گروه فرهنگی مشرق - آیا کسی با تعامل دنیا مخالف است؟ اصلا مگر ممکن است که در یک جهان به هم پیوسته زندگی کرد و با دنیا تعامل نداشت؟ اگر بخواهیم صورت مسئله را صحیح عنوان نماییم باید بگوییم که بحث اصلی در خصوص تعامل یا عدم تعامل با دنیا نیست، بلکه بر سر چگونگی و کیفیت و نحوه تعامل با دنیا است.
آقای رئیس جمهور در بیاناتی در مراسم تجلیل از اساتید نمونه کشور گفتهاند: "آنچه در این کشور میفهمم این است که تقابل با دنیا نمیتواند راه موفقی باشد. راه، تعامل سازنده با دنیاست. تا میگوییم تعامل سازنده، میگویند عجب! میخواهید با دنیا بسازید. نخیر میخواهیم خنجر بکشیم. خوب بله با دنیا میخواهیم حرف بزنیم و صحبت کنیم. با منطق صحبت کنیم. مسائل را میخواهیم حل کنیم."
جهان امروز ما جهانی است که استکبار غرب مدرن (که انحطاط و سیر احتضار آن بیش از یک قرن است آغاز شده) علیرغم وضعیت بحرانی و منحطی که دارد بر آن مسلط است. جهان امروز در پی بسط سلطه غرب مدرن در دو قرن اخیر پدید آمده است و کیفیتی سلسله مراتبی دارد. در این جهان مجموعه کم شمار از کشورهای سرمایه داری امپریالیستی در مقام "بلوک کشورهای مرکز" قرار گرفتهاند و بقیه کشورهای جهان لایه های پیرامونی – اقماری این بلوک مرکزی را تشکیل میدهند.
دنیای امروز ماهیتی ظالمانه دارد. زیرا این دنیا و نظام و مناسبات آن را استکبار اومانیستی ایجاد کرده و مدیریت میکند و مناسبات حاکم بر این دنیا، ظالمانه و استعمارگرانه است. دنیای امروز از منظر ساخت اقتصادی و لایه ها و سلسه مراتب کشورها و مناسبات میان آنها دارای سه لایه اصلی است:
الف) لایه کشورهای بلوک سرمایه داری انحصاری نئولیبرال که اقتصادشان مبتنی بر گردش سرمایه مالی و صنایع خدماتی و منابع اطلاعاتی و تکنولوژی مبتنی بر انقلاب الکترونیکی است. اقتصاد این کشورها با بهرهگیری از مناسبات ظالمانه و استعمار گرانهای که بر دنیا حاکم است از طریق استثمار و استعمار و غارت منابع طبیعی اکثر مردمان و کشورها (و همچین نقش عمده مستضعفان کشورهای خودشان) بیشترین سهم را از سرمایه تولید جهاد از آن خود میکنند و از این راه غارت پیوسته دیگر کشورهای و شبکههای مافیایی انحصاری کلان سرمایه داری شان روز به روز فربه تر میسازند. این انحصارات کلان سرمایه داری در خود کشورهای مرکزی(متروپول) چیزی در حدود 1 درصد جمعیت این کشور های را تشکیل میدهند.
این انحصارات کلان سرمایه داری نئولیبرال اگر چه بخش اندکی از سود و سرمایه به دست آمده از غارت و استثمار جهان و جهانیان را در اختیار لایه هایی از طبقه متوسط و برخی گروههای اجتماعی کشورهایشان قرار میدهند (تا مانع از انفجار اجتماعی در کشورهای متروپل گردند) اما بیش از 90 درصد سود و سرمایه و ارزش اقتصادی حاصل از غارت و استثمار را به جیب خودشان (انحصارات کلان سرمایه داری نئولیبرال) واریز میکنند و در عین حال طبقات و گروههای اجتماعی کشورهای خودشان (شامل طبقه کارگر، لمپنها، دهقانان و کارگران روستایی، خرده مالکان، طبقه متوسط مدرن) را نیز مورد بهره کشی قرار میدهند. اما مردمان کشورهای غیر متروپل (یعنی مردمان کشورهای لایههای پیرامونی – حاشیه ای) بیش از اهالی خود کشورهای متروپل و به نحوی مضاعف تحت ستم و استثمار قرار می گرند. بنابراین جو ظالمانه دنیایی که استکبار مدرن ساخته است اگر چه اکثریت مردم کشورهای متروپل را نیز مورد ظلم و استثمار قرار میدهد اما علیه اکثریت مردمان کشورهای دیگر (مردم آمریکای جنوبی، آفریقا، آسیا ...) ظلم و استثمار و ستم مضاعفی را اعمال می نماید.
