گروه فرهنگی مشرق - آیا راه حل و یا حداقل راه حل اصلی معضلات و مشکلات اقتصادی کشور ما، تعامل توام باهمراهی و سازش با نظام جهانی است؟ آیا اگر امروز با مشکلات اقتصادی و بحران رکودی-تورمی رو به رو هستیم، علت آن را باید در به قول بعضی ها، "سیاست های دشمن تراشانه" جستجو کنیم؟ و عنوان نماییم که راه حل مشکلات اقتصادی، "تعامل با دنیا است" ؟ اصلا آیا کسی مخالف تعامل با جهان است؟
•علت اصلی مشکلات اقتصادی کشور
اگر فراتر از شعار دادن و تلاش برای فریبکاری عمومی، بکوشیم تا تاملی ژرف اندیشانه در شرایط اقتصادی کشور و علت العلل مشکلات و بحران های تورمی_رکودی و ضربه پذیری کنونی اقتصاد ایران داشته باشیم، به روشنی در مییابیم که ریشه اصلی شرایط نابسامان اقصادی ما سیطره ساخت اقتصادی بیمار و نامتوازنی است که بیش از یکصد سال پیش استعمار غرب مدرن آن را برای ما تدارک دید و رژیم پهلوی، آن را به طور تام و تمام بر کشور ما حاکم کرد.
از فردای کودتای انگلیسی رضا خان و به ویژه با تاسیس رژیم پهلوی، نوعی مناسبات اقتصادی-اجتماعی ظالمانه برای ما طراحی و بر کشور ما مستولی گردید. این نظام اقتصادی که می توان آن را "ساخت اقتصادی غرب زده شبه مدرن" ناامید در سالهای سلطنت پهلوی در ایران نهادینه گردید و پس از آن در دوران پهلوی دوم گسترش کمی و پیچیدگی کیفی بیشتری یافت. آنچه که شاه آن را: "انقلاب سفید" مینامید نقطه ی مهمی در بسط تمام عیار سیطره ی این مناسبات ظالمانه بر کشور ما بود.
"ساخت اقتصادی شبه مدرن" پدید آمده بود تا جانشین ساخت اقتصاد مستقل و سنتی و بومی ما گردد و استعمار سرمایه داری مدرن، ساخت اقتصادی شبه مدرن را در ایران به وجود آورد تا از طریق آن، ایران را وارد شبکه در هم تنیده اقتصاد جهانی (که مرکزیت و مدیریت آن را بلوک کشور های سرمایه داری بزرگ مثل آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، ایتالیا، کانادا در دست دارند) نماید و با ادغام ایران در نظام اقتصاد سرمایه داری جهانی، ایران را به یک کشور وابسته پیرامونی و طفیلی نظام اقتصاد جهانی بدل نماید.
بدینسان ضمن از بین بردن استقلال و خود کفایی اقتصادی ما و تبدیل کردن ایران به یک کشور وابسته به نظام استکبار جهانی، از طریق مستحیل کردن اقتصاد ما در نظام جهانی و در چارچوب قالب ها و محدوده ای که آن ها تعیین می کنند، بخش اصلی سرمایه داری تولیدی در کشور ما و منابع و امکانات طبیعی و نیروی کار مردم ما را به صورت ارزش اقتصادی به سمت کشور های بلوک مرکزی (دولت های اصلی استکباری) برده و از سوی دیگر، انبوه کالاها و تولیدات را به کشور ما صادر کرده و اقتصاد ایران را به بازار فروش تولیدات و اضافه تولیدات شان و بهره مندی از سود های کلان بدل نمایند. در عین حال که از طریق صدور سرمایه به ایران و بهره مندی از گردش استثماری سرمایه در داخل کشور، سود های کلان نجومی به دست آوردند. نظام استکبار اومانیستی به منظور پیشبرد این خواست های خود نیازمند آن بود که نوعی ساخت اقتصادی غرب زده ی شبه مدرن را به عنوان سیستم اقتصادی بر کشور ما حاکم نماید و این کار را هم کرد.
