گروه جهاد و مقاومت مشرق - شهید محمودرضا بیضائی یکی از شهدای مظلوم مدافع حرم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و مقاومت شیعی در سوریه است که چندی پیش در دی ماه سال 92 در جریان همراهی با یک تیم مستندساز ایرانی به شهادت رسید و کوثر دو سالهاش را از خود به یادگار گذاشت. شهید بیضائی به روایت برادرش سالها با الگو پذیری از شهدای بزرگ هشت سال دفاع مقدس و زنده نگه داشتن یاد آنها، آرزوی شهادت را در دل میپروراند. او علاقه بسیار زیادی به فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله(ص)، شهید حاج محمد ابراهیم همت داشت. شهید همت که آوازه رشادت و مبارزه او تا سوریه و مرزهای رژیم صهیونیستی پیش رفته بود در اسفندماه سال 62 و در عملیات خیبر به شهادت رسید. حالا شهدای مقاومت سوریه و مدافع حرم حضرت زینب(س) در زندگی و منش مقاومت خود به این فرمانده بزرگ تأسی میکنند.
احمدرضا بیضائی برادر شهید بیضائی از علاقه او به شهید همت چنین میگوید: در اتاقش پوستری از حاج همت داشت که هنوز هم وجود دارد. تصویری است از حاج همت که میکروفونی در دست دارد و دست دیگرش بالا آمده و دارد صحبت میکند. جملهای بالای سر شهید همت هست در این پوستر قریب به این مضمون که: «با خدای خود پیمان بستهام که تا آخرین قطره خونم در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم». این جمله نصب العینش بود و به این عینیت هم بخشید و تا لحظه شهادت، در راه حفظ و حراست از انقلاب اسلامی یک آن آرامش نداشت.
دومین عکس از شهید همت که شهید بیضائی علاقه خاصی به او داشت. عکس او با یک افسر سوری است. این عکس شامگاه 21 خرداد ماه سال 61 در فرودگاه بین المللی دمشق را نشان میدهد. در این عکس شهید همت به همراه مجموعه سوم از نیروهای اعزامی ایران به سوریه در حال پیاده شدن از هواپیما هستند. برادر شهید بیضائی میگوید: این تصویر حاج همت را هم خیلی دوست داشت و هر وقت میدید، میخندید. میگفت: افسر سوری با لباس رسمی و درجه و پوتین و خیلی کلاسه شده است اما حاج همت با لباس خاکی و کتونی چینی. میخندید میگفت نکته جالب این عکس این است که حاج همت پاچههایش را گتر کرده است. علاقهاش به این سادگی شهید همت عجیب بود. میگفت: درگیر رنگ و تعلقات دنیا نیست.
شهید محمودرضا بیضائی، متولد 18 آذر 1360 در شهر تبریز است. او از مربیان بچههای بسیج در پایگاههای درون شهری هم بوده است و بسیاری از بچههای پایگاه که دورههای آموزشی بسیج دانشآموزی و دانشجویی را پیش او گذراندهاند خاطرات جالبی از او دارند. شهید محمودرضا بیضائی که با توجه به تحولات میدانی کشور سوریه و هتک حرمتهای اخیر به حرم حضرت زینب کبری(س) به دست گروههای تکفیری، برای دفاع از این حرمهای شریف و همراهی با یک تسم رسانهای مستندساز به سوریه رفته بود، روز یکشنبه 29 دیماه مصادف با ولادت حضرت رسول (ص) براثر انفجار یک تله انفجاری به شهادت میرسد. او با 32 سال سن ساکن اسلامشهر تهران بود و هم اکنون از او یک دختر دو ساله به نام کوثر به یادگار مانده است.
احمدرضا بیضائی برادر شهید بیضائی از علاقه او به شهید همت چنین میگوید: در اتاقش پوستری از حاج همت داشت که هنوز هم وجود دارد. تصویری است از حاج همت که میکروفونی در دست دارد و دست دیگرش بالا آمده و دارد صحبت میکند. جملهای بالای سر شهید همت هست در این پوستر قریب به این مضمون که: «با خدای خود پیمان بستهام که تا آخرین قطره خونم در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم». این جمله نصب العینش بود و به این عینیت هم بخشید و تا لحظه شهادت، در راه حفظ و حراست از انقلاب اسلامی یک آن آرامش نداشت.
دومین عکس از شهید همت که شهید بیضائی علاقه خاصی به او داشت. عکس او با یک افسر سوری است. این عکس شامگاه 21 خرداد ماه سال 61 در فرودگاه بین المللی دمشق را نشان میدهد. در این عکس شهید همت به همراه مجموعه سوم از نیروهای اعزامی ایران به سوریه در حال پیاده شدن از هواپیما هستند. برادر شهید بیضائی میگوید: این تصویر حاج همت را هم خیلی دوست داشت و هر وقت میدید، میخندید. میگفت: افسر سوری با لباس رسمی و درجه و پوتین و خیلی کلاسه شده است اما حاج همت با لباس خاکی و کتونی چینی. میخندید میگفت نکته جالب این عکس این است که حاج همت پاچههایش را گتر کرده است. علاقهاش به این سادگی شهید همت عجیب بود. میگفت: درگیر رنگ و تعلقات دنیا نیست.
شهید محمودرضا بیضائی، متولد 18 آذر 1360 در شهر تبریز است. او از مربیان بچههای بسیج در پایگاههای درون شهری هم بوده است و بسیاری از بچههای پایگاه که دورههای آموزشی بسیج دانشآموزی و دانشجویی را پیش او گذراندهاند خاطرات جالبی از او دارند. شهید محمودرضا بیضائی که با توجه به تحولات میدانی کشور سوریه و هتک حرمتهای اخیر به حرم حضرت زینب کبری(س) به دست گروههای تکفیری، برای دفاع از این حرمهای شریف و همراهی با یک تسم رسانهای مستندساز به سوریه رفته بود، روز یکشنبه 29 دیماه مصادف با ولادت حضرت رسول (ص) براثر انفجار یک تله انفجاری به شهادت میرسد. او با 32 سال سن ساکن اسلامشهر تهران بود و هم اکنون از او یک دختر دو ساله به نام کوثر به یادگار مانده است.