گروه فرهنگی مشرق - در خصوص مشکلات اقتصادی کنونی کشور، نکته مهمی وجود دارد که باید به آن توجه کرد: اگر ساخت اقتصاد شبه مدرن را (در کلیت آن و علیرغم برخی تغییرات ساختاری) حفظ نماییم و بخواهیم در چارچوب همان ساخت اقتصادی، عمدتا از طریق برقراری ارتباط گسترده با قدرتهای اقتصادی موجود (و در معنای دقیق تر و مستحیل و هضم شدن در نظام اقتصاد جهانی) به رفع و رجوع مشکلات اقتصادی کنونی بپردازیم، بیتردید نتیجه چندان مناسبی به دست نخواهیم آورد.
اگر اقدامی جدی برای انجام اصلاحات بنیادین عدالتطلبانه و تغییر ریشهای ساخت اقتصاد شبه مدرن انجام ندهیم و در صورت تدام سیطره ساخت کنونی اقتصاد حتی اگر با همه دنیا در بالاترین سطح متصور هم به تعامل سازنده و ارتباط فوق گسترده هم بپردازیم، باز در نهایت و در بهترین حالت نتیجه ای که به دست می آید عمدتا نوعی رونق است که جوهر ناعادلانه ساخت اقتصاد شبه مدرن موجب میشود که اکثرا اقشار و گروههای کم در امد و مستضعف از مزایا و مواهب این رونق، بیبهره و یا بسیار کمبهره باشند و مشکلات عدیده و ساختاریای نظیر تورم و فقر و فساد و تبعیض ورانت خواری و بی عدالتی همچنان پابرجا خواهد بود.
البته لازم به ذکر است که قدرت های استعمارگر غربی همین حد از رونق را هم اگر مهیا نمایند بیتردید در مقابل آن، دهها برابر به غارت و استثمار منابع طبیعی و نیروی کار ما میپردازند و فراتر از آن خواهان اعمال قراردادها و مناسبات ظالمانه و بهرهکشانه هستند و سرانجام بهرهبرنده اصلی از همان رونق هم خود آنها خواهند بود.
ارتباط گسترده و تمام عیار با اقتصاد جهانی یا به تعبیری "تعامل سازنده" با قطبهای اصلی اقتصاد جهانی (یعنی بلوک چند کشور امپریالیست سرمایه داری که با آنها کشورهای متروپل هم میگویند) در بهترین حالت موجب سرمایهگذاریهای گسترده جهانی در اقتصاد ایران خواهد شد و به دنبال آن سرمایه انبوهی را تولید و به گردش خواهد آورد. این سرمایه عظیم در ساخت اقتصاد شبه مدرن ایران و به دلیل این ساخت اقتصادیِ وابسته و پیرامونی، به سمت مرکز و کانون اصلی اقتصاد جهانی (یعنی بلوک کشورهای متروپل) سیر خواهد کرد و بخش ناچیزی از آن نیز در مدارهای درونی اقتصاد شبه مدرن ایران جریان می یابد.
جوهر ناعادلانه و نامتوازن اقتصاد شبه مدرن ایران سبب میگردد که همین سرمایه ناچیز نیز عمدتا به جیب دلالها و واسطهها و رانتخواران بوروکراتیک سرازیر گردد. بدینسان اولا، ساخت بیمار و ساختار نامتوازن اقتصاد ایران همچنان برقرار میماند و سر پل وابستگی و بحرانزدگی وضع اقتصادی ما خواهد بود و ثانیا، ساخت وابسته و نامتوازن و بحران زده ایران، روندهای ناسالمی چون فقر و فساد و تبعیض و بی عدالتی را تداوم داده و تعمیق میبخشد.