ساخت اقتصادی غرب زده ی "شبه مردن که استعمار برای ما طراحی کرده و روشنفکران و تکنوکرات- بوروکرات ها مدرنیست و دولتمردان رژیم پهلوی آن را اجرایی و عملیاتی کردند، از هنگام تولید تحمیلی آن، ساختی بیمار بود که ساختاری نامتوازن داشت و علت اصلی بحران های اقتصادی مستمر و مشکلات و معضلات دم افزون اقتصادی ما را باید در همین اقتصاد غرب زده ی شبه مدرن و ساختار نا متوازن آن جستجو کرد.
ساخت اقتصادی شبه مدرن (که توسط نظام جهانی سلطه طراحی گردیده و توسط رژیم پهلوی و روشنفکران و تکنوکرات- بوروکرات ها اجرایی گردید) دارای چند مولفه اصلی است:
1- ساختاری نامتوازن دارد. به این معنا که دارای یک بخش مولد (تولیدی صنعتی و کشاورزی در مفهوم گسترده آن) ضعیف و ناتوان و یک بخش غیر مولد بزرگ است. این فاصله میان بخش مولد ضعیف و ناتوان و بخش غیر مولد متورم و غول آسا، به گونه ای ذاتی و بنیادین، اقتصاد شبه مدرن را دچار عدم توازن کرده و به آن حالتی دفورمه بخشیده است. در اقتصاد شبه مدرن ایران از آغاز، بخش تجارت و دلالی و خدمات (اجزاء بخش غیر مولد اقتصاد ایران) متورم و فعال و حجیم بوده اند و بخش تولیدی بسیار کم توان و ضعیف بوده است. اساسا اقتصاد شبه مدرن ایران، ایران را با این عدم توازن ساختاری طراحی کرده و پدید آورده اند و هدف این بوده است که این اقتصاد در بخش تولیدات صنعتی و کشاورزی، حالتی پیرامونی و نیازمند داشته باشد.
2- این عدم توازن ساختاری، اقتصاد شبه مدرن ایران را از همان ابتدا با مشکل تورم مزمن و نوعی رکود در گیر کرده است. در واقع چون در ساخت این اقتصاد، بخش تولیدی ضعیف و کم توان است و از سوی دیگر بخش غیر مولد، متورم و حجیم است و چرخه ی اقتصاد بر پایه ی مصرف مداوم و نوعی " فرهنگ مصرفی" تعریف گردیده است، از این رو به طور مداوم نوعی نیاز و "عطش برای مصرف" تولید و ایجاد می شود که بخش مولد اقتصاد قادر به پاسخگویی به آن نمی باشد. در چنین شرایطی از یک سر کشور به واردات فزاینده مبتلا و نیازمند می شود و از سوی دیگر چون تولید صنعتی و کشاورزی کم رونقی است، سایه ی بیکاری مستمرا بر سر اقتصاد خودنمایی می کند.
3- در ساخت "اقتصاد غرب زده شبه مدرن" ایران، منبع اصلی تولید سرمایه استخراج و فروش نفت است. چون نفت به عنوان منبع اصلی تولید سرمایه در ایران نقش چندانی در سیکل صنعتی ما ندارد و چون پول حاصل از فروش نفت به طور مداوم در بخش متورم و فعال اقتصاد (یعنی تجارت و خدمات و دلالی) گردش کرده و سرمایه گذاری می شود، از این رو اقتصاد شبه مدرن ایران از همان ابتدا حالتی تورمی پیدا کرده است. در عین حال، ناتوانی بخش مولد موجب نوعی رکود می گردد.
از این رو اقتصاد - سرمایه داری شبه مدرن ایران از هنگام تولد گرفتار نوعی حالت تورم آمیخته با رکورد بوده است.
4- از زمان تاسیس اقتصاد غرب زده ی شبه مدرن در ایران تا مقطع "انقلاب سفید" کذایی، ساخت ی امپریالیسم در ایران در محدوده ی اندکی که داشت، بسط پیدا کرد. اما پس از انقلاب سفید کذایی، به سرعت ظرفیت های این اقتصاد به پایان رسید و بحران ساختاری آن در هیات بحران مزمن رکودی- تورمی خودنمایی کرد. از نیمه دهه 1350 شمسی وضعیتی در اقتصاد ایران پدیدار گردید که بحران رکودی-تورمی به یک مولفه ی ثابت و عارضه ی دائمی اقتصاد ایران بدل گردید.