ب) لایه کشورهای نیمه پیرامونی که اقتصادهای صنعتی مبتنی بر منابع طبیعی و تولیدی دارند و دارای شبکههای گسترده در صنایع سنگین (مثلا صنایع پتروشیمی، فولاد، صنایع خانگی و...) بوده و در جریان گردش سرمایه و مناسبات ظالمانه استکباری حاکم بر دنیا در عین حال تا حدود زیادی تحت چپاول و غارت انحصارات عظیم نئولیبرالیستی کشوهای بلوک مرکزی سرمایه داری جهانی قرار دارند، اما خودشان نیز در پروسه ظالمانه گردش سرمایه و ارزش اقتصادی (پروسه ای که نوعا مبتنی بر استثمار و غارت و بهرهکشی است و ماهیت استکباری دارد) از طریق غارت اقتصاد کشورهای پیرامونی سهمی از سود ناشی از غارت و بهره کشی جهانی را بدست می آودند. (البته سهم کشورهای نیمه پیرامونی در بهره مندی از گردش سود و سرمایه بسیار کمتر از کشورهای مرکزی است.) اقتصادهای کشورهای نیمه پیرامونی در کل تابع مدیریت و سیاست گزاری های تعیین شده توسط کشورهای مرکزی بوده و اگر چه اقتصادهای صنعتی و از جهاتی توانمند (توانمند با معیارهای اقتصاد تکنیکی سرمایه دارانه مدرن) دارند اما در کل به جهت نقش و جایگاهی که برای آنها در نظام اقتصاد جهانی تعیین گردیده است، تابع و وابسته بلوک کشورهای مرکزی هستند.
اقتصادهای کشورهایی چون روسیه، برزیل، هندوستان، مالزی و حتی تاحدودی چین را می توان در لایه نیمه پیرامونی قرار داد. بعضی کشورهای دارای اقتصاد نیمه پیرامونی حتی از استقلال سیاسی تمام عیار هم برخوردار نیستند و علیرغم اقتصادهای ظاهرا توانمندشان، فاقد استقلال سیاسی قابل قبولی بوده و کاملا شاخص ها و نشانه های یک کشور تحت سلطه را از خود نشان می دهند.
کشورهای نیمه پیرامونی در قلمرو اقتصادی نیز عملا اسیر سیاستگزاریهای منفعت طلبانه کشورهای متروپل هستند و در صورتی که مخالف اغراض و مطامع و منافع کشورهای بلوک مرکزی اقتصاد جهانی گام بردارند، با کمترین فشار و مانور سلطه گرانه آنها از هستی ساقط می شوند. (به عنوان مثال به بلایی که آمریکا در سال 1997 میلادی به اقتصاد کشورهای مالزی، کره جنوبی و آسیای جنوب شرقی وارد آورد توجه نمایید.)
کشورهای نیمه پیرامونی دارای اقتصادهای سست و بی ثباتی هستند که هرازگاهی گرفتار سیکلهای بحران و ساختاری عمیق می گردند. در این کشورها علیرغم آهنگ توسعه اقتصادی سریع و روند گسترده تولید سرمایه (و تبلیغات گستردهای که نهادهای بین المللی اقتصادی وابسته به نظام جهانی سلطه و رسانههای آنها در خصوص آهنگ توسعه اقتصادی این کشورها به راه می اندازند) اکثر مردم در فقر و محرومیت به سر میبرند و فاصله و شکاف طبقاتی و استثمار و بردگی اقتصادی به صورت وحشتناکی بر این جوامع سیطره دارد.
ج) "لایه کشورهای پیرامونی" که اکثریت ساکنان زمین در سرزمینهایی زندگی میکنند که اقتصادها و موقعیت عمومی کشورشان آنها را در لایه کشورهای پیرامونی قرار داده است. جمعیت بسیار پرشماری از انسانها در قارههای آسیا و آفریقا و در آمریکای جنوبی و مرکزی در کشورهایی سکونت دارند که در نظام سلطه جهانی استکبار نئولیبرالیستی در زمره کشورهای پیرامونی اند. اقتصاد کشورهای پیرامونی اقتصادی مبتنی بر منابع طبیعی (شامل مواد خام، معادن، جنگلها و نظایر آنها) و صنعت مونتاژ و کشاورزی های ضعیف و کم رمق است.
کشورهای پیرامونی در سلسه مراتب نظام سلطه جهانی در لایه تحتانی و در بدترین شرایط معیشتی و زندگی قرار دارند و نوعا کشورهایی وابسته و تحت سلطه و عمیقا غارت شده هستند. در واقع کشورهای پیرامونی هم توسط کشورهای بلوک مرکزی نظام جهانی سلطه غارت و استثمار می شوند و هم در مواردی و به طور حاشیه ای توسط کشورها و رژیم های نیمه پیرامونی استثمار و غارت می گردند. در ساختار نظام جهانی سلطه با این که کشورهای پیرامونی پرشمار ترین کشورها به لحاظ تعداد و میزان جمعیت هستند و با این که بیشترین میزان ارزش اقتصادی از طریق نیروی کار مردمان این کشورها و یا غارت منابع طبیعی و امکانات آنها (و در اغلب موارد هر دو اینها) ایجاد میشود؛ اما اکثریت اهالی این کشورها بهرهای بی اندازه ناچیز از سرمایه و ارزشهای اقتصادی تولید شده توسط خودشان به دست میآورند و سهم اصلی این اررش ها و سرمایههای تولید شده با گردش در نظام اقتصاد جهانی به سمت کشورهای متروپل و به جیب کلان سرمایه داران نئولیبرالیست آنها سرازیر میگردد.
