پادگان اشرف و اعضای سازمان منافقین نیز بهعنوان تنها گروه تروریستی که بهصورت کاملا آشکار در خاک عراق استقرار داشتند، به حکم نخستوزیر و خواست ملت عراق، باید خاک این کشور را ترک میکردند و به غصب 25 ساله پادگان اشرف پایان میدادند. سران این سازمان تروریستی که پیش از این همکاری با نظامیان آمریکایی در عراق و شرکت در عملیاتهای تروریستی با هدایت آمریکاییها در این کشور را تجربه کرده بودند، بار دیگر دست به دامان آمریکاییها شدند تا در برابر خواست قانونی دولت و ملت عراق بایستند.
سازمانی که در حدود چهار دهه قبل با شعار مبارزه با امپریالیسم تاسیس شده بود و در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی ایران دست به ترور مستشاران آمریکایی در ایران میزد، حالا به دامان همان امپریالیسم پناه برده بود. صرف میلیونها دلار پول نفت عراق که در زمان صدام به این گروه هدیه داده شده بود، برای برگزاری مراسمهای این گروهک در اروپا با حضور سخنرانان اجارهای که اغلب ویژهسیاســتمداران بازنشسته اروپایی و آمریکایی بودند، فقط بخشی از تلاشهای مسعود رجوی برای باقیماندن در عراق بود؛ این پارلمانترها و ویژهسیاســتمداران اروپایی و آمریکایی بابت 10دقیقه سخنرانی حدود 20هزار دلار دریافت میکردند تا از حضور منافقین در عراق دفاع کنند.
آمریکاییها که قبلا تجربه استفاده از سازمان رجوی در عراق را داشتند و این گروه را برای اهداف تروریستی خود در منطقه مناسب میدیدند، شروع به حمایت از فرقه رجوی کردند؛ خروج سازمان مجاهدین خلق بعد از 13سال، از فهرست سازمانهای تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا، فقط بخشی از امتیازاتی بود که آمریکا به سازمان داد تا به لطف این تغییرات بتوانند راهی برای ماندن در عراق پیدا کنند. از سوی دیگر مسعود رجوی و دیگر سرکردگان منافقین که بهخوبی میدانستند از راههای قانونی نمیتوانند بر ماندن در پادگان اشرف پافشاری کنند، مانند همیشه دست به فریب افکار عمومی زدند.
19 فروردین سال 1390، اعضای سازمان ماموریت گرفتند تا با نیروهای عراقی مستقر در مقابل پادگان اشرف درگیر شوند، هدف رجوی از این درگیری یک خونریزی تمامعیار بود تا بعدا بتواند با هیاهوی تبلیغاتی، از آن برای مظلومنمایی استفاده کند. بیش از 30 کشته در این درگیری بر جای ماند که بعدا، به گفته جداشدههای این گروهک، معلوم شد که تعداد زیادی از آنها با گلولههای خود سازمان و از پشت سر هدف قرار گرفته بودند! سرکردگان منافقین غیر از مجبورسازی نیروها به خودزنی با استفاده از امکانات، روابط و تسلیحاتی که در طول سالها زندگی در خاک عراق جمعآوری کرده بودند، سعی کردند با به ناآرامی کشاندن فضای این کشور، حکم اخراج تروریستها را تا حد امکان از اولویتهای این کشور خارج کنند؛ رد پای گروهک منافقین در بسیاری از عملیاتهای تروریستی علیه مردم بیگناه عراق موید این مطلب بود.
سرانجام هشت ماه بعد، با امضای توافقنامه میان دولت عراق و سازمان ملل، نخستوزیری عراق موافقت کرد تا بستن پادگان اشرف را به تاخیر بیندازد، هرچند که این تاخیر به لطف حمایتهای آمریکا بارها تمدید شد، اما اراده مصمم مردم عراق سبب شد تا اعضای سازمان منافقین سرانجام مجبور به ترک پادگان اشرف، بهعنوان اولین مرحله و شاید مهمترین مرحله از مراحل اخراج از خاک عراق شوند. تخلیه پادگان اشرف در هفت مرحله صورت گرفت و در هر مرحله در حدود 400 نفر با مشایعت سربازان عراقی و نیروهای سازمان ملل، اشرف را به مقصد کمپ لیبرتی ترک کردند تا در این کمپ موقت، مراحل ثبت نام برای پذیرش پناهندگی را در حضور نمایندگان سازمان ملل طی کنند.