5- اقتصاد غرب زده شبه مدرن ایران یک اقتصاد سرمایه داری پیرامونی است که به دلیل ماهیت سکولار- سرمایه دارانه اش، نوعا ظالمانه و ناعادلانه است.
6-اقتصاد غرب زده شبه مردن اساسا طراحی گردیده و پدیدار گردیده است که اقتصاد ایران و همه ی کشور های پیرامونی – حاشیه ای را به عنوان وابسته، در مدار سلطه ی نظام استکبار غرب مردن قرار دهد. در واقع اقتصاد غرب زده ی شبه مردن ایران سرپل وابستگی اقتصادی کشور ما بوده است.
در مقام جمع بندی می توان گفت: علت العلل مشکلات و معضلات اقتصادی ما، ساخت اقتصادی غرب زده شبه مدرن است که استکبار غرب مدرن بر ملت و کشور ما تحمیل کرده است. این اقتصاد، ذاتا بحران زده و نا متوازن و بیمار است وضعیت بحران رکودی – تورمی ای که امروز کشور ما مبتلا به ان است، مشخصا و مستقیما نتیجه ساخت اقتصاد غرب زده است.
اقتصاد غرب زده شبه مدرن برای مردم و کشور ما، ره آوری جز بی عدالتی و ظلم، فاصله و شکاف طبقاتی، بحران مزمن رکودی – تورمی، وابستگی فزاینده به نظام سلطه ی جهانی نداشته است. سیطره ی اقتصاد غرب زده ی شبه مردن به مانعی برای رسیدن ایران به استقلال اقتصاد و تحقق عدالت اجتماعی بدل گردیده است." اقتصاد مقاومتی" در واقع ساخت مناسب و بدیل انقلابی و عدالتخواهانه ای است که باید جایگزین مدل بیمار و بحران زده ی اقتصاد غرب زده شبه مدرن گردد.
•آیا راه حل مشکلات اقتصادی ما تعامل مبتنی بر سازش با دنیا است؟
از سال های پایانی جنگ، یک جریان متمایل به مشهورات لیبرالی به صورت جسته و گریخته به تبلیغ این مدعا پرداخت که برای اداره ی اقتصاد و حیات روزانه ی جامعه باید به نوعی سازش با نظام جهانی سلطه بپردازیم و از تاکید و پافشاری بر اهداف ظلم ستیزانه و انقلابی و استکبار ستیزانه مان دست برداریم. این جریان در ابتدا به صورت تلویحی و غیر مستقیم و در دو دهه ی اخیر به صورت صریح تر و پررنگ و پر حجم کوشیده است تا آرمان گرایی و حرکت در مسیر خط انقلابی مبارزه با نظام سلطه ی استکباری را "افراطی گری" دانسته و تحت لوای "پرهیز از دشمن تراشی" و "عقلانیت" و "تعامل با جهان"، ملت و نظام ما را در موضع عدول از اصول و مواضع انقلابی خود (اصول و مواضعی که برگرفته از اسلام ناب محمدی (ص) و رهنمود های امام خمینی (ره) است) قرار دهد.