کشورهای پیرامونی، نوعا فاقد استقلال سیاسی اند و دارای اقتصادهایی هستند که بحران زدگی و عدم توازن ساختاری و ناکارآمدی از خصایص ذاتی آن است. از بنگلادش و نپال و پاکستان تا پرو و بولیوی و هاییتی و السالوادور و مکزیک و از آلبانی و جمهوری آذربایجان و ترکیه تا مصر و الجزایر و سومالی و کامرون میتوان انبوهی از کشورهای فقیر بحران زده تحت سلطه گرفتار اقتصادهای پیرامونی استعمار ساخته را برشمرد.
وقتی در عرصه مباحث اقتصادی، سیاست و سیاست خارجی از دنیا سخن میگوییم در واقع داریم از مجموعهای از کشورها و مناسبات میان آنها و جوهر و ماهیت این مناسبات و سمتگیری و روح حاکم بر این دینا سخن می گوییم در واقع داریم از مجموعه ای از کشورها و مناسبات میان آنها و جوهر ماهیت این مناسبات و سمت گیری و روح حاکم بر این دنیا سخن میگوییم. برای تعامل سازنده با دنیا باید آن را شناخت و شناخت اصیل و جدی و حقیقی دینا یعنی شناخت روح و جهت حاکم بر این دینا و مهم ماهیت و وجود دینی و لایه ها و ظواهر و زوایای مناسبات و مکانیسم های حاکم بر آن.
آقای روحانی در سخنرانی خودشان گفته اند: "آنچه می فهمم این است که در دنیای سیاست خارجی که تا حالا تا حدودی اطلاعات دارم، در دنیای پیچیده ای قرار گرفتهایم. در منطقه پیچیده ای هستیم. قدرتهای بزرگ هر روز نه تنها برای ما که حتی برای دوستانشان، همسایگانشان، رقبایشان و صد البته برای ما، نقشه و طرح دارند. باید چه کنیم؟ مگر ما معصومیم؟ ما غلط و اشتباه داریم. منتها یک نفر بیاید انتقاد کند که دنیا، سیاست، حقوق و منطقه را بشناسد."
این سخن صحیحی است که برای اظهار نظر درباره سیاست خارجی ما و نحوه تعامل با دنیا انتقاد و یا بررسی تحلیل آن باید ابتدا ماهیت دنیا و نظام و مناسبات حاکم بر آن و مولفهها و شخصیت های آن را شناخت. شناخت دنیا و روح حاکم بر آن و شناخت ماهیت دنیای امروز (که ماهیتی ظالمانه و استکباری دارد) ما را به چه نتیجه ای می رساند و به سوی چه نوع تعاملی با دنیا رهنمون می شود؟
*درباره تعامل با دنیا
با توجه به آنچه درباره نظام جهانی و مناسبات حاکم بر آن و مولفهها و شاخصههای آن گفتیم، کاملا مشخص میشود که اگر خواهان استقلال کشور و پیشرفت و عدالت و بهروزی و سرافرازی مردمان خود هستیم، باید تعاملی انتقادی – اعتراضی با مناسبات و کشورهای گرداننده مناسبات حاکم بر نظام جهانی در پیش بگیریم و ضمن حفظ استقلال و فاصلهمان از تاروپود نظام اسارت بار سلطه جهانی (حفظ استقلال و فاصله از بندهای اسارت بار این نظام هر چقدر و به هر میزان که برای ما مقدر و ممکن و میسر است) و دعوت ملت ها و مستضعفان جهان به مقابله با نظام جهانی سلطه و روشنگری در خصوص ماهیت این نظام، از مستحیل شدن در این نظام و پذیرش نسخهها و دستور العمل های تحمیلی و ظالمانه غربیها بپذیریم و با ایستادگی بر سر اصول و آرمانهای اقتصادی و انقلابی خود در تعاملی از سر عزت و اقتدار و حکمت و مصلحت با کشورهای مختلف دنیا (و در صورت نیاز حتی کشورهای متروپل) شویم، اما همیشه و در هر حال در این تعاملها بر حفظ اصول و ارزشها و آرمانهای ظلم ستیزانه و دینی خود تاکید ورزیده و از مستحیل شدن در نظام جهانی و مستغرق شدن در مشهورات و مدعاها و جهانبینی مدرنیستی و سکولاریستی آنها جدا و عمیقا پرهیز نماییم. یک تعامل سازنده با دنیا، چنین تعاملی است و اگر نه تعاملی که بخواهد ما را به تابعی از خواستها و سلسله مراتب و روح حاکم بر نظام جهانی و تمنیات و اغراض کشورهای مرکزی و نیمه پیرامونی قرار دهد، نه تنها یک تعامل سازنده نیست بلکه نوعی سازش و تسلیم شدن خفت بار است که به از دست رفتن آزادی و استقلال و هویت و عزت ملی و همه چیز ما منجر میشود.
