جشنواره بيست و نهم نيز تبديل به جشن کساني شد که سير سياسي و سلوک سينمايي آنها امروز عمدتا در مقابل نظام است. در ساختار ترسيمي جشنواره امسال، آثار معدودي در جهت تبيين ارزشهاي نظام گام بر داشته اند و ساير آثار در جهت سياه نمايي و جبهه گيري مستقيم در مقابل ارزشها است. فرار از سينماي گلخانهاي، توپ را در ميدان کساني انداخته است که هيچ سمت و سوي مشخصي با ارزشهايي که معاونت سينمايي بر زبان مي راند، ندارند. اما داوري جشنواره فيلم فجر امسال نيز در راستاي همان جمله معروف اپوزيسون نوازي طي طريق کرد.
در واقع?، جشنواره امسال جايگاهي براي جذب افرادي بود که در حرکتي آرام و خزنده در مقابل ارزشهاي نظام ايستادهاند و آثارشان خالي از ارزشهاي مرسوم در جامعه است. اما دليل اين همه اپوزيسون نوازي چيست و نشأت گرفته از چه جرياني است؟ آيا اين سياق هماني است که شمقدري در پيش گرفته بود يا هدايت اين سکان در دست فرد ديگري است؟
پيش از جشنواره فيلم فجر، آقاي مشايي با اعضاي خانه سينما و عده اي بريده از صنف واحد تهيه کنندگي ديدار کرد. در آن جلسه به اعضاي خانه سينما در مورد عزل جواد شمقدري قولهايي داده شد، اما چندي بعد خبرهايي مبني بر تکذيب وعدههاي مشايي در رسانه هاي مختلف عنوان شد، بدون آنکه رسانه اي محور گفتوگوهاي اصلي در مورد اين تغيير را منتشر کند. آيا ميان جوايز جشنواره و تمکين به تمايلات خاص يک فرد با ماندن شمقدري ارتباط خاصي وجود دارد؟
مشايي به تعامل با سينماگران علاقه وافري دارد اما پس از فتنه جشن خانه سينما، شمقدري جبهه ديگري گرفت، اما کو، کجا آن لحن صريح و ارزشي شمقدري؟ اين چالش هاي پنهان قبل از انتخاب صنف واحد تهيهکنندگي شدت پيدا کرد، اما کمي بعد شمقدري از مواضعش عقب نشست و به اين ترتيب، مشايي نيز از تشکيل صنف واحد حمايت کرد.
اولين گام در تشکيل صنف واحد، حمايت از تهيه کنندگاني بود که برخي از آنها سابقه روشني ندارند، اما با مشايي رابطه خوبي دارند. حضور سيد ضيا هاشمي به عنوان رئيس صنف واحد که دو فيلم توقيفي در کارنامه دارد و تهيه کنند ه اي همچون مرتضي شايسته که فيلم "صد سال به اين سالها" را ساخته است، در مجمع صنف واحد، نشان از جمع کردن چهره هايي در زير يک پرچم است که در مواردي در صدد تخريب بنيان سينما هستند.
بعد از تشکيل صنف واحد، برگزاري جشنواره فيلم فجر پرده ديگري بود و جوايز عمدتا به کساني داده شد که با آقاي مشايي تعامل بهتري داشتند. به عنوان نمونه جايزه اي که به مهناز افشار داده شد، در واقع کاملا سفارشي بود. حامد بهداد براي فيلمي جايزه مي گيرد که شايد بدترين اثر اوست اما جهت دهي ها از جانب شخص ديگري صورت مي پذيرد. به عنوان نمونه آقاي مشايي علاقه وافري به شهاب حسيني دارد، انتخاب او و همسرش چندي قبل به عنوان زوج خوشبخت، ماحصل سياست گذاريهاي مشايي در جلب هنرمندان است،
فارغ از نورچشميها، ساير جوايز اين دوره نيز عمدتا به افرادي داده شد که بيشترين واکنش ها را در مقابل دولت دهم از خود نشان دادهاند. اصغر فرهادي و بيانيه سياسياش در جشن خانه سينما و مسعود کيميايي که هر چند وقت يکبار تيتر روزنامه شرق مي شود، مبين همين مسئله است. يکبار مي گويد که در برنامه هفت سانسور شده و او با چشم باز مشغول رصد امور دولتي است، چندي بعد استعفا نامه اش در اوايل انقلاب از رياست شبکه دو را منتشر مي کند، که از ابتدا دلش همراه انقلاب نبوده است و سپس رنگ محوري پوستر فيلمش (محاکمه در خيابان)، در زمان اکران را سبز انتخاب مي کند و در تيتراژ فيلمش عکسهايي از حوادث پس از انتخابات را جاي مي دهد.
کيميايي و جايزه دادن به بدترين فيلم او بهعنوان بهترين فيلم جشنواره فيلم فجر در واقع يکي از بدترين داوريهاي چند سال اخير بود. با اين حال، آيا اين همه تمجيد و ديپلم افتخار براي يک جريان فرهنگي خاص در دولت اقناع کننده بوده است؟ در اين ميان آقاي جواد شمقدري هم بسيار مسرور است که صندلي معاونتش حفظ مي شود و "همه چي آرومه و او خوشحاله!"
حضور نيافتن دکتر حسن عباسي در اختتاميه و به روي سن نيز اين ذهنيت را که داوري ها از پيش تعيين شده و جهت دار بوده، تقويت مي کند.
خلاصه هر کس که رابطه خوبي با آقاي مشايي برقرار کرده بود، بينصيب نماند و ديپلم افتخار و يا سيمرغي نثارش شد، به يقين اگر مازيار ميري و يا رضا ميرکريمي هم جزو تمکين کنندگان بودند، سرشان بيکلاه نميماند. اما آقاي برادر شمقدري! آن بيانيه انا لله... و آن همه تندي کجا و اينهمه تمکين بيجا کجا؟