جریانی در کشور وجود دارد که با استفاده از امکانات گسترده رسانه ای و طیف تکنوکرات- بوروکرات های دانشگاهی و اجرایی ( که لقب "کارشناس" را یدک می کشند) و روشنفکران نئو لیبرالیست و فعال در مطبوعات و شبکه های مجازی و بازار نشر کتاب می خواهد این گونه القاء نماید که که دشمنی نظام جهانی استکبار اومانیستی با انقلاب و نظام اسلامی به دلیل: تندروی و افراطی گری و دشمن تراشی های ما" بوده است و مخالف ها و تحریم های نظام جهانی علیه ما و عدم تعامل مبتنی بر سازش ما با آن ها نیز علت العلل شرایط رکودی – تورمی و وضع دشوار اقتصادی امروز ما است. اما ایا واقعا این گونه است؟
اگر قرار بود به اصطلاح "تعامل با دنیا" و فراتر از آن وابستگی به نظام جهانی سلطه موجب بهبود وضع اقتصادی و معیشتی گردد، خوب است که مدعیان و مروجان خط و شعار مستحیل شدن در نظام جهانی به این پرسش مهم پاسخ دهند که:
چرا وضع اقتصادی کشور هایی چون پرو، مصر، پاکستان، هاییتی، بنگلادش و بسیاری کشور های دیگر این گونه تاسف بار و بحرانی است؟ این کشور ها همگی بنا به مدعای آقایان، رفتاری "عاقلانه" داشته اند، "تندروی و افراط" هم نکرده اند، " دشمن تراشی" هم که نمی کنند، در پیوند تمام عیار با نظام جهانی هم که قرار دارند، اگر برقراری به اصطلاح " تعامل با دنیا" می تواند حلال مشکلات اقتصادی باشد پس چرا دهه ها "تعامل با دنیا" وضع پرو و مصر وهایتتی و کلمبیا و پاکستان و بنگلادش و نیجریه و تونس و... را نه فقط بهبود نبخشیده بلکه به نحوی روز افزون بدتر کرده است.
حقیقت این است ساخت اقتصاد جهانی جهانی به گونه ای است و به گونه ای طراحی شده است که کشور های بلوک مرکزی سرمایه داری نقش مدیریت آن را بر عهده دارند و بخش اصلی سرمایه ی تولیدی در همه ی نقاط مختلف دنیا به جیب کشور های بلوک مرکزی سرازیر می گردد. در واقع نظام اقتصاد جهانی به نحوی طراحی و ساخته شده است که هر یک از کشور های در چارچوب این نظام دارای نقش و جایگاه محدود و مشخصی هستند و با هزاران تار و پود مرئی و نامرئی به بلوک کشور های مرکزی وابسته اند. درواقع نظام اقتصاد جهانی به گونه ای طراحی گردیده و سامان یافته است است که همه ی کشور ها و اقتصاد های جهان ( از سنگاپور و کره گرفته تا برزیل و پاناما و از مصر وتونس گرفته تا موزامبیک و قطرو...) تابعی از تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها و اغراض منفعت طلبانه ی کشور های بلوک مرکزی سرمایه داری جهانی (آمریکا، انگلیس،آلمان...) بوده و در نقش و جایگاهی که این کشور های بلوک مرکزی می خواهند و تعیین می کنند، ایفای نقش نمایند. در واقع نظام اقتصاد جهانی ساخته شده است تا انبوهی از کشور ها و میلیارد ها نفر از مردم جهان را به حواشی و اقمار کشور های بلوک مرکزی تبدیل نماید. این نظام اقتصاد جهانی، جوهری استثماری و ظالمانه و استعماری دارد و قرارگرفتن در چارچوب آن به معنای نفی استقلال و نادیده گیری منافع ملی برای کشور های غیر استعمارگر مثل ما و دیگر کشور هایی است که نظام استکبار جهانی کوشیده است تا ان هارا تحت سلطه و در حالت ناتوانی و فقر نگاه دارد.