مخالفان سازش قصد ندارند به روی دنیا خنجر بکشند، بلکه آنها نگرانند مبادا با سردادن شعار تعامل سازنده با دنیا، خواسته یا ناخواسته و دانسته یا نادانسته گرفتار دام های اسارت بار دنیا می شویم که امام خمینی(ره) باطن و جان و حقیقت آن را در تعبیر رسای نظام جهانی سلطه بیان می کرد و همگان را به مخالفت و مبارزه با آن فرا می خواند. امام راحل مکررا در بیانات و مکتوباتشان مسلمانان و مستضعفان جهان را به مبارزه با نظام جهانی سلطه و کوشش به منظور تحقق عدالت دعوت کرده اند و تحقق استقلال و آزادی برای ملت ها را از این طریق ممکن داسته اند.
"وصیت من به همه مسلمانان و مستضعفان جهان این است که شماها نباید بنشینید و منتظر آن باشید که حکام و دست اندرکاران کشورتان یا قدرتهای خارجی بیایند و برای شما استقلال و آزادی را تحفه بیاورند. ما و شما لااقل در این 100 سال اخیر که به تدریج پای قدرتهای بزرگ جهانخوار به همه کشورهای اسلامی و سایر کشورهای کوچک باز شده است مشاهده کردیم یا تاریخهای صحیح برای ما بازگو کردند که هیچ یکی از دول حاکم بر این کشورها در فکر آزادی و استقلال و رفاه ملتهای خود نبوده و نیستند، بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان یا خود به ستمگری و اختناق ملت خود پرداخته و هر چه کرده اند برای منافع شخصی یا گروهی نموده یا برای رفاه قشر مرفه و بالا نشین بوده و طبقات مظلوم کوخ و کپر نشین از همه مواهب زندگی حتی مثل آب و نان و قت لایموت محروم بود و آن بدبختان را برای منافع قشر مرفه و عیاش به کار گرفته اند و یا آنکه دست نشاندگان قدرتهای بزرگ بوده اند که برای وابسته کردن کشورها و ملتها هر چه توان داشته اند به کار گرفته و با حیله های مختلف کشورها را بازاری برای شرق و غرب درست کرده و منافع آنان را تامین نموده اند و ملتها را عقب مانده و مصرفی بار آوردند و اکنون نیز با این نقشه در حرکتند.و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان به پا خیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابر قدرت ها و عمال سرسپرده آنان نترسید و حکام جنایتکار که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم میکنند از کشور خود برانید و خود و طبقات خدمتگذار متعهد، زمام امور را به دست گیرید و همه در زیر پرچم پر افتخار اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوری آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن همه مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند. به امید آن روز که خداوند تعالی وعده فرموده است."
امام خمینی(ره) آشکارا و در بیانی رسا و با صلابت، راه تعامل سازنده با دنیا را به ما و همه مسلمانان و مستضعفان جهان نشان داده اند. تعامل سازنده با دنیا به معنای حفظ استقلال و هویت اسلامی و مرز بندی قاطع با دشمن مستکبر و کوشش در حد توان و بضاعت در جهت مبارزه با نظام سلطه است. ایشان تصریح کرده اند که تاخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی شود که ما از اصول خود عدول کنیم و با ژرف اندیشی و آینده بینی حکیمانه شان (گویی که دغدغه ها و مشکلات امروز مارا به عینه مشاهده میکرده اند) ما را از این که نگران ایجاد روابط و مناسبات گسترده با دنیا باشیم پرهیز داده اند.
"تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم. همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه. اگر همه انبیا و معصومین - علیهم السلام - در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمیبایست از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلند مدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامه عمل نپوشیده است ذکری به میان آروند...من قبلاً نیز گفتهام همه توطئههای جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم. ما نباید غفلت بکنیم، واقعاً باید به سمتی حرکت نماییم که ان شاء الله تمام رگههای وابستگی کشورمان از چنین دنیای متوحشی قطع شود.
استکبار غرب شاید تصور کرده است از اینکه اسم بازار مشترک و حصر اقتصادی را به میان بیاورد ما درجا میزنیم و از اجرای حکم خداوند بزرگ صرف نظر مینماییم... ضرورتى نیست که در چنین شرایطى ما به دنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم، چرا که دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقهمند شدیم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینى خود ساکت و آرام مىگذریم. آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل مىکنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسى خود تجدید نظر نماییم و ما خامى کردهایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهاى تند یا جنگ سبب بدبینى غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزواى کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانى مىکنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین مىگذارند.. . روحانیون و مردم عزیز حزب الله و خانوادههای محترم شهدا حواسشان را جمع کنند که با این تحلیلها و افکار نادرست خون عزیزانشان پایمال نشود. ترس من این است که تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟ و نتیجه گیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفتهاند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم! خلاصه کلام اینکه ما باید بدون توجه به غرب حیلهگر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسی حاکم بر جهان در صدد تحقق فقه عملی اسلام برآییم."
