به گزارش وبلاگستان مشرق، میلاد ولیان در وبلاگ من انقلابی ام نوشت: یادتانهست که در ایام تبلیغاتانتخابات، شعارهای زیبا و رنگینِ "آزادی بیان"، "نقد آزادانه"، "فضای باز"، "زنده باد مخالف من" و... شعارهای چه کسانی بود؛ کسانی که خود را طرفدار آزادی بیان و نقد، طرفدار فضای باز، طرفدار جامعهی چندصدایی و طرفدار گفتگو معرفی میکردند. امروز همان کسان، در مسند قدرت و مسئولیت هستند و همچنان همان شعارها را ادامه میدهند؛ اما در عمل،تناقضهای فراوانیوجود دارد. ظاهراً اعتدالیونو دولتمردان تدبیروامید، تعریف منحصربه فرد و جدیدی از آزادیبیان و آزادینقد دارند که مؤلفههای زیر در این تعریف مشاهده میشود:
*"آزادی بیان" فقط برای موافقان دولت است
ظاهراً شعار آزادی بیان و نقد فقط مخصوص همفکران مدعیان اعتدال یعنی کارگزاران و اصلاحطلبان و اپوزیسیون و مخالفان نظام است. فقط رسانهها و روزنامههای منتسب به این حضرات باید آزاد باشند که هرچه باب میلشان است، بگویند و بنویسند؛ به مقدسات و ارزشها و باورهای دینی مردم اهانت کنند، از امام راحل(ره)خاطرات جعلی نقل کنند، اصول انقلاب و سیاستهای کلی نظام را زیر سؤال ببرند، با تمام قوای خود به سیاهنمایی عملکرد دولت نهم و دهم بپردازند، رئیسجمهور سابق کشورمان را که با رأی قاطع و قانونی همین مردم انتخابشده بود، مورد اهانت و بیادبی و تخریبشخصیت قرار بدهند، اقدامات اندک و ناچیز صدروزه اول را بزرگنمایی کنند، تملّق دولت را بگویند، و اقدامات سخیف دیگری از این قبیل.
اما اگر یکرسانه[روزنامه و نشریه و خبرگزاریوسایتخبری] منتسببه نیروهای متدیّنومؤمنبه انقلاب و نظاماسلامی، کوچکترین نقدی[آن هم نقد منصفانهودلسوزانه براساس اندیشههای امام و رهبر انقلاب] به عملکرد دولت بکند، روزنامهاش توقیف میشود یا با اخطارها و تذکرهای شدیداللحن مواجه میگردد.
*هر کسی را که از دولت انتقاد کند، "افراطی" مینامند
در سخنرانیهای عمومی میگویند"ما از انتقاد نسبت به دولت استقبال میکنیم". اما در عمل شاهد برخوردهای زشت و زنندهای از سوی مسئولاندولتی در برخورد با منتقدان هستیم. اگر یک منتقد پیدا شود و از آنها انتقاد کند، با کمال بیادبی، او را و همفکرانش را "افراطی" و "تندرو" مینامند.با این طرز برخورد میخواهند دهان طرف مقابل را ببندند تا دیگر کسی جرأت انتقادکردن از دولت را نداشته باشد. شاید بتوان گفت که این یک نوع «خفقانِ مدرن رسانهای» است. یعنی آزاد هستید که انتقاد کنید، ولی پس از انتقاد، آنقدر مورد تخریب شخصیت و اهانت قرار میگیرید، تا از کردار خود پشیمان شوید. لذا فضا را به این سمت میبرند که دیگر کسی به خود اجازهی انتقادکردن ندهد، بلکه فقط باید تملّق بگوید و بس. لذا افراطی واقعی کسانی هستند که با مؤمنین و متدینین جامعه چنین برخوردهای غیراخلاقی میکنند.