از آنچه گفتیم روشن می شود که نه کشور ما و نه هیچ کشور دیگری در جهان نمی تواند مدعی شود که راه حل مشکلات اقتصادی اش در تعامل مبتنی بر سازش با نظام جهانی و تبعیت از آن و یا جذب شدن و هضم شدن در نظام اقتصاد جهانی است. بلکه کاملا به عکس، این نظام جهانی ماهیتی استعمارگرانه و ظالمانه و استکباری دارد و طراحی شده است تا ما و ملت هایی نظیر ما را دروضعیت ضعف و ناتوانی و وابستگی و بربریت نگاه دارد، هر نوع تعامل فارغ از استقلال و بدون استکبار ستیزی و استقلال طلبی و بریده از انقلابی گری با جهان و نظام جهان، یقینا بر عمق و ابعاد مشکلات اقتصادی ما خواهد افزود (چنان که تا کنون نیز در مواردی چنین کرده است) آیا این سخنان به معنای ان است که ما مخالف تعامل با جهان هستیم؟
•علت اصلی مشکلات اقتصادی کشور
اگر فراتر از شعار دادن و تلاش برای فریبکاری عمومی، بکوشیم تا تاملی ژرف اندیشانه در شرایط اقتصادی کشور و علت العلل مشکلات و بحران های تورمی_رکودی و ضربه پذیری کنونی اقتصاد ایران داشته باشیم، به روشنی در مییابیم که ریشه اصلی شرایط نابسامان اقصادی ما سیطره ساخت اقتصادی بیمار و نامتوازنی است که بیش از یکصد سال پیش استعمار غرب مدرن آن را برای ما تدارک دید و رژیم پهلوی، آن را به طور تام و تمام بر کشور ما حاکم کرد.
از فردای کودتای انگلیسی رضا خان و به ویژه با تاسیس رژیم پهلوی، نوعی مناسبات اقتصادی-اجتماعی ظالمانه برای ما طراحی و بر کشور ما مستولی گردید. این نظام اقتصادی که می توان آن را "ساخت اقتصادی غرب زده شبه مدرن" ناامید در سالهای سلطنت پهلوی در ایران نهادینه گردید و پس از آن در دوران پهلوی دوم گسترش کمی و پیچیدگی کیفی بیشتری یافت. آنچه که شاه آن را: "انقلاب سفید" مینامید نقطه ی مهمی در بسط تمام عیار سیطره ی این مناسبات ظالمانه بر کشور ما بود.
"ساخت اقتصادی شبه مدرن" پدید آمده بود تا جانشین ساخت اقتصاد مستقل و سنتی و بومی ما گردد و استعمار سرمایه داری مدرن، ساخت اقتصادی شبه مدرن را در ایران به وجود آورد تا از طریق آن، ایران را وارد شبکه در هم تنیده اقتصاد جهانی (که مرکزیت و مدیریت آن را بلوک کشور های سرمایه داری بزرگ مثل آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، ایتالیا، کانادا در دست دارند) نماید و با ادغام ایران در نظام اقتصاد سرمایه داری جهانی، ایران را به یک کشور وابسته پیرامونی و طفیلی نظام اقتصاد جهانی بدل نماید.
بدینسان ضمن از بین بردن استقلال و خود کفایی اقتصادی ما و تبدیل کردن ایران به یک کشور وابسته به نظام استکبار جهانی، از طریق مستحیل کردن اقتصاد ما در نظام جهانی و در چارچوب قالب ها و محدوده ای که آن ها تعیین می کنند، بخش اصلی سرمایه داری تولیدی در کشور ما و منابع و امکانات طبیعی و نیروی کار مردم ما را به صورت ارزش اقتصادی به سمت کشور های بلوک مرکزی (دولت های اصلی استکباری) برده و از سوی دیگر، انبوه کالاها و تولیدات را به کشور ما صادر کرده و اقتصاد ایران را به بازار فروش تولیدات و اضافه تولیدات شان و بهره مندی از سود های کلان بدل نمایند. در عین حال که از طریق صدور سرمایه به ایران و بهره مندی از گردش استثماری سرمایه در داخل کشور، سود های کلان نجومی به دست آوردند. نظام استکبار اومانیستی به منظور پیشبرد این خواست های خود نیازمند آن بود که نوعی ساخت اقتصادی غرب زده ی شبه مدرن را به عنوان سیستم اقتصادی بر کشور ما حاکم نماید و این کار را هم کرد.
ساخت اقتصادی غرب زده ی "شبه مردن که استعمار برای ما طراحی کرده و روشنفکران و تکنوکرات- بوروکرات ها مدرنیست و دولتمردان رژیم پهلوی آن را اجرایی و عملیاتی کردند، از هنگام تولید تحمیلی آن، ساختی بیمار بود که ساختاری نامتوازن داشت و علت اصلی بحران های اقتصادی مستمر و مشکلات و معضلات دم افزون اقتصادی ما را باید در همین اقتصاد غرب زده ی شبه مدرن و ساختار نا متوازن آن جستجو کرد.