آقای رئیس جمهور در بیاناتی در مراسم تجلیل از اساتید نمونه کشور گفتهاند: "آنچه در این کشور میفهمم این است که تقابل با دنیا نمیتواند راه موفقی باشد. راه، تعامل سازنده با دنیاست. تا میگوییم تعامل سازنده، میگویند عجب! میخواهید با دنیا بسازید. نخیر میخواهیم خنجر بکشیم. خوب بله با دنیا میخواهیم حرف بزنیم و صحبت کنیم. با منطق صحبت کنیم. مسائل را میخواهیم حل کنیم."
جهان امروز ما جهانی است که استکبار غرب مدرن (که انحطاط و سیر احتضار آن بیش از یک قرن است آغاز شده) علیرغم وضعیت بحرانی و منحطی که دارد بر آن مسلط است. جهان امروز در پی بسط سلطه غرب مدرن در دو قرن اخیر پدید آمده است و کیفیتی سلسله مراتبی دارد. در این جهان مجموعه کم شمار از کشورهای سرمایه داری امپریالیستی در مقام "بلوک کشورهای مرکز" قرار گرفتهاند و بقیه کشورهای جهان لایه های پیرامونی – اقماری این بلوک مرکزی را تشکیل میدهند.
دنیای امروز ماهیتی ظالمانه دارد. زیرا این دنیا و نظام و مناسبات آن را استکبار اومانیستی ایجاد کرده و مدیریت میکند و مناسبات حاکم بر این دنیا، ظالمانه و استعمارگرانه است. دنیای امروز از منظر ساخت اقتصادی و لایه ها و سلسه مراتب کشورها و مناسبات میان آنها دارای سه لایه اصلی است:
الف) لایه کشورهای بلوک سرمایه داری انحصاری نئولیبرال که اقتصادشان مبتنی بر گردش سرمایه مالی و صنایع خدماتی و منابع اطلاعاتی و تکنولوژی مبتنی بر انقلاب الکترونیکی است. اقتصاد این کشورها با بهرهگیری از مناسبات ظالمانه و استعمار گرانهای که بر دنیا حاکم است از طریق استثمار و استعمار و غارت منابع طبیعی اکثر مردمان و کشورها (و همچین نقش عمده مستضعفان کشورهای خودشان) بیشترین سهم را از سرمایه تولید جهاد از آن خود میکنند و از این راه غارت پیوسته دیگر کشورهای و شبکههای مافیایی انحصاری کلان سرمایه داری شان روز به روز فربه تر میسازند. این انحصارات کلان سرمایه داری در خود کشورهای مرکزی(متروپول) چیزی در حدود 1 درصد جمعیت این کشور های را تشکیل میدهند.
این انحصارات کلان سرمایه داری نئولیبرال اگر چه بخش اندکی از سود و سرمایه به دست آمده از غارت و استثمار جهان و جهانیان را در اختیار لایه هایی از طبقه متوسط و برخی گروههای اجتماعی کشورهایشان قرار میدهند (تا مانع از انفجار اجتماعی در کشورهای متروپل گردند) اما بیش از 90 درصد سود و سرمایه و ارزش اقتصادی حاصل از غارت و استثمار را به جیب خودشان (انحصارات کلان سرمایه داری نئولیبرال) واریز میکنند و در عین حال طبقات و گروههای اجتماعی کشورهای خودشان (شامل طبقه کارگر، لمپنها، دهقانان و کارگران روستایی، خرده مالکان، طبقه متوسط مدرن) را نیز مورد بهره کشی قرار میدهند. اما مردمان کشورهای غیر متروپل (یعنی مردمان کشورهای لایههای پیرامونی – حاشیه ای) بیش از اهالی خود کشورهای متروپل و به نحوی مضاعف تحت ستم و استثمار قرار می گرند. بنابراین جو ظالمانه دنیایی که استکبار مدرن ساخته است اگر چه اکثریت مردم کشورهای متروپل را نیز مورد ظلم و استثمار قرار میدهد اما علیه اکثریت مردمان کشورهای دیگر (مردم آمریکای جنوبی، آفریقا، آسیا ...) ظلم و استثمار و ستم مضاعفی را اعمال می نماید.
ب) لایه کشورهای نیمه پیرامونی که اقتصادهای صنعتی مبتنی بر منابع طبیعی و تولیدی دارند و دارای شبکههای گسترده در صنایع سنگین (مثلا صنایع پتروشیمی، فولاد، صنایع خانگی و...) بوده و در جریان گردش سرمایه و مناسبات ظالمانه استکباری حاکم بر دنیا در عین حال تا حدود زیادی تحت چپاول و غارت انحصارات عظیم نئولیبرالیستی کشوهای بلوک مرکزی سرمایه داری جهانی قرار دارند، اما خودشان نیز در پروسه ظالمانه گردش سرمایه و ارزش اقتصادی (پروسه ای که نوعا مبتنی بر استثمار و غارت و بهرهکشی است و ماهیت استکباری دارد) از طریق غارت اقتصاد کشورهای پیرامونی سهمی از سود ناشی از غارت و بهره کشی جهانی را بدست می آودند. (البته سهم کشورهای نیمه پیرامونی در بهره مندی از گردش سود و سرمایه بسیار کمتر از کشورهای مرکزی است.) اقتصادهای کشورهای نیمه پیرامونی در کل تابع مدیریت و سیاست گزاری های تعیین شده توسط کشورهای مرکزی بوده و اگر چه اقتصادهای صنعتی و از جهاتی توانمند (توانمند با معیارهای اقتصاد تکنیکی سرمایه دارانه مدرن) دارند اما در کل به جهت نقش و جایگاهی که برای آنها در نظام اقتصاد جهانی تعیین گردیده است، تابع و وابسته بلوک کشورهای مرکزی هستند.