در جریان تخلیه اشرف، اعضای منافقین دستور داشتند تا هرآنچه از لوازم این پادگان را که باز هم با پول نفت اهدایی صدام خریداری شده بود و به مردم عراق تعلق داشت، به لیبرتی منتقل کرده و مابقی لوازم را نابود کرده و بسوزانند تا در اختیار دولت عراق قرار نگیرد. اما در همین میان نکته جالب اینجا بود که اعضای منافقین در عین تخریب لوازم باقیمانده در اشرف، هیچ صدمهای به بناهای این پادگان نزدند زیرا در حین تخلیه اشرف همواره امید داشتند که با رایزنیها و لابیهای سرکردگان در اروپا و آمریکا، دوباره به این پادگان بازخواهند گشت! باقیماندن حدود 100 نفر از اعضای اشرف تا ماهها بعد از انتقال حدود 3000 نفر از نیروها به کمپ لیبرتی، آن هم بهبهانه فروش تاسیسات باقیمانده در اشرف، به این دلیل بود که تا آخرین لحظه ممکن، کنترل اشرف را از دست ندهند.
اما سرانجام در سحرگاه 10 شهریور سال 1392 گروهی به نام فرزندان انتفاضه شعبانیه، یعنی فرزندان شیعیانی که در سال 1991 در جریان انتفاضه شعبانیه عراق علیه صدام به دست گروهک منافقین قتلعام شده بودند، وارد اشرف شده و با به هلاکت رساندن 52 نفر از اعضای باقی مانده در اشرف که اتفاقا از اعضای رده بالای این گروه بودند، باعث شدند که مابقی افراد از این پادگان متواری شده و با کمک پلیس عراق به کمپ لیبرتی انتقال داده شوند و به این ترتیب پرونده پادگان اشرف برای همیشه بسته شد. شاید رجوی که پیوسته شعار میداد «اگر کوهها از جا بجنبند، اشرف زجا نجنبد!» هیچگاه تصورش را هم نمیکرد که اعضای سازمانش روزی با این خفت و خواری مجبور به ترک پادگان اشرف شوند، آن هم اشرفی که بهتعبیر رجوی «ناموس مجاهدین» بود!
برخی از وسایل منافقین در پادگان اشرف که پیش از تخلیه آنها ر ا خراب کردهاند.
میدان آزادی که نماد پادگان اشرف بود، بعد از خروج منافقین توسط ارتش عراق تخریب شد. منافقین ساکن اشرف به هنگام تخریب آن بسیار گریه کردند.
درحالی که پس از جنگ آمریکا در افغانستان، منافقین مدعی بودند ادواتی در اختیار ندارند، پس از تخلیه مقدار قابل توجهی سلاح کشف شد.
موسیقیهای غربی که در اشرف پس از تخلیه کشف شدند، ماجراهای معـروفی از فسادهای مسعود را در ذهن تداعی میکردند.
در حالی که هرگونه احساسی برای منافقین ممنوع بود، در زیر تختها و درون کمدها به صورت مخفی عکس کودکان را نگه میداشتند.
سیمخاردارهای معروف اشرف تنها پادگانی که سیمخاردارهای آن رو به داخل است.
شکنجهگاه خود منافقین که به آن «اتاق عذاب» گفته میشد. مهمترین شکنجه وصل کردن سیم برق به بدن اعضای سازمان بود.
گروهی که مدعی براندازی نظام جمهوری اسلامی بود در روزهای آخر عمر خود محتاج جیره غذایی و لباس از طرف سازمان ملل بود.
خانم ثریا عبداللهی مادر یکی از افرادی که در پادگان اشرف به سر میبرد، مدتها برای دیدن فرزند خود تلاش کرد و کمپ ثریا را در مقابل پادگان اشرف تشکیل داده بود.
سران عشایر عراق برای اخراج منافقین تشکیل جلسه داده بودند.
شیرهای به سرقت رفته از میدان اصلی شهر کرمانشاه را رنگ کرده و در جلوی درب ورودی قرار داده بودند و آنجا را درب اسد نامیده بودند.
روزهای آخر
اشرف یک زبالهدان کامل شده بود.
منبع:هفته نامه پنجره