ساخت اقتصادی شبه مدرن (که توسط نظام جهانی سلطه طراحی گردیده و توسط رژیم پهلوی و روشنفکران و تکنوکرات- بوروکرات ها اجرایی گردید) دارای چند مولفه اصلی است:
1- ساختاری نامتوازن دارد. به این معنا که دارای یک بخش مولد (تولیدی صنعتی و کشاورزی در مفهوم گسترده آن) ضعیف و ناتوان و یک بخش غیر مولد بزرگ است. این فاصله میان بخش مولد ضعیف و ناتوان و بخش غیر مولد متورم و غول آسا، به گونه ای ذاتی و بنیادین، اقتصاد شبه مدرن را دچار عدم توازن کرده و به آن حالتی دفورمه بخشیده است. در اقتصاد شبه مدرن ایران از آغاز، بخش تجارت و دلالی و خدمات (اجزاء بخش غیر مولد اقتصاد ایران) متورم و فعال و حجیم بوده اند و بخش تولیدی بسیار کم توان و ضعیف بوده است. اساسا اقتصاد شبه مدرن ایران، ایران را با این عدم توازن ساختاری طراحی کرده و پدید آورده اند و هدف این بوده است که این اقتصاد در بخش تولیدات صنعتی و کشاورزی، حالتی پیرامونی و نیازمند داشته باشد.
2- این عدم توازن ساختاری، اقتصاد شبه مدرن ایران را از همان ابتدا با مشکل تورم مزمن و نوعی رکود در گیر کرده است. در واقع چون در ساخت این اقتصاد، بخش تولیدی ضعیف و کم توان است و از سوی دیگر بخش غیر مولد، متورم و حجیم است و چرخه ی اقتصاد بر پایه ی مصرف مداوم و نوعی " فرهنگ مصرفی" تعریف گردیده است، از این رو به طور مداوم نوعی نیاز و "عطش برای مصرف" تولید و ایجاد می شود که بخش مولد اقتصاد قادر به پاسخگویی به آن نمی باشد. در چنین شرایطی از یک سر کشور به واردات فزاینده مبتلا و نیازمند می شود و از سوی دیگر چون تولید صنعتی و کشاورزی کم رونقی است، سایه ی بیکاری مستمرا بر سر اقتصاد خودنمایی می کند.
3- در ساخت "اقتصاد غرب زده شبه مدرن" ایران، منبع اصلی تولید سرمایه استخراج و فروش نفت است. چون نفت به عنوان منبع اصلی تولید سرمایه در ایران نقش چندانی در سیکل صنعتی ما ندارد و چون پول حاصل از فروش نفت به طور مداوم در بخش متورم و فعال اقتصاد (یعنی تجارت و خدمات و دلالی) گردش کرده و سرمایه گذاری می شود، از این رو اقتصاد شبه مدرن ایران از همان ابتدا حالتی تورمی پیدا کرده است. در عین حال، ناتوانی بخش مولد موجب نوعی رکود می گردد.
از این رو اقتصاد - سرمایه داری شبه مدرن ایران از هنگام تولد گرفتار نوعی حالت تورم آمیخته با رکورد بوده است.
4- از زمان تاسیس اقتصاد غرب زده ی شبه مدرن در ایران تا مقطع "انقلاب سفید" کذایی، ساخت ی امپریالیسم در ایران در محدوده ی اندکی که داشت، بسط پیدا کرد. اما پس از انقلاب سفید کذایی، به سرعت ظرفیت های این اقتصاد به پایان رسید و بحران ساختاری آن در هیات بحران مزمن رکودی- تورمی خودنمایی کرد. از نیمه دهه 1350 شمسی وضعیتی در اقتصاد ایران پدیدار گردید که بحران رکودی-تورمی به یک مولفه ی ثابت و عارضه ی دائمی اقتصاد ایران بدل گردید.
