود که دوستان مخالفت کردند. علت مخالفت هم این بود که میگفتند یکی از دلایلی که بازنگری قانون اساسی را مطرح کردیم، شورای عالی قضایی بود. در شورای عالی قضایی به اینجا رسیدیم که تصمیم گیرنده باید یک نفر باشد. در نهایت رایگیری شد و شورای رهبری رای منفی گرفت. بعد از این بود که آقای هاشمی موضوع را مطرح کردند. بنده هم صحبت کردم و به بیان سوابق علمی و مبارزاتی امام پرداختم و بعد از صحبت برخی دیگر از دوستان مجلس خبرگان به مقام معظم رهبری رای دادند.
امام جمعه موقت تهران ادامه داد: شخص مقام معظم رهبری میگفتند نه و روی این صحبت خود اصرار داشتند و از آن طرف روی انتخاب مرحوم آذری قمی اصرار داشتند. حتی بین آقا و آقای آذری صحبتهایی هم رد و بدل شد اما در نهایت مجلس به مقام معظم رهبری رای داد.
امامی کاشانی در بخش دیگری از «شناسنامه» گفت: خوشبختانه مقام معظم رهبری درست خط امام را دنبال کرد. ملت ایران هم با بصیرت زیادی ایشان را همراهی کردند و همان خط ادامه پیدا کرد. بعد از رحلت امام مشکلات ما خیلی زیاد شد اما به لطف و الهامات خدا و دست مبارک ولیعصر (عج) مقام معظم رهبری خیلی خوب عمل کردند.
وی افزود: بعضیها اهل نماز شب و تجهد بودند اما تقوای سیاسی نداشتند.
عضو سابق شورای نگهبان در مورد فاصله گرفتن از فضای معنوی جبههها گفت: این یک مساله روانی است که افراد بعد از اینکه به رفاه میرسند، تحول پیدا میکنند و روحیه جهادی به روحیه رفاهطلبی تغییر پیدا میکند.
امامی کاشانی در ادامه برنامه «شناسنامه» گفت: شرایط و فضا در هر حکومتی میتواند در روشها تاثیرگذار باشد. فکر میکنم باید از تاریخ عبرت گرفت. معنای عبرت این است که به نقاط قوت توجه کرد و از نقاط ضعف گذشتگان دوری کرد. دولتهای مختلف نقاط قوت و ضعف زیادی داشتهاند و انشالله دولت یازدهم به رهنمود مقام معظم رهبری در مورد توجه به نقاط قوت دولتهای گذشته و پرهیز از نقاط ضعف آن ها توجه داشته باشد.
وی در مورد اتفاقات سال 88 اظهار داشت: از این اتفاقات هم میتوان در شخصی گرفت و هم درس سیاسی و اجتماعی. درس شخصی این بود که انسان نباید به دنبال هوا و خواستهای خود برود و کاری کند که رضای خدا را در پی داشته باشد. در مسائل سیاسی و اجتماعی هم انسان باید به «ما» نگاه کند نه «من»! در مسائل شخصی اگر انسان تقوا را به طور کامل رعایت کند، حاضر نمیشود هرچیزی را بگوید و هر چیزی را بنویسد. در ادامه انسان موقع انجام کارهایش باید به جامعه و مردم هم توجه داشته باشد و به این موضوع نگاه کند که بیانیه و حرف من چه بازتابی در دنیا خواهد داشت.
امام جمعه موقت ادامه داد: یک وقتی هست که یک نفر در انتخابات رای نمیآورد و اعتراض میکند و بیانیه صادر میکند و میگوید من انتخابات را سالم نمیدانم و فرد منتخب من هستم و بعد هم کنار می رود. این اشکالی ندارد اما یک وقتی هست که یک نفر علاوه اعتراض، جامعه را هم تحریک میکند. این به معنای این است که انسان خودش را میبیند و نه خدا را! دنیا دنیایی است که اگر یک صدایی بلند شود، افرادی که قصد شوم دارند، پشت این صدا پنهان میشوند و قائلههای زیادی به پا میکنند.
امامی کاشانی افزود: سال 88 همین افتاق افتاد و یک اشتباه و بیتقوایی این عوارض را به وجود آورد. لطف خدا، کمک امام زمان (عج) و تدبیر مقام معظم رهبری باعث شد که این موضوع حل شود. در این اتفاقات برای من مشهود بود و یقین داشتم که دست حضرت در کار است که این فتنه آرام بگیرد. انشالله در آینده هم همه افراد درس بگیرند که اگر چیزی را مورد پسندشان نبود، بگویند نپسندیدیم، حتی اگر میخواهند بیانیه بدهند هم بدهند، اما کاری نکنند که مورد سوءاستفاده استکبار قرار بگیرد.
وی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود گفت: توبه حقیقتی است که اگر انسان اگر به سمت آن برود، محبوب خدا میشود. توبه کار خوبی است، اینکه بیایند بگویند ما اشتباه کردیم و از ملت و مقام معظم رهبری طلب بخشش کنند، کار خوبی است که انسان را بزرگ می کند. نمیدانم چرا برخی به خاطر کارهایی که انجام دادند عذرخواهی نمیکنند.
امام جمعه موقت تهران در ادامه برنامه اظهار داشت: خوشبختانه دولت، دولتی است که رئیس آن انسان فرهیخته و شایستهای است. وی فرزند حوزه و دانشگاه است. از خدای متعال میخواهیم دولت آقای روحانی هم خط امام و رهبری را ادامه دهند و در مسائل مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... این خط را دنبال کنند.
آیت الله امامی کاشانی در پایان برنامه هم اظهار داشت: متاسفانه الان نسبت به گذشته شوری که در نماز جمعه وجود دارد، کم است، مخصوصاً در سالهای اخیر این موضوع کمرنگتر شده است. فکر میکنم مسائل اخلاقی و سیاسی باعث کاهش شور و حال نماز جمعه شده و انگیزه بعضیها برای آمدن کم شده است. نماز جمعه اتفاق بسیار مهمی است و خطیب جمعه هم باید خیمه ولایت را در فضای مصلا و نماز جمعه بیاورد تا همه زیر این خیمه جمع شوند. اگر خطیب مردم را تجزیه کند و یک نفر را بکوبد و از یک نفر تعریف کند، به کلیت نماز جمعه لطمه میخورد. علاوه بر مسائل سیاسی و اخلاقی، خطیب جمعه هم در این میان نقش زیادی دارد.