اقتصادهای کشورهایی چون روسیه، برزیل، هندوستان، مالزی و حتی تاحدودی چین را می توان در لایه نیمه پیرامونی قرار داد. بعضی کشورهای دارای اقتصاد نیمه پیرامونی حتی از استقلال سیاسی تمام عیار هم برخوردار نیستند و علیرغم اقتصادهای ظاهرا توانمندشان، فاقد استقلال سیاسی قابل قبولی بوده و کاملا شاخص ها و نشانه های یک کشور تحت سلطه را از خود نشان می دهند.
کشورهای نیمه پیرامونی در قلمرو اقتصادی نیز عملا اسیر سیاستگزاریهای منفعت طلبانه کشورهای متروپل هستند و در صورتی که مخالف اغراض و مطامع و منافع کشورهای بلوک مرکزی اقتصاد جهانی گام بردارند، با کمترین فشار و مانور سلطه گرانه آنها از هستی ساقط می شوند. (به عنوان مثال به بلایی که آمریکا در سال 1997 میلادی به اقتصاد کشورهای مالزی، کره جنوبی و آسیای جنوب شرقی وارد آورد توجه نمایید.)
کشورهای نیمه پیرامونی دارای اقتصادهای سست و بی ثباتی هستند که هرازگاهی گرفتار سیکلهای بحران و ساختاری عمیق می گردند. در این کشورها علیرغم آهنگ توسعه اقتصادی سریع و روند گسترده تولید سرمایه (و تبلیغات گستردهای که نهادهای بین المللی اقتصادی وابسته به نظام جهانی سلطه و رسانههای آنها در خصوص آهنگ توسعه اقتصادی این کشورها به راه می اندازند) اکثر مردم در فقر و محرومیت به سر میبرند و فاصله و شکاف طبقاتی و استثمار و بردگی اقتصادی به صورت وحشتناکی بر این جوامع سیطره دارد.
ج) "لایه کشورهای پیرامونی" که اکثریت ساکنان زمین در سرزمینهایی زندگی میکنند که اقتصادها و موقعیت عمومی کشورشان آنها را در لایه کشورهای پیرامونی قرار داده است. جمعیت بسیار پرشماری از انسانها در قارههای آسیا و آفریقا و در آمریکای جنوبی و مرکزی در کشورهایی سکونت دارند که در نظام سلطه جهانی استکبار نئولیبرالیستی در زمره کشورهای پیرامونی اند. اقتصاد کشورهای پیرامونی اقتصادی مبتنی بر منابع طبیعی (شامل مواد خام، معادن، جنگلها و نظایر آنها) و صنعت مونتاژ و کشاورزی های ضعیف و کم رمق است.
کشورهای پیرامونی در سلسه مراتب نظام سلطه جهانی در لایه تحتانی و در بدترین شرایط معیشتی و زندگی قرار دارند و نوعا کشورهایی وابسته و تحت سلطه و عمیقا غارت شده هستند. در واقع کشورهای پیرامونی هم توسط کشورهای بلوک مرکزی نظام جهانی سلطه غارت و استثمار می شوند و هم در مواردی و به طور حاشیه ای توسط کشورها و رژیم های نیمه پیرامونی استثمار و غارت می گردند. در ساختار نظام جهانی سلطه با این که کشورهای پیرامونی پرشمار ترین کشورها به لحاظ تعداد و میزان جمعیت هستند و با این که بیشترین میزان ارزش اقتصادی از طریق نیروی کار مردمان این کشورها و یا غارت منابع طبیعی و امکانات آنها (و در اغلب موارد هر دو اینها) ایجاد میشود؛ اما اکثریت اهالی این کشورها بهرهای بی اندازه ناچیز از سرمایه و ارزشهای اقتصادی تولید شده توسط خودشان به دست میآورند و سهم اصلی این اررش ها و سرمایههای تولید شده با گردش در نظام اقتصاد جهانی به سمت کشورهای متروپل و به جیب کلان سرمایه داران نئولیبرالیست آنها سرازیر میگردد.
کشورهای پیرامونی، نوعا فاقد استقلال سیاسی اند و دارای اقتصادهایی هستند که بحران زدگی و عدم توازن ساختاری و ناکارآمدی از خصایص ذاتی آن است. از بنگلادش و نپال و پاکستان تا پرو و بولیوی و هاییتی و السالوادور و مکزیک و از آلبانی و جمهوری آذربایجان و ترکیه تا مصر و الجزایر و سومالی و کامرون میتوان انبوهی از کشورهای فقیر بحران زده تحت سلطه گرفتار اقتصادهای پیرامونی استعمار ساخته را برشمرد.