از آنچه گفتیم این نتیجه به دست می آید که حتی اگر با از دست دادن هویت و استقلال و در معرض خطر قرار دادن عزت ملی و آزادگی خود، در یک تعامل فوق گسترده با بلوک کشورهای متروپل قرار گیریم و در ساختار ناعادلانه و ظالمانه اقتصاد سرمایه داری جهانی مستحیل و هضم گردیم و به اصطلاح تعاملی سازنده با دنیا برقرار نماییم، باز علیرغم از دست دادن بسیاری از وجوه و ویژگی های بسیار ارزشمند، آنچه که به دست خواهیم آورد نوعی رونق اقتصادی و به عبارتی چرخیدن چرخ های زنگ زده اقتصاد بیمار و ناعادلانه و وابسته پیرامونی شبه مدرن خواهد بود و نه چیزی دیگر. چرخیدن و رونق این اقتصاد ناسالم شبه مدرن همراه خود عدالت و رفع فقر و فساد و تبعیض همراه نخواهد داشت، بلکه چ.ن مقوم ساخت اقتصاد شبه مدرن است خواه ناخواه همه این وجوه ناسالم را تقویت خواهد کرد. اما راه حل راستین و جدی برای حل مشکلات اقتصادی کنونی ما چیست؟
* استقلال و عدالت در گرو تغییر ساخت اقتصاد ناسالم شبه مدرن
راهحل مشکلات اقتصادی کشور، تغییر مدل حاکم و ساخت اقتصادی برآمده از آن است. اقتصاد شبه مدرن به عنوان یک ساخت بیمار ناسالم و نامتوازن طراحی، و بر ما و بسیاری از کشورهای دیگر تحمیل گردید تا چونان رشتههای اسارت باری تاروپود حیات و معیشت و کسب و کار و تولید تجارت ما را به نفع و اغراض و خواستها و تمنیات بولک کشورهای متروپل کره بزند و ضمن از بین بردن استقلال و تضعیف حریت و عزت نفس و اعتماد به خود، کشور ما را از طریق یک چرخه ناسالم نشات گرفته از یک ساخت اقتصادی ناعادلانه بیمار، ناسالم، بحران زده و ضعیف و ناتوان و از رمق افتاده در مدار گردش سرمایه و منفعت طلبی چند قدرت استکباری، اسیر و بیمار بحران زده و ناتوان نگه دارد.
راه نجات این است که از چنگال هولناک این سرطان خانمان برانداز (یعنی اقتصاد شبه مدرن) رها شویم و به سمت نوعی اقتصاد سالم عادلانه ملهم از آموزه های اسلامی و آرمان های انقلابی برویم. این ساخت اقتصادی سالم باید چند مشخصه اصلی داشته باشد:
1-باید بر مدار عدالت (در حد بضاعتی که در شرایط کنونی امکان تحقق آن برای ما وجود دارد) سامان یابد.
2-باید به همه آموزههای شریعت اسلامی و امر و نهیهای مهم اقتصادی آن (نظیر: پرهیز از کنز و سرمایه اندوزی، توزیع عادلانه درآمدها و ثروتها، جلوگیری از انباشت سرمایهها، نفی کامل ربا درگردش مالی کشور، حمایت سازمان یافته از مجرومان و ریشه کن کردن فقر و گرسنگی، پرهیز از تجمل گرایی و ترویج اشرافی گری...) معتقد و متعهد و عامل باشد.
3-تکیه و تاکید آن باید بر فاصله گرفتن بیش از پیش از کانونها و بلوک کشورهای سرمایه داری متروپل باشد. زیرا صرفا این فاصله گیری است که می تواند متضمن حفظ استقلال اقتصادی کشور ما باشد.
4-برای قوام و شکل دهی به یک اقتصاد سالم عادلانه مختص مقطع کنونی از دوران گذار (که می توان و باید آن را یک اقتصاد مقاومتی نامید) نیازمند انجام دگرگونی های ساختاری بنیادین در ساخت اقتصاد کنونی هستیم. به گونه ای که این دگرگونی های ساختاری بنیادین زمینه ساز نوعی تحول ماهوی و عبور انقلابی از ساخت اقتصاد غرب زده شبه مدرن کنونی گردد.
اینها که میگویم یک مشت شعار و خیالبافیهای غیر عملی نیست و قابلیت تفصیل یافتن و تبدیل شدن به برنامه عملی و اجرایی و عملیاتی دارد، مشروط به آن که نوعی عزم ملی و مدیریت جهادی برای شنیدن و عمل کردن همراه آن شود. پیش از هر چیز آن که میخواهد درباره این ایده اولیه اجمالی بیندیشد باید که گوش خود را از تعلقات تکنوکراتیک خالی کرده و دل از مشهورات نئولیبرالی بریده باشد و آنچه مشکل اصلی ما در دهه های پس از انقلاب در بسیاری موضوعات ، به خصوص سیاستگذاری ها و تصمیم گیری های اقتصادی بوده (و موجب استمرار معضلات اقتصادی گردیده است) این بوده است که تعلقات فکری و دلداگی های لیبرال-تکنوکرایتک پای مدیریت جهادی برخی مسئولان را سست می کرده است و این حکایت همچنان باقی است.