* نمیخواهند صدای مخالف خود را بشنوند
شعار "زنده باد مخالف من" سر میدهند، اما دقیقاً خلاف آن را عمل میکنند. چرا هفتهنامهی "یالثارات الحسین" را توقیف کردند!؟ چرا به هفتهنامهی "9 دی" تذکر شدید دادند و تهدید به توقیف کردند!؟ چرا به روزنامهی "وطنامروز" اخطار دادند و به مرجعقضایی ارسال کردند!؟ این بود اعتدال!؟ این بود چندصدایی!؟ این بود "زنده باد مخالف من"!؟ چرا نمیخواهند نظرات مخالف خود را بشنوند؟ چرا میخواهند دهان منتقد را ببندند؟چرا به جای پاسخگویی به انتقادها، به منتقد توهین میکنند؟ آیا خود را معصوم از خطا و اشتباه میدانند. خوب است بیانات حضرت امامخامنهای راجع به «انتقادپذیری و پاسخگویی مسئولان» را یادآوری کنیم:
**«هيچ دستگاهى نبايد خود را از انتقاد و نقد، مصون و از عيب، خالى بداند؛ همهى دستگاههاى كشور بايد مورد نقد منصفانه قرار بگيرند و همه در جهت اهداف نظام و در چهارچوب آن، رفتار خود را اصلاح كنند. دولت، مجلس، قوهى قضاييه و ساير دستگاههايى كه در كشور هستند و مسؤوليتهاى مهمى بر دوش آنهاست، همه مشمول اين قاعدهى كلى هستند؛ نقد، اصلاح و پاسخگويى. اين، معناى حقيقى اصلاح نظام مورد نظر اسلام است.» [امامخامنهای، 2/1/1383]
**«مسئولان بلندپايهى كشور همه بايد پاسخگو باشند؛ پاسخگوى كار خود، پاسخگوى تصميم خود، پاسخگوى سخنى كه بر زبان آوردهاند و تصميمى كه گرفتهاند؛ اين معناى پاسخگويى است؛ اين يك حقيقت اسلامى است و همه بايد به آن پايبند باشيم. هر انسان وقتى مىخواهد حرفى بزند، اگر بداند در مقابل اين حرف بايد پاسخگو باشد، يكطور حرف خواهد زد؛ اما اگر بداند مطلقالعنان است و پاسخگو نيست، طور ديگرى حرف خواهد زد. انسان وقتى مىخواهد تصميم بگيرد و عمل كند، اگر بداند در مقابل اقدام خود پاسخگو خواهد بود، يكطور عمل مىكند؛ اما اگر احساس كند نه، از او سؤال نمىشود و او را به بازخواست نمىكشند، طور ديگرى عمل مىكند. ما مسئولان خيلى بايد مراقب حرفزدن و تصميمگيرى خود باشيم.» [امام خامنهای، 26/1/1383]
امیدواریم با روند موجود که با منتقدان برخوردهای چکشی می شود، دوباره به فضای بستهی دوران حاکمیت دولتسازندگی برنگردیم. دورانی که حتی یک روزنامهیمنتقد را هم تحملنمیکردند؛ دورانی که شعار میدادند: «مخالف هاشمی، دشمن پیغمبر است»! دورانی که رسانهها ملزم بودند در مدح رئیسجمهور وقت[جناب هاشمی] بگویند و بنویسند. عزّتا...سحابی در کتاب خاطرات خود مینویسد: «23/3/1369 : ما به آقای هاشمی نامهی اعتراضی نوشتیم. اعتراض ما به آقای هاشمی این بود که اولاً اوضاع اقتصادی کشور بسیار خراب است. فقر و اختلاف طبقاتی بسیار فاحش است. دوم اینکه وضع سیاستخارجی ما به گونهای است که ما در انزوای کامل قرار گرفتهایم و همهی دنیا با ما مخالف هستند. در رابطه با این نامه، 23 نفر را بازداشت کردند که یکی از آنها من بودم... بعد از دستگیریها، در کمیسیون برنامهوبودجه مجلس، چند تن از نمایندگانی که مرا میشناختند، به آقای هاشمی اعتراض کردند که چرا عزّتا... سحابی را گرفتی؟آقای هاشمی پاسخ داده بود: رویش زیادشدهبود، میخواستیم رویش را کمکنیم.» طرح این موضوع از سوی سحابی با سکوت دفتر آقایهاشمی روبرو شد.