وقتی در عرصه مباحث اقتصادی، سیاست و سیاست خارجی از دنیا سخن میگوییم در واقع داریم از مجموعهای از کشورها و مناسبات میان آنها و جوهر و ماهیت این مناسبات و سمتگیری و روح حاکم بر این دینا سخن می گوییم در واقع داریم از مجموعه ای از کشورها و مناسبات میان آنها و جوهر ماهیت این مناسبات و سمت گیری و روح حاکم بر این دنیا سخن میگوییم. برای تعامل سازنده با دنیا باید آن را شناخت و شناخت اصیل و جدی و حقیقی دینا یعنی شناخت روح و جهت حاکم بر این دینا و مهم ماهیت و وجود دینی و لایه ها و ظواهر و زوایای مناسبات و مکانیسم های حاکم بر آن.
آقای روحانی در سخنرانی خودشان گفته اند: "آنچه می فهمم این است که در دنیای سیاست خارجی که تا حالا تا حدودی اطلاعات دارم، در دنیای پیچیده ای قرار گرفتهایم. در منطقه پیچیده ای هستیم. قدرتهای بزرگ هر روز نه تنها برای ما که حتی برای دوستانشان، همسایگانشان، رقبایشان و صد البته برای ما، نقشه و طرح دارند. باید چه کنیم؟ مگر ما معصومیم؟ ما غلط و اشتباه داریم. منتها یک نفر بیاید انتقاد کند که دنیا، سیاست، حقوق و منطقه را بشناسد."
این سخن صحیحی است که برای اظهار نظر درباره سیاست خارجی ما و نحوه تعامل با دنیا انتقاد و یا بررسی تحلیل آن باید ابتدا ماهیت دنیا و نظام و مناسبات حاکم بر آن و مولفهها و شخصیت های آن را شناخت. شناخت دنیا و روح حاکم بر آن و شناخت ماهیت دنیای امروز (که ماهیتی ظالمانه و استکباری دارد) ما را به چه نتیجه ای می رساند و به سوی چه نوع تعاملی با دنیا رهنمون می شود؟
*درباره تعامل با دنیا
با توجه به آنچه درباره نظام جهانی و مناسبات حاکم بر آن و مولفهها و شاخصههای آن گفتیم، کاملا مشخص میشود که اگر خواهان استقلال کشور و پیشرفت و عدالت و بهروزی و سرافرازی مردمان خود هستیم، باید تعاملی انتقادی – اعتراضی با مناسبات و کشورهای گرداننده مناسبات حاکم بر نظام جهانی در پیش بگیریم و ضمن حفظ استقلال و فاصلهمان از تاروپود نظام اسارت بار سلطه جهانی (حفظ استقلال و فاصله از بندهای اسارت بار این نظام هر چقدر و به هر میزان که برای ما مقدر و ممکن و میسر است) و دعوت ملت ها و مستضعفان جهان به مقابله با نظام جهانی سلطه و روشنگری در خصوص ماهیت این نظام، از مستحیل شدن در این نظام و پذیرش نسخهها و دستور العمل های تحمیلی و ظالمانه غربیها بپذیریم و با ایستادگی بر سر اصول و آرمانهای اقتصادی و انقلابی خود در تعاملی از سر عزت و اقتدار و حکمت و مصلحت با کشورهای مختلف دنیا (و در صورت نیاز حتی کشورهای متروپل) شویم، اما همیشه و در هر حال در این تعاملها بر حفظ اصول و ارزشها و آرمانهای ظلم ستیزانه و دینی خود تاکید ورزیده و از مستحیل شدن در نظام جهانی و مستغرق شدن در مشهورات و مدعاها و جهانبینی مدرنیستی و سکولاریستی آنها جدا و عمیقا پرهیز نماییم. یک تعامل سازنده با دنیا، چنین تعاملی است و اگر نه تعاملی که بخواهد ما را به تابعی از خواستها و سلسله مراتب و روح حاکم بر نظام جهانی و تمنیات و اغراض کشورهای مرکزی و نیمه پیرامونی قرار دهد، نه تنها یک تعامل سازنده نیست بلکه نوعی سازش و تسلیم شدن خفت بار است که به از دست رفتن آزادی و استقلال و هویت و عزت ملی و همه چیز ما منجر میشود.
مخالفان سازش قصد ندارند به روی دنیا خنجر بکشند، بلکه آنها نگرانند مبادا با سردادن شعار تعامل سازنده با دنیا، خواسته یا ناخواسته و دانسته یا نادانسته گرفتار دام های اسارت بار دنیا می شویم که امام خمینی(ره) باطن و جان و حقیقت آن را در تعبیر رسای نظام جهانی سلطه بیان می کرد و همگان را به مخالفت و مبارزه با آن فرا می خواند. امام راحل مکررا در بیانات و مکتوباتشان مسلمانان و مستضعفان جهان را به مبارزه با نظام جهانی سلطه و کوشش به منظور تحقق عدالت دعوت کرده اند و تحقق استقلال و آزادی برای ملت ها را از این طریق ممکن داسته اند.