اگر اقدامی جدی برای انجام اصلاحات بنیادین عدالتطلبانه و تغییر ریشهای ساخت اقتصاد شبه مدرن انجام ندهیم و در صورت تدام سیطره ساخت کنونی اقتصاد حتی اگر با همه دنیا در بالاترین سطح متصور هم به تعامل سازنده و ارتباط فوق گسترده هم بپردازیم، باز در نهایت و در بهترین حالت نتیجه ای که به دست می آید عمدتا نوعی رونق است که جوهر ناعادلانه ساخت اقتصاد شبه مدرن موجب میشود که اکثرا اقشار و گروههای کم در امد و مستضعف از مزایا و مواهب این رونق، بیبهره و یا بسیار کمبهره باشند و مشکلات عدیده و ساختاریای نظیر تورم و فقر و فساد و تبعیض ورانت خواری و بی عدالتی همچنان پابرجا خواهد بود.
البته لازم به ذکر است که قدرت های استعمارگر غربی همین حد از رونق را هم اگر مهیا نمایند بیتردید در مقابل آن، دهها برابر به غارت و استثمار منابع طبیعی و نیروی کار ما میپردازند و فراتر از آن خواهان اعمال قراردادها و مناسبات ظالمانه و بهرهکشانه هستند و سرانجام بهرهبرنده اصلی از همان رونق هم خود آنها خواهند بود.
ارتباط گسترده و تمام عیار با اقتصاد جهانی یا به تعبیری "تعامل سازنده" با قطبهای اصلی اقتصاد جهانی (یعنی بلوک چند کشور امپریالیست سرمایه داری که با آنها کشورهای متروپل هم میگویند) در بهترین حالت موجب سرمایهگذاریهای گسترده جهانی در اقتصاد ایران خواهد شد و به دنبال آن سرمایه انبوهی را تولید و به گردش خواهد آورد. این سرمایه عظیم در ساخت اقتصاد شبه مدرن ایران و به دلیل این ساخت اقتصادیِ وابسته و پیرامونی، به سمت مرکز و کانون اصلی اقتصاد جهانی (یعنی بلوک کشورهای متروپل) سیر خواهد کرد و بخش ناچیزی از آن نیز در مدارهای درونی اقتصاد شبه مدرن ایران جریان می یابد.
جوهر ناعادلانه و نامتوازن اقتصاد شبه مدرن ایران سبب میگردد که همین سرمایه ناچیز نیز عمدتا به جیب دلالها و واسطهها و رانتخواران بوروکراتیک سرازیر گردد. بدینسان اولا، ساخت بیمار و ساختار نامتوازن اقتصاد ایران همچنان برقرار میماند و سر پل وابستگی و بحرانزدگی وضع اقتصادی ما خواهد بود و ثانیا، ساخت وابسته و نامتوازن و بحران زده ایران، روندهای ناسالمی چون فقر و فساد و تبعیض و بی عدالتی را تداوم داده و تعمیق میبخشد.