5- اقتصاد غرب زده شبه مدرن ایران یک اقتصاد سرمایه داری پیرامونی است که به دلیل ماهیت سکولار- سرمایه دارانه اش، نوعا ظالمانه و ناعادلانه است.
6-اقتصاد غرب زده شبه مردن اساسا طراحی گردیده و پدیدار گردیده است که اقتصاد ایران و همه ی کشور های پیرامونی – حاشیه ای را به عنوان وابسته، در مدار سلطه ی نظام استکبار غرب مردن قرار دهد. در واقع اقتصاد غرب زده ی شبه مردن ایران سرپل وابستگی اقتصادی کشور ما بوده است.
در مقام جمع بندی می توان گفت: علت العلل مشکلات و معضلات اقتصادی ما، ساخت اقتصادی غرب زده شبه مدرن است که استکبار غرب مدرن بر ملت و کشور ما تحمیل کرده است. این اقتصاد، ذاتا بحران زده و نا متوازن و بیمار است وضعیت بحران رکودی – تورمی ای که امروز کشور ما مبتلا به ان است، مشخصا و مستقیما نتیجه ساخت اقتصاد غرب زده است.
اقتصاد غرب زده شبه مدرن برای مردم و کشور ما، ره آوری جز بی عدالتی و ظلم، فاصله و شکاف طبقاتی، بحران مزمن رکودی – تورمی، وابستگی فزاینده به نظام سلطه ی جهانی نداشته است. سیطره ی اقتصاد غرب زده ی شبه مردن به مانعی برای رسیدن ایران به استقلال اقتصاد و تحقق عدالت اجتماعی بدل گردیده است." اقتصاد مقاومتی" در واقع ساخت مناسب و بدیل انقلابی و عدالتخواهانه ای است که باید جایگزین مدل بیمار و بحران زده ی اقتصاد غرب زده شبه مدرن گردد.
•آیا راه حل مشکلات اقتصادی ما تعامل مبتنی بر سازش با دنیا است؟
از سال های پایانی جنگ، یک جریان متمایل به مشهورات لیبرالی به صورت جسته و گریخته به تبلیغ این مدعا پرداخت که برای اداره ی اقتصاد و حیات روزانه ی جامعه باید به نوعی سازش با نظام جهانی سلطه بپردازیم و از تاکید و پافشاری بر اهداف ظلم ستیزانه و انقلابی و استکبار ستیزانه مان دست برداریم. این جریان در ابتدا به صورت تلویحی و غیر مستقیم و در دو دهه ی اخیر به صورت صریح تر و پررنگ و پر حجم کوشیده است تا آرمان گرایی و حرکت در مسیر خط انقلابی مبارزه با نظام سلطه ی استکباری را "افراطی گری" دانسته و تحت لوای "پرهیز از دشمن تراشی" و "عقلانیت" و "تعامل با جهان"، ملت و نظام ما را در موضع عدول از اصول و مواضع انقلابی خود (اصول و مواضعی که برگرفته از اسلام ناب محمدی (ص) و رهنمود های امام خمینی (ره) است) قرار دهد.