"وصیت من به همه مسلمانان و مستضعفان جهان این است که شماها نباید بنشینید و منتظر آن باشید که حکام و دست اندرکاران کشورتان یا قدرتهای خارجی بیایند و برای شما استقلال و آزادی را تحفه بیاورند. ما و شما لااقل در این 100 سال اخیر که به تدریج پای قدرتهای بزرگ جهانخوار به همه کشورهای اسلامی و سایر کشورهای کوچک باز شده است مشاهده کردیم یا تاریخهای صحیح برای ما بازگو کردند که هیچ یکی از دول حاکم بر این کشورها در فکر آزادی و استقلال و رفاه ملتهای خود نبوده و نیستند، بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان یا خود به ستمگری و اختناق ملت خود پرداخته و هر چه کرده اند برای منافع شخصی یا گروهی نموده یا برای رفاه قشر مرفه و بالا نشین بوده و طبقات مظلوم کوخ و کپر نشین از همه مواهب زندگی حتی مثل آب و نان و قت لایموت محروم بود و آن بدبختان را برای منافع قشر مرفه و عیاش به کار گرفته اند و یا آنکه دست نشاندگان قدرتهای بزرگ بوده اند که برای وابسته کردن کشورها و ملتها هر چه توان داشته اند به کار گرفته و با حیله های مختلف کشورها را بازاری برای شرق و غرب درست کرده و منافع آنان را تامین نموده اند و ملتها را عقب مانده و مصرفی بار آوردند و اکنون نیز با این نقشه در حرکتند.و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان به پا خیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابر قدرت ها و عمال سرسپرده آنان نترسید و حکام جنایتکار که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم میکنند از کشور خود برانید و خود و طبقات خدمتگذار متعهد، زمام امور را به دست گیرید و همه در زیر پرچم پر افتخار اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوری آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن همه مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند. به امید آن روز که خداوند تعالی وعده فرموده است."
(امام خمینی (ره)/صحیفه امام/ جلد21/ص447و448)
امام خمینی(ره) آشکارا و در بیانی رسا و با صلابت، راه تعامل سازنده با دنیا را به ما و همه مسلمانان و مستضعفان جهان نشان داده اند. تعامل سازنده با دنیا به معنای حفظ استقلال و هویت اسلامی و مرز بندی قاطع با دشمن مستکبر و کوشش در حد توان و بضاعت در جهت مبارزه با نظام سلطه است. ایشان تصریح کرده اند که تاخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی شود که ما از اصول خود عدول کنیم و با ژرف اندیشی و آینده بینی حکیمانه شان (گویی که دغدغه ها و مشکلات امروز مارا به عینه مشاهده میکرده اند) ما را از این که نگران ایجاد روابط و مناسبات گسترده با دنیا باشیم پرهیز داده اند.
"تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم. همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه. اگر همه انبیا و معصومین - علیهم السلام - در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمیبایست از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلند مدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامه عمل نپوشیده است ذکری به میان آروند...من قبلاً نیز گفتهام همه توطئههای جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم. ما نباید غفلت بکنیم، واقعاً باید به سمتی حرکت نماییم که ان شاء الله تمام رگههای وابستگی کشورمان از چنین دنیای متوحشی قطع شود.
استکبار غرب شاید تصور کرده است از اینکه اسم بازار مشترک و حصر اقتصادی را به میان بیاورد ما درجا میزنیم و از اجرای حکم خداوند بزرگ صرف نظر مینماییم... ضرورتى نیست که در چنین شرایطى ما به دنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم، چرا که دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقهمند شدیم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینى خود ساکت و آرام مىگذریم. آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل مىکنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسى خود تجدید نظر نماییم و ما خامى کردهایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهاى تند یا جنگ سبب بدبینى غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزواى کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانى مىکنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین مىگذارند.. . روحانیون و مردم عزیز حزب الله و خانوادههای محترم شهدا حواسشان را جمع کنند که با این تحلیلها و افکار نادرست خون عزیزانشان پایمال نشود. ترس من این است که تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟ و نتیجه گیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفتهاند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم! خلاصه کلام اینکه ما باید بدون توجه به غرب حیلهگر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسی حاکم بر جهان در صدد تحقق فقه عملی اسلام برآییم."
(امام خمینی (ره)/صحیفه امام/ جلد21/ص284و285و290و291و292)
در واقع تعامل سازنده با دنیا، تعاملی که برخواسته از آموزه های اسلام ناب محمدی(ص) و رهنمودهای امام خمینی و آرمان های انقلاب اسلامی است (وفقط این نحوه از تعامل است که می تواند ضامن و حافظ استقلال و آزادی ما باشد) تعامل انقلابی مبتنی بر مرزبندی قاطع با نظام جهانی سلطه و ملهم از روح انقلاب اسلامی است که امام راحل بارها و بارها درباره آن سخن گفته اند و این تعامل در عین سازنده بودن، انقلابی است و مبتنی بر سازش و تسلیم نمی باشد و البته جفاست که آن را مترادف خنجر کشیدن بدانیم. *شهریار زرشناس