از آنچه گفتیم این نتیجه به دست می آید که حتی اگر با از دست دادن هویت و استقلال و در معرض خطر قرار دادن عزت ملی و آزادگی خود، در یک تعامل فوق گسترده با بلوک کشورهای متروپل قرار گیریم و در ساختار ناعادلانه و ظالمانه اقتصاد سرمایه داری جهانی مستحیل و هضم گردیم و به اصطلاح تعاملی سازنده با دنیا برقرار نماییم، باز علیرغم از دست دادن بسیاری از وجوه و ویژگی های بسیار ارزشمند، آنچه که به دست خواهیم آورد نوعی رونق اقتصادی و به عبارتی چرخیدن چرخ های زنگ زده اقتصاد بیمار و ناعادلانه و وابسته پیرامونی شبه مدرن خواهد بود و نه چیزی دیگر. چرخیدن و رونق این اقتصاد ناسالم شبه مدرن همراه خود عدالت و رفع فقر و فساد و تبعیض همراه نخواهد داشت، بلکه چ.ن مقوم ساخت اقتصاد شبه مدرن است خواه ناخواه همه این وجوه ناسالم را تقویت خواهد کرد. اما راه حل راستین و جدی برای حل مشکلات اقتصادی کنونی ما چیست؟
* استقلال و عدالت در گرو تغییر ساخت اقتصاد ناسالم شبه مدرن
راهحل مشکلات اقتصادی کشور، تغییر مدل حاکم و ساخت اقتصادی برآمده از آن است. اقتصاد شبه مدرن به عنوان یک ساخت بیمار ناسالم و نامتوازن طراحی، و بر ما و بسیاری از کشورهای دیگر تحمیل گردید تا چونان رشتههای اسارت باری تاروپود حیات و معیشت و کسب و کار و تولید تجارت ما را به نفع و اغراض و خواستها و تمنیات بولک کشورهای متروپل کره بزند و ضمن از بین بردن استقلال و تضعیف حریت و عزت نفس و اعتماد به خود، کشور ما را از طریق یک چرخه ناسالم نشات گرفته از یک ساخت اقتصادی ناعادلانه بیمار، ناسالم، بحران زده و ضعیف و ناتوان و از رمق افتاده در مدار گردش سرمایه و منفعت طلبی چند قدرت استکباری، اسیر و بیمار بحران زده و ناتوان نگه دارد.
راه نجات این است که از چنگال هولناک این سرطان خانمان برانداز (یعنی اقتصاد شبه مدرن) رها شویم و به سمت نوعی اقتصاد سالم عادلانه ملهم از آموزه های اسلامی و آرمان های انقلابی برویم. این ساخت اقتصادی سالم باید چند مشخصه اصلی داشته باشد:
1-باید بر مدار عدالت (در حد بضاعتی که در شرایط کنونی امکان تحقق آن برای ما وجود دارد) سامان یابد.
2-باید به همه آموزههای شریعت اسلامی و امر و نهیهای مهم اقتصادی آن (نظیر: پرهیز از کنز و سرمایه اندوزی، توزیع عادلانه درآمدها و ثروتها، جلوگیری از انباشت سرمایهها، نفی کامل ربا درگردش مالی کشور، حمایت سازمان یافته از مجرومان و ریشه کن کردن فقر و گرسنگی، پرهیز از تجمل گرایی و ترویج اشرافی گری...) معتقد و متعهد و عامل باشد.
3-تکیه و تاکید آن باید بر فاصله گرفتن بیش از پیش از کانونها و بلوک کشورهای سرمایه داری متروپل باشد. زیرا صرفا این فاصله گیری است که می تواند متضمن حفظ استقلال اقتصادی کشور ما باشد.
4-برای قوام و شکل دهی به یک اقتصاد سالم عادلانه مختص مقطع کنونی از دوران گذار (که می توان و باید آن را یک اقتصاد مقاومتی نامید) نیازمند انجام دگرگونی های ساختاری بنیادین در ساخت اقتصاد کنونی هستیم. به گونه ای که این دگرگونی های ساختاری بنیادین زمینه ساز نوعی تحول ماهوی و عبور انقلابی از ساخت اقتصاد غرب زده شبه مدرن کنونی گردد.
اینها که میگویم یک مشت شعار و خیالبافیهای غیر عملی نیست و قابلیت تفصیل یافتن و تبدیل شدن به برنامه عملی و اجرایی و عملیاتی دارد، مشروط به آن که نوعی عزم ملی و مدیریت جهادی برای شنیدن و عمل کردن همراه آن شود. پیش از هر چیز آن که میخواهد درباره این ایده اولیه اجمالی بیندیشد باید که گوش خود را از تعلقات تکنوکراتیک خالی کرده و دل از مشهورات نئولیبرالی بریده باشد و آنچه مشکل اصلی ما در دهه های پس از انقلاب در بسیاری موضوعات ، به خصوص سیاستگذاری ها و تصمیم گیری های اقتصادی بوده (و موجب استمرار معضلات اقتصادی گردیده است) این بوده است که تعلقات فکری و دلداگی های لیبرال-تکنوکرایتک پای مدیریت جهادی برخی مسئولان را سست می کرده است و این حکایت همچنان باقی است.
*شهریار زرشناس