جریانی در کشور وجود دارد که با استفاده از امکانات گسترده رسانه ای و طیف تکنوکرات- بوروکرات های دانشگاهی و اجرایی ( که لقب "کارشناس" را یدک می کشند) و روشنفکران نئو لیبرالیست و فعال در مطبوعات و شبکه های مجازی و بازار نشر کتاب می خواهد این گونه القاء نماید که که دشمنی نظام جهانی استکبار اومانیستی با انقلاب و نظام اسلامی به دلیل: تندروی و افراطی گری و دشمن تراشی های ما" بوده است و مخالف ها و تحریم های نظام جهانی علیه ما و عدم تعامل مبتنی بر سازش ما با آن ها نیز علت العلل شرایط رکودی – تورمی و وضع دشوار اقتصادی امروز ما است. اما ایا واقعا این گونه است؟
اگر قرار بود به اصطلاح "تعامل با دنیا" و فراتر از آن وابستگی به نظام جهانی سلطه موجب بهبود وضع اقتصادی و معیشتی گردد، خوب است که مدعیان و مروجان خط و شعار مستحیل شدن در نظام جهانی به این پرسش مهم پاسخ دهند که:
چرا وضع اقتصادی کشور هایی چون پرو، مصر، پاکستان، هاییتی، بنگلادش و بسیاری کشور های دیگر این گونه تاسف بار و بحرانی است؟ این کشور ها همگی بنا به مدعای آقایان، رفتاری "عاقلانه" داشته اند، "تندروی و افراط" هم نکرده اند، " دشمن تراشی" هم که نمی کنند، در پیوند تمام عیار با نظام جهانی هم که قرار دارند، اگر برقراری به اصطلاح " تعامل با دنیا" می تواند حلال مشکلات اقتصادی باشد پس چرا دهه ها "تعامل با دنیا" وضع پرو و مصر وهایتتی و کلمبیا و پاکستان و بنگلادش و نیجریه و تونس و... را نه فقط بهبود نبخشیده بلکه به نحوی روز افزون بدتر کرده است.
حقیقت این است ساخت اقتصاد جهانی جهانی به گونه ای است و به گونه ای طراحی شده است که کشور های بلوک مرکزی سرمایه داری نقش مدیریت آن را بر عهده دارند و بخش اصلی سرمایه ی تولیدی در همه ی نقاط مختلف دنیا به جیب کشور های بلوک مرکزی سرازیر می گردد. در واقع نظام اقتصاد جهانی به نحوی طراحی و ساخته شده است که هر یک از کشور های در چارچوب این نظام دارای نقش و جایگاه محدود و مشخصی هستند و با هزاران تار و پود مرئی و نامرئی به بلوک کشور های مرکزی وابسته اند. درواقع نظام اقتصاد جهانی به گونه ای طراحی گردیده و سامان یافته است است که همه ی کشور ها و اقتصاد های جهان ( از سنگاپور و کره گرفته تا برزیل و پاناما و از مصر وتونس گرفته تا موزامبیک و قطرو...) تابعی از تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها و اغراض منفعت طلبانه ی کشور های بلوک مرکزی سرمایه داری جهانی (آمریکا، انگلیس،آلمان...) بوده و در نقش و جایگاهی که این کشور های بلوک مرکزی می خواهند و تعیین می کنند، ایفای نقش نمایند. در واقع نظام اقتصاد جهانی ساخته شده است تا انبوهی از کشور ها و میلیارد ها نفر از مردم جهان را به حواشی و اقمار کشور های بلوک مرکزی تبدیل نماید. این نظام اقتصاد جهانی، جوهری استثماری و ظالمانه و استعماری دارد و قرارگرفتن در چارچوب آن به معنای نفی استقلال و نادیده گیری منافع ملی برای کشور های غیر استعمارگر مثل ما و دیگر کشور هایی است که نظام استکبار جهانی کوشیده است تا ان هارا تحت سلطه و در حالت ناتوانی و فقر نگاه دارد.
از آنچه گفتیم روشن می شود که نه کشور ما و نه هیچ کشور دیگری در جهان نمی تواند مدعی شود که راه حل مشکلات اقتصادی اش در تعامل مبتنی بر سازش با نظام جهانی و تبعیت از آن و یا جذب شدن و هضم شدن در نظام اقتصاد جهانی است. بلکه کاملا به عکس، این نظام جهانی ماهیتی استعمارگرانه و ظالمانه و استکباری دارد و طراحی شده است تا ما و ملت هایی نظیر ما را دروضعیت ضعف و ناتوانی و وابستگی و بربریت نگاه دارد، هر نوع تعامل فارغ از استقلال و بدون استکبار ستیزی و استقلال طلبی و بریده از انقلابی گری با جهان و نظام جهان، یقینا بر عمق و ابعاد مشکلات اقتصادی ما خواهد افزود (چنان که تا کنون نیز در مواردی چنین کرده است) آیا این سخنان به معنای ان است که ما مخالف تعامل با جهان هستیم؟